#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
شب شب عشق است و جهان خرم است
مهر به دامان بنی آدم است
چشمهء چشم همگان زمزم است
بر لب اهل دو سرا این دم است
دیده گشوده به جهان کوثری
زینبی و فاطمهء دیگری
قلب و زبان و شریان از تو گفت
شاعر خوش لهجه روان از تو گفت
ماذنه در وقت اذان از تو گفت
خون خدا ، جان جهان از تو گفت
گفت که چشمم به تو روشن شده
خانهء من با تو چو گلشن شده
چرخ ، منیر از رخ تابنده ات
شاه و گدا خادمه و بنده ات
واژهء خاتون شده زیبنده ات
خون خدا محو یکی خنده ات
اکبرِ لیلا شده سرمست تو
ام بنین بوسه زند دست تو
ای که به هر حیث ز عالم سری
ماه جمالی و نکو منظری
قطره ای از کوثری و کوثری
زینبی و فاطمه ای دیگری
مدح تو باید بکند جبرئیل
ای شرف عرش خدا الدخیل
بانوی عشقی و دلم خانه ات
لیلیِ لیلا شده دیوانه ات
ماه دخیل درِ کاشانه ات
قبلهء جان گوشهء ویرانه ات
سوی شما دست دعا میبرم
خاک درت را به شفا میبرم
ای حرمت ملجاء ما السّلام
ای ثمر خون خدا السّلام
فاطمهء کرببلا السّلام
منزل تو شام بلا السّلام
روضهء تو روضهء رضوان من
نوکری ات فخر دل و جان من
از غم تو چشم ترم سوخته
آب نخوردی جگرم سوخته
سوخته ای بال و پرم سوخته
زین دم جانسوز حرم سوخته
“عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده”
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است
مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است
کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است
در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است
روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
یک آیه ازکوثرچکید و شد رقیه
برشاخ سدره گل دمید و شد رقیه
آن شب زمان خودشاهداین ماجرابود
قلب زمین یک آن تپید و شد رقیه
حق،سیب سرخ عشق خودرا درجنان کاشت
آن سیب ممنوعه رسید و شد رقیه
دست خدا برصفحه ی عالم دوباره
تصویری از زهرا کشیدو شد رقیه
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
دوره ي غربت دلم سر شد
آسمان و زمين منور شد
حال و روز خراب ديروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود اين دلم کبوتر شد
مثل يک آسمان باراني
چشمم از شوق مقدمي تر شد
بار ديگر حسين بابا شد
و عروس مدينه مادر شد
دختري را که عمه بوسيده
روي دست حسين خوابيده
آمده دختري که باباييست
خنده هاي پدر تماشاييست
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نواي لالاييست
بين گهواره ي دو دست عمو
چه پري قشنگ زيباييست
بي جهت دل نبرده از بابا
چقدر خنده هاش روياييست
حضرت فاطمه دوباره رسيد
قد و بالاي او چه زهراييست
بايد اين ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل ببرد
ماه شبهاي خانه رويش بود
عطر ياسي ميان مويش بود
گل سر داشت از ستاره ي شب
عالمي مست هاي و هويش بود
هر زماني که ميل بازي داشت
جاي او شانه ي عمويش بود
علي اکبر شبانه مي آمد
پيش خواهر و قصه گويش بود
چادرش چه ناز سر مي کرد
بوسه هاي پدر به رويش بود
رشته ي جان عمه گيسويش
هديه هاي عمو النگويش
دختري که نگار بابا بود
در نگاهش هزار دريا بود
صورتش را نسيم مي بوسيد
صورتي را که مثل زهرا بود
گيسوانش به دست شانه ي عشق
هر زماني که پيش بابا بود
ساعتي که با عمويش بود
چقدر لحظه هاش زيبا بود
کس نديدست که زمين بخورد
جايگاهش هميشه بالا بود
غصه با بي کسي تباني کرد
آرزوهاش را خزاني کرد
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
عجب شبي ست كه يك ماه منظر آوردند
براي هاشميان باز مادر آوردند
زبس حسين دلش تنگ روي مادر بود
شبيه مادرش اينبار دختر آوردند
مثال عمه خود كافتخار حيدر بود
به دختران جهان دختري سرآوردند
درست مثل زمان تولد زهرا
سه آيه اي به بلنداي كوثرآوردند
براي اينكه بگيرند گاهوارش را
هزار مريمُ آسيه از در آوردند
عجيب نيست كه عباس ماه هديه كند
شبي كه حضرت زهراي ديگر آوردند
براي اينكه غزلهاي حق شود كامل
سه بيت از صدُ چارده غزل درآوردند
اگرچه حضرت زهرا ز نسل احمد بود
رقيه را ولي از نسل حيدر آوردند
از اين به بعد صفادر قبيله رايج شد
رقيه آمد و باب همه حوائج شد
رسيد تاكه شفاعت كند جزا ما را
رسيد تا ببرد تا كوير دريارا
نشست در بغل عمه زينبش گويا
خديجه دربغلش داشت باز زهرا را
به يوسفي كه ته چاه بود وحي رسيد
بگير دامن شيرين زبان آقا را
زبس كه آينه فاطمه ست اين دختر
رسيدبانفسش جان دهد مسيحارا
به خنده هاي قشنگش كه باغ رضوان است
ربوده است دل عمه ها و بابا را
به پاي دل برو پشت در امام حسين
كه بشنوي همه دم نغمه هاي لالا را
براي اينكه به افلاك هم سري بزند
مكان بازي خود كرده دوش سقارا
نگاه كن به خودت كشته مرده اش هستي ؟
شب ولادت بي بي ست زين جهت مستی
ستاره چون گل سر بود روي گيسويش
حسين فاطمه را مست گرده از بويش
ملائكه همه خيل سپاه او هستند
فرشته ها همه هستند خادم كويش
اگركه عشق علي جاري است در رگهاش
نشان قدرت مولاست روي بازويش
زبان اوست كه دارد نشان تيغ علی
جمال حضرت زهرا نشسته بر رويش
رقيه بود كه نامش يزيد را لرزاند
هلال ماه محرم هلال ابرويش
دو گوشواره او هديه علي اكبر
و هديه هاي عمو بود هر النگويش
بدور ماه رخش جبرئيل مي گرديد
و هركه خورد به چشمش خليل مي گرديد
ميان چشم ترش كوهي از حيا دارد
رقيه است جلالي به ناكجا دارد
اگر كه جمله ربند اوست يازهرا
براي اينكه لبش عطر مرتضي دارد
ز روز اول ميلاد او مشخص بود
شبيه عمه ی خود ميل كربلا دارد
به خاطر گل روي حسين فاطمه است
نگاه مرحمتي هم اگر به ما دارد
گدايي در او پادشاهي دلهاست
گدائيش قد باغ جنان بهادارد
شبي كه برسرسجاده مي نشيند او
زخاك تادل افلاك رد پادارد
اگر كه خادم اويي بناز برنفست
چراكه باغ جنان است قمري قفست
سرحسين سر ني گرفت جانش را
گرفت ضربه سيلي همه توانش را
كبوترانه رسيد و اسير بابا شد
فراق روي پدر سوخت آشيانش را
چه شد كه از سرمركب به روي خاك افتاد
گمان كنم كه پليدي بريد امانش را
زضرب سيلي دشمن كبود شد اما
شكست كعب ني آنروز استخوانش را
همان كه بين طبق ديد رأس بابا را
وهديه كرد به سر،قامت كمانش را
چه شد كه آن زن غساله در شب دفنش
نشُست آن بدن مثل ارغوانش را
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
یک آیه ازکوثرچکید و شد رقیه
برشاخ سدره گل دمید و شد رقیه
آن شب زمان خودشاهداین ماجرابود
قلب زمین یک آن تپید و شد رقیه
حق،سیب سرخ عشق خودرا درجنان کاشت
آن سیب ممنوعه رسید و شد رقیه
دست خدا برصفحه ی عالم دوباره
تصویری از زهرا کشیدو شد رقیه
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
صدای زمزمهی سرو ناز می آید
ز گاهوارهی او بوی راز می آید
نسیم خوش خبری دلنواز می آید
صدای فاطمه در خانه باز می آید
برای اکبر لیلا سپاه آمده است
برای امت حیدر پناه آمده است
گره بزن دل خود بر دل مطهّر او
شدند کل ملائک غلام،محضر او
تمام ارض و سما در اشاره لشکر او
حسین معدن مهر و رقیه گوهر او
طلایه دار حسین در کرمشه آمده است
به ظاهری شبیهِ فرشته آمده است
تو وارث همه ی جلوه های فاطمه ای
تو معنی سحر و ربنای فاطمه ای
تو جزئی از رَحَمات و عطای فاطمه ای
نشانمان دادی مقتدای فاطمه ای
قمر به نور شب یک ستاره مینازد
عمو برای عطش تا کرانه میتازد
دلیل خنده ی بابا و ام اسحاقی
تو خواهش و طرب دیده های مشتاقی
بدون سفسطه و واژه های اغراقی
تپش تپش ضربان قلوب عشاقی
''هزار سلطنت دلبری بدان نرسد"
محبتی که گدا از طریقتان برسد
نیامده سپر عمه ها شدی بانو
پناه و دلخوشی بچه ها شدی بانو
به کودکی ز غم و غصه تا شدی بانو
سه ساله بودی و غرق بلا شدی بانو
غمت بس است تو را از پدر جدا کردند
تنش به روی زمین،سر به نیزه ها کردن
🔸شاعر:
#رضا_مولایی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد
نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد
دردانه ی حسین شدی و چنین شدی
عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد
تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت
تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد
تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند
در روضه ها به زینب کبری از این به بعد
هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی
معنای لفظ ام ابیها از این به بعد
کم کم در این مسیر می آید به گوشمان
لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد
پایان این غزل همه روضه ست گریه کن
با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
عابس به روی پیکر مستش سری نداشت
فطرس برای بال گشودن پری نداشت
خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر
یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت
کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت
گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت
اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود
چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود
تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت
نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید
خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ
اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت
با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم
بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت
از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست
در محضر طواف رخش حورالعین نشست
درپای گاهواره اش الماس می شکفت
ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت
در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود
هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت
با خنده های او بغل عمه زینبش
گل از لبان حضرت عباس می شکفت
این حوریه که روی لبش ذکر یارب است
آیینهء رسالت فردای زینب است
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
نیست قدر تار مو در این دو تمثال اختلاف
فاطمه بوده ولی با پانزده سال اختلاف
ماه شعبان رفت بر دوش عمو، افتاده است
بعد از آن در بحث استهلال تا حال اختلاف
نام او نور و حضورش در خرابه قطعی است
آفتاب است و ندارد این به دنبال اختلاف
در مقاتل، هم رقیه آمده هم فاطمه
اوست هر دو، من ندیدم بین اقوال اختلاف
آمد و رفت و... فقط این بین روی سنّ او
با تمامی نظرها داشت غسّال اختلاف
زیر چشمش...داغ را اهل لغت فهمیده اند
بعد از آن افتاد در معنای گودال اختلاف
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
اشعار ولادت حضرت رقیه با هشتگ زیر در دسترس است
#مدح_حضرت_رقیه سلام الله علیها
این متن در کانال برای سهولت دسترسی پین (سنجاق) میشود 🙏
#حضرت_رقیه #مدح_حضرت_رقیه
@shere_aeini
از شوق کسی راهی میخانهام امشب
تا خط جنون پُر شده پیمانهام امشب
“سودا زدهی طرهی جانانهام امشب
زنجیر بیارید که دیوانهام امشب”
آورده خبر قاصدک از خانهی ارباب
از عرش خدا آمده ریحانهی ارباب
از سوی خدای علی عالی اعلا
سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا
آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ
نیمش به ظهور آمد و شد زهرهی زهرا
نیم دگرش هم به حسین است حواله
حالا متولد شده زهرای سه ساله
از غار حرا میرسد آوای پیمبر
نازل شده یک بار دگر سورهی کوثر
بر بال ملائک نوهی حضرت حیدر
آرام رسیده است به دست علی اکبر
از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل
تا عرش خدا میرود از دوش ابوالفضل
خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب
هر آینه میآمد و میرفت مرتب
قنداقهی او دست به دست ِهمه امشب
چرخید و رسید آخر سر در بر زینب
او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟
انگار که زهراست در آغوش خدیجه
خورشید شده دست به دامان رقیه
کردهست فلک سجده به ایوان رقیه
جمعیت کفر است پریشان رقیه
صد شکر که هستیم مسلمان رقیه
دیر و حرم و باده و پیمانه رقیهست
مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست
ایام گذشت و به سوی شام دویدند
دور حرمش حرملهها نعره کشیدند
یاران علی پیرهن صبر دریدند
ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند
با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد
با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد
اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم
با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم
خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم
"در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم
جایی ننوشتهست گنهکار نیاید"
ای کاش که ما را پدرت عفو نماید
**
در راه دویدی و دویدی و دویدی
اما به سر زخمی بابا نرسیدی
از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی
چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی
عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه
“ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه”
🔸شاعر:
#میلاد_حسنی
_______________________
🔹اشعارن ناب آئینے🔹
@shere_aeini