کاشکی غم برود...( تأثیر گرفته از رمان بامداد خمار)
بامدادان خمار منی و من...پروین...
شدم از غصّه ی محبوبه ی تو...دل چرکین...
کاشکی غم برود... ارّه شود... گم بشود...
تو بمانی و من و قصّه ی خسروشیرین...
#زهرا_فروغی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
ای در سر زلف تو پریشانیها
واندر لب لعلت شکرافشانیها
گفتی ز فراق ما پشیمان گشتی
ای جان چه پشیمان که پشیمانیها
#مولانا #شعر #رباعی
📜 @sheraneh_eitaa
«...شب است.
اما در دلِ من شبِ دیگری است
و ستارههای آن از جنس دیگر.
در دل من سکنهیی هستند که با سکنهی این زمین قهر و آشتیها دارند.
در دل من گمشدهیی است که در این ساعتِ وحشتناک از آن یاد میکنم..»
#نیما_یوشیج #شعر
| شبتون منور به نور خدا🌙✨
📜 @sheraneh_eitaa
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام واحترام
شعر های خودمان بفرستید قرار میدهید در کانال؟
✍️سلام بله در صورتی که مناسب باشند.
قاصدڪ صبح رسیده ست نگاهم برسان
به لب ِ پنجره ی منتظر ِ چشمانش ... !
#مریم_رضایی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت ❄️🌱
📜 @sheraneh_eitaa
من هرگز نخواستم که از عشق
افسانه ای بیافرینم؛
باور کن.،
من میخواستم
که با دوست داشتن، زندگی کنم،
کودکانه و ساده و روستایی...
#نادر_ابراهیمی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام شعر تازه ای دارم در مورد امام زمان اگر ممکنه بذارین کانال شاعرانه
نصرت دهقان بهابادی«نگار»
✍️سلام خود شعر را بفرستید،عکس را که نمی شود خواند.
برای تو
در قلبم جاده ای ساختهام
بیانتها
نگران برگشت نباش
دوست داشتنت
شبیه همین جاده
بیانتهاست.
#لیلا_طیبی #شعر #عاشقانه
📜 @sheraneh_eitaa
دامن مکش بهناز، که هجران کشیدهام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
از سیلِ اشکِ شوق، دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه، آبِ فراوان کشیدهام
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
همچو من ، وصلِ تو را هیچ سزاواری هست؟
یا چو من ، هجرِ تو را هیچ گرفتاری هست؟
دیده ی دهر به دور تو، ندیده است به خواب
که چو چشمت به جهان ، فتنه ی بیداری هست
ای تماشای رُخَت ، داروی بیماری عشق
خبرت نیست ، که در کوی تو بیماری هست
گر من از عشق تو دیوانه شوم ، باکی نیست
که چو من شیفته در کوی تو ، بسیاری هست
هرکه روی چو گلت بیند ، داند به یقین
که ز سودای تو در پای دلم ، خاری هست
« گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست »
قاضی شهر گواهی بدهد ، کآری هست
هرکه را کار نه عشقست ، اگر سلطانست
تو وَرا هیچ مپندار ، که در کاری هست
گر بگویم که مرا یار تویی ، بشنو لیک
مشنو ای دوست، که بعد از تو مرا یاری هست...
#وحشی_بافقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
toghrol.gif
8.2K
محمدنقیبخان طُغْرُلِ اَحراری (زادهٔ ۱۸۶۵ میلادی روستای زاسون از توابع ناحیهٔ عینی کنونی در شمال تاجیکستان - ۱۹۱۹ میلادی) شاعر تاجیکستانی است. تبار وی به عبیدالله احرار میرسید. علوم رایج روزگارش را در سمرقند و بخارا آموخت. پس از اتمام تحصیلات، به زادگاهش بازگشت. وی در آغاز شاعری نقیب تخلص میکرد، اما بعدها تخلص طغرل را برگزید. در غزل پیرو بیدل دهلوی و در قصیده پیرو انوری و خاقانی بود.
وی پس از پیروزی بولشویکها به آنها پیوست، اما پس از شکست عسکران سرخ از دسته مجاهدینی که آن زمان «باسمهچی» خوانده میشدند، مورد سوء ظن قرار گرفت و در سال ۱۹۱۹ میلادی در دادگاه صحرایی از سوی سربازان ارتش سرخ محاکمه و به اعدام محکوم شد.
شعر طغرل پیوند شعر نوی تاجیک پس از فروپاشی فئودالیسم با شعر کهن آن سامان است. علاوه بر دیوان اشعار دو کتاب «گیاه مهر» و «کاروان محبت» از وی به جا مانده است.
#طغرل_احراری #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa