زمانه هوادار گرگ است
تو شیری و داغت سترگ است
بزرگی! بزرگی! بزرگی!
بزرگی و سوگت بزرگ است.
#تقی_متقی
#تقی_متقی #شعر #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی میلاد حبیبی در دیدار شعرا با رهبری
📜 @sheraneh_eitaa
ای مجاهد بال بگشا نوبت پرواز شد
می روی با رفتنت غم نامه ی ما باز شد
ای نفس های تو امید بهاری تازه تر
فصل پاییز است و گل ریزان ما آغاز شد
#تقوی_لمراسکی #شعر #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa
ای نخل رشید، پر ثمر خواهی شد
ای مرد شهید، خوشسفر خواهی شد
آیات خدا مرگ ندارد هرگز
ای سورهٔ نصر، زندهتر خواهی شد
#جواد_محمدزمانی #شعر #شهید_سید_حسن_نصرالله #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa
ای بصفا انجمن آرای حسن
حسن ز رویت بتماشای حسن
جعد سمن سای تو آشوب زای
لعل گوهر زای تو یاقوت سای
آهوی صیاد تو رضوان شکار
سایه بالای تو طوبی نگار
طاق دو ابروی تو محراب ناز
عجز بمحراب وی اندر نماز
طاعتیاتند دو ابروی تو
سجده کنان در حرم روی تو
چون صفت آن لب خندان کنم
داغ طبر زد نمک افشان کنم
بر شکن سنبل عنبر اسیر
نسبت جعد تو فشاند عبیر
چون بحریم چمن یاسمن
برشکنی سنبل تر بر سمن
از هوس سلسله عنبرین
نور شود سایه شکن بر جبین
حسن ترا اهل عمل فتنه زای
دشمنی آرای و عداوت گزای
غمزه روان سوز دل مستمند
عشوه بی ماتم او نخلبند
بسکه بهر گوشه چشم سیاه
غمزه نشانی بکمین نگاه
ابرویت از ناز کمان کرده زه
هر سر موئی و دو عالم گره
چشم تو بیمار تر از عبهر است
بسکه برو غمزه هجوم آور است
شاهد حسن تو تغافل پسند
حجله ناز تو بغایت بلند
سوی تو صد نوبت اگر بنگرم
نیم نگاهست چو جمع آورم
ای دلت آسوده غمخوارگی
خارمنه در ره نطارگی
از چمنی کزویت این رنگ و بوست
اصل بهار چمنت فرع اوست
رنگی از آن با گل رعنای تست
بوی از آن یاسمن آرای تست
این چمن لاله که پرورده
عاریت از باغ کسی کرده
لاله مپوشان که ز باغ تو نیست
وین چمن از بهر فراغ تو نیست
گر نبود عشق هوا گیر حسن
کو هنر عشق و چه تأثیر حسن
سنگدلی مایه دل سردیست
غنچه غم را سبب زردیست
دل مشکن عهد و وفا تازه کن
می مکش اندیشه ز خمیازه کن
حسن تو مغرور بآواره چند
ناز تو بیگانه ز اندازه چند
برگی و رعنائی باغ از خطاست
باغ چنان برگ چنین کی رواست
رنگ جوانی زچمن شسته گیر
سنبل شبگون سمن شسته گیر
آه که این نامه بغایت رسید
فصل بهاران بنهایت رسید
باد خزان میل وزیدن کند
آب سمن میل چکیدن کند
آب لب لاله بچیند نسیم
در حرم غنچه بمیرد شمیم
برگ و برحسن بیغما رود
روح شهیدان بتماشا رود
حسن برافشانده متاع از کساد
گوهر دل غوطه زنان در مراد
بی ادبی از می امید مست
وز ثمر لطف تو کوتاه دست
طره گشا بانگ زنان کی صنم
وی گهر حسن بدرج عدم
آینه بستان و نگاهی بکن
یاد جوانی کن و آهی بکن
باغ ترا کو اثر از آب و رنگ
شهد ترا کو بنوازش درنگ
جلوه گری های لب بام کو
نیم نگاهی بصد ابرام کو
حرفی و آرایش صد ناز کو
نازی و تعمیر صد اعجاز کو
ریزد از اینگونه سخنهای تلخ
غره شرم و ادب آرد بسلخ
این ثمر کجروشیهای تست
ورنه کرا طاقت ایذای تست
نغمه بلبل چمن آرای باغ
گل به تبسم طلبد صوت زاغ
بلبل دستان زن باغت منم
زیب ده سینه بداغت منم
نغمه گشای چمنت صوت زاغ
عطسه زن بوی گلت هر دماغ
جلوه گه سبزه بخس داده
منصب طوبی بمگس داده
حسن در آغوش هوس تابکی
غیرت سیمرغ و مگس تابکی
گو چمنت صوت کلاغی بدار
باغ تو گو نغمه زاغی بدار
در چمن روضه خسی گو مباش
چند نمک بر جگر بیخراش
صد مگس شیفته انگبین
رم کند از جنبش یک آستین
آتش اگر شعله فروزد هزار
جوشش پروانه بود برقرار
مقصد پروانه هستی گداز
در قدم شمع بود سوز و ساز
شعله بوی در زدن از خامیست
زانکه مرادش همه ناکامیست
ور مگس آمد بر شمع از کمین
مست ز مومش طمع انگبین
در عرق الماس گذارم بقند
لیک بود شربت من نوشخند
این نفس بسته بناموس عهد
زهر نمائیست فروشنده شهد
وای که بس بیهده رنجیده
وین نفس تلخ پسندیده
تلخ دم من بمذاقت بسنج
گر نکنی آشتی از خود مرنج
تلخ سخن شو که دعا می کنیم
جنگ ترا صلح فدا می کنیم
حیف که هر خون که بود در دلم
چون حرم خاک شود منزلم
لاله که رنگ ورق از خون دهد
از جگرم چیند و بیرون دهد
زین سخنان ننگ غرض دور دار
بی ادبیهاست تو معذور دار
عرفی از این زمزه ات ننگ باد
عود مجازت عدم آهنگ باد
صورت آئینه پرستی که چه
بوی میت نازده مستی که چه
وای اگر چهره بود در نقاب
باز دهد آینه این رنگ و آب
هر چه در این دایره صورت پذیر
هر که در این مرحله آرام گیر
دل به کسی ده که به خود قائمست
جلوه معشوقی او دائمست
#شعر #عرفی_شیرازی
📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق وقتی آغاز میشود
که نور مانندِ مردهیی نقابدار
بر تنهایی ناگزیر میتابد.
زیرا عشق به سادهگی چنین است:
شکلی از آغاز
که پشتِ پایانها
سرسختانه پنهان شده است.
#روبرتو_خوارز #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من كه هرشب با خيالت گرمِ صحبت مى شوم
هر كجا هستى بخواب آرامِ جانم شب بخير
شبتون در پناه حق
#مهدی_خداپرست #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صبح تودل انگیزترین صبحِ جهانست
هر کس به تو دل داد به یکباره جوانست
دیدی که شدم عاشق و مجنون و خرابت
چیزی که عیانست چه حاجت به بیانست
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#امیر_نجف_زاده #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
چون لاله در بهار بر می گردی
گل کرده و بیشمار برمی گردی
همراه عماد و حاج قاسم روزی
در دولت سبز یار بر می گردی
#طاهره_ابراهیمنژاد #شعر #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستم از لعل تو در آتش و آب
مردم و سوختم مرا دریاب
از جلال و جمال و زلف و رخت
میکند در دلم خطاب خطاب
از دل و آب دیده در عشقت
میخورم روز و شب شراب و کباب
آه کز نفس قیس و طاعت جان
چند باشیم در خطا و ثواب
همه زنار کافری بستند
از دو زلف تو شیخ و طفل و شباب
ز آتشت سوختیم با دم سرد
تا مرا سوختی ز آب و تراب
تو محیطی و هر چه موجودند
غرقه در موج بحر بی پایاب
خاک در کاه تست هر دو جهان
ان هذا اقل ما فی الباب
ما به نسبت صفات فعل توئیم
خویشتن گفته فلا انساب
هم بچشم تو دیده ام روشن
شدت ذات تو است بر توحجاب
هست کوهی چو قشر و عشقت لب
عین یکدیگرند قشر و لباب
#شعر #کوهی
📜 @sheraneh_eitaa
دل فارغ ز درد عشق دل نیست
تن بی درد دل جز آب و گل نیست
ز عالم رویت آور در غم عشق
که باشد عالمی خوش عالم عشق
غم عشق از دل کس کم مبادا
دلی بی عشق در عالم مبادا
فلک سرگشته از سودای عشق است
جهان پر فتنه از غوغای عشق است
اسیر عشق شو کازاد باشی
غمش بر سینه نه تا شاد باشی
می عشقت دهد گرمی و مستی
دگر افسردگی و خود پرستی
ز یاد عشق ، عاشق تازگی یافت
ز ذکر او بلند آوازگی یافت
اگر مجنون نه می زین جام خوردی
که او را در دو عالم نام بردی
هزاران عاقل و فرزانه رفتند
ولی از عاشقی بیگانه رفتند
نه نامی ماند زیشان نی نشانی
نه در دست زمانه داستانی
بسا مرغان خوش پیکر که هستند
که خلق از ذکر ایشان لب ببستند
چو اهل دل ز عشق افسانه گویند
حدیث بلبل و پروانه گویند
به گیتی گرچه صد کار آزمایی
همین عشقت دهد از خود رهایی
متاب از عشق رو گر خود مجازیست
که آن بهر حقیقی کارسازیست
به لوح اول «الفبا » تا نخوانی
ز قرآن درس خواندن کی توانی
شنیدم شد مریدی پیش پیری
که باشد در سلوکش دستگیری
بگفت ار پا نشد در عشقت از جای
برو عاشق شو آنگه پیش ما آی
که بی جام می صورت کشیدن
نیاری جرعه معنی چشیدن
ولی باید که در صورت نمانی
وز این پل زود خود را بگذرانی
چو خواهی رخت در منزل نهادن
نباید بر سر پل ایستادن
بحمدالله که تا بودم درین دیر
به راه عاشقی بودم سبک سیر
چو دایه مشک من بی نافه دیده
به تیغ عاشقی نافم بریده
چو مادر بر لبم پستان نهاده ست
ز خونخواری عشقم شیر داده ست
اگرچه موی من اکنون چو شیر است
هنوز آن ذوق شیرم در ضمیر است
به پیری و جوانی نیست چون عشق
دمد بر من دمادم این فسون عشق
که جامی چون شدی در عاشقی پیر
سبکروحی کن و در عاشقی میر
بنه در عشقبازی داستانی
که باشد از تو در عالم نشانی
بکش نقشی ز کلک نکته زایت
که چون از جا روی ماند به جایت
چو از عشق این صدا آمد به گوشم
به استقبال بیرون رفت هوشم
به جان گشتم گرو فرمانبری را
نهادم رسم نو سحرآوری را
بر آنم گر خدا توفیق بخشد
که نخلم میوه تحقیق بخشد
کنم از سوز عشق آن نکته رانی
که سوزد عقل رخت نکته دانی
درین فیروزه گنبد افکنم دود
کنم چشم کواکب گریه آلود
سخن را پایه بر جایی رسانم
که بنوازد به احسنت آسمانم
#شعر #جامی
📜 @sheraneh_eitaa
برای مظلومیت
مردم فلسطین، لبنان،یمن
بنی ادم اعضای یک دیگرند
که در افرینش ز یک گوهرند
ولی حال نسلی پر از بغض و کین
و نسلی غریبانه، غم پرورند
به زیر همه حمله ها... درد ها...
به نام وطن، عشق را میخرند.
به دل درد دارند، این مردها
به لب خنده،و نام او میبرند
بیا مهربان، رفته صبرو قرار ببین،
کودکان در پی مادرند
ببین، مادران در پی سایه ای
که از حمله ها جان سالم برند
چو عضوی به درد اورد روزگار
جهان را سکوتی! چنین!غصه دار؟
خودت غیرتی ده، خودت همتی
دگر عضو ها را ... نمانده قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند ادمی.
