#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#فاطمیه
#روضه_جانسوز
#گودال
#مثنوی
با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود
عریان به روی خاک بیابان رها شود
با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه
با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه
پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت
آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت
صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد
نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد
میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد
در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد
با نیزه اش به روی تن شاه میکشد
نقشه برای پیروهن شاه میکشد
زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت
با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت
با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری
با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری
پیراهن حسین خودش را قواره کرد
گریه برای آن بدن پاره پاره کرد
هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست
میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست
پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید
در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید
تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت
خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
دوای درد عالم یا حسین است
شفای روح آدم یا حسین است
به لوح آفرینش با خط نور
نوشته اسم اعظم یا حسین است
اگر باشد تمام عمر یکدم
همان یکدم مرا، دم یا حسین است
اگر بر مرده جان بخشد عجب نیست
دم عیسی بن مریم یا حسین است
پس از ذکر خداوند تعالی
ز هر ذکری مقدّم یا حسین است
نجات اهل محشر، روز محشر
خموشی جهنم یا حسین است
به یاد آن لب عطشان هماره
صدای آب زمزم یا حسین است
نوار قلب کل سینهزنها
نفسهای محرّم یا حسین است
درون سینه آهم یا ابالفضل
به صورت نقش اشکم یا حسین است
نسیم نینوا، پیک شهادت
صدای کربلا هم یا حسین است
کتاب "نخل میثم" را بخوانید
تمام نخل میثم یا حسین است
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
#سید_حمید_رضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
از اینکه بی وفایم٬ خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم٬ خیلی دلم گرفته
«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم٬ خیلی دلم گرفته
در خود شکستم از بغض٬ گفتم میانِ سجده:
با اشکِ بی صدایم٬ خیلی دلم گرفته
یارب «ظَلمتُ نفسی»٬ یارب «إلهی ٱلعفو»
درمانده و گدایم٬ خیلی دلم گرفته
یک عده با چه شوقی حاجت روا شدند و
من تحبس الدعایم٬ خیلی دلم گرفته
دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد
قدری بده شفایم٬ خیلی دلم گرفته
ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم
کاری بکن برایم٬ خیلی دلم گرفته
«دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست
دلتنگِ کربلایم٬ خیلی دلم گرفته!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
روی پر جبریل بودم که مرا برد
گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد
جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است
حظّی که بال فطرس از بام شما برد
گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است
دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد
ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند
هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد
دارم خجالت می کشم از خواهش کم
الطاف تو چه آبرویی از گدا برد!
آدم توسل کرد و ما را توبه دادند
پس آدمیت بود که نام تو را برد
بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم
بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد
دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود
مردی زره برد و قبا برد و عبا برد
با این بساطی که درآورده ست لشگر
باید که جمعت کرد و بین بوریا برد
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#مناجات
#غزل
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
” با بی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
درقیامت تو به فکر من و امثال منی
میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها
عدّه ای را طلبیدی به زیارت اما
نشده قسمتشان بیشتر نوکرها
کشته ی اشک چه داریم برایت بدهیم
ای به قربان تنت چشم تر نوکرها
کاش مانند شهیدان خودت آخرِعمر
بگذاری سر زانوت سر نوکرها
ببری تا که به همراه خودت میمانی
جلوی درب جنان منتظر نوکرها
ای که درعلقمه خم شدکمرت میبینی
از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها
اربعین پای پیاده به حرم می آییم
می شود پخش در عالم خبر نوکرها
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
ای مسیحا که کنی زنده دو صد عیسی را
ای که چشم تو کند کار دو صد موسی را
تو حسینی که خدا گشته بهای دم تو
تو حسینی که شدی آینه، بیهمتا را
گفته احمد که حسین از من و من از اویم
جان شیرین شدهای جان و تن طاها را
گفتهای هر چه پسر هست علی بگذاری
تا کنی زنده به دنیا علم مولا را
تا که بر روی لبم نام تو را میگویم
میکنم شاد دل مادرتان زهرا را
کربلا آخر دنیای همهنوکرهاست
دم آخر برسان آخر دنیا ما را
تا که ناکام از این عالم خاکی نروم
کن نصیبم سحری جنت پایین پا را
شوق وصل است که در دیدهی ما میجوشد
قسمت دیدهی ما کن نظر دریا را
زودتر کار مرا دست علمدار انداز
نیست معلوم ببینم سحر فردا را
کشتهی اشک، بده اشک، بده سوز جگر
تا که از داغ تو پر خون بکنم دلها را
جان به قربان ترکهای لب تشنهی تو
آب کرده لب خشک تو قد سقا را
چه کشیدی تو در آن لحظه که دیدی آقا
پر نموده تن اکبر همهی صحرا را
طالب خون تو کی میرسد از راه حسین
تا کند پر ز حسینیه همه دنیا را
#ناصر_شهریاری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
هر کس که بر سرش زده با عشق سر کند
باید هواى داشتن دردسر کند
باید هر آنکسى که پى وصل میرود
تا مرز سوختن بتواند خطر کند
از دست این فراق مجال فرار نیست
سوگند خورده است مرا خونجگر کند
شب آمده است و باز زلیخا نشسته است
شاید دوباره یوسف از اینجا گذر کند
باشد به التماس دل ما محل نده
پس لااقل بگو که چه خاکى به سر کند
اصلا چگونه شمع در این گوشهی اتاق
شب را بدون صحبت پروانه سر کند
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
افتادهاند در بغل هم دو سوخته
دیگر کسى نمانده کسى را خبر کند
وقتى فقیر فقر ندارد فقیر نیست
کارى کنید فقر مرا بیشتر کند
هر آنچه دادهام دوبرابر گرفتهام
آنکس ضرر نکرد که اینجا ضرر کند
با آنکه ذره را به نظر آفتاب کرد
باد صبا بگو که به ما هم نظر کند
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
مرا شروع کن از ابتدا - که پایانم
چرا که بی تو نمیخواهم و نمیدانم
برای این که مرا یاد تو می اندازد
پر است از گلِ نرگس میان گلدانم
دراین هوای نبودت ببین که یخ کردم
بیا بهار ؛ که از غیبت تو لرزانم
تو نیستی و دلم هر غروب میگیرد
طلوع کن ز پس ابرها به چشمانم
گرفته ام به سرم چتر انتظار تو را
به زیر بارش یک ریزِ اشکِ چشمانم
به باوری که می آیی هنوز شک دارم
مرا ببخش که کُند است نبضِ ایمانم
شبی شمردم و دیدم هنوز کم دارد
که پر شود ز غزل های عشق دیوانم
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
باز در گوشهی غربت نفسم میگیرد
سینه تنگ است برایت نفسم میگیرد
بیجواب است سوالم... به شهیدان برسم؟
باز از هقهق حسرت نفسم میگیرد
چه شد اینسان به بدی دست رفاقت دادم؟
نالم از شدت حیرت نفسم میگیرد
دیشب از حنجرهی خستهی من خون میریخت
بسکه کردم ز تو صحبت نفسم میگیرد
نیست در حلقهی ذکر تو مرا تاب حضور
چونکه از ذکر مصیبت نفسم میگیرد
عاقبت یاد غمت قاتل این جان گردد
گاه یادت، ز حرارت نفسم میگیرد
بیتو در حیطهی این شهر نفسآلوده
یاس خوشبوی ولایت نفسم میگیرد
#سید_محمد_میرهاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است
نقطهی "فا" علی و نقطهی "با "فاطمه است
کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی
کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است
بارها محضر او خورد زمین جبرائیل
بارها گفت محمد به حرا فاطمه است
بیش از کعبه پیمبر به طوافش میرفت
یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است
من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم
حجت الله عَلی حُجَّتنا فاطمه است
گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود
یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است
آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که
همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است
همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد
همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است
مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند
که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است
چادرش را نتکاند آخ ببینید همه
نام او مردم نامرد چرا فاطمه است
روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است
که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است
تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد
تا که او هست فقط نالهی ما فاطمه است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#شهادت
#غزل
مادرم این آه این زاری برایت خوب نیست
گریه کمتر کن تو بیماری برایت خوب نیست
درد داری استراحت کن کمی بهتر شوی
اینکه شب تا صبح بیداری برایت خوب نیست
دردهایت را نگویی با علی با من بگو
درد خود در دل نگهداری برایت خوب نیست
غصه آشفتگی موی زینب را نخور
شانه با این دست برداری برایت خوب نیست
موقع برخواستن از جا کمک از من بگیر
خون سینه میشود جاری برایت خوب نیست
کار خانه با من و فضه تو از جا پانشو
زخمهای تو بود کاری برایت خوب نیست
من خودم در را به روی شوهرت وا میکنم
تو خودت محتاج دیواری برایت خوب نیست
من خودم شب آب در دست حسینت میدهم
استراحت کن تو بیماری برایت خوب نیست
#عبدالحسین_میرزایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem