#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#مناجات
#غزل
دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب
تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب
دوباره شور پیاده روی به سر دارم
شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب
نه خرج راه و نه ویزا و نه گذرنامه
سفر، رسیده! مهیا نمی شود اسباب
دو چشم سرخ و دل آشوبه های بی پایان
سزای این دل بی تاب و دیده ی بی خواب
هوای سیل خروشان زائران دارم
مرا ببر که نمانم اسیر این مرداب
تمام آرزوی من جواب این حرف است
سلام حضرت خورشید و ماه عالمتاب
شهید راه ظهور و زیارتم گردان
تورا به جان رقیه مرا بخر ارباب
#سيد_محمد_مير_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اربعین
#غزل
بدون چون و بدون چرا... نمیماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمیماندند
" چه کربلاست که عالم بههوش میآيد "
پس از شنيدن چاووشها نمیماندند
به التماس...به خواهش...به هر چه که میشد
خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمیماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمیماندند
شب زيارتى اربعين، دهاتىها
به احترام تو در روستا نمیماندند
فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمیماندند
خدا نبود ،اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمیماندند
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#غزل
ره واکنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرعزادار میرسد
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برای دیدن دلدار میرسد
حالا که پیرعشق شدم ناز میکنی
باشد تو ناز کن که خریدار میرسد
سر الحسین سینه سینای زینب است
آری حقیقت همه اسرار میرسد
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پرغم ترین زمانه دیدار میرسد
عباس کو که صبرعقیله سر آمده
ناموس حق زکوچه و بازار میرسد
بر روی قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریه بسیار میرسد
تکرارصحنهها شده درپیش دیده ام
نیزه به دست لشگر اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیر دست و پا
فریاد العطش ز لب یار میرسد
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به روی سینهام این بار میرسد
هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار میرسد
آه رباب و قبر بهم خورده ی علی
لالایی اش ازآن دل غمدار میرسد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_زمان_عج_مناجات
#اربعین
#چارپاره
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بیقرار و بیتابند
دست و پای تو را که میبوسند
دیدن تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو همقدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضهخوان خودت هستی
روضهی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند میگویی:
به فدای تو عمهجان زینب...
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه غریب بیکفنم
باز شد بغض عمهی سادات
به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریهها امان میداد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان میداد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا بن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمیبرم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه، خسته، جان دادی
ای برادر نرفته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمهها وا شد
به خدا ای عزیز لبتشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریههای اهل حرم
گریههای رباب کشته مرا
غرق گریه رباب میگوید
که دل پاره پاره را بردند
با سهشعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه میفشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نازم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بیتاب است
#مجتبی_شکریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#غزل_پیوسته
آنکه با دست خودش پرچم ماتم را داد
بر سرِ سفره یِ خود روزیِ عالم را داد
اوّل ماه عزا اشک دو چشمـم را دید
به غلام حـرمش شال مـحـرّم را داد
سوختــم در عطشِ سوختن لبهایش...
وسط سینه زنی شاه خودش دم را داد
چه کریمانه به دادِ همه یِ دشت رسید
ساربان آمـد و انگـشتر خاتـم را داد
پیرهن داد... زِره داد... عبا داد... آخر....
سرِ خود داد و به ما روضه یِ دَرهم را داد
اربعین است ببین رو به غلامش کرده
نوکر بی سر وُ پا را به حرم آورده
بدتر از بد منم و خوب تویی تا صحنَت...
حق مرا هم با دعای مادرم آورده
زینب آمد به زیارت ... نَه شکایت امّا...
گفت ظالم چه به روز پیکرم آورده
سرِ من مثل سرِ تو سرِ بازار شکست
مردِ جنگی به غنیمت معجرم آورده
روضه یِ آب وعطش ازنَفس انداخت رباب
حرمله با خود علیِ اصغرم آورده
سرِبازار به اشکِ حرمی خندیدنـد
دخترت ناله که زد دورِ هَمی خندیدند
مجلس عیش به پا کرده و سرمست شدند
کَعبِ نِی خورد لبِ کعبه که می خندیدند
دخترت آه کشید و همگی رقصیدند
یادِ افتادن مـشک و عَلـَمی خـندیدند
نان خشکی طرف قافله ات شد پرتاب
وَ شکستند غـرورِ حـرمی خندیدنـد
آمده بود یهودی که کنـیزی بخرد
داد دردانه عدو را قسمی خندیدند...
گفت آتش به دلِ امِّ ابیها نزنید
تازیانه به تن غنچه یِ مولا نزنید
جابه جا کرده مرا روی دودستش عبّاس
می روم راه ... به پهلو و پَرم پا نزنید
داستانی شده این گیسوی خاکیِ سرم
چنگ بر موی سرِ دختر زهرا نزنید
قاتلم زخم زبان خولی و حرمله هاست
این همه طعنه به تنهایی طاها نزنید
می رسد منتقم خون اباعبــدالله
همه باشید به دنبال فرج... جا نزنید
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
وقتی پری به سمت حرم باز میشود
این عاشقی نتیجه پرواز میشود
گاهی برای وصل دو معشوق و عاشقی
یک دو سه قطره اشک سبب ساز میشود
عاشق به محض دل به کف یار دادنش
این لحظه اش بهانه اعجاز میشود
از جام عشق باده مستانه مِی زدن
از آن به بعد عاشقی آغاز میشود
مستی دائم از لب جام جنون خوش است
مستانگی خودش سبب ناز میشود
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#اربعین
#کربلا
#غزل
از زبان نرفته ها به حرم
میزنم بوسه روی شش گوشه
بر مشامم خدا کند برسد
بشوم مست بوی شش گوشه
از خودت رزق گریه میخواهم
که ببارم به پای شش گوشه
سر ناقابلی به تن دارم
میدهم در ازای شش گوشه
عجب این روزها گرفته دلم
بین روضه هوای شش گوشه
میشود جان دهم برای تو و
از دوباره برای شش گوشه
به بهشت خدا بگویم که
تو کجا و صفای شش گوشه
رکعتی عشق را اقامه کنم
در حرم به اقتدای شش گوشه
هر کسی را که دیده ام گفته
صد دفعه من فدای شش گوشه
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل_مثنوی
نگاه کن چقدر روضه ها اثر دارند
برای قافله ی شب زده سحر دارند
خوشا به حال کسانی که در هوای حسین
همیشه و همه جا دیدگان تر دارند
فقط به حرمت فیض دعای ارباب است
تمام اهل زمین آبرو اگر دارند
خبر رسیده اباالفضل روضه می آید
ملائکه همه در حالت خبردارند
خداکند که شب اربعین حرم باشند
جماعتی که به سر نیت سفر دارند
هوای هر شب جمعه هوای عاشوراست
هوای صحن تو را نوکران به سر دارند
دلم به رحمت اولاد فاطمه(س) گرم است
که از عوالم بالا به ما نظر دارند
دلم شکسته و با اشک غم شدم راهی
قدم قدم به هوای حرم شدم راهی
حسین گفتم و لبریز اشتیاقم کرد
گرفت دست مرا راهی عراقم کرد
ستون ستون همه را با اراده باید رفت
به عشق کرببلایش پیاده باید رفت
اسیر برگ براتم، بگو چه چاره کنم؟
هوایی عتباتم، بگو چه چاره کنم؟
خدا کند که به لطف تو محترم باشم
خدا کند که شب اربعین حرم باشم
خدا نیاورد "از خاک تا خدا" نروم
شبیه طفل سه ساله به کربلا نروم
من از حوالی باران به سویت آمده ام
که از دیار خراسان به سویت آمده ام
به رسم عشق نظر کن که تا خدا برسم
نیابت از "حججی" ها به کربلا برسم
دلیل این همه دیوانگی ما عشق است
مسیر صحن نجف تا به کربلا عشق است
بیا و حق بده حال من اینچنین باشد
دلیل عاشقی ام عطر اربعین باشد
تمام دار و ندارم کرامت مولاست
تمام آرزوی من زیارت مولاست
به زیر پرچم سرخ حسین خواهم ماند
همیشه و همه جا از حسین خواهم خواند
#اسماعیل_شبرنگ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
گفتیم کربلا... دلمان بی هوا گرفت
آری دل غریبه و هر آشنا گرفت
یادش بخیر، یک دهه از داغ روضه ها
ناله زدیم پای تو تا این صدا گرفت
ای خوش به حال آنکه نگاهت گرفتش و
ای خوش به حال آنکه برات از شما گرفت
ای خوش به حال آنکه ز دستان فاطمه
یک اربعین زیارت کرببلا گرفت
آمد به زیر قبّه و پائین پای تو
آنقدر گریه کرد که آخر دعا گرفت
ای خوش به حال آنکه ز پاهای زائران
تربت گرفت و برد و مریضش شفا گرفت
رحمت بر آن کسی که مرا نوکر تو کرد
لعنت بر آن کسی که مسیر تو را گرفت
خوردی زمین چنان که دل مصطفی شکست
افتادی و چنین دل خیرالنسا گرفت
لعنت بر آن کسی که به سینه نشست و بعد
موی عزیز فاطمه را از قفا گرفت
آمد کسی که چشم به انگشتر تو داشت
آمد کسی و زود ز جسمت عبا گرفت
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
"آنچنان کز رفتن گل خار می ماند به جا"
در دل ما حسرت دیدار می ماند به جا
اربعین می آید و صد اربعین ها میرود
جای پای زائران بسیار می ماند به جا
ما برای گریه بر آقا به دنیا آمدیم
عاقبت از ما همین کردارمی ماند به جا
آنقدر در میزنم تا در به رویم وا شود
این گدایی باهمین اصرار می ماند به جا
گر ز عشق تو روم بر دار ای سردار عشق
نام من چون میثم تمار می ماند به جا
هر که در راه شما بال شهادت داشته
نام او چون جعفر طیار می ماند به جا
نام من در مصحف زهرا اگر باشد خوشم
هر کسی باشد در این طومار می ماند به جا
#امیر_خورسند
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#غزل
زخمیِ زنجیرم، کبودِ بی شمارم
بر شانه هایم زخم های کهنه دارم
همشیرۀ خورشیدم و بانوی نورم
هر چند که در پنجه ی گرد و غبارم
شامِ غریبانیِ عصر خیمه هایم
آن چادر خاکیِ در حال فرارم
نام مرا با خطّ نامحرم نوشتند
یعنی اسیر کوچه های روزگارم
دیگر نمی آید به دنبالم مغیلان
دیگر ندارد آبله کاری به کارم
من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم
بر سینه ام پیراهنت را می فشارم
دسته گل یاسی ندارم بر مزارت
امّا به جایش تا بخواهی لاله دارم
انگار من خوابیده ام در این بیابان
انگار تو افتاده ای روی مزارم
من با نیابت از تمام خاندانم
بر آستان خاکی ات سر می گذارم
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#قطعه
من ِ شکسته منِ بی قرار در اتوبوس
گریستم همهء جاده را اتوبان را
نگاه خسته من تا به آسمان برسد
کشانده است به دنبال خویش باران را
ولی نخواسته در بین راه سوزاندم
دل اهالی محروم چند استان را
بر آن سرم که کنار ضریح یاد کنم
ولو به قدر نگاهی تمام آنان را
نگاههای پر از حسرت کشاورزان
میان دشت تکانهای دست چوپان را
و آن غریبه که در قهوه خانۀ سر راه...
همان که خم شد و بوسید تکۀ نان را
همان که نام تو را برد زیر لب وقتی
که روی میز غذا میگذاشت لیوان را
همان که گفت ببینم تو زائری؟ گفتم
خدا بخواهد... آهی کشید قلیان را
همان که گفت به آقا بگو غلط کردم
بگو ببخشد، رانندۀ بیابان را
بگو از آنچه که میداند او پشیمانم
خودش نشان دهد ای کاش راه جبران را
چقدر بغض، چقدر آه با خود آوردم
و التماس دعاهای مرزداران را
خلاصه این که به قول رفیق شاعرمان
«چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را»
همچنان باران
نجف شروع زمین بود و ابتدای سفر
نجف به روی سر من گرفت قرآن را
مرا گرفت در آغوش، موکب اول
منِ دچار تحیر، منِ پریشان را
در این طریق فقط میزبان به سجده شده ست
که توتیا بکند خاک پای مهمان را
یکی گرفته پدر را به روی دوش خودش
یکی کشانده به سویت عصازنان جان را
فقط حسین به آغوش هم رسانده چنین
برادران تنی را، عراق و ایران را
چه با غرور نشاندند روی سینه خود
عمودها همه تصویری از شهیدان را
قدم قدم غم تو زنده میکند دل را
خدا زیاد کند این غم فراوان را
چه جذبه ایست در آغوش تو که اینگونه
کشاندهای به تماشا جهان حیران را
زمین به سوی تو برخاسته است، میخواهد
نشان ما بدهد رستخیز انسان را
در ازدحام تو گم کردهام خودم را هم
در ازدحام ندیدم عمود پایان را
تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را
از این حرم به حرم های دیگری راه است
اگر که باز کنی چشم غرق باران را
دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را
برای حضرت زهرا ضریح میسازیم
و دست فرشچیان طرح میزند آن را
من از امام رضا کربلا طلب کردم
و اینک از تو طلب میکنم خراسان را
#سید_حمید_رضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem