eitaa logo
شعر شیعه
8.1هزار دنبال‌کننده
751 عکس
268 ویدیو
31 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
من زنده‌ام تا با غم عشق تو مأنوسم در زندگانی از همه غیر تو مأیوسم دنیاست تاریک و دلم تاریک‌تر، اما شعله گرفته از غم تو قلبِ فانوسم دلتنگ، شب‌ها کنج خانه روضه‌خوانِ تو با چند سطری از لهوف اِبن‌طاووسم... امسال هم از اربعینت آه! جا ماندم حسرت‌زده؛ من! که همه"ای کاش"و"افسوسم شب خواب دیدم: صبح با خورشید می‌آیم من در طریق کربلا از تربت طوسم یک قطره‌ی پرشور در رودی روان از اشک، در راهِ اقیانوسم و دلخوش که پابوسم... پرواز خواهم کرد بی‌صبرانه سوی تو هرچند در زندانِ تن بدجور محبوسم باید بیایم با تمام سیب‌های سرخ _ در پای موکب‌ها، وگرنه زود می‌پوسم! پیش تو مُردن عاقبت: این است رؤیایم دور از تو مُردن عاقبت: این است کابوسم ناشکر هرگز نیستم، شکر خدا من هم دارم ضریحت را میان خواب می‌بوسم... @shia_poem
خواهرت از سفر اومد عزیزم شب هجرون به سر اومد عزیزم اینجا بود صدای پهلوت در اومد اگه گریه‌مون در اومد عزیزم _ میون اونهمه جنجال یادمه اینجا بود که رفتی از حال یادمه ذوالجناحت برامون خبر آوورد که زمین خوردی توو گودال یادمه _ یادته چقدر برات ناله زدم برا ضعف دست و پات ناله زدم نیزه خوردی جای آب توو قتلگاه تا رسید بهم صدات ناله زدم _ من با این دل حزین چیکار کنم حال و روزم و ببین چیکار کنم لحظه ی جداییمون گریه داره حالا بعد اربعین چیکار کنم _ من عجب غم علمداری دیدم روز بدتر از شب تاری دیدم منی که سایه م و همسایه ندید آخرش چه کوچه بازاری دیدم _ داره انگار بوی مادرم میاد بوی موی علی اکبرم میاد پاشو عمّه جان ازم حالی بپرس قدّ خم ببین به پیکرم میاد؟ _ رو دلم غم یه دنیا رو ببین روضه دختر و بابا رو ببین این سفر رقیه ت و ازم گرفت نمک زیارت ما رو ببین _ خمیده خمیده از راه اومدم آخ که با غمای جانکاه اومدم زیر خاک گذاشتمش با پیرهنش به یاد خرابه با آه اومدم _ غم زیاده ازم از یه غم نپرس بعضی چیزارو زیاد و کم نپرس دل شاه لافتی را خون نکن از توی کاخ یزید ازم نپرس @shia_poem
عقل مات است از مقاماتش صبر یعنی نزول آیاتش جان بقربان احتراماتش عرش تا فرش از عنایاتش.. همه مستند مست جام حسین اهل ذکرند ذکر نام حسین _ کیست بانی روضه ها زینب کیست زهرای کربلا زینب کاروان را گره گشا زینب نوحه ی گریه دار ما زینب عمّه پیر و قدکمان زینب غصه ی صاحب الزمان زینب _ ما گدایان سر بزیر تواییم جان عباس ما فقیر تواییم همه جاروکش مسیر تواییم تو امیری و ما اسیر تواییم این اسیران خویش را دریاب السلام ای مفتح الابواب _ ما چهل روز گریه آوردیم تا حسین تو را صدا کردیم مثل برگ خزان اگر زردیم دور افتادگان پر دردیم کاش میشد که کربلا باشیم در حرم زائر شما باشیم _ ای که از راه شام برگشتی وه چه با احترام برگشتی عالمی را تو کربلا کردی چه حسینیه ای به پا کردی زائرانی که خسته آمده اند همگی دلشکسته آمده اند با نسیم عزا زمین خوردند از روی ناقه ها زمین خوردند مثل گلبرگ لاله افتادند یاد طفلی سه ساله افتادند آه با این نگاه راه برو تا دم قتلگاه راه برو دیگر ای رنج برده روضه بخوان با دلی زخم خورده روضه بخوان یاد کن بالجراح خورد زمین از روی ذوالجناح خورد زمین یاد کن ناله ی حزینش را روی این خاکها جبینش را نعل مرکب به پهلویش که گرفت تیغ بر کتف و بازویش که گرفت می گرفتی عزای آقا را می شنیدی صدای زهرا را با لب تشنه یاد سقّا بود بی علی اکبرش چه تنها بود نفسش که زیاد و کم میشد یا به چپ یا به راست خم میشد با همان حال ، آه برمیگشت به سوی خیمه گاه برمیگشت تا نگاهی به بانوان نخورد عزّت این حرم تکان نخورد راستی از غمی تمام بگو کمی از ماجرای شام بگو عزّت این حرم تکان که نخورد؟! راه بانو به این و آن که نخورد؟! @shia_poem
20.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیست سال از این نوای دلنشین گذشت چقدر با این نوحه گریه کردیم ... جنگیدم به نفس‌های آتشینم بعد از تو سالار نیزه نشینم 🔊 🏴 @shia_poem
حاج علی کرمیKarami_arbaeen1404.mp3
زمان: حجم: 19.01M
🔊چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛ حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟! ◼روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام @shia_poem
شعر شیعه
🔊چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛
چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من مادرت داده براتِ همه را میدانم کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من باز هم برگ ‌براتم به کناری افتاد وعده گاه همه شد کرب و بلا الّا من دستِ من خالی و از پیش نگاهم رفتند از نجف تا به حرم، خیلِ گدا الّا من دردم این بود که زائر شوم و خیلی ها با دعای تو گرفتند شفا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛ حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟! من به جا ماندن از این قافله عادت دارم بطلب! عیب ندارد همه را... الّا من! @shia_poem
اربعین هنگامه‌ی دنباله‌دار زینب است اربعین آری شکوه کارزار زینب است اربعین یعنی حسینی بودن و زینب شدن اربعین در امتداد اقتدار زینب است آسمان آتش، هوا داغ و زمین سوزان ولی رفتن ما در مسیر عشق کار زینب است اربعین یعنی سپاهی بی‌نهایت تا ظهور تا جهان فهمد که شیعه یادگار زینب است اربعین یعنی به هر رنگ و لباس و هر زبان اشتراک قلب‌هامان وامدار زینب است اربعین یعنی امام عصر می‌خواند تورا اربعین یعنی که امام ما دچار زینب این ستون‌ها بیرق در اهتزاز عاشقی است این قدم‌ها نذر نام استوار زینب است این همه موکب به یاد خستگی قافله است میهمان هم میزبان هم، شرمسار زینب است گفت با ما جاده‌های منتهی بر کربلا هر کجا قلبیست عاشق در مدار زینب است هر کجا پا می‌گذاری روضه‌ای سربسته است خاطرات رنج‌های بی‌شمار زینب است کربلا سرخ است اگر، از گریه‌های فاطمه است کربلا گرم است اگر، چون شعله‌زار زینب است کربلا وقتی که زینب رفت، دق کرد و گریست یک جهان در کربلا در انتظار زینب است جاده‌های داغ می‌گویند خاک کربلا یاد شام و یاد کوفه داغدار زینب است ذره ذره سوخت زینب، در میان قتلگاه باد آنچه می‌برد با خود غبار زینب است شمر پایین رفت از گودال و دنبالش،سنان شاهد دعوای آنها چشم تار زینب است آنچه پایین می‌رود سرنیزه و تیغ و عصاست آنچه بالا می‌رود داد و هوار زینب است داد می‌زد سنگ‌ها از چهره‌اش شرمی‌ کنید اینکه دارد می‌رود دار و ندار زینب است جای طفلان می‌خورد شلاق و روضه‌خوان او گیسوان خونیِ نیزه سوار زینب است "از میان تربتش بوی حسین آید برون کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است" @shia_poem
در عشق، اشارت تو ما را کافی‌ست لبخند رضایت تو ما را کافی‌ست ما مفتخریم خادم خورشیدیم پاداش زیارت تو ما را کافی‌ست @shia_poem
سرمایهٔ من چیست؟ پریشانی من گهگاه همین دیدهٔ بارانی من کوتاه شده‌ست راهم از فرش به عرش بر تربت کربلاست پیشانی من @shia_poem
من حال پس از سقوط را می‌فهمم آشفته‌ام این خطوط را می‌فهمم برگشته‌ام از بهشتِ بین‌الحرمین آدم شده‌ام... هبوط را می‌فهمم @shia_poem
از زبان ای ابتدای غربت بی انتها فرات ای شاهد همیشگی ماجرا فرات با دسته بسته رفتم از این کربلا فرات با داغ مانده بر دلم از یار رفته ام واللهِ پیر کرده مرا در جوانی ام خرده مگیر نیلی ام و ارغوانی ام دانی چرا چنین شده قد کمانی ام؟ تا شام رفته ام، سر بازار رفته ام آه ای فرات، خسته ام از ماجرای شمر یادم نرفته طعنه و آن حرف های شمر مانده هنوز روی پرم، جای پای شمر با چشم تار و پای پر از خار رفته ام آه ای فرات رنگ پر و بالمان که هیچ آه ای فرات خستگی حالمان که هیچ آه ای فرات زیور و خلخالمان که هیچ بی معجر از میانه ی انظار رفته ام بشنو که داغ روی دلم گشته منجلی بازار شام و حرمله و دختر علی!! آهسته تر که بلکه عمو نشنود ولی با عمه ام به مجلس اغیار رفته ام @shia_poem