4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 روز قدس روز اسلام است
🔺صحبتهای مهم امام خمینی(ره) در مورد این روز مهم
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
يوم القدس
يوم الاسلام
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
AUD-20210305-WA0095.m4a
زمان:
حجم:
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖
@hedye110
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
حاج علیاصغر انصاریان4_5875506181367139501.mp3
زمان:
حجم:
12.06M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
#شهداءومهدویت
#پیشنهاد_دانلود
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
💠السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک...
🌺سلام بر تو ای مولایی که در شب تیرهی غیبت، همه از تو نور می جویند؛
🌺و در روز ظهورت، همه با آفتاب تو راه بندگی را میپویند.
🌿سلام بر تو و بر روز ظهورت...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#فرج_مولاصلوات 💚
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
🎀#رمان_از_سوریه_تا_منا
#قسمت_1🌻
ــ ببخشید مهدیه خانوم!
"بسم ا... این دیگه کیه؟؟!!"
رویم را برگرداندم و با صالح مواجه شدم. سریع سرش را پایین انداخت لبخندی زد و گفت:
ــ سلام عرض شد
ــ سلام از ماست
ــ ببخشید میشه سلما رو صدا بزنید؟
ــ چشم الان بهش میگم بیاد
هنوز از صالح دور نشده بودم که...
ــ مهدیه خانوم؟
میخکوب شدم و به سمتش چرخیدم و بی صدا منتظر صحبت اش شدم. کمی پا به پا کرد و گفت:
ــ ببخشید سر پا نگهتون داشتم. سفری در پیش دارم خواستم ازتون حلالیت بطلبم. بالاخره ما همسایه هستیم و مطمئنا گاهی پیش اومده که حق همسایگی رو ادا نکردم البته بیشتر اون ماجرا...😥 منظورم اینه که... بهر حال ببخشید حلال کنید.😔
هنوز هم از او دل چرکین بودم😒 بدون اینکه جوابش را بدهم چادرم را جلو کشیدم و به داخل حسینیه رفتم که سلما را صدا بزنم. روز عرفه بود و همه ی اهل محل در حسینیه جمع شده بودیم برای خواندن دعا و نیایش.
ــ سلما... سلما...
ــ جانم مهدیه؟
ــ بیا برو ببین آقا داداشت چیکارت داره؟
سلما با اضطراب نگاهی به ساعت مچی اش انداخت و گفت:
ــ خدا مرگم بده دیر شد...
چادرش را دور خودش پیچاند و از بین خانم ها با گامهای بلندی خودش را به درب خروجی رساند
ــ سلما... سلماااا
ای بابا مفاتیحشو جا گذاشت. خواهر برادر خل شدن ها...
#ادامہ_دارد...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
استاد معتز آقائیTahdir joze24.mp3
زمان:
حجم:
3.94M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء بیست و چهارم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
@hedye110
✅یاد خدا، هیچ حدی ندارد!
✍آیت الله بهجت(ره): تنها یک چیز است که آن حدی ندارد؛ آن لاحَد است؛ آنجا دیگر بحث افراط و تفریط نیست؛ آنجا هر چه باشد، مطلوب است چون حدی ندارد. آن چیست؟ آن یاد خداست؛ آن هم نه یاد زبانی؛ چون [در] یاد زبانی هم وقتی شما مثلا هزار مرتبه لا اله الا الله بگویید، خسته میشوید؛ [اگر] بیشترش کردید، نفس شما پس میزند. مراد از آن [یاد]، یاد قلبی است؛ یعنی انسان دائما توجه به حضرت حق داشته باشد؛ هر کاری که میخواهد انجام دهد، توجه به خدا داشته باشد بعد این کار را انجام دهد. توجه به خدا یعنی چه؟ یعنی [وقتی] زمینهی گناه برای او فراهم میشود، توجه به خدا داشته باشد [و] گناه نکند؛ این میشود یاد خدا. این یاد خدا لاحد است. پس یاد قلبی، توجه قلبی، لاحد است، حد ندارد. اما هر چیزی غیر از یاد خدا، حدی دارد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#سكوتآفتاب🪴
#قسمتچهلهشتم🪴
🌿﷽🌿
شب بيستم ماه رمضان فرا مى رسد، حال على(ع) لحظه به لحظه بدتر مى شود، همه نگران او هستند. كم كم اثر زهرى كه بر روى شمشير ابن ملجم بوده در بدن او نمايان مى شود، هر دو پاى او در اثر اين زهر سرخ شده اند. او وقتى كه به هوش مى آيد همان طور كه در بستر است، نماز مى خواند و ذكر خدا مى گويد.67
صبح كه فرا مى رسد، حُجْرِ بن عَدىّ با جمعى ديگر از ياران باوفاى امام به عيادت او مى آيند. آنها سلام مى كنند و جواب مى شنوند. على(ع) نگاهى به آنها مى كند و با صداى ضعيف مى گويد: "از من سؤال كنيد، قبل از آن كه مرا از دست بدهيد".
همه با شنيدن اين سخن به گريه مى افتند، آنها هيچ سؤالى از تو نمى كنند، چرا كه با چشم خود مى بينند كه تو، توان سخن گفتن ندارى، امّا تو پيام خود را به گوش همه شيعيانت مى رسانى: در همه جا و هر شرايطى به دنبال كسب آگاهى باشيد. شيعه كسى است كه سؤال مى كند و مى پرسد، شيعه از سؤال نمى ترسد. تو دوست دارى كه شيعيانت اهل سؤال و پرسش باشند.
در اين هنگام، امام رو به حُجْرِ بن عَدىّ مى كند و مى گويد:
ــ اى حُجْرِ بن عَدىّ! روزگارى فرا مى رسد كه از تو مى خواهند از من بيزارى بجويى. در آن روز تو چه خواهى كرد؟
ــ مولاى من! اگر مرا با شمشير قطعه قطعه كنند يا در آتش بسوزانند، هرگز دست از دوستى تو برنمى دارم.
ــ خدا به تو جزاى خير بدهد.
گويا ضعف و تشنگى بر على(ع) غلبه مى كند، او رو به حسن(ع)مى كند و از او مى خواهد تا ظرف شيرى براى او بياورد. على(ع)آن شير را مى آشامد و مى گويد: اين آخرين رزقِ من از اين دنيا بود.
بعد رو به حسن(ع) مى كند: حسن جانم! آيا شير براى ابن ملجم برده اى؟
* * *
عصر امروز خبرى در شهر كوفه مى پيچد كه خيلى ها را نگران مى كند، ديگر هيچ اميدى به بهبودى على(ع) نيست. گروه زيادى از مردم براى عيادت على(ع)پشت در خانه او جمع شده اند. لحظاتى مى گذرد.
حسن(ع) از خانه بيرون مى آيد. رو به مردم مى كند و مى گويد: به خانه هاى خود برويد كه حال پدرم براى ملاقات مناسب نيست.
صداى گريه همه بلند مى شود و آنها به خانه هاى خود باز مى گردند.
ساعتى مى گذرد، هنوز آن پيرمرد بر خانه على(ع) نشسته است، نام او اَصبَغ بن نُباته است. او آرام آرام اشك مى ريزد و گريه مى كند.
ــ اَصبَغ! چرا به خانه خود نمى روى؟
ــ كجا بروم؟ همه هستى من در اينجاست. من كجا بروم؟ مى خواهم يك بار ديگر امام خود را ببينم.
* * *
بعد از مدّتى، حسن(ع) از خانه بيرون مى آيد و مى بيند كه اَصبَغ هنوز آنجاست و دارد گريه مى كند. حسن(ع) از اَصبَغ مى خواهد كه وارد خانه بشود.
اَصبَغ نزد بستر على(ع) مى رود، نگاه مى كند، دستمال زردى به سر مولا بسته اند، امّا زردى چهره او از زردى دستمال بيشتر شده است، خدايا! اين چه حالى است كه من مى بينم؟ ديگر گريه به اَصبَغ امان نمى دهد...
على(ع) چشم باز مى كند، يار قديمى اش، اَصبَغ را مى بيند، به او مى گويد:
ــ اَصبَغ! گريه نكن، به خدا قسم من به زودى به بهشت مى روم. براى چه ناراحت هستى؟
ــ مولاى من! مى دانم كه شما به مهمانى خدا مى رويد، امّا بعد از شما ما چه كنيم؟
ــ آرام باش اَصبَغ!
ــ فدايت شوم! آيا مى شود براى من حديثى از پيامبر نقل كنى؟ من مى ترسم اين آخرين بارى باشد كه شما را مى بينم.
■■■□□□■■■
#سكوتآفتاب🪴
#امامشناسی🪴
#پانزدهمینمسابقه🪴
#ویژهعیدمیلادامیرالمومنینع
#نشرحداکثری🪴
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بهترین مردم را بشناسید
✅ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیتالله خامنهای
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat