eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
563 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده.. به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با‌ کشتن من عیدشان قربان شده! مانده ام از بچه هایم بی خبر،دلواپسم من‌ نمی‌دانم بدون من چه با طفلان شده نه غذایم می‌دهند اینها نه آبم می‌دهند غم مخور گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه های کوچه شد پیکرم بین گذر بازیچه ی طفلان شده کار من بر عکس شد با سر زمین افتاده ام.. بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوب دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه ی آن پیکر عریان شده! کوچه و بازار کوفه جای دخترهات نیست اذیت و آزار آن ها در گذر آسان شده @shia_poem
گرچه دیدم از همه آزار «أبکی لِلْحسین» سنگ خوردم از در و دیوار «أبکی لِلْحسین» مرد پیش دشمنش از گریه خودداری کند من که چشمم هست گوهربار «أبکی لِلْحسین» من پسر دارم چه غم دارم اگر آواره ام وای این آقاست دختر دار «أبکی لِلْحسین» گرچه دست و پا زدن با دست بسته مشکل است فکر گودالم به روی دار «أبکی لِلْحسین» آنقدر که نی سفارش داده اند این کوفیان قتلگاهش میشود نیزار «أبکی لِلْحسین» آنقدر بغض علی دارند ، بعد از کشتنش باز هم دارند با او کار «أبکی لِلْحسین» کاش میشد می نوشتم با علی اصغر نیا داغ شش ماهه بود دشوار «أبکی لِلْحسین» کاش میشد مینوشتم بیشتر از مشک آب بهر زینب پوشیه بردار «أبکی لِلْحسین» ترس آن دارم که اینجا پای زینب وا شود کنج زندان و سرِ بازار «أبکی لِلْحسین» ترس آن دارم سرش سر دربیارد از تنور عاقبت آن سرور و سالار «أبکی لِلْحسین» ... وقتی گریه مسلم را دیدند از روی طعنه گفتند کسی که داعیه سلطنت و طمع حکومت دارد این طور گریه نمیکند حضرت مسلم فرمودند وٰلكِن أبكي لِأَهلِيَ‌ المُقبِلينَ‌ إلَيَّ‌، (أبكي للِحُسَين وآلِ‌ الحُسَين) ریاض القدس ج ۱ ص ۵۶۶ @shia_poem
فصلِ عَرَفه بهارِ عِرفان شده است زیباییِ صبحِ عیدِ قربان شده است گُل کرده درختِ حق به دشتِ عَرَفات گُلبانگِ خدا خدا فراوان شده است ________________________ گُلبانگِ اطاعت و عبادت زده است آهنگِ قبولی و اِجابت زده است در روزِ پُر از صفا و نورِ عَرَفه یزدان سَرِمان گُلِ رضایت زده است _________________________ یومُ الْعَرَفه زمانِ عشقِ یار است در دامنِ آن ،گُلِ صفا بسیار است روزِ عرفه روزِ حسینِ ابن علی (ع) میعادِ اِنابه ، گاهِ اِستغفار است @shia_poem
گل کرد به لب ، دوباره نام عرفه سرمست شدم ز وصل جام عرفه لبریز گناه بودم و خالق من؛ بخشید مرا به احترام عرفه... مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبٌ لاتُغفَرُ إلّا بِعَرَفَاتٍ برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی‏شوند امیرالمومنین،علی علیه السلام «دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص294»
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه خیره بر رحمت دستان حسینیم همه   عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم بازهم پاره گریبان حسینیم همه   وسط روز رسیدیم و همه می بینند عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه   دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم در پی نسخه ی درمان حسینیم همه   حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم عاشق ذکرِ حسن جان حسینیم همه   ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند ما بدهکار به احسان حسینیم همه   او مناجات کند کار همه می گیرد تشنه ی وادی عرفان حسینیم همه   عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب در ره عشق به قربان حسینیم همه   اشک ما خرج برای غم اغیار نشد روزگاری است که گریان حسینیم همه   آتش سینه ی ما از غم یک بی کفن است داغدارِ تن عریان حسینیم همه   چشم هایش سرِ تشنه شدن از کار افتاد کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه   ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم مات از جود فراوان حسینیم همه   خیزران... سنگ... نوک نیزه... مراعات کنید ما اسیر لب و دندان حسینیم همه @shia_poem
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️امشب را که شب عرفه هست از دست ندهید 🔹سه خصوصیت مهم شب عرفه/ گفتاری از مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز عرفه و نماز عجیب استجابت دعا در کلام عارف فرزانه استاد فاطمی نیا !
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت باید که از چشمان او با هر زبان گفت باید به قول عرشیان، چشمان او را آیینه‌های روشن هفت‌آسمان گفت چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک از گفته‌های چشم او با دیگران گفت آمد به میدان باسلاح چشم‌هایش با اشک‌هایش گریه گریه ناگهان گفت: ای لطف بسیار تو برمن بی‌کرانه تنها دلیل ندبه‌های عاشقانه عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد مولای من این عبد با تو حرف دارد ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی شوق مرا زیباترین آغوش هستی آرامش آغوش تو مانند دریاست «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست» فانوس اشکی دارم و فانوس آهی می‌جویمت با اشک و آهم یا الهی از مادرم آموختم پروانه باشم از کودکی عبد در این خانه باشم از مادر من مهربان‌تر کیست جز تو؟ از مادر من مهربان‌تر نیست جز تو تو صاحب تورات و انجیل و زبوری روشن‌ترین تصویر از آیات نوری «یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم! «یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بی‌تکیه‌گاهم از خود نکردی لحظه‌ای هم ناامیدم تنها مرا مگذار ای تنها امیدم! هرگز مگیر از چشم‌هایم خنده‌ات را در آتش خشمت مسوزان بنده‌ات را رحمی به اشک و التماسم کن الهی از آتش دوزخ خلاصم کن الهی با هر فرازی تشنه‌تر می‌شد گلویش بغضی امانش را برید و بی‌امان گفت شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت «رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش با اشک از پیراهن آرام جان گفت او گفت از دندان و لب‌هایش در آن روز تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت «أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری» این جمله را سمت مزاری بی‌نشان گفت اشک از دو چشمش چون دو مشک باز می‌ریخت اشکی که با عباس از آب روان گفت بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت عید آمد و ماه بنی‌هاشم اذان گفت @shia_poem
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست به هرکه می‌نگرم در لباس احرامش دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست یکی به جانب مسلخ برای قربانی یکی روانه به دنبال یوسف زهراست.. یکی به خیمه ندای الهی العفوش... یکی دو دیده‌‌اش از اشک شوق چون دریاست یکی به امر خداوند سر تراشیده یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست سلام باد بر آن مُحرم خداجویی که روح بندگی از اشک دیده‌اش پیداست.. سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل که سر به دست پدر داد و خویش را آراست وجود او همه تسلیم محض پا تا سر که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم! خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست «خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی» هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست درست اگر نگری در وجود این فرزند جمال نفس رسول خدا، علی پیداست گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست... بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست سلام خالق و خلقت به خون پاک حسین که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست.. به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟ به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم برای آن لب خشکیده چشم ما سقاست به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان» یقین کنید همانا حسین، وجه خداست به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست #@shia_poem
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید در منای دل وقوف از حج روحانی کنید تا نیفتاده است جان در پنجة گرگ هوا گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن حلة احرام از انوار ربانی کنید در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید تا همه لبریز از نور جمال او شوید شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین حلة احرام پوش از شهپر روح الامین پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین تیغ از الماس در دست پدر برنده تر ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز از چه کندی می کنی در امر رب العالمین تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود ذبح زهرا با لب عطشان سرش از تن جداست ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دوعین آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین خون تو جاری است در رگ های احکام خدا بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای @shia_poem