💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام خسته نباشیددوست دارم اشعارم رابه گروه شاعرانه ارسال کنم
✍️سلام در همین لینک ناشناس بفرستید در صورت تایید منتشر می کنیم.
زندگى مو جنون گرفته، برگرد
جلو چشامو خون گرفته، برگرد
این دفه دیگه نقل هر سالیت نیست
انگارى که زبون خوش حالیت نیست
حکم تو شلّاقه، اگه قاضىام
جیک بزنى، به مرگتم راضىام
مثل یخ، آبت مىکنم ضعیفه
خونهخرابت مى کنم ضعیفه
من نه از او چشم سیات مىترسم
نه از ننهت، نه از بابات مىترسم
هرچى ازت تلخى چشیدم، بسه
تو زندگى هر چى کشیدم، بسه
این دفه مىخوام نوکتو بچینم
من نخوامِت، کیو باید ببینم؟
خانوم شدى پیش یه مُشتى فَعله
یابو ورت داشته که یعنى بعله؟
همهش مىخواى بگم که «بعله قربان»؟
«جنیفر»ى یا دختر اوتورخان؟
نذار بگم تو کوچه زیرت کنن
یا آبجىهام خرد و خمیرت کنن
نذار بگم تو رو تو شر بندازن
نذار بگم نسل تو ور بندازن
تا سر شب، خلاصه ختم کلام
خودت میاى یا خبرت، والسلام!
اینها رو من از این و اون شنفتم
اما از این حرفا بهت نگفتم
نوشتمش به خوارى و به خفّت
آخه من و حرف خلافِ عفت
مىخوام بگم اهل بخیه نیستم
مودّبم، مثل بقیه نیستم
خسته شدى، دِ باشه جونم فدات
یه جفت کفش نو خریدم برات
الانه مىفرستمش، روم سیا
جلدى پاشو، کفشاتو پاکن بیا!
#شعر #شعر_طنز #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
📜 @sheraneh_eitaa
محمد سهرابی ۹ بهمن ۱۳۵۴ در تهران متولد شد. وی اصالتاً زنجانی است و سرودن را از سال ۱۳۷۰ آغاز کرد. او دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. با ترغیب نزدیکان در کنکور کارشناسیارشد شرکت کرد و به دانشگاه علامه طباطبایی راه یافت و پس از گذراندن نیم ترم، از تحصیل در دانشگاه انصراف داد. وی سالها به ویراستاری و بازنویسی متون مشغول شد و با ناشران مختلفی همکاری کرد. سهرابی از شیفتگان مکتب هندی است و با تفأل به دیوان صائب تبریزی، تخلص «معنی» را برای خود برگزید. «تختۀ مشق»، «سایۀ صدا»، «نسخۀ نسیان» و «فانوس خیال» برخی از مجموعه شعرهای او است.
#معرفی_شاعر #محمد_سهرابی
📜 @sheraneh_eitaa
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است
#محمد_سهرابی #شعر #دوشنبه_های_امام_حسنی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای محمد سهرابی در مورد حضرت علی(علیه السلام)
📜 @sheraneh_eitaa
کاش می شد از خجالت آب شد
وز گناه و معصیت در خواب شد
کاش می شد در هیاهوی خیال
ماند و فارغ از غم مرداب شد
کاش می شد رفت و جان را هدیه کرد
تاجر بازار استرلاب شد
کاش می شد از طریق بندگی
سرور و سالار نه، ارباب شد
کاش می شد همچو خوبان جهان
دُرّ یکتا، گوهر نایاب شد
کاش می شد شهد خجلت را بریخت
تا که مست حوریان ناب شد
کاش می شد همچو «ضرغام» زمان
در مسیر کربلا توّاب شد
کاش می شد در پی عشق ولی
راهی منزلگه و سرداب شد
کاش می شد در اتاق انتظار
پرده ی جامانده را نصّاب شد
کاش می شد عکس روی یار را
بر سر دیوار دنیا قاب شد
کاش می شد اشک های دیده را
زد به انگور دل و بی تاب شد
کاش می شد با نگاه حضرتش
عاقبت همسایه ی مهتاب شد
#وحید_رستگار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
حجت الاسلام والمسلمین جواد محمدزمانی که از شاعران شاخص حوزه های علمیه است چندی پیش درخواست انتشار این غزل را از مقام معظم رهبری(مدظله العالی) مطرح کردند و ایشان این خواسته را اجابت فرمودند.
