eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
559 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
  به نجف رساندم امشب دل درد آشنا را که به خاکبوست آرم نفس شکسته پا را مدد از خدا گرفتم که بگویم از تو یارا علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را جلوات اولیا را به جمال او جلی بین و بهشت آرزو را به ولایت ولی بین به زلال مهرش آیینه ی قلب ، صیقلی بین دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به مدیح او خدایا قلمم ز پا نماند دل من ز عشق مولا نفسی جدا نماند اگر آستین فشاند به جهان گدا نماند به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را به مصاف او کسی که برود رود به مسلخ ز نهاد دشمن او به فلک رسیده آوخ چکنم بدون لطفش دم مرگ و قبر و برزخ مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را به پناه ، لنگر دل ، به کرانه ی علی زن به امید تکیه هر لحظه به شانه ی علی زن نفسی اگر زنی تو ، به بهانه ی علی زن برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را غم عشق جاودانش که سرشته با گل من اگر عاشقی بفهمی که چه کرده با دل من همه جاست مهر رویش به یقین مقابل من به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا علی است آنکه باشد بری از همه معایب به رسول حق مشیر است و وزیر و یار و نایب نشود دل زلالش ز حضور دوست غایب به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را علی است شاه مردان و امیر سرفرازان علی است سر مستی و دلیل دلنوازان علی آنکه دل سپردند به مهرش عشقبازان چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می تواند که به سر برد وفا را؟ نه فقط کلیم ذوقم به کمال مدح او ماند که ملک به عرش هم در حرم علی پر افشاند چو خدا به صبح خلقت علی یا علی به لب راند نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را شده جبرییل از اول به نجف مقیم رحمت ملکوت آرزوهاست در این حریم رحمت به مشام جان رسید از حرمش شمیم رحمت به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به خدا در اهتزاز است به بام دل لوایت همه عمر عاشقانه زده ام دم از برایت زده مرغ جان من پر ، شب و روز در هوایت به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را نفس تو خرج می شد به هوای مستمندان که علی علی علی بود ، نوای مستمندان چقدر به دوش بردی تو غذای مستمندان چو تویی قضایگردان ، به دعای مسمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را من و ذکر نام مولا که جلا دهد به قلبم من و یاد او که باشد به دل شکسته مرهم به مسیح می دهد روح و ز نوح می برد غم چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را من و خلوت تهجد من و سوز و اشک و آهی به امید یک تبسم ، به اشاره ای ، نگاهی که برای من نمانده است به غیر تو پناهی همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را به ((کمیل))داده از لطف ، به نوکریش منصب شده کوله بار عمرﻡ ز عطای او لبالب ﮐﻪ به دل نهفته دارم ز غمش هزار مطلب ز نوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا @shia_poem
شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی علی! حکم ولی اللهی‌ات در عرش امضا شد خدا دستور داد و مصطفی مأمور اجرا شد تمام عمر بودی گوش به فرمان پیغمبر پیمبر جان تو بود و تو بودی جان پیغمبر هزاران بار رفتی که شوی قربان پیغمبر خدا مدح تو را گفته است در قرآن پیغمبر خدا در شأن و مدح تو هزاران آیه نازل کرد "علی بین نماز انگشتری تقدیم سائل کرد" علی! چشم خدا هستی و یک لحظه نخوابیدی علی! خشم خدا هستی و از ظالم نترسیدی شهادت می دهم اول خدا را تو پرستیدی خودت گفتی خدا را با دو چشم خویش می دیدی شهادت می دهم اول تو سجده بر خدا کردی نخستین مرد بودی که به احمد اقتدا کردی شهادت داد هرکس به ولای تو مسلمان است ولای تو نشان قطعی تکمیل ایمان است کسی که از محبینت نباشد عبد شیطان است علی حب تو شرط لازم عفو گناهان است خدا هرگز نمی بخشد بدون تو گناهی را بدون تو نمی بیند کسی عفو الهی را قسیم النار و الجنه تو هستی ساقی کوثر ولی الله اعظم هستی و داماد پیغمبر نداری هیچ همتایی به جز صدیقه اطهر علی ابن ابیطالب امیر المومنین حیدر نه این حرف پیمبر نیست این حکم خداوند است امیرالمؤمنینی به علی تنها برازنده است به احمد وحی آمد که علی مولا الموالی شد چه وحیی بود جبرائیل هم حالی به حالی شد امیرالمومنین حیدر شد و اوضاع عالی شد هر آنچه بود در مشت خدا امروز خالی شد علی تصویر شفاف خدا در صفحه دنیاست علی مولا علی مولا علی مولا علی مولاست امام جن و انسان است علی بن ابی طالب به روز حشر میزان است علی بن ابی طالب پناه بی پناهان است علی بن ابی طالب ولی امر و سلطان است علی بن ابی طالب به گوشم میرسد امروز از هر سو "علیٌ حق" ملائک ذکر میگویند" علیٌ هو علیٌ حق" علی عالی اعلا، یل حق، حیدر کرار علی شمشیر اسلام است بر فرق سر کفار کسی جرات ندارد که بجنگد با تو در پیکار علی مولاالموالی و علیٌ قاهر القهار امام العارفین خیر الوصیین منتهی الآمال بگو حیدر مدد ذکر علیٌ افضل الاعمال @shia_poem
جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شب شراب که باشد دچار افراطم بریز هرچه که داری مکن مراعاتم تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار (شب شراب می ارزد به بامداد خمار) نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم بگو بگو و مگو من صنایع الهم لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده ها را بهم تو قانونی سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی معادله است رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_ شراب شعر صغیر و فواد کرمانی تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی کتاب معجزه در بی شمار ابوابی اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_ کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار برای مالک اشتر نوشته ای بسیار هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومهء علی نامه به الغدیر به موی سپید علامه به یا علی مددِ پوریا به هنگامه به شرمگینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست... @shia_poem
اینکه از دستِ پیمبر دستِ او بالاست کیست اینکه جمعش با نبی یک شعرِ بی همتاست کیست اینکه در پایِ تنورِ خانه‌اش زهراست کیست اینکه در قابِ خدا تصویرِ او تنهاست کیست کیست این و کیست این و کسیت این ، تنها علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی باز تکلیفِ مرا این جام روشن می‌کند این شرابِ کهنه من را فارغ از من می‌کند این جنون آواره‌ام در کوی و برزن می‌کند مدحِ او من را نه ، حافظ را هم الکن می‌کند از ازل تا  تا ابد...حق‌حق و هوهو... یاعلی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی آسمان اینقدر پُر باران مگر هم می‌شود ای خدا مانندِ تو انسان مگر هم می‌شود جمع خشم و عشق و تیغ اینسان مگر هم می‌شود در دو تَن_زهرا و او_یک جان مگر هم می‌شود مصطفی شد  مرتضی یعنی که شد زهرا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی حضرت اردیبهشت سالها و ماه‌ها روزها با نخلها و شب انیسِ چاه‌ها پیشِ تو همسُفره می‌گردد گدا با شاه‌ها می‌شود پیدا پس از تو چاه‌ها از راه‌ها  از علی نازل شدیم و رفتن ما تا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی حق علی و او حق و این دو تسلسل می‌شود حق بده جبریل هم در محضرش هُل می‌شود او صراط الله او راهِ تکامل می‌شود شانی از وَالعادیاتش مدح دُل‌دُل می‌شود درکِ ما گُم شد وَ ما‌ اَدراکَ ما مولا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی تا به میدان آمدی لشکر نفهمیدم چه شد تَن دوتا شد سرجدا شد سر نفهمیدم چه شد تا گرفتی از درش خیبر نفهمیدم چه شد آنچنان کَندی در از جا  در نفهمیدم چه شد  آنچنان لرزید خیبر گفت واویلا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی ذوالفقارت آمد و بسیارها جامانده‌اند چشمها از ضرب تندت بارها جامانده‌اند زیرِ ضربِ تیغِ تو سردارها جامانده‌اند عمرو عاصان رفته و شلوارها جامانده‌اند  گفت عزائیلِ حیران بینِ این غوغا:علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی تیر بر پای تو خورد و از نمازت فیض برد در رکوع آمد گدا از دستِ بازت فیض برد آفرینش از قنوتِ چاره سازت فیض برد عَمرو وَد از نازشصتِ تن نوازت فیض برد  شد کمیل ومیثم وسلمان و بوذرها علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی پیرزن چشم انتظارت بار نانش را ببر مرکب طفلان ، به پشتت کودکانش را ببر با جُزامی نان بخور غم از گریبانش ببر یک تبسم کن به زهرا باز جانش را ببر با حسین و با حسن گفتیم ما : بابا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی هرکجا که می‌رسد انگار محشر می‌رسد زودتر از هر گدا آقا دمِ در می‌رسد هرچه دارد سفره‌اش نصفش به نوکر می‌رسد بیش از خود او به حال و روزِ قنبر می‌رسد  کار ما با قنبر است و کارِ قنبر باعلی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی  باده از الله‌اکبر تا علیکم می‌خورَد حسرتِ نان جو اَش را سخت گندم می‌خورد زخمها و زخمها از جهلِ مردم می‌خورد ناسزاها را بجای  هر تبسم می‌خورد این نماز عشق باشد شد سجودِ ماعلی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی اینکه بر دوشِ پیمبر از شرافت پا گذاشت رویِ دوشِ خویش عمری کیسه‌ی خرما گذاشت اینکه دنیا را خدا آورد پیشش جا گذاشت لقمه لقمه نان دهانِ مردِ نابینا گذاشت  می‌خورَد اما همیشه خونِ دلها را علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی کربلا او آمد در پیشِ آب‌آور نشست کربلا او بود و بالایِ سرِ اکبر نشست کربلا او دید تیری را که بر اصغر نشست کربلا او ناله زد تا تیر تا خنجر نشست می دود دنبال زینب عصر عاشورا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی @shia_poem
شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟ تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟ به خدا که با تو رسیده ام به زلال ذات خدا علی تو که‌ای که فراتری از مکان و چنین گذشته‌ای از زمان؟ تو که‌ای که از تقید تن، زده پل به مرکز بی کران؟ تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان تو همان که درک اهل جهان شده در صفات تو ناتوان تو همان که قبله‌ی اهل دل، تو همان که قبله نما علی نه عجب که درّ نجف شود قطرات اشک زلال تو ظلمات بود و تو آمدی، «کَشَفَ الدّجی» به جمال تو تو محمدی و به این سبب «بَلَغَ العُلی» به کمال تو حسنی و حسین و فاطمه، «حَسُنَت جمیع خصال» تو صلوات بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا علی تو چگونه آمده‌ای بگو که نه حاضری و نه غایبی؟! چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی ... تو ابوتراب و ابوالیمی و طلوع کل مطالبی پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کرب‌و‌بلا علی به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم به بهشت بی تو نمی‌روم که بدون تو پُر آتشم نخورم می از خُم دیگران که خمار کوثر بی غشم به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه می‌کشم؟! نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا علی چه خوش است در تصور من که تو «نون» بین «لـنـا» شوی چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی» نه فرشته‌ای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی تو نگین حلقه‌ی انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی تو عزیز خانه‌ی فاطمه، تو عزیز جان محمدی و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی که علیست «یَحکُمُ ما یُرید»، علیست «یُثبِت ما یشاء» که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَل أتی» که علیست «مُنتَهِیُ الهِمَم»، که علیست سایه‌ی ماسوا که علیست سعی به سوی حق و علیست مروه‌ی با صفا نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی و به کام مردم میکده می ناب لم یزلی شدی ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِدا دل و جان عاشق ما علی بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده در قلعه‌ای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم همه گفته اند و شنیده ام که شدند «مُعتَرِفٌ بِکُم» نگران آن همه «مرحبم» که فرار کرده و گشته گم دل بی قرار و هوایی‌ام شده رهسپار غدیر خُم به چهارده خُم می قسم احدی نرسیده تا علی اسداللها، اذن اللها، به شب بلند عبادتت به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رتبتت به نجف رسیده مسافری که رسد به فیض زیارتت به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟ همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من به دو چشم غرق خیانتم، به دو چشم غرق گناه من و تو ای سپیده نظر کنی به من و به روی سیاه من چه غم از عذاب خدا اگر که تویی شفیع جزا علی ثقلین مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم که علیست ذکر مداومم، صلوات قند مکرّرم به جهان مرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم نروم به زیر بیرق کس که غلام خادم قنبرم همه عمر بنده‌ی حیدرم به حقیقت «إنّما» علی @shia_poem
علی فصل شروع هرچه عشق است علی سرمشق بانوی دمشق است علی هر لحظه اش صد کهکشان است امیر و لنگر هفت آسمان است علی خورشید تابان زمین است علی تنها ، امیر المومنین است علی امضای رحمان و رحیم است علی  یعنی صراط المستقیم است علی در اوج مانند سهیل است علی چشمان گریان کمیل است علی دلبر علی عشق و علاقه ست علی رهبر، علی نهج البلاغه ست علی شمشیر بران و حکیم است علی همبازی شهری یتیم است علی در داوری مانند ماه است علی پاکیزه از رجس و گناه است علی شمع است شمعی جاودان سوز علی پروانه ی شیعه شب و روز علی پرودگار سعی  و کارست علی همدوش تیغ ذوالفقارست علی همراز شب با گوش چاه است علی در آسمانها پادشاه است علی اندازه و قدرش زمین نیست زمین جای امیرالمومنین  نیست علی موسیقی رقص وجودست علی سالار سبز هر سرودست علی سقای حوض سلسبیل است علی مافوق  شخص جبرییل است @shia_poem
تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد جام شراب اُمّت و مولا به هم می خورد جام شرابی داشت در دستش علی آن روز شیعه نمی شد هر که از آن باده کم می خورد! در بیعتِ بیعت شکن ها هیچ خیری نیست در بیعتِ فردی که در ظاهر قسم می خورد هر کس که مِهر غیرِ حیدر در دلش می رفت از لیست دلداده ها نامش قلم می خورد ایرانیان با عشق بیعت با علی کردند اصلا پیمبر هم قسم روی عجم می خورد! حالا که با اذن علی شاعر شدم،ای کاش شعرم گره با شعرهای محتشم می خورد بالاتر از دست علی دستی نبود آنروز تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد @shia_poem
عید آمده عید آمده عالم سراسر نور شد ذرات عالم جلوه‌گر زین موهبت در شور شد ختم رسولان با همه خیل رسل مسرور شد چشم حسودان در غدیر ز آیات قرآن کور شد چون جبرئیل آمد بگفت بلغ الیک یا نبی اعلام کن ز امر خدا بعد تو حیدر شد ولی حیدر ولی‌الله شد از امر حق روز غدیر زین مرحمت یا مصطفی بهر علی دستم بگیر در دام عشق مرتضی چون آهویی گشتم اسیر فریاد دارم در نجف گویم که یا نعم الامیر تو مقتدای عالمی بر قنبرت من چون غلام رو سوی کعبه کرده‌ام بر تو کنم آقا سلام تندیس تو زینت‌فزای عرش رحمانی شده صدها ذبیح‌الله در پای تو قربانی شده دریای نامت یا علی دریا چه طوفانی شده نوح نبی در یای تو درگیر حیرانی شده شان نزول مصحف احمد مقامات تو شد هرکس به هرجا میرسد از یک اشارات تو شد سرگشته در طوف حرم از عشق عالم شده آدم به نام تو در این عالم اگر آدم شده تحت ولایت یاعلی خیل رسل محرم شده نادعلیا بر لبم این ذکر هردم دم شده سرمست از عطر گلت تا غنچه‌های یاس شد یک جلوه‌ای کردی وز آن در کربلا عباس شد @shia_poem
شعر شیعه: دلم مست شراب الغدیر است سرا پایم کتاب الغدیر است الا ساقی سر و جانم فدایت تمام هست خود ریزم به پایت نجات از بند و دام هستیم ده زمینای ولایت مستیم ده چنان بر گیر با یک جرعه هوشم که چون خم در غدیر خم بجوشم دل از کف دادۀ ما اُنزلم کن ز اکملت لکم دین کاملم کن بده جامم که عیدی دل پذیر است نه نوروز است این عید غدیر است وجودم مست از جام تولاّست دلم دریایی از نور تجلاّست بیا تا مدح مولا را بگوییم به صحرای غدیر خم بپوییم محمّد (ص) نغمۀ توحید دارد در آن صحرا خدا هم عید دارد چه صحرایی ز جنّت با صفاتر ز دامان منی هم دلرباتر چه عیدی خوب تر از عید قربان چه روزی روز عترت روز قرآن محمّد (ص) وقت ابلاغ است، بلّغ منافق را به داغ است، بلّغ محمّد (ص) پیک حق را این پیام است رسالت بی ولایت نا تمام است نمایان کن جلال حیدری را کز آن کامل کنی پیغمبری را بگو با مردم عالم علی کیست بگو دین جز تولاّی علی نیست بگو حکم علی نصّ کتاب است بگو خطّ علی اسلام ناب است بگو این آیه بر من گشت نازل نبوّت بی ولایت نیست کامل تویی پیغمبر و حیدر امیر است تو را غار حرا او را غدیر است رسالت با ولایت یک کتاب است یکی ماه است و دیگر آفتاب است الا ای خلق عالم سر به سر گوش محمّد (ص) دم زند، خاموش خاموش محمّد (ص) را به لب دُرّ ثمین است ثنا گوی امیرالمؤمنین است تو گویی می رسد بر گوش جان ها پیامش در زمین و آسمان ها که هر کس را منم امروز مولا علی از نفس او بر اوست اُولی علی دین را امام راستین است علی دست خدا در آستین است علی یعنی چراغ اهل بینش علی یعنی پناه آفرینش علی آیینۀ آیین اسلام علی یعنی تمام دین اسلام علی میزان، علی ایمان، علی حق علی سر تا قدم توحید مطلق علی مولود کعبه رکن دین است علی آیینۀ حقّ الیقین است علی بر حزب حق صاحب لوا بود علی فرماندۀ کلّ قوا بود علی شمعی که در بزم ازل سوخت علی جبریل را توحید آموخت علی در ملک هستی ناخدا بود علی پیش از خلایق با خدا بود علی حمد و علی ذکر و علی دم علی حجر و حطیم و بیت و زمزم علی حجّ و صلوة است و صیام است علی رکن و قعود است و قیام است علی دست خدا در فتح خیبر علی روز اُحد یار پیمبر علی در یاری ترک جان گفت علی در بستر ختم رسل خفت علی جوشن به تن پوشید بی پشت علی در جنگ عمر و عبدود کشت علی بگذاشت بر دوش نبی پا علی خورشید را بر کند از جا علی بازوی دیو نفس بسته علی در کعبه بت ها را شکسته علی اسلام را در صدر تابید علی در بدر هم چون بدر تابید علی دین است و قرآن است و احمد علی یعنی علی یعنی محمّد (ص) ولی الله اعظم رکن دین اوست اولوالامر تمام مسلمین اوست که قرآن می کند وصف خضوعش ز خاتم بخشی و حال رکوعش هزاران سلسله آوارۀ اوست حدیث منزلة دربارۀ اوست گُهر از سلُمک سلمی فشانم حدیث لحمک لحمی بخوانم عدم بود و عدم بود و عدم بود که حیدر با محمّد (ص) همقدم بود دُر توحید افشاندند با هم خدا را هر دو می خواندند با هم علی داد از ولادت با نبی دست نبی عقد اخوّت با علی بست علی در چرخ ماه انجمن بود شنیدی مهر با او هم سخن بود اگر خورشید حرفی با علی گفت یقین دارم که تنها با علی گفت نمی دانم که بودم چیستم من اگر پرسید یاران کیستم من نه صوفّیم نه سالوِس ریایی نه وهّابی نه بابی نه بهایی نه آن را و نه این را دوست دارم امیرالمؤمنین را دوست دارم نه در دل هست مهری ز آن سه یارم نه با اهل سقیفه کار دارم مسلمانم مسلمان غدیرم امیرالمؤمنین باشد امیرم بود خاک در او آبرویم غلام یازده فرزند اویم دلم از خردسالی با علی بود سخن ناگفته ذکرم یا علی بود چو از اوّل گِلم را می سرشتند بر آن گِل نام مولا را نوشتند ولای مرتضی بود و گِل من علی بود و علی بود و دل من سرم در هر قدم خاک رهش باد که مادر یا علی گفت و مرا زاد چو پا در عالم خاکی نهادم برون آمد خروشی از نهادم سراپای وجودم با علی بود خروشم بانگ یا مولا علی بود لب خاموشم از مولا علی گفت مؤّذن هم به گوشم یا علی گفت به عشق مادر از آن رو اسیرم که با اشک ولایت شیرم مرا اندر غدیر عشق زادند سرشک شوق و شیر عشق دادند سرشک و شیر با خونم عجین شد تولاّی امیرالمؤمنین شد مرا شیر ولایت داد مادر مرا با عشق حیدر زاد مادر ولایت روح را آب حیات است ولایت خَلق را فلک نجات است ولایت گوهر دریای نور است ولایت همدم موسی به طور است ولایت هدیه رب جلیل است ولایت رهنمای جبرئیل است ولایت گُل بر آرد از دل خار ولایت میثم است و چوبۀ دار ولایت یعنی از حیدر حمایت ولایت یعنی از عترت روایت ولایت یعنی از جان دست شستن
به موج خون رضای دوست جستن ولایت یعنی از گهواره تا گور طریق عترت از روی خط نور ولایت بستگی دارد به فطرت ولایت خطّ قرآن است و عترت به قرآن، قول پیغمبر همین است تمام دین امیرالمؤمنین است به حقّ حق همین است و جز این نیست که هر کس را ولایت نیست دین نیست تو را گر مهر مولا نیست در دل ز طاعات و عباداتت چه حاصل اگر گیری وضو با آب زمزم اگر سجّاده گردد عرش اعظم اگر گویی اذان بر بام افلاگ گر از تکبیر گردد سینه ات چاک اگر ضرب المثل گردد خضوعت به حمد و قل هو الله و رکوعت اگر در سجده صدها سال مانی خدا را از درون خسته خوانی اگر باشد به توحیدت تعهّد اگر گردی شهید اندر تشّهد مبادا بر نماز خود بنازی ولایت گر نداری بی نمازی گرفتم اینکه مانند تن و جان وجودت شد یکی با کُّل قرآن همه آیات آن را خواندی از بر ز باء اوّلین تا سین آخر اگر مهر شه مردان نداری به قرآن بهره از قرآن نداری محمّد (ص) شهر علم است و علی در ز در در شهر وارد شو برادر هر آنکو ناید از در دزد باشد که در محشر جحیمش مزد باشد مرا غرق تجّلا کن علی جان مرا مست تولّا کن علی حان ز جام معرفت سیراب گردان چو شمع محفل خود آب گردان اَگر آلوده ام دل بر تو بستم و گر خارم کنار گُل نشستم نمک پروردۀ خوان تو هستم نمک خوردم نمکدان را شکستم اگر خار و پستم، تو عزیزی مبادا آبرویم را بریزی اردتمند زهرای بتولم قبولم کن قبولم کن قبولم کیم من «میثم» بی دست و پایی گنه کاری تهی دستی گدایی بگو دشمن کشد بر اوج دارم امیرالمؤمنین را دوست دارم @shia_poem
باد هو هو می کُند از بندِ تن دَر می روم هر چه دارم می گذارم سویِ دلبر می روم عقل می گوید کجا با دستِ خالی؟ گویمش ... گر چه بی ره توشه ام .. امّا سبک تر می روم اهلِ دل دامن کشانند و منِ یک لا قبا ... آنقدر عشقِ حرَم دارم که با سَر می روم کس نمیداند چه سختی ها کشیدم از فراق با لبی خندان ولی با دیده ای تَر می روم در خیالم بارها این سو و آن سو رفته ام این سفر امّا فقط پابوسِ حیدر می روم حرف ها دارم من امشب با خدایِ مُنجَلی   شرحِ دردم را نگویم با کسی غیر از علی نیستم بلبل که بر هر شاخه ای لب وا کنم عارم آید پیشِ هر کس خویش را رسوا کنم سائلِ کویِ ولا هستم از این شهرِ غریب ... می روم تا سَرپناهی در نجف پیدا کنم هر چه دارم یا ندارم حاصلِ عشقِ علیست ریزه خوارِ سفره ی اویم .. چرا حاشا کنم پادشاهِ عرشِ هفتم بود .. آمد بر زمین ... تا کمی در سایه سارِ او سَری بالا کنم آتشی انداخت در جانم شرارِ عشقِ او مانده ام حالا چه با این سینه یِ شیدا کنم دلبری که در مقامش گفته ذاتِ کردگار ... لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار آنچه در عالم نظیرش نیست گیسوی علیست کُنْت کنزاً مَخفیا .. آئینه یِ رویِ علیست ترجمانِ سرِ ّ اَوْ اَدْنی مقامِ  مرتضاست قابِ قوسین امتدادِ خطّ ِ اَبرویِ علیست روشن ست از نورِ رویش دیده یِ لاهوتیان برتر از هفت آسمان خاکِ درِ کویِ علیست اولیاء اللّه هم در خلقتِ او مانده اند مصطفی با آن هنرمندی .. هنرجویِ علیست افتخارِ خاندانِ وحی .. زهرایِ بتول ... بر خودش می بالد از اینکه پرستویِ علیست بی گمان عشقِ علی دل را هوایی می کند در میانِ قلبِ من حیدر خدایی می کند من نه صوفیّم .. نه رِندم .. نه علی اَللّهیَم ... عشق اگر کفر است پس من آخرِ گمراهیَم هر چه در تکفیرِ من گویند نوشِ‌ جانِ من چون علی شاهست .. اصلاً بنده شاهنشاهیَم چارده قرن ست عشقم را ملامت می کنند چارده قرن ست محکومم که خانِقاهیَم گر دَم از حیدر زنم .. از چشمِ ایشان کافرم گر به لیلا دل ببندم اهلِ خاطر خواهیَم ! خوب شد حالا " غدیری" بود تا ثابت شود ... هست وَجه اللّه معشوقی که سویش راهیَم هر کجا پا می گذارد سنگ ها دُر می شود در زمین با بودنش .. جایِ خدا پُر می شود @shia_poem
دل از توصیف زلفت مو به مو ریخت هی ابرو کج مکن می از سبو ریخت به غیر از باده نابت ز هر می دهان را باز کردم آبرو ریخت میان اهل دنیا بغض خوردم نجف را دیدم و بغض از گلو ریخت جنون مستمع بود از لبانش علی گفت و صدو ده بار هو ریخت عرق کردی و از روی جبینت برای عاشقان آب وضو ریخت علی دستش به کم هرگز نیامد سبو شد لب به لب از زیر و رو ریخت از این مستی به هوشیاری رسیدم بنام باده ی نابی که او ریخت میان معرکه با گوشه چشمی همه دیدند کرک‌ و پر عدو ریخت علی فریاد زد هل من مبارز که جوشن از تن هر جنگجو ریخت درآورد آنچنان در را که گفتند علی جان صبر کن قلعه فرو ریخت @shia_poem