پاداش محبت به اهلبیت علیهمالسلام
محمد بن وليد کرماني میگويد:
به #امام_جواد عرض کردم: دوستان شما را بابت محبتی که به شما دارند چه پاداشی است؟
حضرت فرمود: #امام_صادق عليهالسلام خدمتکاری داشت که روزی هنگامی که امام به #مسجد رفته بود به نگاهبانی استر نشسته بود.
(در همان زمان) عدهای از #اهل_خراسان به ديدن امام آمدند.
يکی از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زيادی در خراسان دارم. برو از امام اجازه بگیر و جای خودت را با من عوض کن؛ هر چه من دارم از آن تو و اين نگهبانی استر امام از آن من.
خدمتکار خرسند از اين پيشنهاد، گفت: بگذار از امام رخصت بگيرم.
سپس پيش امام آمد و عرض کرد: فدايتان شوم اگر خداوند خيری برای من پيش آورده باشد، شما از آن ممانعت میکنيد؟
امام فرمود: من که خود به تو #احسان میکنم، چگونه ممکن است مانع احسان ديگران شوم؟
خدمتکار پيشنهاد #مرد_خراسانی را عرض کرد و از امام رخصت رفتن گرفت.
امام فرمود: اگر تو از مصاحبت ما سير شدهای و او به اين مصاحبت راغب است، او را به جای تو قبول میکنيم.
خدمتکار، خرسند از اين رخصت، برخاست که برود. امام او را صدا کرد و فرمود:
از آنجا که مدت مصاحبت ما با هم زياد بوده است، دوست دارم تو را نصيحتی کنم و آنگاه انتخاب را به خودت واگذارم.
خدمتکار عرض کرد: بفرماييد.
امام فرمود: روز قيامت، #پيامبر_اکرم به #نور_خدا چنگ میزند، #اميرالمؤمنين به نور رسولالله متوسل میشود و #ائمه به نور اميرالمؤمنين و #شيعيان ایشان با #توسل به نور ائمه وارد #بهشت میشوند.
خدمتکار پس از شنيدن اين سخن امام عرض کرد: يابن رسولالله! من در خدمت شما میمانم و #آخرت را بر دنيا بر میگزينم.
خدمتکار وقتی برگشت مرد خراسانی از حال او ماجرا را دريافت، گفت: برگشتی ولی نه با آن حال که رفته بودی.
خدمتکار، فرمايش امام و علت انصراف خود را براي مرد خراسانی باز گفت.
#امام_صادق علیهالسلام، اما از #اخلاص و #محبت آن مرد خراسانی تقدير کرد و دعايش فرمود و هزار دينار نيز به خدمتکار فهيم خود هديه کرد.
محمد بن وليد کرمانی میگويد: به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در #مکه نبودند، دوست داشتم مدت زیادی در خدمت شما میبودم.
امام جواد فرمودند: من هم علیرغم اندوه دوری با رفتنت موافقم.
محمدبن ولید میگوید پولی را که متعلق به خود حضرت بود به ایشان تقدیم کردم.
حضرت فرمودند پیش خودت بماند.
عرض کردم: اجازه بدهيد باشد.
امام با لبخندی شيرين فرمودند: بردار! به آن احتياج پيدا میکنی.
وقتي به #مکه بازگشتم، ديدم که بخش بزرگی از دارايیام از بين رفته است و به آن پول محتاج شدهام.
بحارالانوار،ج۵۰ ص۸۸
https://t.me/shobeiri
http://eitaa.com/shobeiri
➖از خدا پروا کن
🔶 عنْ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّیَّانِ قَالَ احْتَالَ الْمَأْمُونُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام بِکُلِّ حِیلَةٍ فَلَمْ یُمْکِنْهُ فِیهِ شَیْءٌ ، فَلَمَّا اعْتَلَّ وَ أَرَادَ أَنْ یَبْنِیَ عَلَیْهِ ابْنَتَهُ دَفَعَ إِلَی مِائَتَیْ وَصِیفَةٍ مِنْ أَجْمَلِ مَا یَکُونُ إِلَی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ جَاماً فِیهِ جَوْهَرٌ یَسْتَقْبِلْنَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السّلام إِذَا قَعَدَ فِی مَوْضِعِ الْأَخْیَارِ فَلَمْ یَلْتَفِتْ إِلَیْهِنَّ وَ کَانَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ مُخَارِقٌ صَاحِبُ صَوْتٍ وَ عُودٍ وَ ضَرْبٍ ، طَوِیلُ اللِّحْیَةِ ، فَدَعَاهُ الْمَأْمُونُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنْ کَانَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَأَنَا أَکْفِیکَ أَمْرَهُ ، فَقَعَدَ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام ، فَشَهَقَ مُخَارِقٌ شَهْقَةً اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَهْلُ الدَّارِ وَ جَعَلَ یَضْرِبُ بِعُودِهِ وَ یُغَنِّی فَلَمَّا فَعَلَ سَاعَةً وَ إِذَا أَبُو جَعْفَرٍ لَا یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ لَا یَمِیناً وَ لَا شِمَالًا ، ثُمَّ رَفَعَ إِلَیْهِ رَأْسَهُ وَ قَالَ اتَّقِ الله یَا ذَا الْعُثْنُونِ ، قَالَ فَسَقَطَ الْمِضْرَابُ مِنْ یَدِهِ وَ الْعُودُ فَلَمْ یَنْتَفِعْ بِیَدَیْهِ إِلَی أَنْ مَاتَ. قَالَ فَسَأَلَهُ الْمَأْمُونُ عَنْ حَالِهِ ، قَالَ لَمَّا صَاحَ بِی أَبُوجَعْفَرٍ فَزِعْتُ فَزْعَةً لَا أُفِیقُ مِنْهَا أَبَداً.
🔸 محمّد ریّان گوید مأمون ملعون انواع حیلهها را برای تخریب حضرت جواد علیه السّلام بکار بست لكن نتیجه ای نگرفت. چون درمانده شد و خواست دخترش را به ازدواج حضرت درآورَد ، به دویست نفر از زیباترین دختران ، به هر کدام جامی که گوهری در آن بود داد تا به پیشواز حضرت جواد علیه السّلام به هنگام نشستن در جایگاه بروند.
حضرت به آنان توجّهی نکرد.
در این میان مردی بود که به او مخارق میگفتند. آوازه خوان و تار و ضرب نواز بود و ریشی دراز داشت. مأمون او را دعوت کرد. او گفت ای امیر المؤمنین ، اگر در چیزی از کار دنیا باشد ، موضوع را درست میکنم. آنگاه در برابر حضرت جواد علیه السّلام نشست. سپس از گلویش صدایی درآورد که أهل خانه گٍرد آمدند و شروع كرد به نواختن و آوازخوانی. ساعتی چنین کرد و حضرت جواد علیه السّلام توجهی به او نداشت و نه به چپ و نه به راست اصلا نگاهی نمیفرمود.
⚠️ سپس حضرت بسوی او سر بلند کرده و فرمودند ای ریش دراز ، از خدا پروا کن. پس ضرب و تار از دست او افتاد و تا زمانی که مُرد دیگر دستش به کار نرفت و از کار افتاد. مأمون از حالش پرسید. او گفت وقتی محمّد بن علیّ بر من فریاد کشید چنان هراسیدم که هرگز از آن بهبودی نمییابم.
📚: کافی ج1 ص494 ح۴.
نیک بنگر عکسالعمل حضرت جواد علیه السّلام را نسبت به غنا و تلهّی به آلات لهو ( موسیقی ).
#امام_جواد
#ذی_القعدة_۳۰
#موسیقی
#غنا
#محرم
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹
https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا
https://t.me/shobeiri تلگرام