eitaa logo
شاعرانه
22.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ تاب آوردم شب ِ دلتنگی‌ام را تا سحر تا تو را از نو ببینم، صبح ِ زیبایت بخیر! |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد آن که پرنقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد 📜 @sheraneh_eitaa
نسبت شاعری به من دادی کاش دشنام می‌فرستادی! ‌ «عاشقم»، عاشقی که در غم عشق لذتی یافت بهتر از شادی ‌ منِ تنها اسیر تنگم و تو ماهی آب‌های آزادی ... ‌ ‌ از پریزادگان و سنگدلان دل ربودی و آدمیزادی ‌ گرچه یادی نمی‌کنی از من رفتی و تا همیشه در یادی ‌ سایه‌ات را خدا نگه دارد ای غم ای نعمت خدادادی! ‌ 📜 @sheraneh_eitaa
أشهد قبل ذلك كله أنني لولا حبك لتناثر جسدي حفنة من الرماد في ليلٍ كَونيٌ بلا قاعٍ ولانهاية!! ولاضوء آخر النفق لولا حبك لفقدتُ صبري وبوصلتي ومظلتي وتقويمي... پیش از همه چیز، گواهی می‌دهم اگر عشق تو نبود جسم من همچو مشتی خاکستر پراکنده می‌شد در شبی وجودین و ژرف و بی‌انتها!! و پایان دالان را روشنایی نیست اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست می‌دادم وُ قطب‌نما و چتر و گاهشمارم را... 📜 @sheraneh_eitaa
حرف‌های ما هنوز ناتمام تا نگاه می‌کنی وقت رفتن است. باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه با خبر شوی لحظهٔ عزیمت تو ناگزیر می‌شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می شود! 📜 @sheraneh_eitaa
نصرت رحمانی (زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۸ در تهران - درگذشته ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در رشت یکی از شاعران معاصر نوگرا اهل ایران بود. نصرت رحمانی از سنین پایین شروع به سرودن شعر کرد. اولین شعر او در روزنامه‌ای به نام «شهباز» منتشر شد. رحمانی در سال ۱۳۳۰ به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد اما مدت زیادی در این شغل نماند و برای کسب درآمد به دنبال نوشتن رفت. مدتی برای نشریه «امید ایران» (که در سال ۱۳۲۸ توسط علی‌اکبر صفی‌پور تأسیس شد) و نشریه «سپید و سیاه» (که در سال ۱۳۳۲ توسط علی بهزادی پایه‌گذاری شد) داستان کوتاه می‌نوشت. مدتی مسئول بخش ادبی هفته‌نامه «فردوسی» بود که در سال ۱۳۲۸ توسط نعمت‌الله جهانبانویی تأسیس شده بود. همان‌طور که رحمانی در مقدمه «میعاد در لجن» اشاره کرده، این تجربه‌ها نقش مهمی در آشنایی او با شعر غربی و استفاده او از درون‌مایه‌ها و تصویرسازی‌های غربی داشت. اولین مجموعه شعر رحمانی به نام «کوچ» در سال ۱۳۳۳ منتشر شد و طی یک سال به چاپ دوم رسید. به‌جز برخی اشعار معدود که با مختصات نیمایی سروده شده بودند، اغلب اشعار این مجموعه قالب چهارپاره داشتند که در آن زمان چندان برای مردم آشنا نبود و تا حدودی گنگ می‌نمود. نیما یوشیج نامه‌ای تشویق‌آمیز خطاب به نصرت رحمانی نوشته بود که در این کتاب گنجانده شده‌است. این مجموعه ستایش چهره‌هایی مانند جلال آل احمد را برانگیخت و حاج‌سیدجوادی نیز رحمانی را به‌خاطر سبک واقع‌گرایانه و تصویرهای صریحش ستود. این مقاله که در اصل در مجله «کاویان» انتشار یافت، بعدها به ویرایش دوم مجموعه «کوچ» افزوده شد. طاهباز،رحمانی را فاتح شعر جاری دهه 30 می‌داند که اگر نگوییم نخستین کس، از نخستین کسانی است که در شعر به زندگی روزانه، زندگی کوچه و خیابان نزدیک شده و اشیای عادی و لغات محاوره‌ای را بی‌هیچ تأمل و با رنگی تند از «شهوت» در شعرهایش بکار گرفته و توفیق یافته و گروهی عظیم را دنبال خود کشانیده است. طی سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱، رحمانی با همکاری حسین شاه‌زیدی و شبنم جهانگیری، در برنامه ادبی هفتگی رادیو ارتش شرکت می‌کرد. رحمانی در مجموعه شعر «میعاد در لجن» و «حریق باد» (۱۳۵۰) پای‌بندی خود به سبک نیمایی را نشان داد، در حالی‌که در مجموعه‌های بعدی‌اش مانند «شمشیر، معشوقه قلم» (۱۳۶۸)، «پیاله دور دگر زد» (۱۳۶۹) و «بیوه سیاه» (۱۳۸۱) اقتباس‌های آزادتری از سبک نیمایی را انتخاب کرد. مجموعه «حریق باد» در سال ۱۳۵۰ برنده جایزه شعر تلویزیون ملی ایران شد. طی این سال‌ها، رحمانی با سرویس ادبی مجلات مختلفی از جمله کیهان و زن روز همکاری می‌کرد. او در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در رشت درگذشت و در قبرستان سلیمان‌داراب در حوالی مقبره میرزا کوچک خان جنگلی به خاک سپرده شد. 📜 @sheraneh_eitaa
سلام از کجا باید آثار بفرستیم؟ ✍️سلام از همین جا که پیام دادید بفرستید 🌹🌹🌹
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
یه دست تو دست مامانی یه دست تو دست بابا جون برای بار اوله می‌آم زیارت آقا جون مامان می‌گه امام رضا مهربون و با صفایی ما بچه ها رو دوس داری درست شبیه بابایی هرکسی که پیشت می‌آد خنده رو لب‌هاش می‌کاری تو چشماشم دونه دونه ماه و ستاره می ‌ذاری چقد قشنگه حرمت چه رنگارنگه کفترات کاشکی می‌شد پر بکشم منم تا گنبد طلات علیه‌السلام @shaeranehowzavi
می آیی و من می روم ای مرد دیگر چون تیرگی از بیخ گوش صبحگاهی می آیی و من می روم ، زیباست ، زیباست باران نرمی بر غبار کوره راهی دشت بلاخیزغریب تفته ای بود هر تپه ای چون طاولی چرکین بر آن دشت ما سوختیم و خیمه برکندیم و رفتیم اینک ، تو می آیی برای سیر و گلگشت حلاج ها ، بر دار ، رقصیدند و رفتند شیطان حدایی کرد در این خاک سوزان این قصر عاج افتخار آمیز تاریخ بر پاستی ، از استخوان تیره روزان تابوت خون آلود من گهواره ی توست جنباندت دست پلید پیر تقدیر هشدار یک دنیا فریب و رنگ و بازیست روزی شنیدی گر کسی می گفت : تدبیر می آیید و من می روم بدرود بدرود چیزی نیاوردیم و چیزی هم نبردیم بیهوده بودن ، تلخ دردی بود ، اما اما… چه دردانگیز ما بیهوده مُردیم 📜 @sheraneh_eitaa
سلام باید همینجا اشعارمون را ارسال کنیم ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ✍️سلام بله
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دستم مگس‌کُش بود اما او قِسِر در رفت🦟 شعرخوانی ،شعر طنز خانم فهیمه انوری😁 📜 @sheraneh_eitaa