eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اگه الان بهت بگن امام زمان عج تو، یک اتاق منتظرته و پرونده اعمالت دستشه حاضری بری تو اون اتاق؟؟؟؟ تا اخر ببینید 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🌷مهدی شناسی ۴۱۹🌷 🌹ﻋﺎﺭﻑ ﺑﺤﻘّکم🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ☘در این فراز خدمت امام زمان عجل الله فرجه عرض می کنیم:ﻣﻦ ﺣﻖ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﺣﻘﻲ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻭﻇﻴﻔﻪ‌ﺍﻱ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﻡ. ☘ﺍﻣّﺎ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﻲ‌ﺩﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﻋﺪﻡ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺗﺴﻠﻂ ﻫﻮﺍﻱ ﻧﻔﺲ ﻭ ﻧﻔﻮﺫ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ☘ﻣﺜﻼ‌ً ‌ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧرج ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ ﻭ ﻣﺤﺒّﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ☘ﻣﻦ اگر امام زمانم ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﻢ ﺧﻮﺩ رﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﻨﺎﺧﺖ.ﻣﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻭﻻ‌ﻳﺘﻲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ.مﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺍﺳﻄﻪ ی ﻓﻴﺾ ﺑﻮﺩﻥ شما ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻨﺎﺳﻢ... ☘ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﺒﻮﺩﻳﻢ ﺧﺪﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﻤﻲ‌ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﻧﻤﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ.پس ما ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ‌ﻫﺎﻱ ﺍﺧﻼ‌ﻗﻲ ﺭﺍ ﻣﺪﻳﻮﻥ امام زمان ﻫﺴتیم. ☘ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﮔﺮ ﻭﺻﻞ ﺻﺤﻴﺤﻲ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺫﻛﺎﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺷﻲ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺍﺕ ﻣﻮﻓﻘﻢ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ. ☘ﻫﺮ ﻛﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻏﻴﺐ ﺍﻟﻬﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻣﺎ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ، ﺑﻮﺍﺳﻄﻪ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻋﻤﻠﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺎﻻ‌ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ می گیرد. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷 🌷 ! 🌷زمان جنگ، ارتش بعث عراق، برای تست‌زنی قدرت نیروهای ایرانی مستقر در خط مقدم، کار جالبی می‌کرد: سه تانک از سه منطقه وسط، چپ و راست خاکریز خط مقدم عراق، شروع می‌کردند به سر و صدا و دود دادن و مانور. مقداری به طرف خط ما جلو می‌آمدند و این‌گونه وانمود می‌کردند که می‌خواهند حمله کنند. شدیداً هم مراقب بودند که در بُرد و تیررس آر.پی.جی و توپ ۱۰۶ که شدیدترین دشمن تانک بودند، قرار نگیرند. گاهی چندتایی هم نفرات پیاده دنبال تانک‌ها راه می‌افتند که ظاهر حمله بگیرند و ما را وادارند تا با هر سلاحی که داریم به مقابله برخیزیم و متأسفانه همین هم می‌شد. 🌷تک تیرانداز، آر.پی.جی‌زن، تیربارچی و.... هرکس هر سلاحی داشت، می‌رفت بالای خاکریز و شلیک می‌کرد و صد البته حتی یکی از گلوله‌های شلیک شده به تانک‌ها نمی‌خورد؛ چون فاصله‌شان در حدی نبود که در بُرد گلوله‌های ما باشند و در نهایت، دیده‌بان‌های دشمن که در روی خاکریز پراکنده بودند، دقیقاً تعداد تک تیراندازان، آر.پی.جی‌زن‌ها، ۱۰۶ و.... همه را و مکان استقرارشان را شناسایی می‌کردند و ساعتی یا روز بعد، دقیقاً با شناسایی کامل و دست گذاشتن بر نقاط ضعف و در نظر گرفتن نقاط قوت ما، حمله اصلی خود را آغاز می‌کردند. 🌷اینو گفتم تا بگم: با وجود این همه گوشی موبایل و کانال و پیج و صفحات اجتماعی که هر کدام به اندازه یک خبرگزاری دهه ۶۰ و ۷۰ کار می‌کنند و حتی سرعتشان صدها برابر سرعت عمل و گستره آن‌هاست؛ حواسمان باشد! در زمینه فرهنگ، در دام دشمن نیفتیم. اگر در موضع انفعالی بیفتیم، به راحتی نمی‌توان از آن خارج شد و بازیچه برنامه‌ریزی دشمن می‌شویم که ابتکار عمل را در دست گرفته است. متأسفانه، دهه اخیر پر بود از این چیزها. عروسک‌های کوچک و بی‌ارزش پناهنده در آغوش غرب، تا توانستند بازیمان دادند. ارگان‌ها و سازمان‌ها و نهادهای با آن عظمت، به جای آن‌که مأموريت و وظیفه اصلی خود را در زمینه فرهنگ انجام دهند، آن‌قدر به آن‌ها بها دادند که دغدغه‌شان شد آن حقیران و در دامشان افتادند. : رزمنده دلاور حمید داودآبادی که در شانزده سالگی به جبهه رفت. (یکی از نویسندگان فعال در عرصه خاطره نگاری و تاریخ نگاری دفاع مقدس.) ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 برداشت اول قهوه رو برداشتم و رفتم بيرون ... افسرپشت میز زل زده بود بهم ... چهره اش جدید بود ... نهایتا بیست و چند ساله ... سرم تیر میکشید ... تحمل نگاهش رو نداشتم ... - به چي زل زدي تازه كار؟ ... هیچی قربان ... و سریع سرش رو انداخت پایین ... قهوه رو گذاشتم روی میزش و رفتم رختكن ... شلوارم رو عوض كردم و بدون اينكه برم سمت دفتر، راهم رو گرفتم طرف در خروجی... هی كجا میری؟! با بی حوصلگی چرخيدم سمتش ... میبینی که دارم میرم بیرون ... - كور نيستم دارم ميبینم ... منظورم اینه كدوم گوری میری؟ همین چند دقیقه پیش بهت گفتم پرونده جدید داریم ...! منتظر نشدم جمله اش تموم بشه ... رفتم سمت خروجی ... توی ماشین منتظرت میمونم ... در ماشین رو باز كرد ... تا چشمش به من افتاد با عصبانيت، پرونده های دستش رو پرت كرد رو صندلی عقب ... - با معده خالی؟ ... همین چند دقيقه پیش هرچی تو شكمت بود رو بالا آوردی... هنوز هيكلت بوی گند میده ... اون وقت دوباره ... - هر احمقی میدونه قهوه ... هر چقدرم قوی خماری رو از بین نمیبره ... شیشه های ماشین و کشید پایین ... و با عصبانيت زل زد توي صورتم ... میدونی چیه توم؟ ... من یه احمقم كه نگران سلامتي تو ام ... و اینکه معلق تا اخراجت نکنن ... اما همه اش تا الان بود ... دیگه واسم مهم نيست ... هر غلط میخوای بکنی بكن ... دیگه نمیتونم پشت سرت راه بيوفتم و كثافت كاري هات رو جمع كنم ... با بی حوصلگی چشمم رو چرخوندم و نیم نگاهي بهش انداختم ... - من ازت خواسته بودم كثافت كاری هام رو جمع كنی؟ تکیه دادم به صندلی و چشم هام رو بستم ... - وقتی رسیدیم صدام كن ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ از اشک مسیر گونه ها فرسوده ست انـگـار دعـاهـای هـمــه‌‌‍‌ بـیـهـوده ست یکـبـار تـو را نـدیـده ایـم از بـس کـه در شـهــر تمـام چشـم هـا آلـوده ست 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ منزل ما نزدیک خانه آقا ابراهیم بود. آن زمان من شــانزده ســال داشتم. هر روز بــا بچه ها داخــل کوچه والیبال بازی می کردیم. بعد هم روی پشــت بام !مشغول کفتر بازی بودم آن زمان حدود ۱۷۰ کبوتر داشــتم. موقع اذان که می شــد برادرم به مسجد .می رفت. اما من اهل مسجد نبودم عصر بود و مشغول والیبال بودیم. ابراهیم جلوی درب منزلشان ایستاده بود و با عصای زیر بغل بازی ما را نگاه می کرد. در حین بازی توپ به ســمت آقا .ابراهیم رفت من رفتم که توپ را بیاورم. ابراهیم توپ را در دستش گرفت. بعد توپ را !روی انگشت شصت به زیبائی چرخاند وگفت: بفرمائید آقا جواد از اینکه اســم مرا می دانست خیلی تعجب کردم. تا آخر بازی نیم نگاهی به !آقا ابراهیم داشتم. همه اش در این فکر بودم که اسم مرا از کجا می داند ،چند روز بعد دوباره مشغول بازی بودیم. آقا ابراهیم جلوآمد و گفت: رفقا ما رو بازی می دید؟ گفتیم: اختیار دارید، مگه والیبال هم بازی می کنید!؟ ،گفت: خُب اگه بلد نباشــیم از شــما یاد می گیریم. عصا راکنار گذاشــت .درحالی که لنگ لنگان راه می رفت شروع به بازی کرد !تا آن زمان ندیده بودم کسی اینقدر قشنگ بازی کند .او هنوز مجروح بود. مجبور بود یکجا بایستد. اما خیلی خوب ضربه می زد .خیلی خوب هم توپ ها را جمع می کرد شــب به برادرم گفتم: این آقا ابراهیم رو می شناســی؟ عجب والیبالی بازی !می کنه برادرم خندید و گفت: هنوز او را نشناختی! ابراهیم قهرمان والیبال دبیرستان ها !بوده. تازه قهرمان کشتی هم بوده !با تعجب گفتم: جدی می گی؟! پس چرا هیچی نگفت !برادرم جواب داد: نمی دونم، فقط بدون که آدم خیلی بزرگیه چند روز بعد دوباره مشــغول بــازی بودیم.آقا ابراهیم آمــد. هر دو طرف دوست داشتند با تیم آن ها باشد. بعد هم مشغول بازی شدیم. چقدر زیبا بازی .می کرد آخر بازی بود. از مسجد صدای اذان ظهر آمد. ابراهیم توپ را نگه داشت و !بعد گفت: بچه ها می آیید برویم مسجد؟ .گفتیم: باشه، بعد با هم رفتیم نماز جماعت چند روزی گذشت و حسابی دلداده آقا ابراهیم شدیم. به خاطر او می رفتیم مسجد. یکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و کلی با هم صحبت کردیم. بعد از .آن هر روز دنبال آقا ابراهیم بودم .اگر یک روز او را نمی دیدم دلم برایش تنگ می شد. واقعاً ناراحت می شدم یک بار با هم رفتیم ورزش باســتانی. خلاصه حسابی عاشق اخاق و رفتارش .شده بودم. او با روش محبت و دوستی ما را به سمت نماز و مسجد کشاند اواخر مجروحیت ابراهیم بود. می خواســت برگردد جبهه، یک شب توی کوچه نشســته بودیم، برای من از بچه های ســیزده، چهارده ساله در عملیات .فتح المبین می گفت همینطور صحبت می کرد تا اینکه با یک جمله حرفش را زد: آن ها با اینکه ســن و هیکلشــان از تو کوچکتر بود ولی با توکل به خدا چه حماســه هائی .آفریدند !!تو هم اینجا نشسته ای و چشمت به آسمانه که کفترهات چه می کنند .فردای آن روز همه کبوترها را رد کردم. بعد هم عازم جبهه شدم از آن ماجرا ســال ها گذشــت. حالا که کارشناس مســائل آموزشی هستم .می فهمم که ابراهیم چقدر دقیق و صحیح کار تربیتی خودش را انجام می داد او چــه زیبا امر به معروف و نهی از منکرمی کــرد. ابراهیم آنقدر زیبا عمل می کرد کــه الگوئی برای مدعیان امر تربیت بــود. آن هم در زمانی که هیچ .حرفی از روش های تربیتی نبود ٭٭٭ نیمه شــعبان بود. با ابراهیم وارد کوچه شدیم چراغانی کوچه خیلی خوب بود. بچه های محل انتهای کوچه جمع شده بودند. وقتی به آن ها نزدیک شدیم !همه مشغول ورق بازی و شرط بندی و… بودند ابراهیم با دیدن آن وضعیت خیلی عصبانی شــد. اما چیزی نگفت. من جلو :آمدم و آقا ابراهیم را معرفی کردم و گفتم ایشان از دوستان بنده و قهرمان والیبال و کشتی هستند. بچه ها هم با ابراهیم .سام و احوالپرسی کردند بعد طوری که کسی متوجه نشود، ابراهیم به من پول داد و گفت: برو ده تا .بستنی بگیر و سریع بیا آن شــب ابراهیــم با تعدادی بســتنی و حرف زدن و گفتــن و خندیدن، با .بچه های محل ما رفیق شد درآخر هم از حرام بودن ورق بازی گفت. وقتی از کوچه خارج می شدیم !تمام کارت ها پاره شده و در جوب ریخته شده بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
‌🌷مهدی شناسی ۴۲۰🌷 🌹ﻣﻘﺮّ ﺑﻔﻀﻠﻜﻢ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ◀️ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻓﻀﻞ ﺷﻤﺎ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻧﻔسم. ﻣﻦ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ که ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺣﺘﻲ ﺍﻧﺒﻴﺎﺀ ﺍﻟﻬﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺳﻲ ﻭ ﻋﻴﺴﻲ ﻫﻢ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﻣﺘﮕﺰﺍﺭ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ◀️ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ امام زمان علیه السلام ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﻭﻧﮕﺮﺍﻳﻲ ﻭ ﺫﻛﺮ ﻧﻜﺮﺩﻥ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻣﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ. ◀️ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻫﻢ ﻟﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻢ ﻗلبﻲ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻳﻨﺖ ﻣﺠﺎﻟﺲ، ﺫﻛﺮ ﺍﻭﻟﻴﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ است ﻭ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ. ◀️ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺍﺯ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻋﻘﻮﻝ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻣّﺎ: ﺁﺏ ﺩﺭﻳﺎ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﻛﺸﻴﺪ          ﻫﻢ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺗﺸﻨﮕﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﺸﻴﺪ... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
میلاد دختر زهراست هر کجا بنگری شعف برپاست خانه مصطفی شده گلشن دیده مرتضی شده روشن مونس و یار مجتبی آمد حامی شاه کربلا آمد میلاد زینب کبری (س) و روز پرستار مبارک 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat