eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
200 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را سرشته است گرفتارمان کند خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند از خاک کربلا و نم اشک فاطمه خلقت شدیم تا که علی وارمان کند با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای ما را خرید تا که خریدارمان کند یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد با یک کلاف، راهی بازارمان کند بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما میثم شدیم تا که سر دارمان کند هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست دستی رسید تا که سبکبارمان کند نازم به چشم مست همان شاهزاده ای که یک نگاه کرد که بیمارمان کند از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای تصویری از حسین به دامان فاطمه سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای دل می برد ز هاشمیان خنده های تو گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای با هر تبسمت که در باغ جنت است ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای ای موج گیسوان تو دریایی از امید بر موج آرزوی جوانان کرانه ای یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی حیدرترین شعاع چراغ هدایتی اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على اى ترجمان آيه ى ايثار يا على آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود هر لحظه با وجود تكرار يا على يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى چون صاعقه به قلب شب تار يا على پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى در كارزار ، كار همه زار يا على از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه فرياد زد ز شوق، علمدار يا على بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد اى هيبت تو حيدر كرار يا على اى قله ى غرور و قرار دل حسين تنها مؤذن حرم يار يا على اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن گر مى روى برو جگرم را خبر نكن وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود آیینهء وجود تو تکثیر می شود هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت برگشته و به کشتهء تو شیر می شود اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم داغ تو بر دل پدرت تیر می شود برخیز ای تمام ادب، پیش پای من دارد کنار تو پدرت پیر می شود اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود سرو امید من ، همهء آرزوی من برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی بی تو ز زندگی دل من سیر می شود اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى @shia_poem
ما را سرشته است گرفتارمان کند خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند از خاک کربلا و نم اشک فاطمه خلقت شدیم تا که علی وارمان کند با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای ما را خرید تا که خریدارمان کند یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد با یک کلاف، راهی بازارمان کند بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما میثم شدیم تا که سر دارمان کند هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست دستی رسید تا که سبکبارمان کند نازم به چشم مست همان شاهزاده ای که یک نگاه کرد که بیمارمان کند از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای تصویری از حسین به دامان فاطمه سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای دل می برد ز هاشمیان خنده های تو گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای با هر تبسمت که در باغ جنت است ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای ای موج گیسوان تو دریایی از امید بر موج آرزوی جوانان کرانه ای یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی حیدرترین شعاع چراغ هدایتی اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على اى ترجمان آيه ى ايثار يا على آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود هر لحظه با وجود تكرار يا على يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى چون صاعقه به قلب شب تار يا على پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى در كارزار ، كار همه زار يا على از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه فرياد زد ز شوق، علمدار يا على بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد اى هيبت تو حيدر كرار يا على اى قله ى غرور و قرار دل حسين تنها مؤذن حرم يار يا على اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن گر مى روى برو جگرم را خبر نكن وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود آیینهء وجود تو تکثیر می شود هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت برگشته و به کشتهء تو شیر می شود اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم داغ تو بر دل پدرت تیر می شود برخیز ای تمام ادب، پیش پای من دارد کنار تو پدرت پیر می شود اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود سرو امید من ، همهء آرزوی من برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی بی تو ز زندگی دل من سیر می شود اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى @shia_poem
ما را سرشته است گرفتارمان کند خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند از خاک کربلا و نم اشک فاطمه خلقت شدیم تا که علی وارمان کند با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای ما را خرید تا که خریدارمان کند یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد با یک کلاف، راهی بازارمان کند بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما میثم شدیم تا که سر دارمان کند هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست دستی رسید تا که سبکبارمان کند نازم به چشم مست همان شاهزاده ای که یک نگاه کرد که بیمارمان کند از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای تصویری از حسین به دامان فاطمه سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای دل می برد ز هاشمیان خنده های تو گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای با هر تبسمت که در باغ جنت است ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای ای موج گیسوان تو دریایی از امید بر موج آرزوی جوانان کرانه ای یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی حیدرترین شعاع چراغ هدایتی اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على اى ترجمان آيه ى ايثار يا على آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود هر لحظه با وجود تكرار يا على يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى چون صاعقه به قلب شب تار يا على پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى در كارزار ، كار همه زار يا على از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه فرياد زد ز شوق، علمدار يا على بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد اى هيبت تو حيدر كرار يا على اى قله ى غرور و قرار دل حسين تنها مؤذن حرم يار يا على اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن گر مى روى برو جگرم را خبر نكن وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود آیینهء وجود تو تکثیر می شود هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت برگشته و به کشتهء تو شیر می شود اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم داغ تو بر دل پدرت تیر می شود برخیز ای تمام ادب، پیش پای من دارد کنار تو پدرت پیر می شود اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود سرو امید من ، همهء آرزوی من برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی بی تو ز زندگی دل من سیر می شود اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى @shia_poem
مژده امشب ثمر حیدر و زهرا آمد نيمهء مه، قمر حیدر و زهرا آمد البشاره، پسر حیدر و زهرا آمد نور چشم و جگر حیدر و زهرا آمد بخت، در نيمه مهمانی حق يارم شد رطب نام حسن سفره ی افطارم شد دست ازهرچه بجزعشق حسن می‌شويم اسم اعظم همه در نام حسن می‌جويم از پی سير الی‌الله رهش می‌پويم دل شب تاکه «الهی به حسن» می‌گویم گويد ازشوق، مرافاطمه هر دم «جانم» وز دل عرش، به لبيك، خدا هم «جانم» جود در محضر او يكسره زانو بزند نيست نوميد هرآنكس که به او روبزند سائلش حاتم و همواره دم از او بزند در حريم كرمش بانگ هوالهو بزند برتنش رخت كَرم دوخته خالق زقديم اوجواداست وسخی هست وکریم بن کریم ماه زهرا به خدا ماهتر از ماه بود يوسف از شوق رخش در بدر چاه بود نقش، بر خاتم او «عزةلله» بود صلح او كرببلا را سند راه بود دمِ حق است حسن بازدمش هست حسين جای پا ازحسن است وقدمش هست حسين يكه‌تاز جمل اين شرزه‌ترين شير علی رزم او اصل‌ترين نسخهء تصوير علی رجزش نابترين جلوهء شمشير علی شيرزهراست بكامش كه شده شیر علی نيزه و تيغ به دستان حسن تا افتاد جمل فتنه به يك حمله‌اش ازپا افتاد ياعزيز اوف لناالكيل كه هنگام عطاست گرزغيرازتو و غيرازتو بخواهيم خطاست غربت تربت تو، بغض نهان دل ماست گنبدو صحن تو رويای گدايان شماست كاش اين جمع شبی زائر قبرت می‌بود كاش نابود شود از قدمت، آل‌سعود @shia_poem
ما را سرشته است گرفتارمان کند خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند از خاک کربلا و نم اشک فاطمه خلقت شدیم تا که علی وارمان کند با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای ما را خرید تا که خریدارمان کند یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد با یک کلاف، راهی بازارمان کند بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما میثم شدیم تا که سر دارمان کند هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست دستی رسید تا که سبکبارمان کند نازم به چشم مست همان شاهزاده ای که یک نگاه کرد که بیمارمان کند از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای تصویری از حسین به دامان فاطمه سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای دل می برد ز هاشمیان خنده های تو گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای با هر تبسمت که در باغ جنت است ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای ای موج گیسوان تو دریایی از امید بر موج آرزوی جوانان کرانه ای یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی حیدرترین شعاع چراغ هدایتی اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على اى ترجمان آيه ى ايثار يا على آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود هر لحظه با وجود تكرار يا على يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى چون صاعقه به قلب شب تار يا على پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى در كارزار ، كار همه زار يا على از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه فرياد زد ز شوق، علمدار يا على بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد اى هيبت تو حيدر كرار يا على اى قله ى غرور و قرار دل حسين تنها مؤذن حرم يار يا على اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن گر مى روى برو جگرم را خبر نكن وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود آیینهء وجود تو تکثیر می شود هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت برگشته و به کشتهء تو شیر می شود اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم داغ تو بر دل پدرت تیر می شود برخیز ای تمام ادب، پیش پای من دارد کنار تو پدرت پیر می شود اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود سرو امید من ، همهء آرزوی من برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی بی تو ز زندگی دل من سیر می شود اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى @shia_poem
مژده امشب ثمر حیدر و زهرا آمد نيمهء مه، قمر حیدر و زهرا آمد البشاره، پسر حیدر و زهرا آمد نور چشم و جگر حیدر و زهرا آمد بخت، در نيمه مهمانی حق يارم شد رطب نام حسن سفره ی افطارم شد دست ازهرچه بجزعشق حسن می‌شويم اسم اعظم همه در نام حسن می‌جويم از پی سير الی‌الله رهش می‌پويم دل شب تاکه «الهی به حسن» می‌گویم گويد ازشوق، مرافاطمه هر دم «جانم» وز دل عرش، به لبيك، خدا هم «جانم» جود در محضر او يكسره زانو بزند نيست نوميد هرآنكس که به او روبزند سائلش حاتم و همواره دم از او بزند در حريم كرمش بانگ هوالهو بزند برتنش رخت كَرم دوخته خالق زقديم اوجواداست وسخی هست وکریم بن کریم ماه زهرا به خدا ماهتر از ماه بود يوسف از شوق رخش در بدر چاه بود نقش، بر خاتم او «عزةلله» بود صلح او كرببلا را سند راه بود دمِ حق است حسن بازدمش هست حسين جای پا ازحسن است وقدمش هست حسين يكه‌تاز جمل اين شرزه‌ترين شير علی رزم او اصل‌ترين نسخهء تصوير علی رجزش نابترين جلوهء شمشير علی شيرزهراست بكامش كه شده شیر علی نيزه و تيغ به دستان حسن تا افتاد جمل فتنه به يك حمله‌اش ازپا افتاد ياعزيز اوف لناالكيل كه هنگام عطاست گرزغيرازتو و غيرازتو بخواهيم خطاست غربت تربت تو، بغض نهان دل ماست گنبدو صحن تو رويای گدايان شماست كاش اين جمع شبی زائر قبرت می‌بود كاش نابود شود از قدمت، آل‌سعود @shia_poem