eitaa logo
شاعرانه
22.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب، بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب: بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟ این نکته‌ای است طرفه و بی‌هیچ پیچ و تاب گاهی پدید باشد و گاهی نهان شود دادم نشانی‌ای به مثل همچو آفتاب 📜 @sheraneh_eitaa
دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش پریشان زلف دلبندی دلم بربود و هر ساعت پریشان کرد حالم را سر زلف پریشانش قرار و خواب و شیرینی ز جان و چشم و عیش من ببردند از بن دندان لب شیرین و دندانش لبش یاقوت خندان است و گریانم نبیند کس اگر وقتی ظفر یابم بدان یاقوت خندانش جمال حور عین دارد مگر کز روضه جنت به دنیا از پی فتنه فرستادده است رضوانش گر از مشرق برآید چشمه خورشید هر روزی رخش خورشید درخشان گشت و مشرق شد گریبانش همی جستم به عمر اندر درازی در شب وصلش نبود آن راکه می جستم مگر در روز هجرانش شکست زلف آن دلبر دلم بربود هر لحظه که در زلفش همی دیدم نشان عهد و پیمانش به پیرایش اگر در زلف او ره یافت نقصانی جمال او و عشق من زیادت شد ز نقصانش به قصد گوی با چوگان به میدان دیدمش روزی ز زلف او و پشت من حسد می برد چوگانش خم چوگان او با گوی هر ساعت به میدان در همان کردی که روز باد زلفش با زنخندانش ز رشک آنکه تا با زلف مشکینش نیامیزد به آب دیده بنشاندم سراسر گرد میدانش دلم را در خم زلفش به زندان کرد عشق او چو مداح خداوند ست نگذارم به زندانش رئیس شرق مجدالدین، ابوالقاسم علی کایزد مزین کردعالم را به عدل و حلم و احسانش خداوندی که در انواع دعوی خداوندی ز اعداد نجوم آسمان بیش از برهانش سلیمان قدر و اصف دل محمد خلق و حیدرکف که مثل خویش خواندندی اگر دیدندی ایشانش نه خورشید و نه کیوان است و هم خورشید و هم کیوان همی خوانند در قدر و محل خورشید و کیوانش چو در ایوان بود بزمش به ایوان آی تا بینی که هم خورشید و هم کیوان همی تابد زایوانش کفش چون آب حیوان است عمر شکر مدحت را که جستی خضر پیغمبر حیات از آب حیوانش معاذالله معاذالله اگر حیوان چنین بودی به عمر جاودان بودی سکندر نیز مهمانش ندانم سوره ای در مکرمت کان نیست در ذکرش ندانم آیتی ازمحمدت کان نیست در شانش به فر و عدل او گشته است هم روشن هم آبادان هران موضع که روزی ظلم تاری کرد و ویرانش از آن عهدی که بر درگاه میمونش ملازم شد به گوش آواز یک مظلوم نشنیده است دربانش سخا را کار چون زرست با دست سخا ورزش سخن را لفظ پر درست با کلک سخندانش به دست او نگه کن چون قلم در دست او باشد اگر ابری همی خواهی که از علم است بارانش جهان را گرچه نعمت هاست در پیدا و در پنهان کم از یک جود او باشد همه پیدا و پنهانش اگر چه بهترین خلق عالم را پسر باشد بزرگی را پدر شد تا برادر خواند سلطانش اگر مردم به عقل و علم در عالم شرف یابد همی خدمت کند اینش همی مدحت کند آنش شنیدستم ز دانایان که دانش جان جان باشد بدان جان است در جانش که با جان ماند در جانش ثبات کوه در حلمش سخای ابر در دستش نسیم مشک در خلقش نعیم خلد در خوانش فری زان اسب میمونش که بر دریا و بر هامون بود چون باد رفتارش، بود چون چرخ جولانش به دریا فرق نتوانند کرد از کشتی نوحش به هامون باز نشناسند از تخت سلیمانش خداوند از بر او خضر و موسی را همی ماند از آن باشند دریاها و هامونها به فرمانش خداوندی که اندر نامهای رتبت و رفعت همیشه از خداوندان، خداوندست عنوانش ز عزم او همی گوید به جاه او همی نازد خرد ز آغاز و انجامش جهان مبدا و پایانش بدان معنی که در آفاق چون او نیست در ارکان دعا گویند آفاقش، ثنا خوانند ارکانش به از بنده نگوید خلق مدح مجلس عالی بدین معنی مسلم کرده اند اهل خراسانش ز شعر بنده پر در شد دهان لفظ هر روای که مدح مجلس عالی پر از در کرد دیوانش بدین حسن و طراوت شعر اگر مسعود را بودی هزاران آفرین کردی روان سعد سلمانش همیشه تاهمی خوانند در اخبار و درقرآن صفات یوسف و حسنش حدیث نوح و طوفانش جهان دل باد و او دانش خراسان مصر و او یوسف خداوند جهان داده بقای نوح و لقمانش چنان کوه است در گیتی پناه شاعر و زایر همیشه باد در عالم پناه الطاف یزدانش 📜 @sheraneh_eitaa
meyli.gif
حجم: 8.7K
میرزا قلی میلی مشهدی یا هروی متخلص به «میلی» از شاعران مکتب وقوع است. از تاریخ تولد وی اطلاعی در دست نیست ولی می‌دانیم که در جوانی به سال ۹۸۳ یا ۹۸۴ قمری چشم از جهان پوشیده است. این سخنور را گاه به هرات هم منسوب داشته‌اند که در دورهٔ صفویان مرکز خراسان و محل تجمع فضلا، شعرا و هنرمندان بوده است ولی بیشتر تذکره‌های معتبر عصری، وی را مشهدی‌الاصل نوشته‌اند. برخی نیز تنها به ذکر این نکته که از طایفۀ تکلّو یا ترک بوده است، بسنده کرده یا نام زادگاهش را فروگذاشته‌اند. میلی مشهدی بسیار سفر کرده است: از مشهد به سبزوار، از آن­جا به دارالسلطنهٔ قزوین ، سپس به گیلان، بعد از آن به خراسان، نهایتاً به هند رفته است و به مداحیِ حاکمانِ کوچک و بزرگ عمر گذرانیده است. گویا «او را با خواجه حسین ثنایی و غزالی و وحشی و ولی مشاعرات و مباحثات در ایران و هند بوده …». دستِ آخر هم یکی از همان ممدوحان -نورنگ­خان، از گماشتگانِ جلال­ الدین اکبرشاهِ گورکانی- میلی را زهر خورانده است. همان زمان جسدِ او را به مشهد آورده‌اند. گورِ او در «حدود صدمتری شمال شرقی ساختمان ایستگاه راه ­آهن مشهد» بوده است که در توسعهٔ راه‌آهن مشهد تخریب شد. در سال‌های اخیر نیز استاد فقید، محمد قهرمان اشعار او را جمع‌آوری و تصحیح کرد و همراه با شرح‌حال وی با عنوان «دیوان میلی مشهدی (از گویندگان مکتب وقوع)» چاپ کرد 📜 @sheraneh_eitaa
عشق تو برد هوش من غم فزوده را نتوان چشید داروی ناآزموده را صد حرف گفته ای به من از خویش زان دهان باور نمی کنم سخنان شنوده را در خاک هم ز حیرت رویت، شهید عشق بر هم نمی زند مژه ناغنوده را صد بار بی گنه دلم آزرده و هنوز از دل برون نکرده گناه نبوده را تا یک سخن کشم ز تو از ماجرای غیر گویم به حیله صد سخن ناشنوده را میلی چه غم ز سرزنش خلق وطعن غیر بی ننگ و نام رند به عالم نبوده را 📜 @sheraneh_eitaa
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعر"هرکس که شودشهیدآزادی قدس، همراه امام عصر(عج) برخواهدگشت" 📜 @sheraneh_eitaa
رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای وز رشک رخت ماه فتاده به تکاپوی با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام با انده هجران تو کرده دل من خوی ناید سخنم در دل تو، ز آنکه به گفتار نتوان ستدن قلعه‌ای از آهن و از روی ز آن است گل و نرگس رخسار تو سیراب کز دیده روان کرده‌ام از مهر تو صد جوی تا بوک سزاوار شوی دیدن او را ای دیده تو خود را به هزار آب همی شوی ای دل چه شوی تنگ، چو در توست نشستن خواهی که ورا یابی، در خون خودش جوی 📜 @sheraneh_eitaa
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوزی است مرا در دل اما نه چنان سوزی سوزی که وجود من بر باد دهد روزی 📜 @sheraneh_eitaa
ز عشق تو نهانم آشکارست ز وصل تو نصیبم انتظارست ز باغ وصل تو گل کی توان چید که آنجا گفتگوی از بهر خارست ولی در پای تو گشتم بدان بوی که عهدت همچو عشقم پایدارست دلم رفت و ز تو کاری نیامد مرا با این فضولی خود چه کارست چو گویم بوسه‌ای گویی که فردا کرا فردای گیتی در شمارست به بند روزگارم چند بندی سخن خود بیشتر در روزگارست به عهدم دست می‌گیری ولیکن که می‌گوید که پایت استوارست ترا با انوری زین گونه دستان نه یکبار و دوبارست و سه بارست 📜 @sheraneh_eitaa
‍ تو آن ماه درخشانی که می‌تابی به شب‌هایم شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
مثلِ هر صبح..‌ تو خورشیدی و من مشتری ات؛ در مدارِ تو و چشمت،همه دنیاست؛سلام |صبحتون بخیر و پر عشق 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
در بندم از آن دو زلف بند اندر بند نالانم از آن عقیق قند اندر قند ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند 📜 @sheraneh_eitaa
دادند به حکمت و به لطفی به شما از این همه سوره، سوره ی کوثر را کوتاه ترین سوره ی قرآن، یعنی کوتاه ترین راه رسیدن به خدا... 📜 @sheraneh_eitaa