🔻متن یادداشت حجت الاسلام والمسلمین زمانی به همراه غزل تازه منتشر شده مقام معظم رهبری به این شرح است:
روز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از حضرت آقا پرسیدم: قبل ها غزلی با ردیف برخاستم سروده بودید؟
فرمودند : قدیم بله.
روز عزای امام هادی علیه السلام بود. مجلس به پایان رسید. فرمودند : آن غزل با ردیف برخاستم را پیدا کردم. اگر هستید بگویم به شما بدهند. گفتم : بله آقا! ده دقیقه بعد غزل به دستم رسید.
و حالا این همان غزل قدیمی است:
از سر ره - تا غبار افشاند جان - برخاستم
چون الف در وصل جانان از میان برخاستم
غرق خون هر چند جام روزی ام چون لاله بود
از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم
مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود
همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم
در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم
چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم
همچو بلبل با گرانجانان ندارم الفتی
طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم
صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است
با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم
📜 @sheraneh_eitaa
دیگر از خاطر باد رفته ای
دیگر از خاطر باران رفته ای
دیگر درخشش تو را
در برف و باد نخواهیم دید
برف ذوب شده است
برف محو شده است
و تو پر کشیده ای
مانند پرنده ای ازدست ما
مانند نوری از قلب ما
تو رفته ای .
#هیلدا_دولیتل #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شب که چشمم در اندیشه تو می گریید
قلب من گریه کنان از غم تو می خندید
غم تو چون تبری بر تن من زخم که زد
دل من با غم هجران تو خوب می جنگید
دلم من از غم هجران تو خون گشت ولی
چه کنم عقل من اما ز جنون می ترسید
ترس من از تب عشق بود که رسوایم کرد
چه کنم از تب این عشق دلم می رنجید
کاش می شد که بیایی و دلم رام کنی
چه کنم وصل تو اما به جنون می ارزید
شبتون بخیر و خدایی
#شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
جان میدهم از حسرتِ دیدارِ تو چون صبح
باشد که چو خورشیدِ درخشان، به درآیی...
#حافظ #شعر
|صبحتون بخیر و پربرکت❄️☃️
📜 @sheraneh_eitaa
مردم دیده منی نور دو چشم مردمی
جز تو پری کجا کند جلوه بشکل آدمی
باغ و بهار مردمان گر زگلست و یاسمین
باغ و بهار من توئی ای تو بهار خرمی
چون تو مسیح دم بتی شاید کاید از عدم
روح قدس بمریمی دم زند ار بهمدمی
زلف سیاه اهرمن چهره بهشت جاودان
وای بحال آدمی خانه کند چو گندمی
نوبت شاهی ار زنی میسزدت که از شرف
کاکل و زلف تو کند بر مه و مهر پرچمی
هست زجنبش مژه چاک دل رفوی او
سحر مبین که در دمی تیری کرد و مرهمی
زلف تو کعبه جهان خال سیاه تو حجر
محرم تشنه را کند گو لب لعل زمزمی
خسرو محتشم شدم مالک ملک جم شدم
کرد چو آن عقیق لب از سر مهر خاتمی
جادوی چشم را بگو با همه مستی از کجا
کرده بدست زابروان تیغ کجی بدین خمی
از سرمستی ای سیه تیغ مکش بروی مه
شق قمر بود گنه جز زنبی هاشمی
خاتم خیل انبیا صاحب رتبه دنی
آنکه بغیر حیدرش کس نه سزای محرمی
آشفته بعقده ی ناخن تو گره گشا
شاید اگر برآریش زین خم و پیچ درهمی
#آشفته_شیرازی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شجرة يابسة أنا
و بعناد
أحفر اسم حبيبي على جذعي
كي يورق الحب فيّ من جديد...
«درختی خشکم من
و با اصرار
نامِ محبوبم را بر تنهام حک میکنم
تا عشق دوباره در من جوانه بزند...»
#نور_طلال_نصرة #شعر
📜 @sheraneh_eitaa