eitaa logo
شاعرانه
22.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
روزهای دوشنبه مخصوصاً می‌تپد قلب ما برای حسن کلّ ایّامِ هفته ، مهمانیم بر سرِ سفره‌ی عطای حسن 📜 @sheraneh_eitaa
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم اگرچه ریشه در این دشت بسته ام، باید به جای خاک گرفتار آسمان باشم من از نزاع دلم با خودم خبر دارم چگونه با دو ستم پیشه مهربان باشم نه او به خاطر من می تواند این باشد نه من به خاطر او می توانم آن باشم 📜 @sheraneh_eitaa
محمدسعید میرزایی ۲۴ آذر ۱۳۵۵ در کرمانشاه دیده به جهان گشود. او از دهۀ ۷۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و با تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی موفق به اخذ مدرک دکترای این رشته شد. میرزایی را می‌توان از تأثیرگذاران غزل معاصر دانست که فضای تازه‌ای را به شعر معاصر وارد کرده است. او ترانه نیز می‌نویسد و با خوانندگان ملی همکاری دارد. وی سرو بلورین سه دوره جشنوارۀ بین‌المللی شعر فجر را کسب کرده و کنگره‌های متعددی را داوری کرده است. در میان آثار او می‌توان از «عهد عقیق»، «قصاید رضوی»، «الواح صلح» و «فرجام» نام برد. 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از اشعار دلسوخته
وصیت.mp3
زمان: حجم: 7.92M
وصیت من اینه... لحظه ی جون دادنم همه بگید یا حسین همه بگید ای خدا حساب این بنده رو فقط بزار با حسین لحظه ی مرگم حتما به رسم عهد و وفا سَرم رو برگردونید سوی کرب و بلا دستمو بر سینه بگذارید از ادب همه بگویید سلام حسین شَهِ تشنه لب حسین حسین یا حسین... حسین حسین یا حسین... وقت کفن پوشی اَم نوحه سرایی کنید یاد عزای حسین کنار تابوت من بپا کنید روضه یِ گریه ی برای حسین گریه کنید و به اَشک حسابی پاکم کنید به احترام حسین حلال و خاکم کنید لحد رو بگذارید به ذکر مولا حسین زیر خاکم کنید همه بگید یا حسین حسین حسین یا حسین... حسین حسین یا حسین... در شب اول قبرم آن دو ملک می بویند سینه ی این نوکر را به یک دگر می گویند حسین این جا بوده قبل از آمدن ما... این دل عاشق دارد عاشق روی حسین بوی گُل می دهد گرفته بوی حسین وقت گرفتاری... می گویم هر نفس... عزیز زهرا بیا... حسین به دادم برس... حسین به دادم برس... حسین به دادم برس... (دلسوخته) @Sher_Mazhabi
کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز... که پیش از این؟ که هم‌اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟ و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟ که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز.. چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛ از این زمین که پیاپی... و آسمان که هنوز... جهان سه نقطۀ پوچی‌ست، خالی از نامت؛ پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز» همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز» و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز» ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‌افتی! ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز- در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛ همان که می‌دهد از ابرها نشان که هنوز شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز 📜 @sheraneh_eitaa
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| شعرخوانی اقای محمدسعید میرزایی، شعر اتوبوس دربرنامه سرزمین شعر 📜 @sheraneh_eitaa
گلبرگ بَرَد باد بهاران به کجا سنبل رَوَد از شبنم بستان به کجا ای عارض یار من شتابان به کجا وی زلف نگار من پریشان به کجا 📜 @sheraneh_eitaa
دردا که ز جهل درد‍ نادانی ما چون سلسله شد، جمع پریشانی ما با حق قضاوت اجانب امروز یک داغ سیاهیست به پیشانی ما 📜 @sheraneh_eitaa
نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر، سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای، این شب چقدر تاریک است! خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟ قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟ صخره‌ای کو که بدان آویزم؟ مثل این است که شب نمناک است دیگران را هم غم هست به دل، غم من، لیک، غمی غمناک است. 📜 @sheraneh_eitaa
با حسرت دیدار، چه شب‌ها که سحر شد این عمر من و توست که بیهوده هدر شد هرگاه نسیمی به سر زلف تو پیچید خاکسترِ افروخته‌ام زیروزبر شد تا آمدم از وعده‌ی دیدار بپرسم لب‌های تو محدود به اما و اگر شد از چشم تو افتادم و دیدم که به جز من هر قطره که از چشم تو افتاد، گهر شد! در کوزه‌ی خشکیده، "نم"ی راه ندارد بیچاره نگاهی که به امید تو تر شد شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
میڪند آن خنده ات صبحِ قشنگم را بخیر جانِ من لختی بخند و ساز دل را ڪوڪ ڪن ... |صبحتون پر از عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل است یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی او دیدن صباح مقبل است آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابل است پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطل است زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجل است من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست دوستان معذور داریدم که پایم در گل است باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقل است آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافل است ساربان آهسته ران کآرام جان در محمل است چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دل است گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزل است سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکل است 📜 @sheraneh_eitaa