#وجیهه_مجنونی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
چشم گلدسته ی شهر از غمتان می گرید
رفتی و ماذنه هم جای اذان می گرید
با تو و خنده ی سرخ تو بهاری می شد
سیب لبنان که در آغوش خزان می گرید
پدر امت مظلوم،ابو هادی جان
چشم بیروت تو با پیر و جوان می گرید
آه از رجعت سرخ تو به جوش آمده است
این همه خون که میان شریان می گرید
با پر و بال شهادت به کجا رفتی که
آسمان از غم تو مویه کنان می گرید
انفجار از تو گذشت و وسط رقص جنون
تن صد پاره ی تو با هیجان می گرید
آیه ی"نصرُ من الله"شده ورد لبش
کودک غزه اگر در خفقان می گرید
#فرزانه_قربانی #شعر #ارسالی_مخاطب #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa
سعید تاجمحمدی سال ۱۳۷۰ در کاشمر از توابع خراسان رضوی متولد شد. این کارشناس علوم تربیتی مدتها بهعنوان معلم و کارشناس فرهنگی به فعالیت پرداخته است و هماکنون سمت مدیریت آموزش و پرورش کاشمر را بر عهده دارد. تاجمحمدی در حوزۀ شعر و نویسندگی نیز بهصورت تخصصی فعالیت میکند. مجموعه شعر «دقایق» دربردارنده اشعار وی میباشد.
#معرفی_شاعر #سعید_تاج_محمدی
📜 @sheraneh_eitaa
سلام وقت بخیر
ببینید اینکه شعرای بزرگ معاصر و یا شعرای زنده یاد رو تو بخش معرفی شاعر معرفی میکنین خیلی عالیه ،اما به نظر این حقیر شاعر های بزرگ معاصر ما انقدری شناخته شده هستند که نیازی به معرفی بیشتر و شرح بیوگرافیشون نیست و انقدر ما ازشون کارای فاخر و نسخ خطی و کتب مختلف چاپی داریم که به راحتی میتونیم آثارشونو تهیه و از شنیدن و خواندنشون لذت ببریم و در عوض جوانان نو قلمی مثل من هستند که نیاز به شناخته شدن ،شنیده شدن و دیده شدن دارن ،نیاز دارن تا شعرشون حمایت بشه ،هنرشون به سمع و بصر مردم جامعه برسه و حتی شاید معرفی شما بتونه این زنجیره رو متصل کنه و باعث بشه یک جوان با موقعیت من که قلم در دست داره بتونه از شعر که بهش عشق می ورزه و از حرفه ی خودش کسب درآمد بکنه ،ممنونم از توجهتون ،باتشکر(سینا_سلمانی)
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
#ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
گرچه بیش از دیگران، سهمش در این دنیا غم است
«مرد» اخمش، خندهاش، حرفش، نگاهش، محکم است
«مرد» قولش، اعتقادش، حرف و کردارش یکیست
«مرد» هرجا هست زیر سایۀ یک پرچم است..
«مرد» روزش غرّش رعد است و خشم تندباد
«مرد» نیمهشب سر سجاده اشکش نمنم است
نور چشم مؤمنان و خار چشم کافران
او که با خار آتش و با غنچه و گل شبنم است
خواه پشت میز باشد خواه پشت خاکریز
هر کجا باشد برای درد مردم مرهم است..
مردهایی میشناسم در جهان، در وصفشان،
شعر من گنگ است، جانم را اگر بخشم کم است
سَیّدی را میشناسم نام او پیروزی است
بودنش دلگرمی آزادگان عالم است
سَیّدی را میشناسم کز هراس هیبتش
خواب اسرائیل با کابوس و وحشت درهم است
پای درس رهبر خود انقلابی مانده است
«انقلابی» حرفهای محکمش کی مبهم است؟
در میان لشکر مردانِ میدان شرف
جلوۀ «سَیّدحسن» همچون نگین خاتم است
صبح نزدیک است راهی نیست، سَیّد راهی است
قدس هم در فکر استقبال و خیرمقدم است
#سعید_تاج_محمدی #شعر #سید_حسن_نصرالله
📜 @sheraneh_eitaa
46.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | عصرانه شعر دفاع مقدس کودک و نوجوان با حضور شاعران و پدیدآورندگان ادبیات کودک و نوجوان
✅ به همت دبیرخانه ادبیات دینی کودک و نوجوان معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه
📜 @sheraneh_eitaa
قلبم شکسته… خستهام… زخمی شده بالم…
سایه به سایه مرگ میآید به دنبالم
بی دامن سرسبز مادر مانده پژمرده
گلهای زرد و قرمز پیراهن و شالم
من با تمام کودکی، در میهنم امروز
میراثدار رنج و اندوهی کهنسالم
عکاسها! عکاسها! از من چه میخواهید؟
من کِی شبیه خندههای کارتپستالم؟
غمگینترینم من! چه میفهمید از احساسم؟
تنهاترینم من! چه میپرسید از احوالم؟
شاید مرا در انفجاری تازه بشناسید
با گریههای گیرهمو… با بغض خلخالم…
آه ای شما راحتنشسته گوشهٔ خانه!
جز ایستادن راه حلی نیست در عالم
#فاطمه_عارف_نژاد #فلسطین #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نان و حلوا چیست؟ جاه و مال تو
باغ و راغ و حشمت و اقبال تو
نان و حلوا چیست؟ این طول امل
وین غرور نفس و علم بیعمل
نان و حلوا چیست؟ گوید با تو فاش
این همه سعی تو از بهر معاش
نان و حلوا چیست؟ فرزند و زنت
اوفتاده همچو غل در گردنت
#شعر #شیخ_بهایی
📜 @sheraneh_eitaa
هیچکس بازت نمیشناسد، نه.
اما من تو را میسرایم.
برای بعدها میسرایم
چهرهی تو را و لطفِ تو را
کمالِِ پختهگیِ معرفتات را
اشتهای تو را به مرگ
و طعمِ دهانِ مرگ را
و اندوهی را
که در ژرفای شادخوییِ تو بود.
#فدریکو_گارسیا_لورکا #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
اگر چه خواب، نیاید به چشمِ کم سویم
ولی به خاطر تو، شب بخیر میگویم
من از هجوم خیال تو باز بیدارم...
بخواب، راحت و خوش اِی نگار مَهرویم
شبتون در پناه حق
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بار دیگر هم شبم، با نور چشمت صبح شد
ای یگانه آفتاب شهر دل، صبحت بخیر...
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#محمود_احمدوند #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
انگشتبهانگشت
و رگبهرگ دستانت را سپاسگزارم
که در روزگار آوارگی خانهی من بودند
و به وقت توفان سرپناهم
و آنگاه که میهنم را
از زیر پایم بیرون کشیدند، دستان تو وطنم شدند.
هر کجا دستانت را دیدی
سلام مرا برسان.
#سعاد_الصباح #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نخستین آنکه در پنهان و در فاش
خدا بر خویش حاضر دان و خوش باش
چو دانی حاضرش همواره بر خود
نیاید از تو چیزی کان بود بد
دلت گر خواهد این راکنه و غایت
بدین پندت بگویم یک حکایت
#شعر #سلیمی_جرونی
📜 @sheraneh_eitaa
ای دل و جان عاشقان خسته تیغ مرحبا
غلغله تو در سمک کوکبه تو در سما
غیرت تو هزار را برده بعالم فنا
بر سر کوی عاشقی کشته بتیغ ابتلا
باده بنوش و دم مزن صید در حرم مزن
لاف ز بیش و کم مزن بر در بام کبریا
چونکه بحضرتش روی،گر همه کهنه،گر نوی
بال و پرت فنا کند پرتو نور آن لقا
گر تو بهار و گلشنی در همه چشم روشنی
یاد حبیب جان دهد آینه ترا صفا
نعره «قل کفی » زدم جام می صفا زدم
چونکه رسید از ان کرم جان و دلم بمنتها
قاسم،اگر تو عاشقی چیست طریق صادقی؟
تیغ خورند بر قفا صبر کنند در بلا
#قاسم_انوار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa