#سلام_امام_زمانم
بیا که رنج فراقت بُرید امان مرا💔😔
به یُمن آمدنت تازه کن جهان مرا
بیا بهار حقیقی و از سر احسان
به غمزهایی نظری کن دل خزان مرا
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت شصت و هفت
✨راست می گفت. زیبا نبود. ناگهان درِ اتاق باز شد. گروهی از زنان، هیاهو کنان به داخل هجوم آوردند. نزدیک بود بی هوش شوم.
🍁چشمانم از وحشت، دو دو زد. مادر قنواء و خواهرانش میان آنها بودند. پشت سرشان مرد چاق و اخمویی واردشد. زنان خدمتکار تعظیم کردند. لابد او مرجان صغیر بود.
امینه با تشتی که آفتابه ای نقره ای در آن بود، گوشه ای ایستاد. با نگرانی به هلال خیره شد. حاکم با پوزخند به جواهرات روی طاقچه نگاه کرد. به طرفم آمد. سلام کردم. جوابم را نداد.
نگاهش را به سمت هلال چرخاند.
_امینه بسیار وفادار است، اما نسبت به ما. او به ما خبر داد که تو چگونه خود را به شکل برده ای سیاه درآورده ای و نام جوهر را بر خود گذاشته ای.
هلال با ناله به امینه گفت: چطور توانستی این کار را با من بکنی؟
امینه با بی تفاوتی شانه بالا انداخت. با اشاره حاکم، امینه، تشت را جلوی هلال گذاشت.
_دست و روی خود را بشوی تا همه، بار دیگر، قیافه زشت و بدفرجام تو را ببینم.
امینه با ابریق آب ریخت و هلال دست و روی خود را شست. عجیب بود که امینه نمی توانست جلوی لبخندش را بگیرد. حق را به هلال دادم. ذره ای وفاداری در وجود امینه نبود. شاید داشت از آن صحنه لذت می برد.
زن ها هم لبخند و خنده خود را پشت دستمال های ابریشمی پنهان می کردند. حاکم فریاد زد: ساکت!
همه ساکت شدند و مرتب ایستادند. امینه ابریق را میان تشت که حالا آب تیره ای در آن بود گذاشت. کنار هلال زانو زد و با دستمال، مشغول خشک کردن دست ها و صورت او شد. هنوز بعضی از قسمت های دست و صورتش سیاه بود.
با چنان علاقه ای سرگرم خشک کردن صورت هلال بود که باورم نمی شد. پس او را دوست داشت.
امینه رو به حاکم کرد و گفت: من سال هاست که صادقانه به دخترتان قنواء خدمت کرده ام. خواهش می کنم هلال را به پاس خدمت صادقانه من ببخشید!
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
استاد معتز آقائیTahdir joze27.mp3
زمان:
حجم:
4.02M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء بیست و هفتم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
🌹شهید همت: به جوانان بگویید:
امروز چشم شهیدان به شماست.
بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید...
🕊شادی روح بلندش #صلوات
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ماجرای فرشی که #شهید_برونسی اجازه نداد در منزلش پهن شود
🔹عبدالحسین برونسی، در سال ١٣٢٢ در توابع تربت حیدریه بهدنیا آمد، او عبد صالح و عارف بالله بود و پس از چند بار تغییر شغل به علت شبههناک بودن کار و کمفروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد. با شروع جنگ او به سپاه پاسداران ملحق شده و فرماندهی تیپ جوادالائمه را برعهده میگیرد.
🔹شهید برونسی از فعالان سیاسی مخالف رژیم پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، بهطوری که دندان های او را میشکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر میشود اما با وقوع انقلاب اجرایی نشده و نهایتاً در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله به شهادت میرسد.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
حاج علیاصغر انصاریان4_5875506181367139501.mp3
زمان:
حجم:
12.06M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
#شهداءومهدویت
#پیشنهاد_دانلود
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#سلام_امام_زمانم❣️
سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ...
سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ...
سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ...
سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ...
از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ...
از من که دستانم خالی است،
چشمانم بارانی است ...
از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ...
🌼 سلامی از من به تو مولاجان ...
🌼 السلام علیک یا بقیه الله
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت شصت و هشت
✨حاکم غرّید: امکان ندارد.
امینه هلال را در آغوش کشید و گفت: من بدون او می میرم. اگر قنواء اینجا بود، دل شما را برای بخشیدن هلال، نرم می کرد.
🍁حاکم باز غرّید که: همان بهتر که اینجا نیست. همه این بازی ها زیر سر اوست.
به اطراف نگاه کرد.
_راستی، این دختر بازیگوش ما کجاست؟
برای من هم جای سوال بود که قنواء را میان آنها نمی دیدم. حاکم به طرف سکو رفت و درِ صندوقچه را باز کرد. با دیدن میوه های توی آن، فریاد کشید: اینجا چه خبر است؟ این مسخره بازی ها چیست؟ چرا جواهرات روی طاقچه ریخته؟ این میوه ها توی صندوقچه چه می کند؟ این جوان کیست؟ با هلال توی این اتاق چه کار دارد؟ یکی توضیح بدهد!
داشت به من نگاه می کرد. نفسم به شماره افتاد. امینه گفت: راستش همه چیز، زیر سر این غریبه است. هیچ کس نمی داند اینجا چه می کند. شاید دزد باشد؛ شاید هم جاسوس.
موی تنم راست شد. می خواستم خود را از پنجره پایین بیندازم و اگر زنده می ماندم، پابه فرار بگذارم.
هلال گفت: اجازه بدهید! زود قضاوت نکنید! این جوان، نامش هاشم است. پسر وزیر را کشته و بعد قنواء را دزدیده و جایی که تنها خودش می داند قایم کرده.
امینه گفت: حقیقت همین است. حالا هم می خواست جواهرات و زینت آلات بانویم قنواء را بردارد و ببرد.
گیج شده بودم. خواستم از آنها فاصله بگیرم که حاکم، چشم های پف آلویش را از هم دراند و گفت: تکان نخور!
کنار هلال نشست و به او گفت: می دانستم بی گناهی. تو خیلی سختی کشیده ای. برای جبران آنچه بر تو رفته،حاضرم هر بلایی که بگویی، سر این جوانک بیاورم.
زن ها به هلال نزدیک شدند. اطراف تشت نشستند و به او چشم دوختند.
به پدربزرگم فکر کردم که در آن احوال، راحت توی مغازه نشسته بود و از آنچه به سرم می آمد، خبر نداشت. هلال از روی خشم، نگاهی به من انداخت و گفت: بگذاریدش به عهده خودم. می دانم با او چه کار کنم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
استاد معتز آقائیTahdir joze28.mp3
زمان:
حجم:
3.99M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء بیست و هشتم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
آنچه شهيد باكری را از ديگران متمايز میکرد، اخلاص، تواضع ، اصرار بر عبادت ، نماز اول وقت و دعاهای شبانه ايشان بود.
آن شهيد بزرگوار در لباس پوشيدن ، خوردن و خوابيدن هيچ امتيازي برای خود قائل نبود و هيچ علاقه ای نداشت كه فرقی به لحاظ ظاهر با ديگران داشته باشد.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat