eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی...✋ 🌱سلام بر تو ای گوهری که خدا تو را برای خودش آفریده است. سلام بر تو که تمام حقایق عالم، پرتویی از خورشید توست. سلام بر تو و بر روز طلوعت... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🔆💠🔅💠🔅💠🔅💠🔅💠 💠🔅💠🔅💠 ❣️ 💠 صالح درد داشت و خوابش نمیبرد. طول اتاق را راه می رفت و دور بازوی بریده اش را چنگ می زد و لبش را می گزید. هر چه مُسکن خورده بود بی فایده بود. توی آن گیرودار به من هم امر می کرد که از تخت پایین نیایم و حصر استراحت مطلق را نشکنم😔 بی توجه به حکم جدی اش بلند شدم و لباس پوشیدم و به صالح کمک کردم لباسش را عوض کند که او را به بیمارستان برسانم. هر چه امر کرد و دستور داد گوش ندادم. اتومبیل را از حیاط بیرون زدم و او را به اولین بیمارستان رساندم. توی اورژانس پانسمان را عوض کردند و آمپول مُسکن قوی تزریق کردند شاید دردش آرام شود😔 وقتی پانسمان را عوض کردند خیلی اصرار داشت که از اتاق بیرون بروم اما مصرانه ماندم و صالح را تنها نگذاشتم. وقتی پیراهنش را درآورد و جای خالی بازوی بریده اش و زخم های تازه ی بازویش به قلب رنجور و فشرده ام دهان کجی کرد، تحمل دیدنش آنقدر سخت و جانفرسا بود که کمرم خم شد و دستم را به لبه ی تخت صالح گرفتم. صالح با دستش زیر بازویم را گرفت و مرا کنار خودش نشاند. ــ من که گفتم برو بیرون خانومی😔 ــ نه چیزی نیست صالح جان😔 کمی سرگیجه دارم تو نگران نباش😢 زخمش هنوز تازه بود و از گوشه و کنار زخم باز شده اش چیزی شبیه به خونآبه می آمد. دلم ریش می شد وقتی آن صحنه را می دیدم...😭 "خدایا شکرت" بی صدا وارد منزل شدیم و به اتاقمان رفتیم. چیزی به اذان صبح نمانده بود و صالح قصد نماز داشت اما... نمی دانست بایک دست چگونه باید وضو بگیرد😔😭 سعی کردم آرام از اتاق بیرون بروم. هنوز دوساعت نشده بود که خوابش برده بود. قرار بود دوستانش به دیدنش بیایند. صبحانه را آماده کردم. سعی داشتم در سکوت، خانه رامرتب و تمیز کنم. سلما هم نبود. صحنه ی دلخراش زخم دست صالح که به یادم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
📌 «مادر است ؛ عادت به دل بستن دارد نه دل بریدن .... » 🔹 حاجیه خانم خدیجه حسنخانی ، مادر شهید حق وردیان می‌گوید: داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد. ◇ شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم…! 📎 پ.ن تصویر: گیلان_تصویر وداع مادر با فرزندش چند روز قبل از شهادت 🌷🌷  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
‌🌷مهدی شناسی ۴۴۷🌷 🌹ﻓَﻤَﻌَﻜُﻢْ ﻣَﻌَﻜُﻢْ ﻟَﺎ ﻣَﻊَ ﻋَﺪُﻭِّﻛُﻢْ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍀 ﻣﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻤﺎ.   🍀ﻓﺎﺀ ﺩﺭ «ﻣﻌﻜﻢ» ﺑﻪ معنای این است که ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻻ‌ﻥ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪ ﺑﻤﺎﻧﺪ.  ﺍﮔﺮ ﺑﻴﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻚ ﺗﻚ ﻣﺎ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ. 🍀 ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﻌﻴﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﻭ ﻣﺼﺎﺣﺒﺖ ﺍﺳﺖ، ﻻ‌ﺯﻣﻪ ﻣﻌﻴﺖ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺟﺬﺏ ﻭ ﺍﻧﺠﺬﺍﺑﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻻن امام زمانم ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﻭﺳﺘشاﻥ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ایشان ﺭﺍ می کنم. 🍀یعنی امام من ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻛﻨﻢ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ. ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﻭ هم ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼ‌ﺷﻢ ﺑﺮ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻳﺪ. 🍀 ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﻌﻴﺖ، ﻣﻌﻴﺖ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ، ﺍﺻﻼ‌ ﻗﻮﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﻣﺼﺎﺣﺒﺖ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺭﻱ ﺑﺎ امام ﺍﺳﺖ، ﻣﻌﻜﻢ ﺑﺎﻟﻘﻠﺐ ، ﻣﻌﻜﻢ ﺑﺎﻟﻠﺴﺎﻥ. 🍀ﻣﻮﻻ‌ﻱ ﻣﻦ،ﻣﻦ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺩﺍﺋﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ‌ﺍﻡ ﺍﺣﺴﺎﺱ، ﻛﻨﻢ، ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ ! ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺷﻤﺎ. ☘ﻣﻌﻜﻢ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻌﻴﺖ ﺑﺎ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﺳﻄﻪ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ی ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻳﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﺎﻥ، ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺭﻡ . ☘ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻭﺻﻞ ﺑﺎﺷﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﺻﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﭘﺲ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ، ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﻲ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﻢ ﻭ ﺩﺳﺖ شخص ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻢ. ☘ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺷﺎﺭﺣﻴﻦ ﻣﻲ‌‌ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﻣﻌﻜﻢ ﺩﻭﻣﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﻜﻢ ﺍﻭﻝ ﻓﻲ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ ﻭ ﻣﻌﻜﻢ ﺩﻭﻡ ﻓﻲ ﺍﻻ‌ﺧﺮﻩ ﺍﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺗﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ. ☘ﻭﻗﺘﻲ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻱ‌ﺍﻡ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺳﭙری ﻣﻲ‌ ﻛﻨﻢ. ☘ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﮔﻔﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ: ﻣﻌﻜﻢِ ﺍﻭﻝ ﺍﻻ‌ﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﻜﻢ ﺩﻭﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﻻ‌ﻧﻢ ﻭ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺬﺭﺍﻧﻢ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻣﻌﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ.ﺑﺎﻳﺪ ﺯﺣﻤﺖ ﺑکشم،ﺧﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺧﺮﺝ ﻛنم. ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﭼﺸﻢ ﺑﭙﻮﺷﻢ. ﺣﺘﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﻻ‌ﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺑﮕﺬﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ. ☘ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ امام هادی علیه السلام به ما ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻨﺪ که ﻋﺸﻖ امام ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﮔﻬﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ مﺎﻥ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ما ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻫﻢ ﺳﺨﺘﻲ‌ﻫﺎﻱ ما ﻭ ﺧﻮﺷﻴﻬﺎﻳماﻥ ﺑﺎ امام زمانمان ﺳﭙﺮﻱ ﺷﻮﺩ. 🌸ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺯﺍﺋﺮ ﺑﺎ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﻲ ﺑﺎ ﻧﺎﻳﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﮔﻮﻳﺎ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﻧﺎﻳﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺻﻒ "ﻣﻌﻜﻢ" ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ما "ﻻ‌ﻣﻌﻜﻢ" ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻫیم ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﺷیم.ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻭ ﮔﺰﻳﻨﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭﺳﺖ "ﻣﻌﻜﻢ ﻭ ﻻ‌ ﻣﻊ ﻋﺪﻭﻛﻢ" ، ﮔﺰﻳﻨﻪ ﺳﻮﻣﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ. 🌸ﻗﺮﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻲ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﻮﻣﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﻲ‌ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﻣﺆﻣﻦ ﻭ ﻛﺎﻓﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻌﻜﻢ ﻭ ﻋﺪﻭﻛﻢ ، ﻻ‌ ﻣﻊ ﻋﺪﻭﻛﻢ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﺩ.اﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﺴﻲ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻣﺎﻡ. 🌸ﻧﻜﺘﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻧﻤﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ «ﻻ‌ﻣﻊ ﺍﻋﺪﺍﺋﻜﻢ » ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: «ﻣﻊ ﻋﺪﻭﻛﻢ» ﺯﻳﺮﺍ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻋﺪﺍﻭﺕ ﺍﺳﺖ و ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺩﺷﻤﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻛﺎﻣﻼ‌ ﻭﺍﺿﺢ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ. 🌸ما ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺻﻲ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻧداریم ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮ ﻃﺮﺯ ﻓﻜﺮ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. ﻫﺮ ﻃﺮﺯ ﺗﻔﻜﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺳﺖ... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
▓ 🌹شهـید حمــید رضا مدنی: شـــیمیایی بود برای درمـــــان به انگلیس اعــزام شد خـــــون لازم داشت گفت خون نزنید تـــوجه نکردند!! هرچه زدند بدنش نپذیرفت خون یک جواب داد پزشکش مسلمان شد گفت: ست! 💌  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
در تاریخ بنویسید در یک شب جوون رشید برای جلوگیری از ورود اشرار به کشورشون شدند اما صدای یک سلبریتی بی غیرت در نیومد ، اما اگر فردا قاتلشون رو بخوان اعدام کنند همه میشن مدافع حقوق بشر.. ــــــــــــــــــــــــ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خـــــدایا 💫 🌸دلهای دوستانم را 💫سرشاراز نور و شـادی کن 🌸 وآنچه را که 💫به بهترین بندگانت 🌸عطا میفرمایی 💫به آنها نیـز عطا فرما شبتون آروم و در پناه خدا 🌸 🌸🍃 @hedye110
سلام بر مهدى امّت‌ها✋ سلام بر هدایت گر قلوب سلام حضرت آرامش هر کجا اسم شما را می‌بینم هر کجا که نامتان به میان می‌آید حال دل همه خوب می‌شود چه رسد به اینکه صدای اناالمهدی تان در گوش زمین بپیچد ... ! أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🤲 مْ ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌ دوست گشاییم دفتر صبح را بسم الله النور✨ روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم در این روز به ما رحمت و برکت ببخش و کمک‌مان کن تا زیباترین روز را داشته باشیم الهی به امید تو 💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷   @hedye110
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت چهلم(زندگینامه پیامبر) ✨فردا صبح لشکر کوچک اسلام با روحیه ای نیرومند، در برابر دشمن صف کشیدند. قبلا پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنها پیشنهاد صلح کرد تا عذر و بهانه ای باقی نماند و نماینده ای میان آنان فرستاد که من دوست ندارم، شما نخستین گروهی باشید که مورد حمله ما قرار می گیرید. بعضی از سران قریش مایل بودند صلح کنند، ولی باز ابوجهل مانع شد. سرانجام آتش جنگ شعله ور گردید، حمزه عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) که جوان ترین افراد لشکر بودند و جمعی دیگر از حنگجویان سپاه اسلام، در جنگ های تن به تن که سنت آن روز بود، ضربات شدیدی بر پیکر حریفان خود زدند و آنها را از پای درآوردند. 🍁روحیه دشمن باز ضعیف تر شد، ابوجهل فرمان حمله عمومی صادر کرد و قبلا دستور داده بود، آن دسته از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) که از مدینه اند به قتل برسانند و مهاجرین مکه را اسیر کنند و برای انجام یک سلسله تبلیغات به مکه بیاورند. لحظات حساسی بود، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مسلمانان دستور داده که، زیاد به انبوه جمعیت نگاه نکنند و تنها به حریفان خود بنگرند و دندان ها را روی هم فشار دهند و سخن کمتر بگویند و از خداوند مدد بخواهند و از فرمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در همه حال سرپیچی نکنند و به پیروزی نهایی امیدوار باشند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: پروردگارا! اگر این گروه کشته شوند، کسی تو را پرستش نخواهد کرد. 🍁باد به شدت به سوی لشکر قریش می وزید و مسلمانان پشت به باد به آنها حمله می کردند، استقامت و پایمردی و دلاوری های آنها، قریش را در تنگنا قرار داده بود. در نتیجه هفتاد نفر از سپاه دشمن که ابوجهل در میان آنها بود، کشته شدند و در میان خاک غلطیدند و هفتاد نفر به دست مسلمانان اسیر گشتند، ولی مسلمانان تعداد کمی کشته، بیشتر ندادند. آنگاه به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) کشته های دشمن را در چاه بدر افکندند، غیر از اُمَیَّة بن خَلَف که در همان جایی که کشته شده بود، او را زیر خاک و سنگ کردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر سر چاه بدر ایستاد و گفت: ای به چاه افتادگان! ای عُتبة و ای شَیْبَه و ای ابوجهل، یکی یکی همه آنها که در چاه بودند نام برد و شمرد، بدخویشانی برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) خود بودید، مردم مرا راستگو دانستند و شما مرا بیرون کردید، مردم مرا یاری کردند و شما به جنگ من برخاستید. سپس گفت: آیا آنچه را پروردگار به شما وعده داده بود حق یافتید؟ من آن چه را پروردگارم، به من وعده داده بود، حق یافتم. کسانی از صحابه گفتند: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آیا با لاشه های مردگان سخن می گویی؟ فرمود: اینان گفتار مرا می شنوند و لکن نمی توانند پاسخ دهند، آن چه را گفتم شنیدند و دانسته اند که وعده پروردگارشان حق است. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59