#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
با سلامی به شاه و اصحابش
می شوی حاجی بقیع حسن
میشود مرکز حکومت عشق
این کرم خانه وسیع حسن
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
....:
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد...
جز بر در این خانه ندیدیم امامت
تقسیم میان دو برادر شده باشد
خورشید سفالیست که در سیر جمالی
از بوسه بر این گونه منور شده باشد
بو میکشم ایام تو را، باید از اخلاق
یک تکۀ تاریخ معطر شده باشد
ای حوصلۀ محض! چه تشبیه سخیفیست
با حِلمَت اگر کوه برابر شده باشد
با اینکه قضا دست تو را بست ندیدیم
جز آن چه بخواهی تو مقدّر شده باشد
از عمر تو، یک روز جمل آیۀ فتح است
با صلح اگر مابقیاش سر شده باشد
فریاد سکوت تو چه آهنگ رساییست
شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد...
خون جگرت ریخت نه در تشت که در دشت
داغ گل سرخیست که پرپر شده باشد...
آن چشم که گریان نشود روز قیامت
چشمیست که از غصۀ تو تر شده باشد
باور نتوان کرد که خاکیست مزارت
جز آن که ضریح تو کبوتر شده باشد...
#هادی_جانفدا
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#اربعین
#کربلا
#غزل
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم...که عادت کردیم
دستهامان همه خالی... نه! پر از شعر و شرر
عشق فرمود: بیایید، اطاعت کردیم
خاکآلوده رسیدیم به آن تربتِ پاک
اشکآلوده ولی غسل زیارت کردیم
گفته بودند که آرام قدم برداریم
ما دویدیم... ببخشید... جسارت کردیم
ایستادیم دمی پای در «باب الرّاس»
شمر را بعدِ سلامی به تو لعنت کردیم
سهممان در حرمت یکسره سرگردانی
بسکه با قبلهٔ ششگوشه، عبادت کردیم
تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات
از غزلباری چشمانِ تو حیرت کردیم
هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد
واژهها را به شب شعر تو دعوت کردیم
«همه با قافیهٔ عشق، مصیبت دارند»
از تو گفتیم، اگر ذکر مصیبت کردیم
وقت رفتن که حرم ماند و کبوترهایش
بیپر و بال نشستیم و حسادت کردیم
و سری از سر افسوس به دیوار زدیم
و نگاهی غضبآلود به ساعت کردیم
تا قیامت بنویسیم برای تو کم است
ما که در سایهٔ آن قامت اقامت کردیم
کاش میشد که بمانیم؛ ضریحت در دست...
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
#مجتبی_احمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#مناجات
#اربعین
#غزل
ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما
از دولت عشق است اذکارى اگر داریم ما
هر کس که با ما می نشیند زود عاشق می شود
خیلى براى این محلّه دردسر داریم ما
پیراهن ما نیز درمان می کند یعقوب را
از کوچه ی یوسف هرازگاهى گذر داریم ما
در عشق از اول براى سوختن آماده ایم
یعنى در آغازش ز پایانش خبر داریم ما
یک روز خاکستر شدن را یاد می گیریم ، چون
شب تا سحر پروانه را زیر نظر داریم ما
ما سوختن را در میان گریه کردن یافتیم
در آب می سوزیم،از بس که هنر داریم ما
رنجی که ما داریم هنگام فقیری گنج ماست
پس یک سروگردن ز مردم بیشتر داریم ما
خوب است سائل در گدایى خویشتن دارى کند
اینجا ولى از خویشتن دارى حذر داریم ما
حالا که اجر گریه از اجر شهادت بهتر است
بالاتر از خون گلو ، خون جگر داریم ما
بار سفر را بسته ایم و باز راه افتاده ایم
ماه صفر که می رسد میل سفر داریم ما
داریم در این جاده جبریل مقرب می شویم
پاى پر از تاول به جاى بال و پر داریم ما
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
آسمان اندوه پوشِ ماتم جانکاه کیست؟
جاده های پیش پا افتاده بسیارند، لیک
ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟
بندگی یعنی عطش، بی سر شدن، مضطر شدن
او که دل شد بنده اش، خود بندۀ درگاه کیست؟
انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست
لاله لاله این چمن در حسرت خونخواه کیست؟
هر کران پژواکی از "هیهات من الذله" است
این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟
::
آی زهد خشک! باید اربعینی طی کنی
تا بفهمی مستی ما از شراب آه کیست
#رضا_یزدانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#کربلا
#اربعین
#غزل
خبر به حیث سَنَد مُعتبر، خبر مُتِواتِر
خبر رسیده به ما از طریق حضرت باقر
به کربلا رفتن آنقَدَر فضیلت دارد
که در مسیر زیارت رواست مُردن زائِر
رواست خستگی راه را به دوش کشیدن
رواست اَرج نهادن به جایگاه شَعائِر
رواست چِلِّهی ماتم، پیاده در دل جاده
قدم زَنَم به مُواسات، در مَعیَّت جابِر
رواست طِیِّ طَریق آنچنان که تاوَل پایم
کُنَد غم اُسرا را به ذهن من مُتِبادِر
خوش آن زمان که دو چشم گناهکار ببیند
امام عصر خودش را میان خیل مسافر
خوش آن زمان که ببینم عمود سیصد و ده را
دهان به طعنه گشایم، زبان به لَعن مقصر
که دیده است که خلقی بدون مُزد و مَواجِب
نَهَند گردن خود را به پیشگاه اَوامر
چه میکنند مگر خادمان درون مَواکِب
که عاشقان مبهوتند و عاقلان متحیر
حماسهای که عَقیم است واژه وقت بیانش
وَلو که خطبه کنندش شیوخ روی مَنابر
حماسهای که رسا نیست حَدِّ آن به سرودن
توان وصف ندارد زبان اَلکَن شاعر
خدا کند برسم اربعین به کرب و بلایش
خدا کند برسد وقت مرگ من، دم آخر
#شایان_مصلح
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
کاتبی کو که حدیث متواتر بنویسد
چشم بر شط کف آلود جواهر بنویسد
خنکای کفی از علقمه را حس کند آنگاه
هر حدیثی به دلش شد متبادر بنویسد
تا چهل منزل از این بادیه نی نامه بخواند
وچهل روضه ی بی سر به منابر بنویسد
عشق بر منبری از نیزه از این سمت وزیده
کاش دستی به زمین های مجاور بنویسد
کاش می آمد و با دستخط یاس سه ساله
شرح دلتنگی گل های مهاجر بنویسد
اربعین و شب و ماه ومی گلگون به پیاله
کیست بر علقمه تا گریه ی"جابر" بنویسد
"این طالب" به لبش ندبه ی مشروح
بخواند
شرحی از ناحیه ی غایب حاضربنویسد
کاش روح القدس این بارمی افراشت علم را
کیست این دست که ناگاه نگه داشت قلم را؟!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#چاووش
#غزل
پایان عشق بسته به آغاز کربلاست
بی سر شدن به عشق خدا راز کربلاست
راهی که تا به عرش خدا می برد مرا
قطعاً مسیر جاده ی پرواز کربلاست
ماییم و شوق مرقد شش گوشه حسین
فاز دل شکسته ی ما فاز کربلاست
شش گوشه ... تل زینبیه ... صحن علقمه
تصویری از مثلث اعجاز کربلاست
با یک نظر به چهره ی زوّار اربعین
این دل اسیر سوز ِ غم ِ ساز ِ کربلاست
هرکس که جزء لشکر سقای عشق شد ...
تحت لوای فاطمه سرباز کربلاست
این زائری که آمده از " مصرع الحسین"
خدمتگزار شاه سرافراز کربلاست
ما را دوباره همنفس عطر سیب کرد
مهمان لطف حضرت شیب الخضیب کرد
#اسماعیل_شبرنگ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#چارپاره
کرمت ذاتیه الحق میتونی
یه گدا رو یک شبه آقا کنی
محاله شما بهم بگی برو
محاله که دستامو رها کنی
اونقده هوامو داشتی تا حالا
که نمیشه دونه دونه بشمُرم
همه چیم برا توئه ؛تو زندگیم
هر طرف با کرمت بر میخورم
یه کاری کن برا من،خسته شدم
رفیقام دارن "یکی یکی" میرن
دلمو میسوزونن تا که ازم
برا رفتن حلالیّت می گیرن
نکنه از قافله جا بمونم !!
اربعین نیام خدایی جون میدم
وقتی مظلوم میکشن بگیم"حسین"
برات از همین جا دس تکون میدم
تو بزرگتری از اونکه بشه گفت
تو رو توی واژه محدود میکنم
هر دو سر سوده سرم رو بخری
که از این معامله سود میکنم
خیلی از بچه های محلّمون
سال اوله که کربلا میان
هواشونو داری حتماً میدونم
اخه همسایه های امام رضان
خدا از ما نگیره رعیتی رو
"حرفه من حرفه دلای بی کسه"
قربون آقام برم که تا ابد ...
"یه امام رضا دارم برام بسه "
اگه امسال نشده بیام حرم
معنیش این نیس خوب و بد داره برات
بعضیا رقیه ای شدن آخه ...
نرسیدن اربعین به کربلات !
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#مربع_ترکیب
هجران بهانه ايست براي وصال ها
بهتر شده ست از بركات تو حال ها
از ياد رفته است جراحات بال ها
با عمه راحت است تمام خيال ها
عمه نگو كه فاطمه ي كربلا بگو
عمه نگو حسين بگو مرتضي بگو
بابا سلام عمه رسيده بلند شو
باری پیمبرانه کشیده بلند شو
از احترام قدِّ خميده بلند شو
با گردن بريده بريده بلند شو
عمه اگر شكسته شده قد كمان شده
چون ميهمان مجلس نامحرمان شده
دائم پيِ گذشتن ِ از جان خويش بود
مأمور حفظ جان امامان خويش بود
زينب وليك حيدر ميدان خويش بود
گرم طواف قاري قرآن خويش بود
صد كربلا پس از تو بلا ديده ايم ما
صد فاجعه به شام بلا ديده ايم ما
با آه خويش كرب و بلا را مهار كرد
خيلي براي پرچم اسلام كار كرد
ما را خودش به ناقه ي عريان سوار كرد
بايد به عمه هر دو جهان افتخار كرد
عمه چه عمه اي همه مديون عمه ايم
ما زنده ايم اگر همه ممنون عمه ايم
سخت است فقط بال زدن پر نداشتن
خواهر شدن به شرط برادر نداشتن
حيدر شدن به قيمت لشگر نداشتن
كوچه به كوچه رفتن و معجر نداشتن
كوفه براي او تب و تابي درست كرد
با آستين پاره حجابي درست كرد
يادم نميرود كه به هنگام رفتنت
كردي نوازشم پدرانه به دامنت
آتش گرفت صورتم از بوسه دادنت
هِي بوسه ميزدم به لب و دور گردنت
رفتي و بعد خسته و بي حال ديدمت
رفتي و بعد از آن تهِ گودال ديدمت
وقتي كه نيزه در گلويت كرد واي واي
با پاي خويش پشت و رويت كرد واي واي
با خاك گرم رو به رويت كرد واي واي
از پشت پنجه بين مويت كرد واي واي
آن لحظه اي كه دور و بر ِ تو سپاه بود
چشمت درست رو به روي خيمه گاه بود
خيلي دلت شكست علي اكبرت كه رفت
خيلي دلم شكست علي اصغرت كه رفت
نزديك بود عمه بميرد سرت كه رفت
انگشت تو بريده شد انگشترت كه رفت
با سنگ و نيزه بين تو و خيمه سد شدند
ده اسبِ تازه نعل به نعل از تو رد شدند
اي واي از اسير شدن كو به كو شدن
از خجلت و غريب شدن سرخ رو شدن
با مردم محله چنين رو به رو شدن
اين است آخر عاقبت بي عمو شدن
دلواپسي ِ دختر زهرا ز حد گذشت
خيلي به عمه ام سر بازار بد گذشت
پس داده اند پيرهن پاره پاره را
رخت مرا لباس تو را گاهواره را
آورده است عمه سر شيرخواره را
گوشش نكرده است كسي گوشواره را
ما از غم فراق گرفتار تر شديم
وقتي رقيه رفت عزادار تر شديم
#علي_اكبر_لطيفيان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که می کِشد مرا به سوی تو چه جذبه ای ست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه می زنم که موسم ستاره چینی است
کاش تاولی به پای زائر تو می شدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشک های الغدیری امینی است
کربلا چه قرن ها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است!
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب إن قَطعتُموا یمینی است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
#مهدی_جهاندار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
از زبان #حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مسمط_مربع
ای ابتدای غربت بی انتها فرات
ای شاهد همیشگی ماجرا فرات
با دسته بسته رفتم از این کربلا فرات
با داغ مانده بر دلم از یار رفته ام
واللهِ پیر کرده مرا در جوانی ام
خرده مگیر نیلی ام و ارغوانی ام
دانی چرا چنین شده قد کمانی ام؟
تا شام رفته ام، سر بازار رفته ام
آه ای فرات، خسته ام از ماجرای شمر
یادم نرفته طعنه و آن حرف های شمر
مانده هنوز روی پرم، جای پای شمر
با چشم تار و پای پر از خار رفته ام
آه ای فرات رنگ پر و بالمان که هیچ
آه ای فرات خستگی حالمان که هیچ
آه ای فرات زیور و خلخالمان که هیچ
بی معجر از میانه ی انظار رفته ام
بشنو که داغ روی دلم گشته منجلی
بازار شام و حرمله و دختر علی!!
آهسته تر که بلکه عمو نشنود ولی
با عمه ام به مجلس اغیار رفته ام
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem