eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
با خیالش کی به سوی خواب بیند دیده‌ام؟ خواب را از گریه در گرداب بیند دیده‌ام... با شب زلف خیال‌انگیز یار افتاده کار خواب را زین پس مگر در خواب بیند دیده‌ام 📜 @sheraneh_eitaa
IMG_20240318_210637_637.HEIC
897.2K
‍ ﻣﺎ ﺗﺸﻨﻪی ﻋﺸﻘﻴﻢ ﻭ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺭﻓﻊِ ﻋﻄﺶِ ﻋﺸﻖ ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ‏( ﻉ ‏) ﺍﺳﺖ شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
یک شاخه سلام است در این سینه ی عشق تقدیم به خنده های بی کینه ی عشق با ناز و ادا مثل شقایق شده ای الحق که تو یی همیشه ایینه ی عشق |صبح جمعه تون بخیر و پر برکت🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
🌺🌷 به ساحت حجة بن الحسن (عج) می آید ............... اشارت کن بهار از راه می آید شکوه سبزه زار از راه می آید اگر صیاد خوبی باشی ای چشمم سر موقع، شکار از راه می آید جهان می ایستد تا بنگرد او را همینکه آن سوار از راه می آید بگویید ای مسلمانانِ چشمانش قرار بی قرار از راه می آید طواف عاشقان با او چه دلچسب است و دورِ افتخار از راه می آید به خورشیدِ نگاهش می خورم سوگند غروب انتظار از راه می آید 📜 @sheraneh_eitaa
«ندبه» (در هوای انتظار) «فراق» ات زخم خنجری که سر بهبودی ندارد و خون گریه می کند صبح و شام. «نگاه» ات عشوه آرامشی چشم های بارانی را در جمعه جمعه جمعه های ندبه خاک «متی ترانا و نراک؟» 📜 @sheraneh_eitaa
🍃 «سال ظهور» 🍃 سالها گذشت و شد تکرار ما جدا مانده ایم از دلدار بی خبر از نشانی آن یار بده آرامشی به ما این بار یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ سینه را کُن ز شوق مالامال بگشا بهر ما تو نیکو فال با شروعی به بهترین اِقبال بده پایان به این فراق امسال یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ خبری جفت و جور می گردد این جهان غرق نور می گردد عالَمی پُر سُرور می گردد دشمن شیعه کور می گردد سال سال ظهور می گردد 🙏🏼اللهم عجل لولیک الفرج🙏🏼 📜 @sheraneh_eitaa
ای به سزا لایق حمد و ثنا ذات تو پاک از صفت ناسزا آن‌چه تو شایستۀ آنی به حق زَهرۀ اوصاف تو گفتن که را؟ عالم وحدت چه عجب عالمی‌ست مبدأ او را نبود انتها منتهی اندر ره توحید بین بی‌خبر از سابقۀ ابتدا ای به تو این وَهْم خیال‌آفرین بی‌خبر از سابقۀ ابتدا... برنگر ای دیدۀ باریک‌بین صنع خدا بین ز کجا تا کجا... این همه صنع آینۀ لطف اوست نیک ببین تا بنماید تو را دیدۀ دل باز کن و درنگر در خود و از خود بطلب کیمیا معرفت نفس، خدادانی است چون بشناسی، بشناسی خدا بی‌خود از آنی که چنین بی‌خودی گر تو خدا می‌طلبی، با خود آ دیدۀ خودبین نه خدابین بُوَد زآن‌که تو با خود ز خدایی، جدا بر درِ او برشکن از غیر او در ره او، درگذر از ماسوا ای به تو هر بنده که او پیش‌تر بیشتر از قرب تو یابد عنا رنج و عنا خاصۀ خاصان بُوَد خاصه مقیمان در کبریا بر سر خوان رسل از قرب توست مائدۀ «إنَّ أشَدَّ البَلا»... با همه خُلَّت که خلیل از تو یافت یافت به قرب تو ز دشمن جفا سرد شد آن آتش دشمن بر او ای ز تو هم درد و هم از تو دوا... موسی عمران و تجلی و طور صاعقه و صَعْق و مقام رضا عیسی و بی‌داد جهودان بر او یحیی و خون ریختنش بر ملا احمد و ایذا و جفایِ قریش بولَهب و عُتبه و شرّالنسا اِمرئۀ بولهب خارکش مُخبِر از او سورۀ تَبَّت یدا ای همه راه تو خطر بر خطر وی همه کوی تو بلا بر بلا هم تو کنی چارۀ بی‌چارگان هم تو دهی خسته‌دلان را شفا ما همه افتاده تویی دست‌گیر ما همه گمراه و تویی رهنما سِتْر تو پوشنده و ما پرگناه عفو تو بخشنده و ما پرخطا ما همه دانیم که هیچیم هیچ ماییِ ما گر بنمایی به ما پرده که این‌جا ندریدی به لطف هم مدران پرده به روز جزا درگذر از هر چه تو دانی و من ای کرمت بی‌حد و بی‌منتها من که سیه شد ز گناهم گلیم دست من و دامن آل عبا... منع و عطا چون همه از پیش توست منع مکن از من مسکین عطا این سخن چند که من گفته‌ام خود به چه ارزد به چه آرد بها مرغ دل‌آویز سخن‌ساز عشق در چمن حمد تو می‌زد نوا... «ابن حِسام» آمده با صد نیاز ساخته از خاک درت ملتجا حاجت خود پیش تو برداشته ای درِ تو قبلۀ حاجت‌روا گر نه روا گردد از الطاف تو حاجت بی‌چاره نباشد دوا 📜 @sheraneh_eitaa
فائزه زرافشان متولد ۸ آبان ۱۳۶۵ و اهل میبد یزد است. وی مدرک کارشناسی فلسفه را از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی‌ارشد فلسفۀ تعلیم و تربیت را از دانشگاه تربیت مدرس اخذ کرده است. او از کودکی به سرودن شعر علاقه داشت و از اول دبیرستان با شرکت در جلسات ادبی انجمن اسلامی میبد با فضای شعر آشنا شد. زرافشان از احمدرضا اخوّت و زکریا اخلاقی به‌عنوان اساتید خود یاد می‌کند. مجموعه شعری از غزل‌های آیینی این شاعر با نام «آشیان آسمان» به چاپ رسیده است. 📜 @sheraneh_eitaa
رسید و گرد راهش کهکشان‌ها را چراغان کرد قدم برداشت، نیشابور را فیروزه باران کرد یکایک ریگ‌ها و سنگ‌ها، پابوس چاووشش قدمگاهش نگاه خاک را آیینه‌بندان کرد تمام کاتبان گفتند ما را میزبانی کن تمام کاتبان را با حدیثی تازه مهمان کرد رُواتش سلسله در سلسله نورٌ علی نورند کلامش در شب مردابی تاریخ، طوفان کرد بیا «شیخ صدوق» و در «اَمالی» خودت بنویس که اعجاز نگاهی می‌کند کاری که قرآن کرد بیا با زعفران بنویس از شمس‌الشموسی که کلام روشنش یک شهر را از نو مسلمان کرد به یُمن او درِ هفت آسمان رو به زمین باز است ضریحش قبلۀ عشّاق را سمت خراسان کر 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر خوانی وحید سمنانی درباره عید نوروز 📜 @sheraneh_eitaa
لحظه ی افطار ای خوشا ماه پر از شور و قشنگ رمضان به شب و روز و سحر لحظه ی افطار و اذان شده تقدیم نگارم زدل و سینه ی من همه ی شور و همه شوق عیان و چه نهان شب احیا چو شود قدر شناس تو شوم بشوم محو تو و دور زعشق دگران که در این ماه پر از عاشقی و عشوه گری کنم ازدل به تو احساس خوش خویش بیان تو بگو کی شود ایام پر از شور وصال که به رقص آیم و لبریز شوم از هیجان دم وصل تو پر از گفتن زیبایی هاست زچه رو گفتن این لحظه ی زیبا نتوان عشق زیبای من ای یار چه محکم باشد لیک عشق دگران بر تو بود درنوسان چو به یک عشوه مرا نیک تو مهمان سازی شوم عازم به سر کوی خوشت رقص کنان همه ی وسعت دل جایگه عشق تو شد ز همان لحظه که احساس تو آمد به میان به گلستان قشنگت که حسودان به صفند چشم نرگس به شقایق شده اکنون نگران (دلنشین) دل من از چه در این ماه دعا تو نگیری زدل پر زغم و سوز نشان 📜 @sheraneh_eitaa
یاد ایامی که هیئت داشتیم قبل هیئت خوب خلوت داشتیم روضه های خانگی یادش بخیر شور و شوق بندگی یادش بخیر بود پرچم تکه چوب و پارچه که خریدیم از دل بازارچه ساده تر بودیم بی دوز و کلک اشک و خنده موج می زد تا فلک بین دلهامان قساوت بود کم بین نوکر ها رقابت بود کم بین نوکرها وفا بود و صفا بین نوکرها نمی دیدی جفا جمع ما با شادی و غم جمع بود نور پردازیِ هیئت شمع بود قلب ما از غَلّ و غش ها دور بود الگوی خواندن کویتی پور بود عده ای توفیق هامان سلب شد عبد نازک دل قسی القلب شد یاد دارم که به یک یا فاطمه اشک می بارید از چشم همه حال دیگر، حالِ ما مطلوب نیست مثل سابق چشمها مرطوب نیست منبریِ شهر اهل روضه بود اهل درس و بحث و اهل حوزه بود منبری روشن دل و بیدار بود کی دو قطبی و سیاسی کار بود؟ کار منبر بود نقل محکمات نه روایات ضعیف و جعلیات علمِ کافی داشت و کوفی نبود صاف بود اما دگر صوفی نبود صاف بود و با تصوف جنگ داشت عالمانه بی تعارف جنگ داشت سوز و آه منبری ها رفت رفت ناله های کوثری ها رفت رفت آن همه گلدسته های خوب کو عندلیب و صابر و محجوب کو * صاحبان نطق، با طبعی بلند نوحه خوانِ نوحه های دلپسند این زمان اما تبِ نوآوری تیشه ای زد بر تنِ نوحه گری ای دریغا کار دنیا فرق کرد نفس ما در خویش ما راغرق کرد روضه خوان با دیگران تُندی نداشت در مسیر معرفت کُندی نداشت ترس از روز معاد و حشر داشت با فقیهان بود و حشر و نشر داشت رنگ حق را داشت ، صد رنگش نبود روز و شب فکر نماهنگش نبود روضه خوان خود ساخته ، سازنده بود آن زمان مداح کی خواننده بود روضه خوان با مستمع جنگی نداشت دیدنش دیگر هماهنگی نداشت روضه خوان در فکر کسب نور بود کی فقط در فکرِ ذکرِ شور بود آن زمان بانی اگر که درک داشت هدیه ای در بین پاکت می گذاشت بعد مجلس چون که می دادی صله از کم و بیشش نمیدیدی گله روضه خوان افتاده بود و حال داشت کی برای دعوتش دلّال داشت حال یک عده فقط طی می کنند معرفت را خورده و قِی می کنند روضه خوان گر در معاشش کسر داشت شب توسل با امام عصر داشت عده ای با دین تجارت می کنند زور زوری کسب عزت می کنند عده ای هم مثل سابق ساده اند پای کار اهلبیت افتاده اند هست در بین جماعت خوب هم مخلص و افتاده و محبوب هم هست آن نوکر که صبح و ظهر و شام خویشتن را می کند خرج امام حرف من قصد جسارت نیست نیست کار ما هرگز قضاوت نیست نیست شرح حالی بود از ایام ما که چرا تلخ است آخر کام ما حرف بسیار و کلامم ناتمام بیتی از عطار شد حُسنِ ختام: (تو چه دانی تا درین بحر عمیق سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق) (*مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین عندلیب زاده همدانی * مرحوم صابر همدانی شاعر شهیر همدان * شاعر دلسوخته مرحوم محجوب همدانی ) 📜 @sheraneh_eitaa
روزها بگذشت و من این دیده را تر کرده ام در فراق و دوری ات عشق تو باور کرده ام رازهایم را برایت یکصدا گفتم ولی با نگاهت رفتنت را مشق دفتر کرده ام با دلی طوفانی و یک قطره اشک بی امان چهره ی زیبای تو در قاب اختر کرده ام با نسیم صبحگاهی قطره ای اشکم چکید تا غروبش من ز یاد چشم تو سر کرده ام شاعرم جانا ولی با دیدن چشمان تو شعر چشمان تو را با عشق برتر کرده ام هم قصیده هم غزل زیباست جان من ولی با غزل در چشم تو چشمم منور کرده ام ( تارا) 📜 @sheraneh_eitaa
‍ در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد صبرڪن ای دل شبی آخر به ما هم می‌رسد شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
﷽ شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا |صبح اولین شنبه بهاریتون بخیر و پر برکت🌸🌿 📜 @sheraneh_eitaa
‌ته دوری از برم دل در برم نیست هوای دیگری اندر سرم نیست بجان دلبرم کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نیست 📜 @sheraneh_eitaa
بس که لبریزم از تو… می‌خواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها… من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست… 📜 @sheraneh_eitaa
دلم برای تو تنگ شده است، اما نمی‌دانم چه کار کنم...! مثل پرنده‌ای لالم؛ که می‌خواهد آواز بخواند و نمی‌تواند... 📜 @sheraneh_eitaa
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت... چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی 📜 @sheraneh_eitaa
غلامعلی حداد عادل ۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۴ در تهران متولد شد. او دارای مدرک کارشناسی‌ارشد فیزیک و دکترای فلسفه است و هر دو رشته را در دانشگاه تدریس کرده است. ترجمه‌اش از کتاب «تمهیدات کانت» برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شد و کتاب او با عنوان «فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی» اثر شناخته شده‌ای است. پرداختن به فلسفه او را از شعر دور کرد اما شهادت برادرش باعث شد دوباره حس سرودن در او زنده شود. در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر به او اهدا شد. حداد عادل سابقۀ ریاست مجلس شورای اسلامی و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را دارد. وی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی است. «هنوز هم...» و «آنک بهار» دربردارنده اشعار او است. 📜 @sheraneh_eitaa
آسمان ابری‌ست، آیا ماه پیدا می‌شود؟ ماه پنهان است، آیا گاه پیدا می‌شود؟ آسمان تاریک و ره باریک و مقصد ناپدید زیر نور ماه آیا راه پیدا می‌شود؟ ماه بازی می‌کند با خاکیان از پشت ابر گاه پنهان می‌شود، ناگاه پیدا می‌شود ماه پنهان است، اما از برای دیدنش گاه گاهی فرصتی کوتاه پیدا می‌شود یوسف یعقوب در صحرا اگر گم می‌شود یک دو روز دیگر اندر چاه پیدا می‌شود سینه‌ای دارم که در آن، جا برای کینه نیست در دل آیینه تنها آه پیدا می‌شود گرچه ناپیداست، اما دل گواهی می‌دهد قاصدی با مژده‌‌ای دلخواه پیدا می‌شود بی‌خدا بودم در آن عمری که با خود زیستم هر کجا «من» گم شود «الله» پیدا می‌شود 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | روی تو مایه‌ی آرامش جان است آقا شعرخوانی آقای مجید یراق بافان در ابتدای دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب به مناسبت نوروز ۱۴۰۳ 📜 @sheraneh_eitaa
در دل تنگم خموشی میکند انبار حرف... محرمی کو، تا بگویم اندک از حرف بسیار 📜 @sheraneh_eitaa
شيءٌ ما ينقصني، رُبَّما أمل، رُبَّما نسيان، رُبَّما صديق، رُبَّما أنا چیزی مرا کم است شاید امید، شاید فراموشی، شاید دوست شاید خودم... 📜 @sheraneh_eitaa
شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت بر آتش غم خنده‌زنان شاد بسوخت من بندهٔ شمعم، که ز بهر دل خلق ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت 📜 @sheraneh_eitaa