eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.9هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد نوری میان عرش معلی درست کرد با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد مارا گدای “اُم اَبیها” درست کرد ما را شبیه خلقت بی انتهای خود از خاک پای حضرت زهرا درست کرد از اشک های مادر ما آب آفرید  با گریه های فاطمه دریا درست کرد از تار و پود چادر مادر نخی گرفت  حَبلُ المَتین برای گداها درست کرد اصلاً دلیل خلقت دنیاست ، فاطمه نور خدا و زهره ی زهراست ، فاطمه بانوی آب و آینه ، بانوی آفتاب ای قطره های اشکِ نمازِ شبت گلاب لبخند میزنی و نبی فکر میکند این خنده ی خداست نشسته میان قاب هم کوثر خدایی و هم بَضعَهُ الرَّسول هم ذوالفقار و ذکر قیام ابوتراب رزق تمام عالم از این خانه می رسد حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب من هر نفس که بی تو کشیدم گناه بود هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب ای چادر تو ، سایه ی روی سر همه یا فاطمه ، فقط تو شدی مادر همه حق را کنار سفره ی مولا شناختیم از وصله های چادر زهرا شناختیم با قطره های اشک به کوثر رسیده ایم مادر تورا شبیه به دریا شناختیم در روضه ی تو ، “مَنْ عَرَفَ نَفْسَه” دیده ایم خود را شناختیم ، تورا تا شناختیم ما بنده ی “فَقَدْ عَرَفَ رَبَه” نیستیم  با مهرِ مادریِ تو اما شناختیم زهرا چقدر زحمت مارا کشیده است تا اینکه بین روضه خدا را شناختیم مارا نوشته اند مسلمان فاطمه ایمان ماست ، بسته به ایمان فاطمه حق را علم علیست ، علمدار فاطمه ست بانوی استقامت و ایثار فاطمه ست در خانه ای که واژه ی برخواستن علیست ذکر قیام حیدر کرار فاطمه ست تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی ست تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه ست اصلاً علی ست فاطمه و فاطمه علی ست در پشت در علی ست ، نه! انگار فاطمه است آن بانوی رشیده که از حال می رود در سجده هاش ، با تن تب دار فاطمه ست مقتل نوشته بود تورا بی هوا زدند مقتل بگو که مادر ما را چرا زدند؟ آتش به روی قامت در بود و یک نفر آری هجوم چند نفر بود و یک نفر قرآن به روی نیزه که نه ، زیر دست و پاست کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر سینه سپر نموده فدای ولی شود این هجمه ها به سمت سپر بود و یک نفر فرصت نکرده است علی را صدا کند موج بلا و اوج خطر بود و یک نفر زهرا نشسته بود به دامان خویشتن فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر پروانه سوخت و وسط شعله ها نشست آیینه ی تمام نمای خدا شکست 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
ما زنده از آنیم که بهر تو بمیریم اصلاً به همین عشق به دام تو اسیریم تو عرش نشین هستی و تو خیر کثیری ما خاک نشینیم و گدائیم و فقیریم 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است هجران زده به حال پریشان دلش خوش است عشق است هرچه را بپسندی برای من دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است "گفتی بسوز در غم من…اِی به روی چشم" دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است در پشت در نشستن من بی دلیل نیست سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نوکر نرود به کربلا پس چه کند؟ خود را نرساند به شما پس چه کند؟ قلبش به کرم خانه ارباب خوش است گر رو نزند به آشنا پس چه کند؟ دارو ز شفا خانه تربت خواهد  جا مانده ز کربلا شفا پس چه کند؟ خاک قدمت بهشت، با بودن تو...  ماندیم که بهشت را خدا پس چه کند؟ دامن مکش از دست گدایان درت بی لطف شما بگو گدا پس چه کند؟ ارباب شدی که رو به هر کس نزنم  بنده نکند تو را صدا پس چه کند؟ 🔸شاعر: ؟؟؟ ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است هجران زده به حال پریشان دلش خوش است عشق است هرچه را بپسندی برای من دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است "گفتی بسوز در غم من…اِی به روی چشم" دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است در پشت در نشستن من بی دلیل نیست سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است 🔸شاعر: ؟؟؟ ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چه میشود نگهی هم بما کنی اقا مرا برای غلامی سوا کنی اقا چه میشود که شبی هم میان خلوت خود فقط بخاطر زهرا دعا کنی اقا فراق تو همه درد است ای طبیب دلم چه میشود که تو دردم دوا کنی اقا گرفته ای ز همان روز ابتدا دستم گرفته ای و محال است رها کنی اقا بدان امید دهم جان که روز رستاخیز میان آن همه من را صدا کنی اقا چقدر گریه کنم من میان روضه ی تان که زائر حرم کربلا کنی اقا 🔸شاعر: ______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست ؟ در جوابم اینچنین گفت و گریست لیلی و مجنون فقط افسانه اند عشق در دست حسین بن علیست 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دلم از روز ازل خورده به نامت ارباب کن دعا تا که شوم عبد مدامت ارباب گر دهی یا ندهی حاجت من میدانی تا قیامت شده ام عاشق نامت ارباب به همان ذکر حسین جان که نوای زهراست نام تو در دو جهان کرده قیامت ارباب لحظۀ روضه چه باکم ز گنه معتقدم نفس وحشی بشود وحشی و رامت ارباب بِشِکن بال و پرم را که کنون آمده ام نتوانم که پرم از سر بامت ارباب دیدن کرب و بلای تو نصیبم چو نشد کنم از دور ز دل عرض سلامت ارباب تو بیا جان یتیم حسنت کن نظری تا شوم نوکر دربست و غلامت ارباب جان قاسم تو بیا و بخرم، تا بشوم سینه بشکسته فدایی قیامت ارباب مستم از باده ی لعلی ز عسل شیرین تر قاسمی مسلکم و تشنه ی جامت ارباب تیغ بر دست شدم بی سر و پای عشقت تا که لبیک بگویم به پیامت ارباب غربتت می کشدم عاقبت ای شاه غریب  گر بگوشم بر سد حزن کلامت ارباب لحظه ی مرگ چه باکی که کنی امدادم جان فدای تو و این مشی و مرامت ارباب 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آب روی ماست گریه آبروداریم ما.. با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما چشم ما بی اشک بی خیراست،بی خیرش نکن! که فقط از  دار دنیا دو سبو داریم ما.. حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باهم گفتگو داریم ما دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی روسیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما حضرت عباس حامی علمداران توست! چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما هرکسی دل را بدستت داد از مردم برید تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟! خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم! خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما!  آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست.. کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما! شهر با یک یاحسین ما معطر میشود هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما لحظه های آب خوردن هم بفکر روضه ایم.. بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما.. در غمت آیات قرآن روضه خوانی می‌کنند آب دریا و بیابان روضه خوانی می‌کنند 🔸شاعر: _________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini غمخوارِ کربلا غم عالم نمی‌خورد دنیایِ بی حسین به دردم نمی‌خورد هرکس که خورد نان تو جایی نمی‌رود هرکس که خورد داغِ تو را غم نمی‌خورد شأنِ دو چشمِ خیسِ عزادار عرشی است این حرفها به چشمه‌ی زمزم نمی‌خورد آنکه به زیر سایه‌ی زهرا نشسته است غمهای روزِ حشر مسلم نمی‌خورد آنکس که جای بستر بیماری ، از غمت آتش گرفت حسرت عزیزم نمی‌خورد من با محرم تو نفَس می‌زنم هنوز هرچند طعنه نوکرتان کم نمی‌خورد من حتم دارم از نفسِ گرمِ مادرت این سینه باز داغِ محرم نمی‌خورد 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هرجا غم تو هست، بجز غم عزیز نیست پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست تا گریه بر تو مانده چه حاجت به دیگران؟ کوثر که هست چشمه ی زمزم عزیز نیست اثبات کرده اند شهیدان کربلا در امتحان عشق تو جان هم عزیز نیست عمری که با تو می گذرد سال ها خوش است اما بدون لطف تو یک دم عزیز نیست ما اهل گریه ایم و کتابی برای مان اندازه ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه عشق بازی با توست، پیش ما ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آتش شکست حرمتِ بیت‌الحرام را تا خلوتِ امام، کشید ازدحام را دستِ طنابِ روضه به حبل‌المتین رسید آخر شکست، حرمتِ دستِ امام را شیخ‌الکبیر، پای پیاده حقیر کرد در کوچه‌های شهر، سواره نظام را موی سپید، مصحفِ نوح‌الائمه بود هر بی‌وضو رسید، شکست احترام را آتش در این مجادله «بَرداً سلام» نیست با شعله زد خلیل علیه‌السلام را با دو گریز، داغِ حسینیه تازه شد از شعله‌های روضه بگویم کدام را ؟! آتش؛ نمازِ مادرمان را شکست و رفت با میخِ در رساند، به سجده قیام را آتش؛ وبالِ دامنِ طفلی سه ساله شد آتش؛ گرفت، معجرِ اهل خیام را از آتشی که هیزمِ این روضه‌ها شده ای چشم تر! ببار و بگیر انتقام را 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو دل‌های دوستان همه صحن و سرای تو چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع گرم زیارت حرم با صفای تو از لحظه‌ای که خاک لحد بر تو چیده شد خاک بقیع نه!دل ما گشت جای تو آیا در بقیع شبی باز می‌شود تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟ بردند دست‌بسته تو را سوی قتلگاه با آنکه بود عرش خدا جای پای تو ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانه‌ات خاموش شد چگونه صدای دعای تو آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد ای پاره‌های دل، گُل بزم عزای تو تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع می‌کرد گریه ختم رسل در قفای تو چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر ای جان عالمی همه بادا فدای تو تنها نه «میثم»...از غم و اندوه و غربتت آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دشمن هجوم آورد ، برخانه ات شبانه ازگلشن ولایت، آتش زند زبانه ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق یاد علی نمودی ، قلب تو رافسردند وقتی تو را زخانه، پای پیاده بردند ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق کردی به زیر لب ها، لعن بنی امیه جاری شده دمادم ، اشک تو بررقیه ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق دشمن به تنگ آمد، از استواری تو جدت رسول آمد ، آن جا به یاری تو ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق زهرستم شرر زد، برجسم وجانت آقا مانده به جان شیعه ،داغ گرانت آقا ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق خورشیدی ومزارت، در زیر آفتاب است از سوز غربت تو ، قلب همه کباب است ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صادق ای آیینه ی صدق و صفا، واغربتا ای غریب ای کشته ی زهرِ جفا، واغربتا روضه های جانگدازت بر دلم آتش زده ای که دردت بر دل و جان آشنا، واغربتا حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه می زند با گریه بابا را صدا، واغربتا زهرِ منصور آتشی بر خرمنِ جانش زده وه چه شوری گشته در عالم به پا واغربتا سینه ی عرشِ خدا از این غمِ عظمی کباب بر زمین نازل شده تیرِ بلا، واغربتا چشم در خون می نشیند سینه مالامالِ غم سیلِ غم می بارد از ارض و سما واغربتا با سر و پای برهنه از سرِ سجاده اش می بَرندَش بی عمامه بی عبا واغربتا شهرِ یثرب از غمش در تاب و تب افتاده است در ملال و ماتم آمد سینه ها واغربتا خاک تا افلاک امشب غرقِ اشک و ماتم است عرشیان یکسر همه سر در عزا واغربتا چار سوی این جهان تحتِ لوای عزتش لیک او در هاله ی غم مبتلا واغربتا هم مجوسی هم مسیحی می رسد در محضرش می درخشد چون مَهِ بَدرالدجی، واغربتا می فشارد بغضِ سنگینی گلوی خسته را در عزا و ماتمِ شاهِ ولا واغربتا ساغرِ جانش شده امشب پُر از زهرِ جفا بر سرِ سجاده اش سر در ثنا واغربتا جانِ پاکش در شرر از کینه ی عباسیان ناله ی شیخ الائمه تا خدا واغربتا ظالمی خود روی مرکب لیک او را می کشید رحم بر حالش ندارد بی حیا، واغربتا تا زمین افتاد یادِ گودیِ گودال کرد با سنان افتاد جدش بی هوا واغربتا پشتِ مرکب یادِ آن ده نعلِ اسب افتاده بود پیکرِ جدش شد آنجا جابجا واغربتا هر چه شد آقا تو را شب بینِ کوچه برده اند روز بردند عمه را در کوچه ها واغربتا! 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خاکِ غم بر سر کنید قتلِ امامِ جعفر(ع) است روضه خوان در عرشِ اعلا حضرتِ پیغمبر است زهرِ کینه جانِ پاکش را نشانه رفته است هستیِ کون و مکان در سوگِ او نوحه گر است آمده بر سر زنان زهرا ز جنات النعیم امشب از داغِ عزیزش شالِ ماتم بر سر است آنچنان شعله کشیده داغِ حزنش در جهان گوئیا روی زمین غوغای شورِ محشر است آسمان شد تیره و مهتاب گردیده خموش بین که خالی آسمان از نورِ ماه و اختر است صادقِ آلِ محمد(ص) نورِ چشم فاطمه(س ) روضه های او شبیهِ روضه های مادر است بس که خوانده روضه ی کرببلا و کوچه را سالها است آتشِ غم در دلش شعله ور است جان فدای جدِ مظلومش که در دشتِ بلا در میانِ خاک و خون جسمِ غریبش بی سر است لاله های فاطمه مقتول شمشیرَند و زهر از ازل این قرعه در تقدیرِ نسلِ کوثر است! 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عمرییست در شعرم پر از , اما , اگر , شاید خوف و رجائم را بفهمد یک نفر شاید تا خیمه ی سبزت چه چیزی میبرد ما را ؟ دست دعا , پای زیارت , چشم تر شاید وقت ملاقتت چه اوقاتیست معمولا ؟ در جمکرانت غرق ندبه یک سحر شاید نامم به گوشت خورده یا نه ؟ گرچه بشناسی ما را به نام عاشقان در به در شاید .... دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری دور و برت داری کسانی خوب تر شاید این سالها یا تو جوابم را نمیدادی یا من شدم چیزی میان کور و کر شاید من خسته ام من خسته ام من خسته ام خسته از اینهمه خوف و رجاء اما اگر شاید 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
لاله ی باغِ پیمبر صادقِ آلِ رسول وارثِ محراب و منبر صادقِ آلِ رسول سینه ات گنجینه ی اسرارِ قرآنِ مبین ای شفیعِ روزِ محشر صادقِ آلِ رسول! 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از كار غربتت گره‌اي وا نمي‌كند اين شهر ، با دل تو مدارا نمي‌كند اين شهر ، زخم بي‌كسي‌ات را...عزيز من جز با دواي زهر مداوا نمي‌كند اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع يك جاي امن بهر تو پيدا نمي‌كند اينجا اگر كسي به سوي خانه‌ات رود در را به غير ضرب لگد وا نمي‌كند اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست با آل فاطمه به جز اين تا نمي‌كند ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟ شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نمي‌كند بالاي اسب در پيِ خود مي‌كشاندت رحمي به قامتِ خَمَت امّا نمي‌كند تا مي‌خوري زمين به تو لبخند مي‌زند اصلاً رعايت رَمَقت را نمي‌كند زخم زبانش از لب شمشير بدتر است يك ذرّه احترام به زهرا نمي‌كند 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بسوزاند دلم را تا در آتش باورت افتاد عبایت سوخت آن شب آتشِ کین بر سرت افتاد میانِ شعله ها در پشتِ در گفتی تو ای مادر در آن لحظه تمامِ باورت بر مادرت افتاد شرارِ آتشِ سوزان شرر زد بر همه عالم چو از کین نیمه شب دیدم که آتش بر پَرت افتاد شبانه در مدینه پا برهنه بینِ آن کوچه پیاده از پیِ مرکب نشان بر پیکرت افتاد رسن بر دست و بازویت ز بغض و کینه پیچیدند به مثلِ حضرت حیدر نگاهِ دیگرت افتاد گریزی میزنم بر کوفه و شامِ بلا آقا که از نیزه سرِ خونینِ جدِ اطهرت افتاد! 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در حقیقت نگری آینه ای صادق بود آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است عشق در دایره ی چشم سبو می گردد علم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد بال و پر می زد و در اشک شناور می شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بردند شعله بر جان زده و با دل خونش بردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه ی خود آسوده جگری سوخت ز انگوز به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را دوباره شعله‌اش سوزاند، باغ یاس دیگر را اگر چه روبروی چشم‌هاشان پیرمردی بود ولی آغاز می‌کردند، جنگی نابرابر را هوای شهر، دودآلود شد یکبار دیگر هم و این دود از نفس انداخت، در جنت پیمبر را خلیل الله، بین آتش نمرودها می‌سوخت نباید اینچنین می‌شد؛ عوض کردند، باور را تنش مانند اسپند از شرار شعله‌ها می‌سوخت چه اسپندی، که از داغِ غمش سوزاند مجمر را صدایش را کسی نشنید، حتی آن همه شاگرد چه باید گفت، این شاگردهای ظاهراً کَر را ؟! همین‌هایی که می‌بستند، دست پیرمردی را میان کوچه‌ها بستند، دست شیر خیبر را و این آتش بیاران جهنم از همان‌هایند که بین شعله‌های جهل، سوزاندند مادر را همین دستی که اینجا می‌کشید از خشم، شمشیری کشید از بغض روی حنجری خشکیده، خنجر را ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی بُرید اما میان قتلگاه کربلا سر را ... 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini داغ تو آب کرده دل سنگ خاره را هم جنس روضه کرده هُشام و زُراره را سوگ تو، صبح صادق دامان فاطمه خاموش کرده نور هزاران ستاره را دارد برای زخم دلت گریه میکند زهری که بسته بر روی تو راه چاره را دارد نفس نفس زدنت شرح می دهد پای پیاده و دل سنگ سواره را قنفذ دوباره آمده فریاد میکشد آورده است بر در خانه شراره را در بین روضه واژه ی "قنفذ" تو را شکست باید دوباره گریه کنی این اشاره را از قطره های اشک تو مرثیه میچکد باید نوشت متن لهوفی دوباره را از شرحه شرحه ی جگر تو نوشته اند شرح مصیبت بدن پاره پاره را از عصر روز گریه، ز غارت سخن بگو از خاتمی که گریه کند گوشواره را 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فکر دل ما را نکن راحت ابوهارون بخوان با اشک و سوز و ناله بی زحمت ابوهارون بخوان جدم نگهدار تو و ایل و تبارت؛ بعد از این هر جا مرا دیدی از آن حضرت ابوهارون بخوان بازار منبر را غم جدم به تعطیلی کشد عالم به صف باشد تو بی نوبت ابوهارون بخوان حکم حرم دارد هر آن جایی که روضه دایر است قصد زیارت کن به این نیت ابوهارون بخوان تا می شود شعری بگو تا می توانی گریه کن نذر عزیزالله با عزت ابوهارون بخوان هر کس نفس را میکند خرج حسین فاطمه زهرا به عمرش می دهد برکت، ابوهارون بخوان توفیق روضه خوانی او را ندارد هر کسی هر شب از این هیئت به آن هیئت ابوهارون بخوان "هذا مرمل بالدما" ما را کشد اسراف نیست مقتل برایم باز کن، یک خط ابوهارون بخوان با کاف و ها و یا و عین و صاد مضمونی بساز از تشنگی و سختی و غربت ابوهارون بخوان پای هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری اش داری سر سوزن اگر طاقت ابوهارون بخوان فرصت نشد اشهد به گوش او بخواند خواهرش از تیرهای عاشق سرعت ابوهارون بخوان از یازده تا ضربه ی خنجر بیا و بگذر و ... از ضربه ی آخر از آن ضربت ابوهارون بخوان از دردهای عمه جانم هرچه بنویسی کم است تا عمر داری روضه ی غارت ابوهارون بخوان خولی و زجر و حرمله و شمر بود و عمه ام سربسته از چشمان بی غیرت ابوهارون بخوان پایان راه بی عمویی عاقبت بی معجری ست این روضه ناموسی ست؛ در خلوت ابوهارون بخوان از دست سنگینی که سنگین کرده گوش طفل را از سایه ی افتاده بر صورت ابوهارون بخوان گودال را دنبال کن، آخر به کوچه می رسی وقت گریز از مادر خلقت، ابوهارون بخوان مسمار شد تیر سه پر!؟ تیر سه پر مسمار شد !؟ چیزی نپرس و غرق در حیرت ابوهارون بخوان یک سینه بود و میخ در یک سینه بود و سم اسب مرثیه ای حالا به این وسعت ابوهارون بخوان هر بیت بیت ات میشود بیتی مجلل در بهشت ای خانه ات آباد در جنت ابوهارون بخوان 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini میان سینه اش وقتی خدا نور یقین انداخت علوم مذهب حق را درون جان دین انداخت رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت کسی که آیه قرآنِ بی معصوم از بَر بود عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت مگر نور امامت را ندید از چشم های او چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟ کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد عجب زخم عمیقی بر دل روح الامین انداخت در آن وقتی که شد مسمومِ زهر کین، به زعم من خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش خدا حُزن عجیبی در قلوب مومنین انداخت 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini