eitaa logo
شاعرانه
25.7هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
849 ویدیو
82 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازهٔ چشمان سحرخیزان است پشت دریاها شهری است قایقی باید ساخت ... 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست، کـ‌آن را نیست پایان، غم مخور حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله می‌داند خدایِ حالْ‌گردان غم مخور حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | پندی از خواجه عبدالله انصاری که زندگی شما را تکان خواهد داد! 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم نازنینا تو دل از من به که پرداخته‌ای چند شب‌ها به غم روی تو روز آوردم که تو یک روز نپرسیده و ننواخته‌ای گفته بودم که دل از دست تو بیرون آرم باز دیدم که قوی پنجه درانداخته‌ای تا شکاری ز کمند سر زلفت نجهد ز ابروان و مژه‌ها تیر و کمان ساخته‌ای لاجرم صید دلی در همه شیراز نماند که نه با تیر و کمان در پی او تاخته‌ای ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت همه هیچند که سر بر همه افراخته‌ای با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک عیبت آن است که بی مهرتر از فاخته‌ای هر که می‌بیندم از جور غمت می‌گوید سعدیا بر تو چه رنج است که بگداخته‌ای بیم مات است در این بازی بیهوده مرا چه کنم دست تو بردی که دغل باخته‌ای 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آقای مجید رحمانی صانع متولد سال 1349هست، وی شاعر طنز پرداز است و در مجلات گل اقا و طنز و کاریکاتور و روزنامه های قدس و خراسان و شهرآرا وهفته نامه سلامت آثار چاپی دارد و فعلا در ماهنامه های طنز بچه مشهد و ستون آزاد و روزنامه وقایع اتفاقیه قلم می زند. 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
در نکوهش بدی ! صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت ...! که دیدی ثمرش را ! هر کس به تو بد کرد، نیاور تو به رویش در فرصت مطلوب درآور پدرش را آنگاه اگر کینه تو کم نشد از او بعد از پدرش‌، گیر سراغِ پسرش را خوب است که آدم به کسی بد ننماید خوب است بپاید همه ‌دور برش را یا اینکه اگر کار بدی کرد، بداند باید به طریقی بکند پاک اثرش را آنکس که خرش می‌رود آنجا که نباید حتماً نگرفته جلوی کار خرش را آن یار که ارقامِ حسابش شده میلیارد باید که نگیرند جلوی سفرش را برعکس، بگویند هنر کرد که دررفت در گینس هم ثبت کنند این هنرش را در راه اگر رد شده باشند ز ... باید بپذیرند تمامِ خطرش را دادیم پر و بالش و حالا نگرانیم دیگر نتوانیم بچینیم پرش را گفتند که خوب است ببخشیم بدی را بخشیدم و هر مرتبه دیدم بَتَرش را شلوارِ لیِ گل پسرش بس که می‌افتد مردم همه دیدند دو ثلث کمرش را بسیار از این جنس مسائل همه جا هست بگذار نگوییم از این بیشترش را خالق سرِ خلقت، نظر از خلق نپرسید خوب است بپرسند از آدم نظرش را هشدار! شب شعر درش باز نماند این بهتر از آنست که بندند درش را 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
شاعرانه
در نکوهش بدی ! صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت ...! که دیدی ثمرش را ! هر کس به تو
سلام بیت اول ( مصرع دوم اشتباه تایپ شده در نکوهش بدی ! ✍️سلام خیر این شعر را جناب آقای صانع به این شکل تضمین کرده 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی طنز مجید رحمانی صانع تا که گفتم سخن از پتک، به سندان برخورد تا که گفتم ز قد سرو، به سروان برخورد تا که گفتم سخن از گاو، برهمن شد شاخ! صحبت از هند شد و فیل، به فنجان برخورد! گفتم از ضربه دایی، نگران شد خاله! صحبت خاله شد و خرس، به نادان برخورد! گفتم از منگل و ناگاه گلی اخم نمود گفتم از جانی و…ای وای، به جانان برخورد! گفتم از بانک یکی پول مرا کش رفته صحبت کش شد و گفتند به تنبان برخورد!» 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟ مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی هزار باغِ گل از دامن تو می‌روید به هر کجا بروی باز در گلستانی قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
از غصه سرازیرم ، هر ثانیه ، پیوسته : میسوزم و میسازم ، از کل جهان خسته ... ‌ شب ها ، همه بیمارم گریانم و می نالم تا صبح پریشانم ، پژمرده و بی حالم ‌ دردی‌ست در این سینه ، رنج آور و دیرینه .. چندی‌ست که آشوبم ، دورم ز طمأنینه ! ‌ بختک شده بر جانم ، این دردِ لجن‌وارم این مردن تدریجی‌ست ، این درد که من دارم! ‌ زخمم زده اند اینجا ، تنها شده ام تنها مرهم شده ناپیدا ، «ای وای بر این دنیا» ... ‌ 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
با قلب من ای عشق! کاری کن که باید کاری که دل بردارم از امّا و شاید کاری که تنها خود بدانی چیست! یا نه! کاری که حتی از خودت هم بر نیاید ای دل جلائی تازه پیدا کن که این عشق چون آه در «آئینه» خود را می‌نماید باید که بر دیوار زندان سر بکوبم آه مرا گر بشنوَد در می‌گشاید رفتم که برگردم به آغوش تو ای عشق تا جان به جای خستگی از تن درآید 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
‍ همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت آنچه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