فائزه زرافشان متولد ۸ آبان ۱۳۶۵ و اهل میبد یزد است. وی مدرک کارشناسی فلسفه را از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسیارشد فلسفۀ تعلیم و تربیت را از دانشگاه تربیت مدرس اخذ کرده است. او از کودکی به سرودن شعر علاقه داشت و از اول دبیرستان با شرکت در جلسات ادبی انجمن اسلامی میبد با فضای شعر آشنا شد. زرافشان از احمدرضا اخوّت و زکریا اخلاقی بهعنوان اساتید خود یاد میکند. مجموعه شعری از غزلهای آیینی این شاعر با نام «آشیان آسمان» به چاپ رسیده است.
#معرفی_شاعر #فائزه_زرافشان
📜 @sheraneh_eitaa
رسید و گرد راهش کهکشانها را چراغان کرد
قدم برداشت، نیشابور را فیروزه باران کرد
یکایک ریگها و سنگها، پابوس چاووشش
قدمگاهش نگاه خاک را آیینهبندان کرد
تمام کاتبان گفتند ما را میزبانی کن
تمام کاتبان را با حدیثی تازه مهمان کرد
رُواتش سلسله در سلسله نورٌ علی نورند
کلامش در شب مردابی تاریخ، طوفان کرد
بیا «شیخ صدوق» و در «اَمالی» خودت بنویس
که اعجاز نگاهی میکند کاری که قرآن کرد
بیا با زعفران بنویس از شمسالشموسی که
کلام روشنش یک شهر را از نو مسلمان کرد
به یُمن او درِ هفت آسمان رو به زمین باز است
ضریحش قبلۀ عشّاق را سمت خراسان کر
#فائزه_زرافشان #شعر #امام_رضا
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر خوانی وحید سمنانی درباره عید نوروز
📜 @sheraneh_eitaa
لحظه ی افطار
ای خوشا ماه پر از شور و قشنگ رمضان
به شب و روز و سحر لحظه ی افطار و اذان
شده تقدیم نگارم زدل و سینه ی من
همه ی شور و همه شوق عیان و چه نهان
شب احیا چو شود قدر شناس تو شوم
بشوم محو تو و دور زعشق دگران
که در این ماه پر از عاشقی و عشوه گری
کنم ازدل به تو احساس خوش خویش بیان
تو بگو کی شود ایام پر از شور وصال
که به رقص آیم و لبریز شوم از هیجان
دم وصل تو پر از گفتن زیبایی هاست
زچه رو گفتن این لحظه ی زیبا نتوان
عشق زیبای من ای یار چه محکم باشد
لیک عشق دگران بر تو بود درنوسان
چو به یک عشوه مرا نیک تو مهمان سازی
شوم عازم به سر کوی خوشت رقص کنان
همه ی وسعت دل جایگه عشق تو شد
ز همان لحظه که احساس تو آمد به میان
به گلستان قشنگت که حسودان به صفند
چشم نرگس به شقایق شده اکنون نگران
(دلنشین) دل من از چه در این ماه دعا
تو نگیری زدل پر زغم و سوز نشان
#دلنشین_شالی #ماه_رمضان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
یاد ایامی که هیئت داشتیم
قبل هیئت خوب خلوت داشتیم
روضه های خانگی یادش بخیر
شور و شوق بندگی یادش بخیر
بود پرچم تکه چوب و پارچه
که خریدیم از دل بازارچه
ساده تر بودیم بی دوز و کلک
اشک و خنده موج می زد تا فلک
بین دلهامان قساوت بود کم
بین نوکر ها رقابت بود کم
بین نوکرها وفا بود و صفا
بین نوکرها نمی دیدی جفا
جمع ما با شادی و غم جمع بود
نور پردازیِ هیئت شمع بود
قلب ما از غَلّ و غش ها دور بود
الگوی خواندن کویتی پور بود
عده ای توفیق هامان سلب شد
عبد نازک دل قسی القلب شد
یاد دارم که به یک یا فاطمه
اشک می بارید از چشم همه
حال دیگر، حالِ ما مطلوب نیست
مثل سابق چشمها مرطوب نیست
منبریِ شهر اهل روضه بود
اهل درس و بحث و اهل حوزه بود
منبری روشن دل و بیدار بود
کی دو قطبی و سیاسی کار بود؟
کار منبر بود نقل محکمات
نه روایات ضعیف و جعلیات
علمِ کافی داشت و کوفی نبود
صاف بود اما دگر صوفی نبود
صاف بود و با تصوف جنگ داشت
عالمانه بی تعارف جنگ داشت
سوز و آه منبری ها رفت رفت
ناله های کوثری ها رفت رفت
آن همه گلدسته های خوب کو
عندلیب و صابر و محجوب کو *
صاحبان نطق، با طبعی بلند
نوحه خوانِ نوحه های دلپسند
این زمان اما تبِ نوآوری
تیشه ای زد بر تنِ نوحه گری
ای دریغا کار دنیا فرق کرد
نفس ما در خویش ما راغرق کرد
روضه خوان با دیگران تُندی نداشت
در مسیر معرفت کُندی نداشت
ترس از روز معاد و حشر داشت
با فقیهان بود و حشر و نشر داشت
رنگ حق را داشت ، صد رنگش نبود
روز و شب فکر نماهنگش نبود
روضه خوان خود ساخته ، سازنده بود
آن زمان مداح کی خواننده بود
روضه خوان با مستمع جنگی نداشت
دیدنش دیگر هماهنگی نداشت
روضه خوان در فکر کسب نور بود
کی فقط در فکرِ ذکرِ شور بود
آن زمان بانی اگر که درک داشت
هدیه ای در بین پاکت می گذاشت
بعد مجلس چون که می دادی صله
از کم و بیشش نمیدیدی گله
روضه خوان افتاده بود و حال داشت
کی برای دعوتش دلّال داشت
حال یک عده فقط طی می کنند
معرفت را خورده و قِی می کنند
روضه خوان گر در معاشش کسر داشت
شب توسل با امام عصر داشت
عده ای با دین تجارت می کنند
زور زوری کسب عزت می کنند
عده ای هم مثل سابق ساده اند
پای کار اهلبیت افتاده اند
هست در بین جماعت خوب هم
مخلص و افتاده و محبوب هم
هست آن نوکر که صبح و ظهر و شام
خویشتن را می کند خرج امام
حرف من قصد جسارت نیست نیست
کار ما هرگز قضاوت نیست نیست
شرح حالی بود از ایام ما
که چرا تلخ است آخر کام ما
حرف بسیار و کلامم ناتمام
بیتی از عطار شد حُسنِ ختام:
(تو چه دانی تا درین بحر عمیق
سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق)
#مجتبی_شکریان #شعر #اخلاقی #تلنگر #مثنوی
(*مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین عندلیب زاده همدانی
* مرحوم صابر همدانی شاعر شهیر همدان
* شاعر دلسوخته مرحوم محجوب همدانی )
📜 @sheraneh_eitaa
روزها بگذشت و من این دیده را تر کرده ام
در فراق و دوری ات عشق تو باور کرده ام
رازهایم را برایت یکصدا گفتم ولی
با نگاهت رفتنت را مشق دفتر کرده ام
با دلی طوفانی و یک قطره اشک بی امان
چهره ی زیبای تو در قاب اختر کرده ام
با نسیم صبحگاهی قطره ای اشکم چکید
تا غروبش من ز یاد چشم تو سر کرده ام
شاعرم جانا ولی با دیدن چشمان تو
شعر چشمان تو را با عشق برتر کرده ام
هم قصیده هم غزل زیباست جان من ولی
با غزل در چشم تو چشمم منور کرده ام
#مطهره_رفیعی( تارا) #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در غمش هر شب
به گردون پیک آهم میرسد
صبرڪن ای دل
شبی آخر به ما هم میرسد
شبتون در پناه حق🌙
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
﷽
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
#مولانا #شعر
|صبح اولین شنبه بهاریتون بخیر و پر برکت🌸🌿
📜 @sheraneh_eitaa
ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
#باباطاهر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بس که لبریزم از تو…
میخواهم بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها…
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست…
#فروغ_فرخزاد #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دلم برای تو تنگ شده است،
اما نمیدانم چه کار کنم...!
مثل پرندهای لالم؛
که میخواهد آواز بخواند و
نمیتواند...
#رسول_یونان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
غلامعلی حداد عادل ۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۴ در تهران متولد شد. او دارای مدرک کارشناسیارشد فیزیک و دکترای فلسفه است و هر دو رشته را در دانشگاه تدریس کرده است. ترجمهاش از کتاب «تمهیدات کانت» برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شد و کتاب او با عنوان «فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی» اثر شناخته شدهای است. پرداختن به فلسفه او را از شعر دور کرد اما شهادت برادرش باعث شد دوباره حس سرودن در او زنده شود. در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر به او اهدا شد. حداد عادل سابقۀ ریاست مجلس شورای اسلامی و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را دارد. وی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی است. «هنوز هم...» و «آنک بهار» دربردارنده اشعار او است.
#غلامعلی_حداد_عادل #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
آسمان تاریک و ره باریک و مقصد ناپدید
زیر نور ماه آیا راه پیدا میشود؟
ماه بازی میکند با خاکیان از پشت ابر
گاه پنهان میشود، ناگاه پیدا میشود
ماه پنهان است، اما از برای دیدنش
گاه گاهی فرصتی کوتاه پیدا میشود
یوسف یعقوب در صحرا اگر گم میشود
یک دو روز دیگر اندر چاه پیدا میشود
سینهای دارم که در آن، جا برای کینه نیست
در دل آیینه تنها آه پیدا میشود
گرچه ناپیداست، اما دل گواهی میدهد
قاصدی با مژدهای دلخواه پیدا میشود
بیخدا بودم در آن عمری که با خود زیستم
هر کجا «من» گم شود «الله» پیدا میشود
#شعر #غلامعلی_حداد_عادل
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | روی تو مایهی آرامش جان است آقا
شعرخوانی آقای مجید یراق بافان در ابتدای دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب به مناسبت نوروز ۱۴۰۳
📜 @sheraneh_eitaa
در دل تنگم
خموشی میکند انبار حرف...
محرمی کو،
تا بگویم اندک از حرف بسیار
#فیض_کاشانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شيءٌ ما ينقصني،
رُبَّما أمل، رُبَّما نسيان، رُبَّما صديق، رُبَّما أنا
چیزی مرا کم است
شاید امید، شاید فراموشی، شاید دوست
شاید خودم...
#محمود_درویش #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت
بر آتش غم خندهزنان شاد بسوخت
من بندهٔ شمعم، که ز بهر دل خلق
ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت
#اوحدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را
شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را
شبتون در پناه حق 🌙
#عباس_صبوحی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا ! تا جـان برافشانم چوشمع
#حافظ #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
آنچنان جای گرفتی تو به چشم و دلِ من
که به خوبانِ دو عالم
نظری نیست مرا.
#مولانا #شعر #عاشقانه
📜 @sheraneh_eitaa
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»...
من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟
شاهان عالماند به خوانت گدا، علی...
در راه عشق، غیر علی در میانه نیست
از ابتدا علیست و تا انتها علی...
با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما
یعنی که هست رمز فنا و بقا علی
چون خیر و شر رقم به یدالله میخورد
حُسنالقضاست از پس سوءالقضا علی
در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!
وقتی که هست بر همه مشکلگشا علی
عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است
خلقی غریبهاند و فقط آشنا علی...
خیبرگشا علیست علی، ای خوشا علی!
مرحبفِکَن علیست علی، مرحبا علی!
دل میبرد به غمزه، ز خیل دلاوران
وقتی زند به خوان دلیری صلا علی
در گویش ملائکه تغییر میکند
حَیِّ عَلَی اَلصَلاة، به حَیِّ عَلَی علی
میایستند خیل ملائک به حرمتش
هرچند مینشست روی بوریا علی
ارض و سما به دور علی چرخ میزنند
فرمانبر است عالم و فرمانروا علی...
هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود
با کودکی یتیم رود پا به پا علی
از یُمن طلعتش همه را عفو میکنند
آید اگر به جلوه به روز جزا علی
هرگز نبوده است جدا از علی، خدا
هرگز نبوده است جدا از خدا، علی
مشعر علی و کعبه علی و منا علی
زمزم علی و مروه علی و صفا علی
حیدر، اباالحسن، اسدالله، مرتضی
صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی
نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی
سرّ ظهور یک به یک انبیا علی...
او را شناخت شام عروجش نبی که دید
صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی
آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا
خود را رسول گرم سخن یافت با علی
چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت
تنها یکیست با نبی اهل وفا؛ علی...
در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی
در خانه بود مِهر بتولش عصا علی...
چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی
شیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز غم به حِرز او ببرد التجا علی
وجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز عالمی کند به رخش اکتفا علی
میخواستم که مدح علی سر کنم، ولی
تا خاک پای فاطمه شد رَهنما علی
من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین
وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی
گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه
گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی
شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی!
عمریست گفتهایم فقط «یا علی مدد»
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!
#محمود_حبیبی_کسبی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
📝شعر زیبای شاعر یمنی
تصویر برای همه صحبت می کند
و به کسى که انذار نمى کند، انذار کن، مراقب باشد
آن که با تکبر و ظلم قیام کرد فرود آمد
هر که به حقوق دیگران طمع کند لغزش می کند
با حمل شرم و خواری وارد و خارج می شود
از یمن شکست خورده از دریا و خشکی
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
زندگی را ورق بزن
زندگی را باید زندگی کرد
آنطور که دل میگوید!
مبادا زندگی را دست نخورده
برای مرگ بگذاری...!
#سیمین_بهبهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مجتبی خرسندی ۲۱ مهر ۱۳۷۲ در بروجرد متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسیارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه قم است. بیشتر فعالیت خرسندی در حوزه شعر آیینی است و علاوه بر قالب کلاسیک، در عرصه نوحهسرایی نیز فعالیت میکند. «تیغ هفتاد و دو دم»، «نقطه ضعف» و «امتحان» نام سه مجموعه از اشعار او است.
#معرفی_شاعر #مجتبی_خرسندی
📜 @sheraneh_eitaa