#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#گودال
#غزل
نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده
هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان روى صحرا مانده
بین یک گونی کهنه سر او را بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده
ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده
چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً
بس که از دور تنش مثل معما مانده
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله ى وا مانده
برسانید خبر را به علمدار حرم
چادر زینب تو زیر لگدها مانده
ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم
چشم من سمت علی اکبرم اما مانده
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#غزال
به نام او هوالباقی
به میدان می روی ای اولین و آخرین ساقی
من از ابروت فهمیدم
که هم جبار و هم قهار و هم رحمان و رزاقی
ابالفضلی و عباسی
تو هم استاد پیکاری و هم استاد اخلاقی
جهان دارالشفای توست
که هم محشور هم مشهور در انفاس و آفاقی
وفا٬غیرت٬ادب٬تنها؛
برای این همه مفهوم در یک تن تو مصداقی
قواعد ریخته برهم
تو هم مقصود زُهادی و هم منظور عُشاقی
برای کشتن مردم
خدا داده به چشم تو عجب ابروی خلاقی
برای کربلا رفتن
به ما خیل گنهکاران فقط مشغول ارفاقی
برو اما بیا حتماً
رسیده از علی اصغر برای تو چه ابلاغی
بیا با مَشک یا بی مَشک
رقیه بسته با دست تو در خیمه چه میثاقی
به دستت دست میشویی
ندیدم در کسی اینقدر مهجوری و مشتاقی
به کف الاَیمَن و ایسَر
دوتا دستت دوتا سروند افتادند در باغی
غم مَشک و غم اصغر
دوچندان می کند در سینه ات هر داغ را داغی
تمام دشت می گویند
أدر کأساً وناوِلها الا یا ایها الساقی
.
خبر پاشیده شد از هم
سپاه دشمنان با یک نفر پاشیده شد از هم
به دست یک نفر هم نه
سپاه اینچنین با یک نظر پاشیده شد از هم
دم رود آمد و آن رود
دلش با دیدن قرص قمر پاشیده شد از هم
به دورش حلقه کردند و
گُلی در کنج گلدان با تبر پاشیده شد از هم
رباب و اصغر و بابا
پس از او بینشان تیر سه پر پاشیده شد از هم
و او هم پهلویش انگار
شده چون پهلویی که پشت در پاشیده شد از هم
عمود خیمه٬ بر فرقش
عمود آهنین افتاد و سر پاشیده شد از هم
سرش پاشیده شد اما
دل بابا برایش بیشتر پاشیده شد از هم
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه
#غزل
فلک گدای عنایات خاص و عامه ی تو
سروده شد به روی نیزه ها اقامه ی تو
تو بی نهایتی و روی نیزه زلفت گفت
که نقطه چین بگذارد در ادامه ی تو
من الغریب به ما نیز نامه ای بده چون
حبیب ها بکند خلق ؛فیض نامه ی تو
فقط تو امر بفرما چگونه جان بدهیم
شبیه جون تو یا که ابوثمامه ی تو
و یا امر بفرما شبیه ابربهار
همیشه اشک بریزیم بر چکامه ی تو
برای مرثیه خوانی آب بر عطشت
میان روضه ی زهرا برای جامه ی تو
برای روضه ی غصب فدک که زینب خواند
برای غارت انگشتر و عمامه ی تو
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل
شب تو گشته ؛به شور عزا اضافه شده است
چه قدر نغمه ی اشفع لنا اضافه شده است
بقیع آمده در خیمه گاه می گرید
بقیع آمده بر کربلا اضافه شده است
چقدر عمه از این بودن تو دلگرم است
به جمع لشگریان مجتبی اضافه شده است
رجز به روی لبت کینه هایشان رو شد
به زور ضربه ی این سنگ ها اضافه شده است
به زیر مرکب دشمن ز پیکرت کم شد
به خاک کرببلاهم شفا اضافه شده است
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#اول_مجلسی
#طلیعه_محرم
#اشعار_محرم
#مثنوی
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
دوباره همدم سوز و گداز میگردم
به سوی کعبۀ راز تو باز میگردم
خطی ز خطّ قیام تو باز میخوانم
اذان زخم تنت را نماز میخوانم
بر آن مصیبت عُظمی گریستن باید
به راه مرگ عظیم تو زیستن باید
به خون خویش نوشتی که مرگم آیین است
هنوز از خط خون تو خاک خونین است
هنوز از دل گودال میزنی فریاد
که آی اهل زمین! راه آسمان این است
از آن غروب که خورشید پشت کوه شکست
هنوز بهر دعای تو گرم آمین است
هنوز آنکه غمت را غریب میگرید
دل گرفتۀ این آسمان غمگین است
دلم گرفته ز داغت نشان اشکم را
ببین روان شده این کاروان اشکم را
بخوان که میگذرد از میان خون راهت
دوباره کرب و بلا و آن «اعوذ باللهت»
دوباره کرب و بلا، صبر در پریشانی
نبرد جبهۀ سنگ و سپاه پیشانی
دوباره سوز دلی از دو دیده میجوشد
اذان خون ز گلوی بریده میجوشد
ببین نماز غمت را نشسته میخوانم
دوباره در سفرم، دلشکسته میخوانم...
ببین که باد به یاد تو دربه در مانده
ز خشکی لب تو چشم آب تر مانده
هنوز خیمه در آن انتظار میسوزد
میان آتش عشقی که شعلهور مانده...
تو در غبار سواران روبه رو دیدی
اسیر هلهله، بغضی که پشت سر مانده
ندای جان و تنت بین دشمنان این بود
فدای دوست رگ و پوستی اگر مانده!
به زیر ضربۀ شمشیر، خُود با خود گفت:
که تیر آه یتیمان چه بیاثر مانده!
سپر ز دست تو ای دست حق! ز شرم افتاد
چو دید زخم تو را نیزه، خون جگر مانده
صدای نور تو را از قفای خون نشنید
سکوت ظلمت آن قوم کور و کر مانده
همین که بر شب صحرا نگاه ماه افتاد
همین که لرزه بر اندام قتلگاه افتاد
کویر غمزده آن جسم پاک را بوسید
و ماه خم شد و آنگاه خاک را بوسید
شنید گوش زمان نینوای نایت را
گلوی خشک زمین گفت ردّ پایت را
کسی صباح و مسا از «قتیل» میخواند
برای قافلهها «الرحیل» میخواند
کسی درفش قیامی بزرگ بر دوشش
و همنوای نوایت خروش چاووشش
کسی که گفته «بلی» با تو«لا» و «الّا» را
زند به سرخیِ دیروز رنگ فردا را...
کسی که کرب وبلا را به خون و آتش دید
کشد به آتش و خون، دین اهل دنیا را
یگانه وارث میراث نینوا آرد
به جنگ ظلم زمین، عدل آسمانها را...
#مجتبی_احمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه
#غزل
زسوز سینه برای تو باز می خوانم
به نغمه های حزین حجاز می خوانم
نوای اکبر ناظم ندارم اما باز
نوازشم بکنی دلنواز می خوانم
برای مرثیه ها زخمه را نیازی نیست
به لطف زخم لبت جانگداز می خوانم
ویا زیارت ناحیه ی مقدسه را
میان مرثیه یک دو فراز می خوانم
من از تبار غزل های ابن مکفوفم
ببخش محضرتو روضه باز می خوانم
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
خونت بنا را بر کرامت می گذارد
برگردن شمشیر منت می گذارد
این جمله هاکهرگفته شد وقت وداعت
بردوش تو بار نبوت می گذارد
می خواست رویت را نبوسد وقت رفتن
امامگر که این شباهت می گذارد
توماه رفتی ؛ماهپاره بازگردی
باتیغ وحدت سربه کثرت می گذارد
قطعه قطعه اربا اربا .....نه !نه این لفظ
سرپوش برروی مصیبت می گذارد
از تو هزاران آه مانده در بساطش
روی عبا نوبت به نوبت می گذارد
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
گیسویش وقتی پریشان و مجعد می شود
سوگواری شب هشتم زبانزد می شود
چشم های خیس لیلا گفت هنگام وداع
فرصت بوسیدنش آیا مجدد می شود
طبع نازکتر ز گل تا رفت بین داس ها
آه آه لاله های دشت ممتد می شود
تاتنش ازهم نپاشد باد هم با احترام
دست به سینه ز اطراف تنش رد می شود
پیکرش مثل فدک نامه است؛درمرثیه اش
غالبا بین دو روضه رفت و آمد می شود
گیسویش را روی نیزه باد هر سو می برد
مثل پرچم اهتزازش نذر گنبد می شود
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_تاسوعا
#غزل
آه ؛آبت کرد نام آب آور داشتن
چون که محکوم است هرساقی به ساغر داشتن
العطش از عمق جان نیزه ها برخاست تا
کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن
در نزاع تیر ها ؛تیر سه شعبه برد کرد
بود دعوا بر سر سهم برابر داشتن
قامتم تاشد عبا هم نیست یاری ام کند
سخت شد جسم تورا از خاک ها برداشتن
در تقلایی که چندین دفعه پایم جان دهی
باز داری آرزوی جان دیگر داشتن
دخترانم را بیا زیر پر و بالت بگیر
نعمت خوبی است جای دست ها پر برداشتن
روی نیزه در کنار محمل زینب بمان
تاکه باشد دلخوشی اش سایه ی سرداشتن
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل
عطر تنش ترنمی از یاس و سیب بود
حتی گل از لطافت او بی نصیب بود
اوبا غزل سرایی احلی من العسل
آموزگار عابس و حر و حبیب بود
بغض بهار وقت و داعش شکسته شد
مرثیه خوان رفتن گل ؛عندلیب بود
برروی شانه ی جبل النور می گریست
ابری که در وصال کسی بی شکیب بود
سنگ صبور دلهره ی گوشواره ها
روی لبش ترانه ی امن یجیب بود
چشم انتظار آینه ی مجتبی نشست
سنگی که با تبسم شیشه رقیب بود
اکبر نبود تاکه شود ساقدوش او
پهلو نشین نیزه شد از بس غریب بود
روی زمین ستاره ی دنباله دار شد
جان دادن سلاله ی نجمه عجیب بود
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل
شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین
بنویسید حسن خوانده شود ساده حسین
قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع
مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین
داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد
آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین
نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت
تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین
نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند
تا شود سینه ی تو پنجره ی فولاد حسین
دست و پا می زنی افتاده عمو یاد حسین
زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین
مجمع کوچه و گودال شده روضه ی تو
هم حسن پیش تو جان داده هم افتاده حسین
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_اول_محرم
#غزل
من که گُم کردم خودم را کاش پیدایم کنید
هِی بگریانید من را تا که دَریایم کنید
چشمِ ما یکسال دنبال سیاهیها دوید
خیمهای اُفتاده هستم باز برپایم کنید
هرچه از خود خرج کردم خرج دنیا کردهام
بعد از این لطفی کنید و خرجِ آقایم کنید
تکیهها را سر زدم دل روی دل اُفتاده بود
در شلوغیهای روضه گوشهای جایم کنید
ریشهی شالی دهید و روی چشمانم کشید
تربتی مرحم کنید از اشک بینایم کنید
لطف زهرا باز من را از قلم ننداختید
من دوباره آمدم تا نذرِ زهرایم کنید
آمدم اما به زحمت من مریض روضهام
هِی بگریانید من را هِی مُداوایَم کنید
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem