#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#اربعین
#غزل
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر
چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد..
بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
عرض ارادت من و هم گریه های من..
بر حضرت رئوف، امام رضای من
تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی
جای دگر که رنگ ندارد حنای من!
چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز
کاری بکن بحق جوادت برای من
دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم
گفتی بیا به طوس بیا در سرای من..
دستم گدای توست و پایم براه تو
جز این شود قلم بشود دست و پای من
قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی
با تو مبارک است همیشه دعای من
من زنده ام به نوکری خانه ی شما!
پس نوکری به کار نگیری به جای من!
دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت
ورنه جهنم است، جهنم سزای من
دیشب کنار پنجره فولاد سوختم
آقای من چه شد سفر کربلای من
ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند
حالا ز گریه درنمیاید صدای من
وقتی ضریح پیکر او نیزه نیزه شد
لب تشنه بود جد سر از تن جدای من
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_ص
#شهادت
#غزل
از آسمان غم درد آورش زمین افتاد..
همان قبیله که پیغمبرش زمین افتاد
چه با ادب ملک الموت در زد آهسته
ز شرم فاطمه بال و پرش زمین افتاد
دراین دقایق آخر علی علی میکرد
ز احتضار نبی حیدرش زمین افتاد
ز گریه ی حسنینش به گریه افتاد و..
چه اشک ها ز دو چشم ترش زمین افتاد
پدر نگاه به چادر سیاه دختر کرد
مصیبت از نظر آخرش زمین افتاد
چقدر دست به سینه سلام کرد ولی..
ضریح خانه زهرا درش زمین افتاد
نوشته اند کمی بعد قتل پیغمبر..
میان عربده ها دخترش زمین افتاد
لگد به شاخه طوبی که خورد،زود شکست
به پیش چشم همه نوبرش زمین افتاد..
همان علی که چنان کوه بود این همه سال
به خنده گفت کسی... آخرش زمین افتاد!
گریز حرف مرا هرکسی نمیفهمد..
زنی جوان جلوی شوهرش زمین افتاد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
وای اگر سوخته ای ناله ی شبگیر کند
کودکی را شرر حادثه ای پیر کند
من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچه ی بد فاطمه را گم کردم
بغض ها راه گلو را همه شب سد کردند
همه حتی درِ خانه به حسن بد کردند
آن کسانیکه سر سفره من میماندند..
نانشان دادم و هرروز مذلم خواندند
کینه مخفی شان را علنی میکردند
دوستان نیز به من بدهنی میکردند
نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود
نگو از جعده بگو قاتل من قنفذ بود
شرر این قوم به من بیشتراز زهر زدند
صد نفر مادر ما را وسط شهر زدند
آی مردم جگری سوخت تماشا نکنید
بعد ما هیچ دری را به لگد وا نکنید
شاخه یاس علی داغ زدن داشت مگر
یک زن حامله شلاق زدن داشت مگر
همه ی عمر شکایت به خدا میبردم
عوض فاطمه من کاش کتک میخوردم
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
حال ما با تو تا که بهتر شد..
خبر آمد که روز آخر شد
این دوماهه چقدر خوش بودیم..
زود این روزهای خوش سر شد
من دلم باز گریه میخواهد
کم برای تو دیده ام تر شد
پیرهن مشکی مرا بردار
این لباس آبروی نوکر شد
از شب اول محرم بود..
حال من حال و روز دیگر شد
نفسم زیر خیمه ذکر شد و..
اشک من زیر خیمه کوثر شد
گفتم از غصه ی تو جان بدهم...
حیف جور دگر مقدّر شد
خوب و بد دیده ای حلالم کن!
عفو کن خاطرت مکدر شد
کربلا رفتنم که جور نشد
یک دعا کن تو،شاید آخر شد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#شهادت
#غزل
بوی غم می آید از شهر پیمبر بعد از این
میزند بر سینه اش الله اکبر بعد از این
ناله ی مسجد بلند و گریه مسجد بلند
چون به مسجد نیست احمد روی منبر بعد از این
فاطمه دارد کنار بسترش دق میکند
میچکد خونابه ی چشمان دختر بعد از این
شهر بی پیغمبر اصلا جای حیدر نیست که
نیست این دریای جوشان جای گوهر بعد از این
رفتن بابا ز خانه کار خود را میکند
میرود امنیت از این خانه دیگر بعد از این
نه سلامی.. نه علیکی.. نه نگاهش میکنند
کوچه کوچه میرود بی یار حیدر بعد از این
گرچه عزراییل زد آرام روی در ولی..
میزند نامحرمی محکم بر این در بعد از این
خانه ای که خشت خشتش آیه ی وحی خداست
بوی آتش دارد از این قوم کافر بعد از این
وای بر دست علی و چشم تارش بعد از این
وای بر پهلو و بر بازوی کوثر بعد از این
آن سری که بوسه گاه احمد مختار بود
میکشد سردرد از سیلی مکرر بعد از این
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مدح
#غزل
تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن
خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هرکسی گفت از کرم گفت از سخا گفتم حسن
یاکریم و یارب وقت کمیل من شده
من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم حسن
ناامید کوچه ها کی ناامیدم کرده است؟!
زود حل شد مشکل من هرکجا گفتم حسن
نام اورا میبری زهرا تفضل میکند
تا بگیرد فاطمه دست مرا گفتم حسن
در شلوغی حرم ناله زدم ای بی حرم!
هرزمان رفتم به پابوس رضا گفتم حسن
کربلاییها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
فکرکردم در بقیعم گوشه ای کز کردم و
بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم حسن
کوچه های تنگ یکروزه حسن را پیر کرد
رد شدم با گریه از این کوچه ها گفتم حسن
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
حاج محمود کریمی[WWW.FOTROS.IR]ma1403052002.mp3
زمان:
حجم:
12.62M
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
در سماوات بانگ غم دادند
بی کسی را دوباره سم دادند
چه غریبی که دور از وطن است
پاره قلب جمع پنج تن است
زهر را خورده است پا شده است
چقدر شکل مجتبی شده است
مثل زهرای خورده بر مسمار
دست خود را گرفته بر دیوار
وسط راه میخورد به زمین
گاه و بیگاه میخورد به زمین
میرود حجره دست وپا بزند
صورتش را به خاکها بزند
وقت آن است آب آب کند
مثل جدش به خون خضاب کند
گرچه در بی کسی نفس زده است
پسرش آخرِسر آمده است
بازهم شکر پیرهن دارد
چندتا چندتا کفن دارد
نیزه ای نیست داخل دهنش
سایبان مانده است بر بدنش
دخترش در حصار آتش نیست
نظری سمت خواهرانش نیست
خاتمش دست ساربانی نیست
دست مامون که خیزرانی نیست
پسرش را ندیده روی عبا
قطعه قطعه نچیده روی عبا
خنجری زیر حنجرش نرسید
ته گودال پیکرش نرسید
حجره اش را گرفته سوز حسین
نیست روزی شبیه روز حسین
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#لیله_المبیت
#غزل
فیض بیداری وقت سحرم دست علییست
ای خدا شکر! که برروی سرم دست علیست
عزتش مال خودش بود به من هم بخشید
آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست
یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد
برکت نان حلال پدرم دست علیست
خوب و بد نانخور اوییم بلا استثنا
به کسی کار نداریم کرم دست علیست
ذکر یا فاطمه در روز قیامت دارم..
چون صراطی که ازآن میگذرم دست علیست
روی اعلامیه ام ناد علی بنویسید
کار تلقین تن محتضرم دست علی ست
کربلایم ز علی و نجف من ز حسین
سفرم دست حسین و سفرم دست علی ست
در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین
کربلا تولیت صحن و حرم دست علیست
جلوی چشم ترش فاطمه را میکشتند..
بخدا علت چشمان ترم "دست علیست
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مدح
#شهادت
#مربع_ترکیب
پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات سرانداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا
دارد شبیه کرببلا عشق میکند
با گنبد جدید شما عشق میکند
در پیشگاه لطف تو عنوان مهم نبود
انسان رسیده یا که نه حیوان!مهم نبود
سائل مسیحی است و مسلمان مهم نبود
اینچیزها برای کریمان مهم نبود
بر پای سفره ی تو نشستیم یا حسن
ما اهل سامرای تو هستیم یا حسن
هرچند ابری است هوای زیارتت
دل ها به حسرت است برای زیارتت
لب ها گرفته اند دعای زیارتت
یادی کنیم از شهدای زیارتت
قربان زائران تو که در سفر خوشند
راه تو پرخطر شده و با خطر خوشند
ای کاش نیمه جان نشود مثل تو کسی
از دیده ها نهان نشود مثل تو کسی
راهی پادگان نشود مثل تو کیسی
بیمار و ناتوان نشو مثل تو کسی
اطراف خانه ی تو چه شبها به خط شدند
سربازها مزاحم آرامشت شدند
خشک است کام تو ولی از قحط آب نیست
هستی اسیر گرچه!بدستت طناب نیست
از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست
بر پیکر شما اثر آفتاب نیست
با نیزه بند بند تنت که جدا نشد
جسمت سه روز بین بیابان رها نشد
سنگین که شد سرت به روی نیزه ها نرفت
آوای استغاثه تو هرکجا نرفت
دیگر سنان میان دهان شما نرفت
ناموستان به کوفه و شام بلا نرفت
دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد
اصلا عصا به این بدن نیمه جان نخورد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#مربع_ترکیب
گرچه پایینتر از ابراز وجود است حدم..
منِ ناچیز فقط از تو نوشتن بلدم
چه بگویید بمانم! چه بگویید ردم!
به خدا هیچ دری را به جز این در نزدم
سالیانیست که جاروکش این درگاهم
نمک آش خودم را ز شما میخواهم
چون تویی معنی اسلامِ من و توحیدم
دوجهان را به سر موی شما بخشیدم
خواستم حج بروم دور سرت گردیدم
من خدارا به خدا در حرم تو دیدم
بوی خاکِ کف پای تو گرفته دهنم
سامرایی شده ی دست امام حسنم!
مظهر صبر خدا چشم تو شد بارانی
ما بمیریم و نبینیم که تو گریانی
زخمیِ کینه ی هرروزه ی سربازانی
احترام تو شکسته ست به هرعنوانی
بارها در وسط نافله دیدند تورا..
نانجیبان طرف قصر کشیدند تورا
اثر زهر چنان بر جگرت سنگین است
بدنت آب شده باز سرت سنگین است
بنشین راه مرو،بال و پرت سنگین است
داغ این بارِ گران بر جگرت سنگین است..
کاسه روی لب و دندان تو میگفت حسین
آن دقایق لب عطشان تو میگفت حسین
زهر تلخ است ولی تلخ تر از خنجر نیست
حجره تنگ است ولی گودیِ پر لشکر نیست
پیکرت خاکی و سر نیزه بر این پیکر نیست
قاتلت هست ولی زیر عبایش سر نیست
بگذارید در این حال بگوییم حسین
از غم تشنه ی گودال!بگوییم حسین
ای به قربان همان سر که به خورجین رفته
به روی سینه او چکمه سنگین رفته
لب گودال لگد خورده و پایین رفته
کس نپرسید که ذبحش به چه آیین رفته؟!
اسب ها لقمه به لقمه بدنش را بردند
جامه اش را جلوی حضرت زهرا بردند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#دهم_ربیع_الاول
#مربع_ترکیب
حرف هجران زدن دگر ممنوع
غصه خوردن ز هر نظر ممنوع
خنده آری و چشم تر ممنوع
اینهمه گفته ام اگر ممنوع..
لحظه های وصال آمده است
بخت خوش آمده ست در زده است
به سر آمد زمان تنهایی
صبح شد شام سرد یلدایی
در همین لحظه های رویایی
میرسد بانویی به آقایی
دومسافر به سمت یک مقصد..
خواستگار خدیجه شد احمد
همه دیدند خیر دوران را
شرح دلدادگی آسان را
عشق تاجر به مرد ایمان را
نور لولو شکوه مرجان را
محرمش شد خدیجه با لبخند
شد به عشق رسول ثروتمند
بال جبرییل سرپناهش شد
ماه دلداده ی نگاهش شد
حکم تقدیر دل بخواهش شد
دست احمد که سرپناهش شد..
شد به راز نبوتش آگاه..
گفت لبیک یا رسول الله!
این دو صبر و قرار یکدگرند
شب تاریک مکه را سحرند
کار اگر سخت شد چنان سپرند
از همه وصف ها بزرگترند
بی سبب نیست دلبر همه اند..
این دوتا والدین فاطمه اند!
در افلاک بر زمین وا شد
عرش به احترامشان پا شد
ثمر این دو نور زهرا شد
جلوه ی فاطمی هویدا شد
باز کارم رسیده تا زهرا!
السلام علیکِ یا زهرا
گوشه چشمی بکن به ما خانم
نظری کن توروخدا خانم
شیعه شاد است با شما خانم
بده روزی کربلا خانم
میشود مرحمت کنی سفری..
مادرم را به کربلا ببری؟؟
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem