#امام_جواد_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
#ولادت
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد
خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام
ای سومین محمد ایمان ما..،سلام
لبخند تو به خوشهی گندم سلام کرد
بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد
شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد
چِل سال انتظار پدر را تمام کرد
از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی
تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی
جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد
باید به دور دست کریمات طواف کرد
حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد
حتّی عصا به مرتبه ات اعتراف کرد
عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است
هرکس که بی ولای تو مُردهاست..،کافر است
در فصلفصلِ کوچ،شبیه کبوتریم
از کاظمین تا حرم طوس می پریم
جیرهبگیرِ گندم خواهر_برادریم
ما ریزخوار سفره ی موسیبن جعفریم
این کاسهها رسیده به خوان سِتُرگ تو
قربان سفرهداری بابابزرگ تو
در خاک ما نسیم دلانگیز یاسهاست
ایران؛پناهگاهِ ولایتشناسهاست
روی ضریحها گرهِ التماسهاست
این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست
مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم
خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم
نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است
حِرزَت امید آخر هر مشکل من است
پشت در حریم شما..،منزل من است
بابالجواد؛باب مراد دل من است
دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی
تو آن جواز آخر قبل از زیارتی
در دشت خشک لذت باران تویی تویی
تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی
روز جوانِ مردم ایران تویی تویی
اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی
هرچند مَشهَدی شده ام..،کربلاییام
من بی قرار بوسهی پائینِ پاییام
زلف تو جز نوازش باد سحر ندید
ششماهگیِّ عاطفه ی تو خطر ندید
گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید
شکر خدا که تشنگیات را.،پدر ندید
آه از دل حسین..،سهشعبه بلند شد
اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد
اشک پدر به گونهی اصغر چکید..،آه
با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه
این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه
ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!
ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست
قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست...
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#بحر_مرکب
آئینهی کرامت بی انتها جواد
جای کرم نوشته ام از ابتدا جواد
آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او
دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد!
ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی
تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد
عمامه گشته دور سر او به افتخار
آنکس که دوش او شده فخر عبا، جواد
از کاظمین حاجت خود را گرفته است
هر کس که گفته بین گوهر شاد یا جواد!
بعد از سلام، وقت تشرف به صحن، شد
ذکر لب تمام گرفتارها جواد
وا شد گره همین که گره خورد در حرم
دست گدا به دامن لطف ابا جواد
دنبال التیام به جای دگر مرو
تا هست مرهم دل درد آشنا جواد
با چشم اشک بار شب جمعه میشود
از کاظمین راهی کرب و بلا جواد
این دفعه برد روح مرا او به کربلا
باب الجواد باز شده رو به کربلا
با کام تلخ و تشنه اگرچه سپرده جان
رأسش هزار شکر نمیداده بوی نان
سمت تنش رها نشده تیری از کمان
نه تیغ شمر خورده نه سرنیزهی سنان
بر خاک، خون حنجر پاکش نشد روان
قاتل نداشتهست سر قتل او زمان
چنگی به گیسویش نزده دست این و آن
خیره نشد به خاتم او چشم ساربان
سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان
انداختند سایه به جسمش کبوتران
از روی بام تا ته گودال رفتهایم
در روضههای جدّ تو از حال رفتهایم
«فرّو الی الحسینِ» تو راه نجات ماست
پلکی بزن که لَنگِ نگاهت برات ماست
#میثم_کاوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفسیرِ نهُم از خودِ قران آمد
فرماندهٔ لطف و جود و احسان آمد
آرامش ِ قلبِ حضرتِ معصومه(س)
شهزادهٔ سلطان خراسان آمد!
#مرضیه_عاطفی
May 11
#امام_زمان_عج
#غزل
الی مَتی أحارُ فیکَ یا مَولایَ و الی مَتی و أیّ خِطاٍب أصِفُ فیکَ و أیّ نَجوی
بعید بود به دل اعتنا نمی کردم
غمی برای خودم دست و پا نمی کردم
کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید
اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم
به انتظار نشستن ، عجب مکافاتیست
گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم
من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن...
زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم
گناهکاری من مایه ی عذاب تو شد
وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟!
هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم
همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا
همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم!
اگر وصال تو یکبار سهم من بشود
تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم
برای کُشتن من یک اشارهات بس بود
قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم
هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم
وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم
خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف...
غبار صحن علی را رها نمی کردم
تمام لذت من بوسه بر ضریح علیست
فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم
دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین...
چگونه آرزوی کربلا نمی کردم !
▪️
▪️
مگر تنش چِقَدَر زیر نیزهها ، پاشید...
خیال آمدن بوریا نمی کردم
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_رجب
#غزل
ظلم کردم به خودم! آمده ام توبه کنم
از گناهی که به من کرده ستم توبه کنم
باز برگشته ام از غفلت و وقتش شده که
قدرِ برداشتنِ چند قدم توبه کنم
ای خدا آمده ام تا که خودم باشم و تو
هم مناجاتِ کنم قدری و هم توبه کنم
تا در آغوش خودت گریه کنم یک دلِ سیر
تا که از این همه بیتابی و غم توبه کنم
سائلِ مضطربِ ماهِ رجب را دریاب
آمدم در طلبِ لطف و کرَم توبه کنم
روسیاه و نگران! در به در و شرمنده...
بیشتر آمدم از وضعِ خودم توبه کنم
با همین دست؛ که خالیست و محتاج به توست
با همین چشم ترم! چشم ترم توبه کنم
با خودم واسطه آورده ام امشب باید
به أباالفضل(ع) قسم! زیرِ علَم توبه کنم
نامه عفوِ مرا مُهر بزن پیش ِ حسین(ع)
بطلب کرب و بلا؛ کنجِ حرم توبه کنم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem