﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌫نفس شهر تنگ است
های و هویِ دل مشغولی ها بلند...
چشم انتظاری،امان بریده از آدم ها
❓در پس کدام خیابان... کدام کوچه... کدام راه... پرنده ی دلتنگ دل را پرواز دهم... ؟
❓در انتهای کدام اندوه از جان گذشته، نشان از چون تویی بجویم...
بیا امید غریبان تنها 💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_3صلوات
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتهشتادهشتم
﷽
یکی از مســئولین اطاعات را دیدم و پرسیدم: یعنی چی گردان ها محاصره
.شدند؟ عراق که جلو نیامده، بچه ها هم توی کانال دوم و سوم هستند
فرمانده گفت: کانال سومی که ما در شناسائی دیده بودیم، با این کانال فرق
.داره. این کانال و چند کانال فرعی را عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده
.این کانال ها درست به موازات خط مرزی ساخته شده، ولی کوچکتر و پر از موانع
بعــد ادامه داد: گردان های خط شــکن، برای اینکه زیر آتش نباشــند رفتند
داخل کانال. با روشــن شــدن هوا تانک های عراقی جلــو آمدند و دو طرف
.کانال را بستند. دشمن هم کانال ها را زیر آتش گرفته
بعد کمی مکث کرد و گفت: عراق شــانزده نوع مانع ســر راه بچه ها چیده
بود، عمق موانع هم نزدیک به چهار کیلومتر بوده! منافقین هم تمام اطاعات
!این عملیات را به عراقی ها داده بودند
خیلی حالم گرفته شد. با بغض گفتم: حالا چه باید کرد!؟
گفت: اگــر بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیــات را انجام می دهیم و
.آن ها را می آوریم عقب
در همین حین بیسیم چی مقر گفت: یک خبر از گردان های محاصره شده! همه
»!ساکت شدند. بیسیم چی گفت: می گه »برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد
.این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسیده
عصــر همان روزخبر رســید حاج حســینی، معاون گــردان کمیل هم به
شــهادت رسیده و بنکدار، دیگر معاون گردان به سختی مجروح است. همه
.بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند. حال عجیبی در آنجا حاکم بود
٭٭٭
بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. یکی از رفقا
را دیدم. از قرارگاه می آمد. پرسیدم: چه خبر؟
گفت: الان بیســیم چی گردان کمیل تماس گرفت. با حاج همت صحبت
کرد وگفت: شارژ بی سیم داره تموم می شه، خیلی از بچه ها شهید شدند، برای
.ما دعاکنید. به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم
با دلی شکسته و ناراحت گفتم: وظیفه ما چیه، باید چه کار کنیم؟
.گفت: توکل به خدا، برو آماده شو. امشب مرحله بعدی عملیات آغاز می شه
غروب بود. بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام، خاکریز های دشمن را زیر
.آتش گرفتند
گردان حنظله و چند گردان دیگر حرکتشان را آغاز کردند. آن ها تا نزدیکی
،کانــال کمیل پیش رفتند. حتی با عبور از موانع به کانال ســوم هم رســیدند
اما به علت حجم آتش دشــمن، فقط تعداد کمی از بچه های محاصره شــده
.توانستند در تاریکی شب از کانال خارج شوند و خودشان را به عقب برسانند
این حمله هم ناموفق بود، تا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشــتیم. اما
بیشتر نیروهای گردان حنظله در همان کانال های مرزی ماندند. در این حمله و
.با آتش خوب بچه ها، بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد
٭٭٭
۲۱ بهمن ۱۳۶۱ بود. هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل
.کانال شنیده می شد
.به خاطر همین، مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
18.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢حتما تا آخر ببینید
🏴فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭
💔دختر کم حجابی که به حمایت از دختران چادری کتک میخورد
😏مسئولین خوابند یا خودشون به خواب زدن
#انتشار_دهید
#ارسالی_مخاطبین
#مماشات_تا_کی
➖➖
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
شهداءومهدویت
📢حتما تا آخر ببینید 🏴فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭 💔دختر کم
خدایا ماشنیدیم مادرمون تو کوچه چادرش خاکی شد 😭😭😭
اما شنیدن کی بود مانند دیدن😭😭
امام زمان در ناحیه مقدسه میفرماید یا جدّا اگر اشک چشمم تمام شود خون گریه میکنم😭😭
سوال شد برا کدام مصیبت جدتون خون گریه میکنید؟ فرموده باشن برا اسارت عمه جانمون زینب😭 آخه ما غیرت الله هستیم نیتونیم ببینیم ناموسمون بین نامحرم باشه😭😭😭
🌷 #باشهدا_🌷
#زیر_باران_حسرت
🌷در عملیات «کربلای ۵» از ناحیه دست و چند جای دیگر بدن مجروح شدم. اما از آنکه بادگیر در تنم بود و مچ آستینم گشاد، مانع نفوذ خون به بیرون میشد. دستم برای دومین بار بود که آسیب میدید. یک بار برحسب تصادف در یک مأموریت نظامی و اینبار در عملیات «کربلای ۵». همین طور میجنگیدم و پیش میرفتم. تا آنکه....
🌷تا آنکه شدت درد و سنگینی لختههای خون، توان لازم را از من گرفت و من به زمین افتادم از رد خونی که از من بر جا مانده بود، دوستم متوجه زخمم شد و خودش را به من رساند و گفت: «خودت را میخواهی به کشتن بدهی؟» اما من دلم پیش بچههای رزمنده بود و نمیتوانستم دست از مبارزه بکشم، تا اینکه نمیدانم چه وقت زانوهایم سست شد و به زمین افتادم.
🌷وقتی چشم باز کردم، خود را در بیمارستان اهواز دیدم. چند روز بود که از عملیات فخر آفرین «کربلای ۵» گذشته بود، با خودم گفتم: «ای کاش من هم میتوانستم یکی از آن شهدای گلگون کفن باشم.»
#راوی: شهید معزز علیاصغر شعبانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
✾📚 #ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر (۱۴۰۰/۱۰/۹) :
حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند،
چراغ انداخت چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند!
او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از #داعش بود شناخت!
سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه...
خود سردار هم دنبال کار خودش رفت!
چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند!
وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست،
که به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی..
۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم!
💠نقل خاطره توسط سردار رفیعی
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۴۳۲🌷
🌹متقرب بکم الیه🌹
🔹زیارت جامعه کبیره🔹
🌿ﺍﺻﻞ ﻋﺮﻓﺎﻥ،ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖِ ﻭﻻﯾﺖ، ﻣﺘﺼﻒ ﺑﻪ ﺻﻔﺎﺕِ ﺍﻟﻬﯽ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ.ﺍﺗﺼﺎﻝ ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﯿﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ عارف ﻣﺎﺩﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ.ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺍﻫﻞ ﺳﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﻗﻒ ﻧﮑﻨﺪ.
🌿ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ی امام زمانش ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﺩ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺍﺯ او ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﻭ ﻗﺮﺏ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ.
🌿امام مهدی ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺣﻖ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻤﺎﮐﺎﻥ ﻭ ﺑﻤﺎﯾﮑﻮﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻨﺸﻴﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻡ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﻭ ﻗﺮﺏ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﻟﻢﺗﺮ ﻣﻲﺷﻮﻡ، ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻲ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ،ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻟﻮﺟﻮﺩﻫﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺟﺎﻫﻞ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲﮔﺮﺩﺩ.
🌿ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿریم ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨیم،ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻲﻛﻨیم ﺑﻪ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺭﺫﺍﯾﻞ ﻭ ﻣﺰﯾﻦ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﺧﻼﻗﻲ.ﻣﺜﻼ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺍﻟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮم ﺩﺭ ﻣﻲﻳﺎﺑم ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺩﺭﻣﺤﻀﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻧﮕﺎﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ. ﺷﻬﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺻﺪﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺫﻛﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻗﺮﺏ ﺧﺎﺹ ﻧﺼﻴﺒﺸﺎﻥ ﺷﺪ،ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺘﻲ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ « ﻣﻨﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ » ﺷﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺰﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻟﻘﺐ ﮔﺮﻓﺖ.
🌸ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ در ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭﺩﺍﻉ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﻫﻢ ﻣﻌﻨاست.ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭﺩﺍﻉ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﻴﻢ: "ﺍﺟﻌﻠﻮﻧﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﮑﻢ":"ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰﺀ ﻫﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﺪ."
🌸یعنی: ﺁﻗﺎﺟﺎﻥ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ، ﺷﻤﺎ ﻫﻢّ ﺭﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﺪ، ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ...
🌸ﻣﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ امام زمان ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﺣﺎﺟﺘﻤﺎﻥ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،اما ﺍﺻﻞ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻮﺣﺪ (ﯾﮑﻪ ﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺖ) ﺷﻮﯾﻢ، ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﻘﻄﺎﻉ ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﯼ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻞ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﻴﺮ ﻫﺴﺘﻴﻢ. ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿم.
🌸به ﻮﺍﺳﻄﻪ ی ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ "ﻫﻮ"،"ﻫﻮﯾﺖ ﻏﯿﺒﯿﻪ"، ﺩﺭ ﺣﺮﻛﺘﻢ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ امامم ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ ﺷﻮﻡ ﺗﻌﻠﻘﺎﺗﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺳﺒﺐ ﻫﺎﯼ ﻇﺎﻫﺮﯼ که ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺟﺪﺍ ﻣﻲﺷﻮﻡ.
🌸ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ "ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ" ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺍﻻﺭﺽ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ، ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻣﻲﺭﺳﻨﺪ.ﺣﺘﻲ ﻓﺮﺩﯼ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻃﻲ ﺍﻻﺭﺽ ﻧﺼﻴﺒﺶ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺳﻴﺪ.پس ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ که ﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﻗﺮﺏ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺎﺋﻞ ﻣﻲﺷﻮﺩ.
ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻳﺸﺎﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻱ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ.
🌸 ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻧﻤﻮﻧﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻲﺭﺳﻴﺪﻧﺪ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺳﻼﻡ ﻣﻲﺩﻫﺪ، ﺑﻪ ﺍﻭﻻﺩ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺣﺴﻴﻦ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﻣﻲﺩﻫﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺟﺪﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻏﻼﻡ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺟﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﻭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﻱ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻩﺍﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺭﻧﮕﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻮﯼ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺍﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﺍﺩﺏ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ «ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺑﯿﺾ ﻭﺟﻬﻪ» ﺧﺪﺍ ﺭﻧﮕﺶ ﺭﺍ ﺳﻔﯿﺪ ﮐﻦ «ﻃﯿﺐ ﺭﯾﺤﻪ» ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﺑﻮ ﮐﻦ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ «ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺀ ﻣﻦ ﻣﻠﺤﻖ ﮐﻦ» ، ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﻏﻼﻡ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲﺍﻓﺘﺪ. ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻧﻘﻄﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﻲ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻲﺭﻭﻧﺪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺟﻮﻥ ﺍﺳﺖ.
🌸ﺟُﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺻﺎﻝ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺒﺶ ﺳﺎﺧﺖ...
#مهدی_شناسی
#قسمت_432
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
این روزها زیاد بگویید
السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام
این روزها کسی در مدینه سلامش نمی کند...
#السلامعلیکیاعلیابنابیطالبع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتشانزدهموهفدهم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
صحنہ سازے بزرگ
اوبران پایین پلہها ایستاده بود و داشت با تلفن حرف مےزد ... از خانواده مقتول خداحافظے مےڪردم و از در خارج شدم ... اون هم با فاصلہ پشت سرم ...
- حدس بزن چے شده؟ ... هیچ دانش آموزے بہ نام لالا توے مدرسہ نیست ... یا بهتره بگم هیچ دخترے ڪہ چنین رژ بفنش پر رنگے بزنہ ...
اول با خودم گفتم شاید بزرگ تر از مقتول بوده ... یا یہ دانش آموز سابق ... اما مثل اینڪہ ازش هیچ پرونده اے توے مدرسہ نیست ... نہ پرونده اے ... نہ هیچ اثرے ...
در ماشین نیمہ باز توے دستم خشڪ شد ...
- خانم تادئو گفت پسرش توے گنگ با اون دختر آشنا شده ... پس احتمالا گنگ دبیرستانے * نبوده ... گنگے بوده ڪہ فقط با دبیرستان ارتباط داشتہ ...
و برگشتم سمت خونہ مقتول و زنگ رو بہ صدا در آوردم ... پدرش در رو باز ڪرد ... بدون لحظہاے مڪث ...
- شما ... لالا رو با چشم هاے خودتون دیده بودید؟ ...
بہ شدت جا خورد ... مشخص بود هنوز همسرش فرصت نڪرده بود تا در مورد حرف زدنش با من ... چیزے بہ شوهرش بگہ ...
- مےدونم سعے در ڪتمان ارتباط اونها داشتید اما در حال حاضر صحبت با این دختر براے ما واقعا مهمہ ... امیدوار بودم بتونیم از طریق مدرسہ پیداش ڪنیم ... ولے اینطور ڪہ میگن دانش آموز اونجا نیست ...
شوڪ و غم از دست دادن پسرش ... و سوال هاے پشت سر هم من ... شرایط دردناڪے بود براے اینڪہ بتونہ روے خودش و رفتارش تسلط داشتہ باشہ ... بہ سختی مےتونست آشفتگے درونش رو ڪنترل ڪنہ ... اما چشم هاے سرخش فریاد مےزد ...
- فڪر مےڪنید لالا توے قتل پسرم دست داشتہ؟ ...
چہ درد عمیقے توے وجودش بود ... حسے رو ڪہ هرگز توے چهره پدرم ندیده بودم ... حسے ڪہ براے چند لحظہ ... رفتار بے پرواے من رو مهار ڪرد ...
- هنوز چیزے مشخص نیست آقاے تادئو ... این وظیفہ ماست ڪہ تمام اطرافیان مقتول و روابطش رو بررسی ڪنیم... هنوز از ارتباط این دختر با قتل چیزے نمےدونیم ...
سڪوت خاصے فضا رو پر ڪرد ... و در این بین، همسرش هم بہ ما ملحق شد ... غرورش مانع مےشد تا بتونہ با بغضے ڪہ توے گلوش داره حرف بزنہ ...
- من از دور دیده بودمش ... اما مارتا از نزدیڪ اون رو دیده ...
چند بارے ڪریس رو تعقیب ڪردم تا ببینم با چہ افرادے مےچرخہ و چہڪار مےڪنن ... محل تجمع شون بیشتر سمت پارڪینگ و انبارے پشتے دبیرستان بود ... گاهے اوقات هم بیرون از مدرسہ ... آخر پارڪ ... ڪہ یہ ساختمون قدیمیہ... خیلے سالہ دست نخورده و ڪسے اونجا رفت و آمد نداره ...
پارڪینگ و انبارے مدرسہ؟ ... قطعا واسطہ ها و خرده مواد فروش هاے مدرسہ بودن ... پس چرا توے جستجوے مدرسہ هیچ خبرے ازشون نبود ... نہ از گنگ ... نہ از لالا ... نہ اثرے از خراب ڪارےهاشون ... نہ حتے تہ مونده یہ نخ سیگار ... ڪجا رفتہ بودن؟ ... گنگ خود مدرسہ و اون گنگ ...
آقاے تادئو داشت دوباره با دروغ چیزے رو مخفے مےڪرد؟ ... یا دبیرستان مرڪز یہ صحنہ سازے بزرگ بود؟ ...
* گنگ هاے دبیرستانے، گنگ هایے هستند ڪہ فقط شامل دانش آموزان همان مدرسہ مےشوند و بہ راحتے عضو دیگرے نمےپذیرند. این گنگ ها مےتوانند با سایر باندها و گنگ ها در ارتباط باشند اما عموما بہ صورت مستقل عمل مےڪنند و عضو یا زیرمجموعہ باندهاے قاچاق یا گروه هاے سازمان یافتہ محسوب نمےشوند، اگر چہ عموما با خود سلاح سرد دارند و حمل سلاح گرم و سبڪ نیز بین آنها دیده مےشود. بازه سنے اعضا عموما بین 14 تا زیر 18 سال است.
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السّلامُ علیک یا ربیعَ الاَنام و نضرة الایّام
سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات💚
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتهشتادنهم
﷽
!اما نمی شد فهمید که پس از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند؟
.غروب امروز پایان عملیات اعام شد. بقیه نیروها به عقب بازگشتند
یکی از بچه هائی که دیشب از کانال خارج شد را دیدم. می گفت: نمی دانی
چه وضعی داشتیم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسیارکم، اطراف کانال ها هم
!پُر از انواع مین
ما هر چند دقیقه گلوله ای شلیک می کردیم تا بدانند هنوز زنده ایم. عراقی ها
!مرتب با بلندگو اعام می کردند: تسلیم شوید
لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه
.می کردم
انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده می شد. دوست صمیمی من
.ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم
.آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم
٭٭٭
عراقی ها به روز ۲۲ بهمن خیلی حساس بودند. حجم آتش آن ها بسیار زیاد
!شد. خاکریزهای اول ما هم از نیرو خالی شد. همه رفتند عقب
با خودم گفتم: شاید عراق قصد پیشروی دارد؟! اما بعید است، چون موانعی
!که به وجود آورده جلوی پیش روی خودش را هم می گیرد
عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری
روی کانال داشــته باشد. آنچه می دیدم باورکردنی نبود! دود غلیظی از محل
.کانال بلند شده بود. مرتب صدای انفجار می آمد
ســریع پیش بچه های اطاعات رفتم و گفتم: عراق داره کار کانال رو تمام
.می کنه! آن ها با دوربین مشاهده کردند، فقط آتش و دود بود که دیده می شد
اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری
.کرده، اما به یاد حرف هایش، قبل ازشروع عملیات افتادم و بدنم لرزید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat