eitaa logo
شاعرانه
26هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
831 ویدیو
81 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
در این مقام اگر می مقام باید کرد بکار خویش نکوتر قیام باید کرد به هرچه خوشترت آید زنامها، تن را به فعل خویش بدان نام نام باید کرد که نام نیکو مرغ است و فعل نیکش دام زفعل خویش بر این مرغ دام باید کرد زخوی نیک و خرد در ره مروت و فضل مر اسپ تن را زین و لگام باید کرد بدین لگام و بدین زینت نفس بدخو را در این مقام همی نرم و رام باید کرد اگر دلت بشکسته است سنگ معصیتش دل شکسته به طاعت لجام باید کرد اگر سلامت خواهی ز جهل بر در عقل سلام باید کرد و مقام باید کرد اگر خرد نبود، از دو بد نداند کس به ذات خویش که او را کدام باید کرد وگر کریم شود آرزوت نام و لقب کریم‌وار فعال کرام باید کرد جفا و جور و حسد را به طبع در دل خویش نفور و زشت و بد و سرد و خام باید کرد چو بر تو دهر به آفات خود زحام کند تو را ز صبر به دل بر زحام باید کرد وگر به غدر جهان بر تو قصد چاشت کند تو را به صبر برو قصد شام باید کرد به فعل نیک و به گفتار خوب پشت عدو چو عاقلان جهان زیر بام باید کرد سفیه را به سفاهت جواب باز مده ز بی‌وفا به وفا انتقام باید کرد و گر زمانه به گرگی دهد عنانش را برو ز بهر سلامت سلام باید کرد وگرچه خاص بوی، خویشتن ز بهر صلاح میان عام چو ایشانت عام باید کرد به قصد و عمد چو چیزی حلال دارد دهر به سوی خویش مر آن را حرام باید کرد جهان به مردم دانا تمام خواهد شد پس این مرا و تو را می تمام باید کرد به باغ دین حق اندر ز بهر بار خرد زبانت را به بیان چون غمام باید کرد رخ از نبید مسائل به زیر گلبن علم به قال و قیل تو را لعل فام باید کرد به حرب اهل ضلالت ز بهر کشتن جهل سخنت را چو برنده حسام باید کرد کمانت خاطر و حجت سپرت باید ساخت ز نکته‌های نوادر سهام باید کرد چو ناصبی معربد دلام خواهد ساخت تو را جزای دلامش دلام باید کرد مسافرند همه خلق و نیستند آگاه که می نوای شراب و طعام باید کرد ز بهر کردن بیدار جمع مستان را یکی منادی برطرف بام باید کرد که «چند خسپید ای بیهشان چو وقت آمد که تیغ جهل همی در نیام باید کرد» بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز زمین به زیر کیت زیر گام باید کرد به زیر آتش اندیشه زاد باید پخت زعلم حق زبان را زمام باید کرد چو بی‌نظامی دین را نظام خواهی داد نظام دینی دون بی‌نظام باید کرد زبانت اسپ کنی چونت راه باید رفت بگاه تشنه کف دست جام باید کرد چرا چو سوی تو نامه پیام بفرستد تو را به هر کس نامه پیام باید کرد؟ اگر کسی را اسپ است یا غلام تو را روانت بندهٔ اسپ و غلام باید کرد؟ گر آب روی همی بایدت، قناعت را چو من به نیک و بد اندر امام باید کرد وگرنه همچو فلان و فلان به بی‌شرمی به پیش خلق رخان چون رخام باید کرد محال باشد اگر مر کریم را به طمع ثنای بی‌خردان و لام باید کرد جهان پر از خس و پرخار و پر ورام شده‌است تو را کلام همی بی‌ورام باید کرد وگر نصیحت را روی نیست، خاموشی ز نیک و بدت به برهان لثام باید کرد به زاد این سفرت سخت کوش باید بود که این همی سوی دارالسلام باید کرد بجوی امام همامی از اهل‌بیت رسول که خویشتنت چنو می همام باید کرد تو را اگر نبود ناصحی امام امروز بسی که فردا «ای وای مام» باید کرد 📜 @sheraneh_eitaa
دولت همه ساله بی‌جلال تو مباد همت همه ساله بی‌جمال تو مباد هر بنده که هست بی‌کمال تو مباد خورشید جهان تویی، زوال تو مباد 📜 @sheraneh_eitaa
سید حکیم بینش متولد سال ۱۳۵۵ در ولایت بامیان افغانستان است که از سال ۱۳۶۴، یعنی از دوران نوجوانی در مشهد مقدس رحل اقامت گزیده است. برای نام بردن از اولین استاد او در راه سرودن، باید از شاعر و پژوهشگر نامی افغانستان، سید ابوطالب مظفری نام برد، که سید حکیم از دوران نوجوانی با همراهی دوست خود سید محمد علوی، برای فراگیری فنون نویسندگی پیش او تلمذ می‌کردند و بدین طریق وارد دنیای بزرگ ادب پارسی شدند. اما شروع فعالیت ادبی او به صورت جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز شد که تا اکنون ادامه دارد. کتاب «بلخ و نیشابور» اثر سید حکیم بینش، شاعر افغانستانی مقیم ایران، مشتمل بر چهل غزل با مضامین گوناگون است که به تازگی، در قطع رقعی و در ۹۴ صفحه توسط «مؤسسه فرهنگی هنری شاعران پارسی زبان» در تهران به چاپ رسیده است. وجه تسمیه کتاب حاضر از دوازدهمین غزل این مجموعه با نام غزل «بلخ و نیشابور»، که برای پیوند همدلی میان مردم ایران و افغانستان سروده شده است. در بیتی از این غزل می خوانیم: تکه‌ها را دوباره وصله بزن، هر چه درز است بخیه خواهم کرد پل بزن بین بلخ و نیشابور هر دو اقلیم یک خراسان است اشعار و غزلیات سید حکیم بینش دارای ساختاری محکم، روان، امروزی، و بدور از تکلف و پیچیدگی‌های زائد کلامی است. بینش با بهره گیری از جوشش چشمه طبع و ذوق سرشار خود، برای عناصر موجود در آثارش، تعریفی ویژه را ارائه می‌دهد. به عنوان مثال در غزل «کشف» از مجموعه بله و نیشابور، سراینده با نجابتی شهودی «عشق» را در کشف تازه یک شاعر، در بوی گل سرخ، و در ذوق و طبعی می‌بیند که شعر بالنده و رشد یافته از دانه و بذر آن است. بینش رشد کرده و پرورش یافته فضای مهاجرت است که در همین فضا نیز مسیر ادبی خود را پیدا و دنبال کرده است. لذا همانند دیگر شعرای این وادی، می‌توان تصاویر درود و تعب دهه‌های اخیر مردم شریف و ارجمند افغانستان را در آثار او به وضوح مشاهده کرد. سید حکیم در این کتاب غزل «روزهای بد و خوب» را به شکریه دختر هفت ساله افغانستانی تقدیم کرده است که با پرپرشدنش جنبش تبسم راه افتاد. 📜 @sheraneh_eitaa
دوست دارم هر کجا افتد گذارت، بگذرم کوچه‌ها را یک به یک در انتظارت بگذرم تا بیندازم نگاهی دزدکی بر روی ماه مثل خیلی‌ها یواشک از کنارت بگذرم مثل توی فیلم‌ها با چشم تعقیبم کنی من ولی از پیش چشم بی‌قرارت بگذرم با خودم گاهی دو دو تا چار تا هم می‌کنم؛ گاه‌گاهی از محل کسب و کارت بگذرم بی‌خیال حرف مردم باید این را حل کنم می‌توانم بلخ من! از نوبهارت بگذرم؟ یک سفر گفتی مرا تا قندهارت می‌بری بعد آیا مى‌توانم از انارت بگذرم؟ دوست دارم مثل یک آرامش بعد از غروب در دل یک نغمه‌ای من بر سه‌تارت بگذرم 📜 @sheraneh_eitaa
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای حکیم بینش ما درختان سرو یک باغیم، یا دو تا گل که در دو گلدان است ما دو تا شعبه های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است 📜 @sheraneh_eitaa
کاروانی همی از ری به سوی دسکره شد آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد گله دزدان از دور بدیدند چو آن هر یکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد آنچه دزدان را رای آمد بردند و شدند بد کسی نیز که با دزد همی یکسره شد رهروی بود در آن راه درم یافت بسی چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد هرچه پرسیدند او را همه این بود جواب: کاروانی زده شد کار گروهی سره شد 📜 @sheraneh_eitaa
جز در هوای صحن تو گریان نمی‌شود ابری که بغض کرده و باران نمی‌شود در چشم زائران تو این اشک شوق چیست؟ حرف نگفته‌ای‌ست که پنهان نمی‌شود عالیجناب! این دل سرگشته‌ی غریب تا نذر توست بی سر و سامان نمی‌شود سرّ چهارده عددی ای کمال دین بی حبّ تو کسی که مسلمان نمی‌شود جز در حریم مِهر تو ای مهربان‌ترین جایی گدا مجاور سلطان نمی‌شود مثل دخیل، بغض گره خورده‌ی دلم جز بر ضریح، دست به دامان نمی‌شود مادر! بدون ترس رهایش کن و ببین کودک میان صحن هراسان نمی‌شود قلبم کبوتری است که جلد حرم شده دردی‌ست درد عشق که درمان نمی‌شود 📜 @sheraneh_eitaa
باز یارب چونم از هجران دوست باز چون گم گشته ام جویان دوست تا همی خایم لب و دندان خویش ز آرزوی آن لب و دندان دوست دیدگانم ابر درافشان شده ست زآرزوی لفظ درافشان دوست من نخسبم بی خیال روی یار من نخندم بی لب خندان دوست من به جان با دوست پیمان کرده ام نشکنم تا جان بود پیمان دوست من چنینم یار گویی چون بود آن خود دانم ندانم آن دوست 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ چشم دارم که تو با نرگسِ خواب‌ آلوده در دلِ شب به سراغ منِ بیدار آیی شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
‍ خوشا صحرای عشق و وادی او خوشا ایام وصل و شادی او خوشا تاریکی شام جدایی که بخشد صبحِ وصلش روشنایی |صبحتون بخیر و پر نشاط🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
جان مرا غمت هدف حادثات کرد تا عشق سوی من نظر التفات کرد حال مرا و زلف پریشان خویش را در راه عاشقی رقم مشکلات کرد تا شاه خسروان سفر سومنات کرد کردار خویش را علم معجزات کرد آثار روشن ملکان گذشته را نزدیک بخردان همه از مشکلات کرد بزدود ز اهل کفر جهان را بر اهل دین شکر و دعای خویشتن از واجبات کرد محمود شهریار کریم آنکه ملک را بنیاد بر محامد و بر مکرمات کرد شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاهمات کرد شاها تو از سکندر بیشی، بدانجهت کو هر سفر که کرد بدیگر جهات کرد عین الرضای ایزد جوئی تو در سفر باز او سفر بجستن عین الحیات کرد تو کارها به نیزه و تیر و کمان کنی او کارها به حیله و کلک و دوات کرد 📜 @sheraneh_eitaa
کردم ز دیده پای، سوی مشهد حسین هست این سفر به مذهب عشاق فرضِ عین خدام مرقدش به سرم گر نهند پای حقا که بگذرد سرم از فَرق فَرقَدَین کعبه به گرد روضه او می کند طواف رَکْبَ الحَجیج! اَینَ تَروحون؟ اَین ؟ اَین ؟ از قاف تا به قاف پر است از کرامتش آن به که حیله جوی کند ترک شَید و شَین آن را که بر عذار بود جعد مشکبار از موی مستعار چه حاجت به زیب و زین جامی گدای حضرت او باش تا شود با راحت وصال مبدل عذابِ بَین می ران ز دیده سیل که در مشرب کریم باشد قضای حاجت سایل ادای دین 📜 @sheraneh_eitaa