فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبسم کردی و صبحم
چه زیبا شد،دل افروزم
خوشا چشمی که صبح او
به لبخند تو وا گردد
|صبح جمعتون پر از عشق و آرامش 🌸🍃
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
السلام علیک یا بقیة الله
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بیا که از غمِ هجران ، دلم شده خونین
نشسته داغِ فراوان ، به سینه ام سنگین
بیا که غیبتِ رویت ، بجان زده آتش
نظامِ عالَمِ امکان ، ز غربتت غمگین
بیا که رنجِ فراقت ، ز ما توان برده
رسیده وقت وصال و ترنّمِ گلچین
تویی سلاله ی حیدر ، نواده ی زهرا
تویی حقیقتِ قرآن ، تویی شریعتِ دین
تویی غریبِ غریبان ، زِ ظلمتِ دوران
تویی ودیعه ی جانان ، تویی اِمامِ مبین
تویی که نورِ خدایی ، تو عترت اللهی
نظامِ هستی و خلقت ، ز تو کُنَد تمکین
تو نسلِ پاکِ حسینی ، بقیّةاللّهی
تو اصلِ صوم و صلاتی ، حقیقتِ آیین
بیا که جور و شقاوت ز حد فزون گشته
ز خونِ پاکِ جوانان ، زمین شده رنگین
بیا و تیغِ دو دَم را ، چو حیدر کرار
به فرقِ نحسِ عدو زن ، بر آن سر ننگین
فدای ماه وجودت ، که روشنی بخش است
به شور و عزتِ والا ، به شوکت و تحسین
بیا و دیده ی ما را ، ز مَقدَمت° جان بخش
بیا و سینه ی ما را ، ز ناله دِه تسکین
دوباره جنّت اَعلی' ، گرفته مهمانی
شهیدِ راهِ ولایت ، بخون شده تزیین
#محمدصادق_ربانی #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است
#فاضل_نظری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
انتظار را درک کرده ایم
که هر صبح جمعه
وجودمان پر از ندبه می شود
پس چرا
روزها کوتاه می آییم
و شب ها
خواب های ما طولانی است؟!
چه وقت باید
صدای گریه های ما
شب بوها را بیدار کند
و کوچه ها
عطر حضور را استشمام کنند
و در ظهر ظهور
به "قد قامت" تو
اقتدا کنیم
زمان را
در نوردیده است
صدای تکبیرت
درخت
رود
دشت
کوه
حتی انسان
به باور رسیده است
حضور سبز تو را
و این سراسیمگی
شوق فراوانی است
که ما
برای رسیدن داریم...
#شعر #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان #ارسالی_مخاطب #فرهاد_کرمی
📜 @sheraneh_eitaa
مغز متفکر حماس مجاهد بزرگ
شهید دلاور یحیی سنوار
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
پس از هنیه فدای خدا شده ، سنوار
فدای کوی رضای خدا شده ، سنوار
چه روزگار مدیدی که با عدو جنگید
مجاهدی که فدای خدا شده ، سنوار
بدست خصم ستمگر هماره زندان بود
در انتظار لقای خدا شده ، سنوار
تمام عمر عزیزش میان میدان ها
به عشق آنکه برای خدا شده ، سنوار
بعشق روز رهایی مسجد الاقصی
شهید راه وفای خدا شده ، سنوار
کبوتری که رها شد از این قفس اکنون
ز غزه عازم کوی خدا شده ، سنوار
خوشا بحال شهیدان که جان فدا کردند
رها بسوی سرای خدا شده ، سنوار
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#محمدصادق_ربانی #شعر #شهید_یحیی_سنوار
📜 @sheraneh_eitaa
🍁
پاییز و جاده ها ،دل خون انارها
بغض نشسته در نفس شاخسارها
بی تابی نگاه به در دوخته در غروب
وقتی که تند می شود نبض قرارها
پاییز شد همیشه ی ایام بعد تو
این است سرنوشت تمام دچارها
لکنت گرفته شمع شب تار بی تو و
خون می چکد ز زخمه ی زخمی تارها
با مرگ برگهای ستمدیده از خزان
یادی کن از به خون شدن سر به دارها
پاییزها گل می کند یاد تو در جانم
افسانه است سردی خاک مزارها
#لیلا_تقوایی_یزدلی #ارسالی_مخاطب #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مسعود کبیری متخلص به کبیرقزوینی…
در یکم تیرماه سال یک هزار و سیصد و پنجاه و نه در روستایی با نام “شید اصفهان” واقع در بخش مرکزی و فاصله ی15 کیلومتری شهر قزوین در یک خانواده کاملا مذهبی متولد شد.
پس از تحصیلات ابتدای برای ادامه تحصیل و زندگی به اتفاق خانواده به شهر قزوین کوچ نموده و تحصلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه می دهد.
طبع شعر و شاعری، صدای خوش و بلاغت کلام موهبتی خدا دادی است که از پدرانش به ارث رسیده است.
فعالیت های ادبی وی از دوران دبیرستان با حضور در محافل ادبی وقت قزوین اعم از…
انجمن ادبی عبید، سیاوشان و محفل ادبی پاتوق و بهره بردن از محضر اساتید و شاعرانی چون…حضرتی، عاملی، پدرام (تاکستان)و دکتر فرورانفر(تهران) در ابتدا و سپس استاد امیردیوانی و دکتر قافله باشی(هر دو بزرگوار)، دکتر سمیع زاده و سرکار خانم محمودی و خانصنمی(ابهر) شکلی شایسته تر به خود گرفت.
(البته وی در زمینه شعر تاکنون هیچ استادی نداشته و بیشتر با مطالعه و کوشش شخصی در این زمینه قدم برداشته است.)
بیشتر سروده های ایشان در قالب های غزل، ترانه، دوبیتی، مفرد، نیمایی و سپید می باشد و اخیرا پس از آشنایی با سبک “سپکو”و اساتید این سبک(عالیجنابان نعمتی کرفکوهی و دکتر دشتی) مبادرت به سرایش در این قالب می نماید.
هم اکنون دو مجموعه شعر از ایشان آماده چاپ می باشد که در آینده نزدیک به چاپ خواهد رسید.
#معرفی_شاعر #کبیر_قزوینی
📜 @sheraneh_eitaa
رد پایی مانده و یک جای خالی، رفته ای
روی آتش کتری چای ذغالی، رفته ای
دست از دستم کشیدی، دست در دستان باد
قاصدک، از این دیار و این حوالی، رفته ای
در صراط عاشقی پایت مگر لغزیده بود؟
اینچنین در دوزخ غم دست خالی، رفته ای
باورم هرگز نمی گردد نباشی در دلم
باورم هم گر شود فرض محالی، رفته ای
کاش می دیدم زمان رفتنت را، با غرور
روی لب لبخند و شاد و خوب و عالی، رفته ای
منکه خواهان تو بودم کاملا، اما شما…
بی تفاوت آمدی با بی خیالی، رفته ای
#کبیر_قزوینی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | قرائت شعری از حسین منزوی توسط علیرضا قزوه؛ تقدیم به آستان امام حسن(ع)
📜 @sheraneh_eitaa
صبح فراقِ ما، شده از شام، تارتر
دل داغدار و، سینه از او داغدارتر
دل شد نشان تیر غم و، در مصاف عشق
پیدا نشد، حریفی از این کهنهکارتر
ای خنده! بر لبم منشین، یک نفس که هست
از عمرِ گل وفای تو بیاعتبارتر
ای اشک! با تو عهد وفا بستهام، چرا
چون گل شود ز گریۀ ابر بهار، تر
چندان که اُنس با غم هجران گرفتهایم
ترسم که روز وصل شود کار، زارتر
وقتی که هست، اَفضَل اعمال، انتظار
عاشقتر آنکه از همه چشمانتظارتر
یَابنَالحسن! به دیدن تو مستحقتر است
چشمی که شد به یاد تو گوهرنثارتر
هر دل که سوخت از غم هجران شب فراق
گردد به صبحِ وصلِ تو، امیدوارتر
چون ماهی جدا شده از آب، میشود
هر لحظه بیحضور تو دل بیقرارتر...
#محمدجواد_غفورزاده #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
این
این سرگذشت کودکی است
که به سر انگشت پا
هرگز دستش به شاخه ی هیچ آرزویی نرسیده است
هر شب گرسنه می خوابید
چند و چرا نمی شناخت دلش
گر سنگی شرط بقا بود به آیین قبیله ی مهربانش
پس گریه کن مرا به طراوت
به دلی که می گریست
بر اسب واژگون کتاب دروغ تاریخش
و آواز می خواند ریاضیات را
در سمفونی باشکوه جدول ضرب با همکلاسی ها
دو دو تا … چارتا
…چا چارتا
…پپنج تا
…ششش تا
در یازده سالگی پا به دنیای شگفت کفش نهاد
با سر تراشیده و کت بلندی
که از سر زانوانش می گذشت
با بوی کنده ی بد سوز و نفت و عرق های کهنه ی …
آری …
دلم،گلم
این اشک ها،خون بهای عمر رفته ی من است
دلم ،گلم
این اشک ها،خون بهای عمر رفته ی من است...
#حسین_پناهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
به هر نگاه نگاهم که در نگاه تو آمیخت.
دلم به چنگه ی مژگان چشم مست تو آویخت.
دلم خوش است چنین گرم آرزوی نگاهت.
وگرنه روی دلارای تو ندیده دلم ریخت.
غمت به خون دل و اشک دیده ام شده سفته.
به جای جای دلم مثل لاله داغ شکفته.
به تنگ آمده ام از سکوت بغض گلویم.
بیا که با تو بگویم هزار حرف نگفته.
علاقه ام به شما کنج سینه کیل ندارد.
دلم به غیر شما بر کسی میل ندارد.
در انتظار تو خشکیده است چشمه ی اشکم.
مرا ببخش که چشمم خروش سیل ندارد.
غزل به سرخی لبهایتان نگفته کسی نیست.
بدون حب شما بین سینه ها نفسی نیست.
برای خلق هزار آرزوی دور و دراز است.
ولی به سینه ی ما غیر دیدنت هوسی نیست.
برای ما شده ای اشک شوق و شور و تمنا.
که دست ما شده کوته ز عرش دامنت آقا.
تو مقتدای تمام ستاره های سهیلی.
حضور تو همه جا هست و نیست چشم تماشا.
به ترس و دلهره ی عشق مبتلا و اسیرم.
که قبل روز ظهورت خدا نکرده بمیرم.
قسم به عهد چهل روزه ای که باتو نمودم.
دعاکنید در آن لحظه سر زخاک بگیرم.
دعا کنید که من هم یکی از آن همه باشم.
دعا کنید کفن پوش عید فاطمه باشم.
دعا کنید به روز ظهور و لحظه ی رجعت.
که سر سپرده و سرباز شاه علقمه باشم.
#رسول_رشیدی_راد #شعر #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
شبتون در پناه حق
#سعدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نور خورشید خبرداده که
در مشرق عشق
نغمهی صبح چه زیباست
اگر یار تویی...
| صبحتون پر از عشق و امید🌸🍃
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
به سادگی خیره می شوم
و به سادگی قسم می خورم
تمام این اتفاق های پیش پا افتاده
می توانند مصراع اول شعری باشند
که این همه
صبح را به خاطرش دوست داشته ام .
#بهزاد_زرین #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای گمشده دل ، کجات جویم
در دامِ کِه، مبتلات جویم
دیروز چو آفتاب بودی
امروز چو کیمیات جویم
ای مرغ ز آشیان رمیده
در دامگهِ بلات جویم
ای کشتهٔ غمزهٔ نکویان
از چشم که خونبهات جویم
ای بیمار ز جان گذشته
کز هر که رسم دوات جویم
گاهی به دوات چاره خواهم
گاهی به دعا شفات جویم
کس چارهٔ درد تو نداند
درمان مگر از خدات جویم
هاتف پی دل فتاده رفتی
ای هر جایی کجات جویم
#هاتف_اصفهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تو عطر کدام خوشبوترین گل جهانی؟
که هر کجا که می نویسمت
شکوفه میدهی؟
#کامران_رسول_زاده #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
از میکده تا چه شور برخاست؟
کاندر همه شهر شور و غوغاست
باری، به نظارهای برون آی
کان روی تو از در تماشاست
پنهان چه شوی؟ که عکس رویت
در جام جهان نمای پیداست
گل گر ز رخ تو رنگ ناورد
رنگ رخش آخر از چه زیباست؟
ور نه به جمال تو نظر کرد
چشم خوش نرگس از چه بیناست؟
ور سرو نه قامت تو دیده است
او را کشش از چه سوی بالاست
تا یافت بنفشه بوی زلفت
ما را همه میل سوی صحراست
ما را چه ز باغ لاله و گل؟
از جام، غرض می مصفاست
جز حسن و جمال تو نبیند
از گلشن و لاله هر که بیناست
#عراقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آقای حسین گلچین ـ در سال 1352 خورشیدی ـ در شهرستان استهبان استان فارس، چشم به جهان هستی گشود؛ و پس از تحصیلات مقدمات و متوسطه وارد دانشگاه شد و به استخدام آموزش و پرورش درآمد و دبیر آموزش و پرورش شد.
وی فارغ التحصیل مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی است و تاکنون چند مجموعه شعر جدی و چندین مجموعه شعر طنز منتشر کرده است و متخلص به (شکلات الشعرا) میباشد.
#معرفی_شاعر #حسین_گلچین
📜 @sheraneh_eitaa
به کلّه پاچه پیتزا گفت با ناز:
منم نسبت به تو بسیار ممتاز
مد روزم، سفارش می دهندم
خوراک ایرلند و ایسلندم
تو امّا آب زیپویی هشلهف
ابوالچربی، مگس پهلو، مزخرف
جماعت رو به موت از هضم کندت
تو آل بویه ای از بوی تندت
طرفدار تو بی هوش و حواس است
تیلیت پرملاطت بی کلاس است
خلاصه مال عهد بوق هستی
الهی وربیفتی، خیلی پستی؛
*
به او فرمود کلّه پاچه ی داغ:
عزیزم! نیستی انگار در باغ
ابوالخوشمزّگی!، made in italy
تو از کی آمدی در این حوالی؟
تو ای حمّاله الامراض ناجور
نگیر اینقدر در انظار، فیگور
زلم زیمبو!، ژیگولو!، مجمع القاچ!
نده اینقدر به ویروسها ماچ
مسیر هضم تو صعب العبور است
تو را هرکس که خورد اهل قبور است
شمای استریل وارداتی!
نمی دانم چه هستی، قاتی پاتی!
گمان کردم مقوایی ست جنست
ولی مانند دمپایی ست جنست
تو که جر خورده ای از پشت و از رو
خودت را کرده ای در جعبه ای تو
به جای ظاهرآراییِ خود، داش!
برو قدری به فکر باطنت باش
شما وضعی بلاتکلیف داری
و بی اصل و نسب تشریف داری
ولی من ساخت این سرزمینم
اگر خوبم بدم، کلاً همینم
برو سوسول! کمتر ادّعا کن
مقادیری اصالت دست و پا کن
من و دیزی بهم سازیم فردا
که بنیانت براندازیم درجا.
#حسین_گلچین #شعر #شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دلشوره ما بود دل آرام جهان شد
📜 @sheraneh_eitaa
تقدیم به روحِ مجاهدِ بزرگ و مغز متفکر حماس
شهیدِ والا مقام یحیی' سنوار
🖤🌹🌾🖤🌹🌾🖤🌹🌾🖤
دلاور مردِ میدان بود ، سنوار
نشانی از شهیدان بود ، سنوار
شجاع و با هدف بود و مقاوم
ز نسلِ پاک° مردان بود ، سنوار
فداکار و حماسی و دلاور
هماره عبدِ یزدان بود ، سنوار
چو ماهی در شبِ تاریک جانها
دلارا و فروزان بود ، سنوار
دلیر و جنگجویی با اراده
مقامش فوقِ ارکان بود ، سنوار
چو کوهی محکم و با استقامت
علمدارِ شجاعان بود ، سنوار
تمامِ عمرِ پاکش ، آن دلاور
به زندان یا به میدان بود ، سنوار
دمی آسوده ننشست و نخوابید
هماره ، دل پریشان بود ، سنوار
به فکرِ غزه و آزادیِ قدس
به فکرِ آن شبستان بود ، سنوار
هنرمندی ز مردانِ هنرمند
سراسر شور و عرفان بود ، سنوار
نمی ترسید از ایثارِ جانش
چه گویم من ، مسلمان بود ، سنوار
نفس هایش فدایِ راهِ حق شد
دلش با نورِ قرآن بود ، سنوار
نترسید از سلاحِ دشمنانش
سراسر عشقِ جانان بود ، سنوار
شهادت لایقِ آن نازنین گشت
چو خورشیدی درخشان بود ، سنوار
شهیدِ راهِ دین و قدس و میهن
شریکِ دردِ یاران بود ، سنوار
به مردانِ خدا پیوست جانش
به خونش گرچه غلطان بود ، سنوار
وداعِ لحظه هایِ آخرینش
بهایِ رنجِ دوران بود ، سنوار
شهیدِ راهِ آزادی و ایمان
شکوهِ نصرِ یزدان بود ، سنوار
کنارِ حاج قاسم های دوران
عزیز و یارِ ایران بود ، سنوار
نشانی از شهیدان بود ، سنوار
دلاور مردِ میدان بود ، سنوار
🖤🌹🌾🖤🌹🌾🖤🌹🌾🖤
#محمدصادق_ربانی #شعر #شهید_یحیی_سنوار
📜 @sheraneh_eitaa
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد
در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد
نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد
چشم وصال بینان، چشمی ست بر هدایت
سِری که باشد او را، در هر بصر نباشد
در خشک و تر بگشتم، مثل ات دگر ندیدم
مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد
شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد
سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد
تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد
#سعدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
او صد هزار تندی ازین رهگذر کند
زان لعل اگر دهد همه دشنام آن نگار
صد بار از مضایقه خونم جگر کند
چشمش چو کار من به نخستین نگاه ساخت
نگذاشت غمزهاش که نگاه دگر کند
دی گرمیَش به غیر، نه از روی قهر بود
افروخت آتشی که مرا گرمتر کند
پیکان او ز سینه ی من میکشد طبیب
کو باده ی اجل که مرا بی خبر کند
آوارهای کجاست که در کوی عاشقی
با خاک ره نشیند و با ما به سر کند
گر جان کشی به کین ز تن محتشم برون
باور مکن که مهر تو از دل به در کند
#محتشم_کاشانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa