eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید حریمت کلبه آمال ، قبرت قبله امید @shia_poem
نفَس پس از نفَس و بعد از آن کمی سرفه و تکه ی جگری که گمانم آخری است... حسن همان حسن و قصه اش همان قصه هوای سامره امشب عجیب مادری است #@shia_poem
پر می زند دوباره دلم در هوای تو دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر زائر شوم دوباره سوی سامرای تو ای دومین حسن چو حسن ذره پروری پر می شود دو دست گدا از عطای تو @shia_poem
سامرا از غم تو جامه‌دران است هنوز چشم «نرگس» به جمالت، نگران است هنوز @shia_poem
بدون زحمت اگر سوی سامرا رفتیم نتیجه زحمات مدافع حرم است... @shia_poem
یازده بار جهان گوشهٔ زندان کم نیست کنج زندان بلا گریهٔ باران کم نیست @shia_poem
همچون شب قدر، قدرتو مکتوم است با تو جلوات چارده معصوم است گفتند به طعنه حج نشد رزقت!نه کعبه ز طواف روی تومحروم است @shia_poem
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران، همه راهی سامرا باشند @shia_poem
دیگر توانی در میان پیکرت نیست آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست لعنت به این زهری که آبت کرد این طور در بسترت انگار جسم لاغرت نیست دختر نداری تا پرستار تو باشد جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست این روزها داری دلی پر از سقیفه در گوش تو جز ناله های مادرت نیست مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت این روزگار بی مروت یاورت نیست دور از وطن در سامرا خیلی غریبی آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست لب تشنه ای ، لب تشنه ای ، لب تشنه اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست مهدی است بالای سرت وقت شهادت بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست @shia_poem
خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد زهری گرفت، از حسنِ عسکری(ع) نفس صاحب-عزایِ روضهٔ بابا یتیم شد بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت ماهِ ربیع، حضرتِ مولا یتیم شد پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد تنها نه سامرا...همه-دنیا یتیم شد ای جمکران سیاه بپوش و به سر بزن آمد خبر که مهدیِ زهرا(س) یتیم شد گریه کنان امام ِ زمان(عج) بیکس و غریب زد بی پناه؛ خیمه به صحرا...یتیم شد... تنهایی اش شروع شد از پنج سالگی آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد! @shia_poem
سامرا همسخنش می سوزد یوسفی پیرهنش می سوزد گاه با سر به زمین می افتد گاه از پا شدنش می سوزد حسن فاطمه مسموم شده بین بستر، بدنش می سوزد با لگد مادر او را کشتند از غم یاسمنش می سوزد همه از بی کسی اش گریانند او به یاد حسنش می سوزد همسر او عوض زخم زبان موقع سوختنش می سوزد پادگان رفت ولی حرمت داشت گرچه که با محنش می سوزد چون به تابوت و تنش تیر نخورد وسط روضه تنش می سوزد در امان بود در این شهر غریب او که دور از وطنش می سوزد با همان تشنگی اش گفت حسین ناله ی دل شکنش می سوزد حنجرش زخمی سرنیزه نشد دم آخر دهنش می سوزد سر پیراهن او دعوا نیست از کفن داشتنش می سوزد دور او یک زن بی معجر نیست می کشد آه و زنش می سوزد @shia_poem
گرچه پایین‌تر از ابراز وجود است حدم.. منِ ناچیز فقط از تو نوشتن بلدم چه بگویید بمانم! چه بگویید ردم! به خدا هیچ دری را به جز این در نزدم سالیانیست که جاروکش این درگاهم نمک آش خودم را ز شما می‌خواهم چون تویی معنی اسلام‌ِ من و توحیدم دوجهان را به سر موی شما بخشیدم خواستم حج بروم دور سرت گردیدم من خدارا به خدا در حرم تو دیدم بوی خاکِ کف پای تو گرفته دهنم سامرایی شده ی دست امام حسنم! مظهر صبر خدا چشم تو شد بارانی ما بمیریم و نبینیم که تو گریانی زخمیِ کینه ی هرروزه ی سربازانی احترام تو شکسته ست به هرعنوانی بارها در وسط نافله دیدند تورا.. نانجیبان طرف قصر کشیدند تورا اثر زهر چنان بر جگرت سنگین است بدنت آب شده باز سرت سنگین است بنشین راه مرو،بال و پرت سنگین است داغ این بارِ گران بر جگرت سنگین است.. کاسه روی لب و دندان تو میگفت حسین آن دقایق لب عطشان تو میگفت حسین زهر تلخ است ولی تلخ تر از خنجر نیست حجره تنگ است ولی گودیِ پر لشکر نیست پیکرت خاکی و سر نیزه بر این پیکر نیست قاتلت هست ولی زیر عبایش سر نیست بگذارید در این حال بگوییم حسین از غم تشنه ی گودال!بگوییم حسین ای به قربان همان سر که به خورجین رفته به روی سینه او چکمه سنگین رفته لب گودال لگد خورده و پایین رفته کس نپرسید که ذبحش به چه آیین رفته؟! اسب ها لقمه به لقمه بدنش را بردند جامه اش را جلوی حضرت زهرا بردند @shia_poem