eitaa logo
شعر شیعه
8.1هزار دنبال‌کننده
753 عکس
269 ویدیو
31 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
راه نجات اهل زمین و زمان شده لب تشنه ای که ساقی لب تشنگان شده اینجا فرشته های خداوند زائرند این خاک محترم شرف آسمان شده تا روز حشر اهل ادب سجده میکنند این آستانه را که ادب را مکان شده باب الحوائجی که دل چاکران او با روضه ی محرم او شادمان شده از حاجتِ روا شده اش حرف میزند هر سائلی که بر سر کویش روان شده دارند انبیا ز غمش گریه می کنند وقتی قد حسین ز داغش کمان شده جانی نمانده است و جهانی نمانده است جانان اهل جان به جهان نیمه جان شده شاه نجف ببین قمرت را در علقمه از بهر تیرها هدف امتحان شده این مشک آب آبروی اهل محشر است یعنی برای عالم و آدم امان شده دشمن اگر که دوروبرش پرسه میزند آقا بدون دست شده ناتوان شده این قد و قامتی که خودش یک قیامتست در بین ازدحام برایش نشان شده زهرا به یاد اینکه زمین خورد و پا نشد صاحب عزای هر شب او در جنان شده حالا که نیست اهل حرم گرد زینبند دیگر پناه اهل حرم عمّه جان شده
تا روی زمین پیکر آب آورم افتاد آتش به گلوی علیِ اصغرم افتاد با هلهله هایی که کنار تو بلند است من پیشِ تو و خواهر من در حرم افتاد @shia_poem
به زمین خورد تن محترمش با نیزه پای تا سر که نگو، نیزه بگو تا نیزه سعی اش اینست کمی ذکر بگوید امّا.. یک دقیقه بگذارد اگر اینجا نیزه هر چه با نیّت سجده سر خود را خم کرد دست برداشت مگر از سر آقا نیزه؟! به لب تشنه ی ارباب کریمان تنها عوض آب رسید از لب دریا نیزه بخدا که همه ی مُلک خدا ریخت بهم محضر فاطمه تا زد دهنش را نیزه خواهرش زود سرازیر شد از تلّ امّا.. تا به پایین برسد رفت به بالا نیزه سر و پیکر که جدا بود، جدا هم پا شد سر به یک نیزه و پیکر به دو سه تا نیزه
تکیه به نیزه داده تنها ایستاده از خستگی یک لحظه اینجا ایستاده با روی نورانی و خاک آلوده ی خویش بعد از زمین خوردن سرپا ایستاده لب تشنه در گرد و غبار این بیابان این دلشکسته یاد سقّا ایستاده از صبح خیلی این سو و آن سو دویده بی حال بی حال است حالا ایستاده بهر جواب ناله ی هل مُعین اش با زحمت بسیار زهرا ایستاده مظلوم را در اوج استغنا‌ که دیده ست؟ زینب برای این تماشا ایستاده عرض ادب کردند یک یک انبیا هم جبریل پیشاپیش اینها ایستاده عالم به فرمان دو چشمان حسین است چه لشکری اینجا مهیّا ایستاده هر چند می خواهند تا از پا بیفتد او پای عهد خویش امّا ایستاده سمت خیام مصطفی راهی ندارند یعنی امان دارند او تا ایستاده در ازدحام اهل حرم دیدند از دور شمر لعین نزدیک آقا ایستاده از قلب محشر میرسد بهر شفاعت این سر که با این نیزه بالا ایستاده
بر ظلمت شب، نور جلی باید داد دل را به ولایتِ ولیّ باید داد از حال شهیدان حرم فهمیدم سر را به حسین بن علی باید داد
این کیست که بین قتلگاه افتاده چون ماه ، میان یک سپاه افتاده تا راه به دشمنان ببندد تنها با درد به سمت خیمه راه افتاده
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر خاکِ قدومِ تو سری دارم من دلخوش به همین زیارتِ یارم من ای نائبِ نورِ آل احمد لبیک امشب شبِ بیعت است بیدارم من ثبت لحظه ای زیبا که رهبری به محمود کریمی فرمودند: اگر خسته نمی شوی ای ایران بخوان @shia_poem
با سرت از سر مرکب به زمین خورد تنت نگرانند برایت حرمِ سینه زنت اگر امروز برای تو نمردن، پس کِی؟ ای بمیریم برای تنِ بی پیرهنت @shia_poem
همراه اشتیاق نسیم صبا سحر سرمست می شویم ز بوی تو با سحر در انتظار روی تو و روزِ وصل تو با زلف تو خوشیم شب هجر تا سحر اهل وفا به یاد تو محتاج گریه اند با ناله ی شکسته دلان آشنا سحر ما را رساند لطف خدا شب اگر نجف ما را رساند لطف علی کربلا سحر اذن زیارت همه را فاطمه گرفت راضی نشد به اینکه نباشیم ما سحر پایین پای مرقد شش گوشه آمدیم از فرش آمدیم به عرش خدا سحر خون از گلوی تو به سر و روی ما زدند از بس صدا زدیم گلوی تو را سحر شش ماهه ات کجاست که ما را شفا دهد وقت اجابت است و زمان دعا سحر @shia_poem
خواهرت از سفر اومد عزیزم شب هجرون به سر اومد عزیزم اینجا بود صدای پهلوت در اومد اگه گریه‌مون در اومد عزیزم _ میون اونهمه جنجال یادمه اینجا بود که رفتی از حال یادمه ذوالجناحت برامون خبر آوورد که زمین خوردی توو گودال یادمه _ یادته چقدر برات ناله زدم برا ضعف دست و پات ناله زدم نیزه خوردی جای آب توو قتلگاه تا رسید بهم صدات ناله زدم _ من با این دل حزین چیکار کنم حال و روزم و ببین چیکار کنم لحظه ی جداییمون گریه داره حالا بعد اربعین چیکار کنم _ من عجب غم علمداری دیدم روز بدتر از شب تاری دیدم منی که سایه م و همسایه ندید آخرش چه کوچه بازاری دیدم _ داره انگار بوی مادرم میاد بوی موی علی اکبرم میاد پاشو عمّه جان ازم حالی بپرس قدّ خم ببین به پیکرم میاد؟ _ رو دلم غم یه دنیا رو ببین روضه دختر و بابا رو ببین این سفر رقیه ت و ازم گرفت نمک زیارت ما رو ببین _ خمیده خمیده از راه اومدم آخ که با غمای جانکاه اومدم زیر خاک گذاشتمش با پیرهنش به یاد خرابه با آه اومدم _ غم زیاده ازم از یه غم نپرس بعضی چیزارو زیاد و کم نپرس دل شاه لافتی را خون نکن از توی کاخ یزید ازم نپرس @shia_poem
عقل مات است از مقاماتش صبر یعنی نزول آیاتش جان بقربان احتراماتش عرش تا فرش از عنایاتش.. همه مستند مست جام حسین اهل ذکرند ذکر نام حسین _ کیست بانی روضه ها زینب کیست زهرای کربلا زینب کاروان را گره گشا زینب نوحه ی گریه دار ما زینب عمّه پیر و قدکمان زینب غصه ی صاحب الزمان زینب _ ما گدایان سر بزیر تواییم جان عباس ما فقیر تواییم همه جاروکش مسیر تواییم تو امیری و ما اسیر تواییم این اسیران خویش را دریاب السلام ای مفتح الابواب _ ما چهل روز گریه آوردیم تا حسین تو را صدا کردیم مثل برگ خزان اگر زردیم دور افتادگان پر دردیم کاش میشد که کربلا باشیم در حرم زائر شما باشیم _ ای که از راه شام برگشتی وه چه با احترام برگشتی عالمی را تو کربلا کردی چه حسینیه ای به پا کردی زائرانی که خسته آمده اند همگی دلشکسته آمده اند با نسیم عزا زمین خوردند از روی ناقه ها زمین خوردند مثل گلبرگ لاله افتادند یاد طفلی سه ساله افتادند آه با این نگاه راه برو تا دم قتلگاه راه برو دیگر ای رنج برده روضه بخوان با دلی زخم خورده روضه بخوان یاد کن بالجراح خورد زمین از روی ذوالجناح خورد زمین یاد کن ناله ی حزینش را روی این خاکها جبینش را نعل مرکب به پهلویش که گرفت تیغ بر کتف و بازویش که گرفت می گرفتی عزای آقا را می شنیدی صدای زهرا را با لب تشنه یاد سقّا بود بی علی اکبرش چه تنها بود نفسش که زیاد و کم میشد یا به چپ یا به راست خم میشد با همان حال ، آه برمیگشت به سوی خیمه گاه برمیگشت تا نگاهی به بانوان نخورد عزّت این حرم تکان نخورد راستی از غمی تمام بگو کمی از ماجرای شام بگو عزّت این حرم تکان که نخورد؟! راه بانو به این و آن که نخورد؟! @shia_poem
جان میدهند عشاق و میبینند جانان را این طایفه از درد میگیرند درمان را اهل طریقت خاک پای یار میگردند شبها اگر سر میگذارند این بیابان را بارِ گناهان مرا از شانه ام برداشت پس میپسندد بنده با چشمان گریان را حتماً نمیخواهد بسوزاند مرا دیگر وقتی نشانم میدهد راه خراسان را ترجیح خواهد داد بر هر چیز که باشد بچّه رعیّت سفره ی دربار سلطان را در سلکِ ما توحید تعریفش ولای توست اینگونه بشناسیم از کافر مسلمان را دستم به دامانت که خاکِ پاکِ ایوانت پوشانده اینجا عیبِ هر آلوده دامان را ای مهربان تر از پدر مادر ، بخر از ما عمری که رفته رفته دارد رو به پایان را . شعر بدونِ روضه که پیشت نمیخوانم یا ربّ ببین از بندگان اجرای فرمان‌ را گریه برای تشنه کامِ کربلا خوبست جسمِ امام و قتلگاه و تیرباران را... @shia_poem