رسیدم به روز دهم کربلا به سعی صفابخش کرب و بلا امروز با دیدن این شاهکاری که بمی ها در آفتاب گرمای ۵۰درجه آفریدند فهمیدم که چرا خداوند اینجا را به عنوان دارالصابرین برگزید که اینها زینب الصبور را بهتر درک می کنند و حسین را جانانه تر عزاداری خداراشاکرم که اشعار بنده در این محفل خوانده شد همین امروز از خدا خواستم در ازای اهدای ثواب این اشعار به این مردم از ثواب این مردم غیرتمند به من نیز عطا فرماید . با تشکر از جناب حاج آقا حسین‌خانی شیدای زینب http://eitaa.com/sheydayezeynab

دو بند اول مربع ترکیب آغاز رسالت بانویم زینب سلام الله علیها شده کار دل من از دل امشب آغاز فاطمه باز سپرده است به من امری باز پیش چشمم شده یک سال دگر سخت دراز این نشیب است اگر، پس چه شود بخش فراز دستت آرامش محض است به قلب خواهر تو نگاهی بکنی چاره شود بر مضطر باید اینک همه برنامه بچیند زینب اولا فکر به سجاد کند در این تب بعد فکری به رباب و اثر خشکی لب بیشتر فکر به آن دختر نازت امشب دست تو معجزه کرده است به قلب خواهر کاش فکری بکنی بر شب سخت دختر زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) http://eitaa.com/sheydayezeynab

شب عاشورا حاج آقاحمید اسدی http://eitaa.com/sheydayezeynab

شب تاسوعا حاج حمید آقای اسدی http://eitaa.com/sheydayezeynab

سبک واجرا :حاج جواد حسینخانی بم عاشورای ۱۴۴۶ حسین حسین حسین حسین/آرام جانم حسین حسین حسین حسین/روح و روانم هوای دشت کربلا/ پاییز زرده شمشیرها آماده و /وقت نبرده تمام دنیا جمع در/ یک کربلا شد اینجا فقط هفتاد و دو /مَرده که مَرده حسین حسین.... طلوع سرخی آید و /آرد پگاهی تو تقویم عالم زده/برگ سیاهی چرا به هم نمی خوره / دنیا از این غم چرا دلم نمی میره / ماه محرم حسین ...... ی اسم میشه همیشگی / در نام انسان همون که قلب یاسینه/یا قلب قران حسین حسین حسین ما / داروی دینه حک شده روز کودکی/ بر روی سینه حسبن حسین حسین حسین/آرام جانم حسین حسین حسین حسین/روح و روانم دوست دارم همیشگی / ای عشق مانا باید شهید بشم ی روز / ظهر عاشورا زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab

#امام_سجاد_علیه السلام #زنجیر گاهی شده مانند مادرخوانده زنجیر از بس که لالایی به گوشم خوانده زنجیر می ترسم از دستم رود او هم چنین که دست مرا در دست خود پیچانده زنجیر آنقدر ما را هی به صف کرده که گفتیم بر دسته ی ما می شود فرمانده زنجیر از ریسمان کمتر رسانده بر من آزار بی خار دستان مرا خارانده زنجیر حتی هر از گاهی چنان بالش شده شب تا باقرم را پیش من خوابانده زنجیر از حال من عمه شده آگاه از اینکه نور تبم را بیشتر تابانده زنجیر ممنونم از زنجیر و از صبر زیادش هر چند در صبرم چنین درمانده زنجیر ممنونم از او که رقیه جا نمانده هر چند او را بارها ترسانده زنجیر با این همه پاره نشد از شدت درد پای تمام زجرهایم مانده زنجیر زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) http://eitaa.com/sheydayezeynab

#شب_های_جمعه_زیارتی گاهی میان مشغله ، گم می کنم خود را اما دلم با توست ، می دانی خودت آقا گم می کنم خود را، ولی یاد تو را هرگز با یاد تو روزم به شب، خواهد رسد تنها http://eitaa.com/sheydayezeynab

حالا که وقت خوندن روضه بازه وقت گشودن سر بقچه رازه عاشورا ۱۴۴۶بم حاج جواد حسینخانی http://eitaa.com/sheydayezeynab

شام غریبان۱۴۴۶ با نوای حاج حمید اسدی http://eitaa.com/sheydayezeynab

شام غریبان ۱۴۴۶ با نوای حاج حمید اسدی http://eitaa.com/sheydayezeynab

بند سوم مربع ترکیب #حضرت_زینب سلام الله علیها گرچه کارم شده از بدو تولد آغاز از همان روز که چشمم شده بر روی تو باز از همان روز که گفته ست به من مادر راز از همان لحظه شدم من به سپاهت سرباز وقت سرلشکری ام بود که ماندم تنها در همان لحظه که گفتم به تو مهلا مهلا زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) http://eitaa.com/sheydayezeynab

سرور و سالار یاابوفاضل سکوت خیمه می زند حرف خواهر را عمود خیمه می زند حرف آخر را 😭 ✨مراسم تاسوعا حسینی بانوای گرم حاج جوادحسینخانی شعر از شیدای زینب میدان امام خمینی(ره) مجمع عاشوراییان شهرستان بم✨ ✨ألـلَّـھُـمَ عَـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج✨ ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4054515919C538d3de6de ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄

روایت دهم: مادرِ علیِ بزرگتر چه خوب شد که شما در کربلا نبودید. چه خوب شد زمانی که می‌خواست راهی میدان شود، نبودید ببینید قبل از رفتن چگونه چند قدم مقابل چشم‌های پدرش راه رفت. چه خوب شد که نبودید و حال همسرتان را در آن لحظه ندیدید. شما نبودید اما همه دیدند وقتی علی‌اکبر چند قدم که راه رفت، سیدالشهداء(علیه السلام) دست‌هایش را به سمت آسمان بلند کرد و از خدا شهادت گرفت که شاهد باشد، چه جوانی را به میدان می‌فرستد. جوانی که شبیه‌ترین مردم است به پیامبر(صلی الله علیه و آله). چه خوب شد که شما نبودید و آن لحظات دل‌کندن اهلِ حرم از علی اکبر را ندیدید. چه خوب که شما نبودید آن هنگام که صدای «یا ابتاه علیکَ منّی السّلامِ» علی‌اکبر بلند شد. نبودید و ندیدید که وقتی میان‌ هلهله‌های دشمن، حسین با زانو روی زمین افتاد، صورت روی صورتِ علی‌اکبر گذاشت و گفت: «بعد از تو خاک بر سرِ دنیا.» چه خوب شد که شما نبودید وقتی حسین مانده بود که این جسم ارباً اربا را، چه‌طور به خیمه برساند. شما نبودید مادر علی‌اکبر و چه خوب که نبودید و صدای جوانان بنی‌هاشم بیایید مولا را نشنیدید. **** سلام مادر علی اکبر؛ سلام بر دامانِ پاکِ شما که شبیه‌ترینِ مردم به پیامبر خدا(ص) را در خود پرورش داد. سلام بر آن جگر سوخته هنگام شنیدن روضه‌ی پسرش از زبان زینب. ✍🏻زهرا کبیری پور **** منبع: طبرى، محمد بن جديد، تاريخ الامم و الملوك و تاريخ الطبرى، چاپ پنجم، بيروت، مؤسسه اعلمى اللمطبوعات، ۱۴٠۹، ج۴، ص۳۴٠. #زنان_عاشورا #مادر #بانوان_بهشتی ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄ ‌

حضرت #سکینه_سلام الله علیهاشاعر بودند بعد از حادثه کربلا با شعر خوانی پیام کربلا را به گوش مدینه و جهان رسانده اند شاعرشدم در دامن آزادگی ها تا با گل و بلبل بسازم زندگی را شاعر شدم در کوچه باغ ماه رویان تا درغزل آرم به لب آوای باران شاعر شدم با لحن نرگس لهجه یاس تا شعر خوانم با شمیمی عطری و خاص شاعر شدم در بهترین خانه ی دنیا در دامن پاک رباب و عشق بابا در پای دریایی پر از امواج احساس در مکتب درس پراز عرفان عباس شاعر شدم زیبا ببینم مثل زینب با آفتاب صبح و مهتاب سر شب حالا چگونه گویم از این تازیانه از ریسمان زنجیر از رنج زمانه از همنشینی با غم و خار مغیلان از تاول و زخم و بلاهای بیابان انگار جای پای دوزخ در میان است مرغ بهشتی در جهنم میهمان است آرامشم ,عنوان زیبایم سکینه است اما همین آرامشم سرشار کینه ست من مانده ام پیغام بابا را رسانم گوید سلامم را رسان بر شیعیانم من مانده ام مرثیه خوان عشق باشم مرثیه خوان بر بانوی دمشق باشم شب های شعر و مرثیه برپا کنم من روضه بخوانم اشک را دریا کنم من زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) http://eitaa.com/sheydayezeynab

#ترکیب_بند_روزهای_اسارت #بند_۲ دیدم که ابر ، روی حرم گریه می کند وقتی که مادر پدرم گریه می کند دیدم به خواب ماه میان ستاره ها پایین به روی بال و پرم گریه می کند دیدم گلی شبیه گل روی دامنم بر برگ های شعله ورم گریه می کند یک منبر سیاه به پای پدربزرگ بر روضه های بعد_ترم گریه می کند در یک خرابه بود که دیدم برادرت سر را نهاده روی سرم گریه می کند تعبیر، شادیَ اَست، مگر نیست عمه جان؟ دیدم خودِ خودِ پدرم گریه می کند دیگر تمیز نیست سر آستین من💦 بابا ببخش از اینکه نشسته ست پیرهن💦 زینت کریمی نیا ( شیدای زینب) http://eitaa.com/sheydayezeynab

هر زنده‌دلی در غمت ای ماه! گریست با اشک،وضو گرفت و آن‌گاه گریست تا گفت حسیــن: "انــا قتیـل العبرات" عالَم به همین روضه‌ی کوتاه گریست صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله صبحتون حسینی💚