eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
شبتون بخیر التماس دعای فراوان @shohada_vamahdawiat 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃
﷽❣ ❣﷽ سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم سلام ای که به نامت، سرشته آب و گلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مُشتعلم 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
❤️ 💚تا نورنشسته برلبان تو علی 👌تا عشق بود چراغ جان تو علی 💚آن صحنه و آن حماسه ی روزغدیر 👌خاریست به چشم منکران تو علی 🌸 🎉 💕 @shohada_vamahdawiat
@babolharam_net_Bazri_ghadir_940710001_(www.rasekhoon.net).mp3
3.95M
|⇦• خوانی ویژۀ عیدالله الاکبر عید غدیر خم به نفسِ حاج محمد بذری•✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ ستاره ای ست برای خودش ولی کنار علی می شود قسم به نقطه ی زیرین باء بسم الله ست معنی ، سخن کنم کوتاه @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🍃🍃 قدر زَر ، زَرگر شناسد، قدر زهرا را على علتش این است دامادِ پیمبر می شود بیشتر کار برادر را برادر می رسد حق بده پس باتو پیغمبر برادر می شود معجزات چشمهایت خَلقِ صاحب معجزه ست دُلدُلَت رد میشود سنگ همه زَر می شود تو میان خانه هم باشى همه ذبح تواند تو به خیبر هم نیایى فتحِ خیبر می شود هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت با تو بیعت میکند بعداً پیمبر می شود دوستى از دوستانِ دوستان تو اگر در جهنم هم که باشد آخرش در می شود ____ هو الغني الحميد، هو العلي الکبير هو الغفور الرحيم، هو اللطيف الخبير هو الولي الودود، هو السميع البصر هو الرئوف الکبير، هو الولي القدير که در تمام وجود، گرفته عيد غدير عيدي بس جانفزا، عيدي بس دلپذير عيد خداي جلي، عيد ولاي علي عيد رسول خدا، عيد بزرگ علي عيد تمام نعم ، نعمت بي حد شده مُلک خدا سر به سر، خُلدِ مُخلّد شده شادتر از خَلقِ خود، خالقِ سرمد شده آيه ي اکمال دين، هديه به احمد شده معرّف شير حق، رسول امجد شده بلکه محمد، علي، علي، محمد شده ثناي حيدر کنيد، علي علي سر کنيد بَلّغ ما اُنزِلَ اِليک از بر کنيد نداي اکمال دين، عيدي خاص خداست حيات دين خدا، از اين مبارک نداست تمام عالم پُر از، علي علي يکصداست وجودش از هم جدا، هر که ز حيدر جداست علي سراجُ المُنير، علي طَريقُ الهُدي است طريق تا انتها، سراج از ابتداست عروج حق تا علي است، تمام دين يا علي است بخوان بخوان جبرئيل، بگو که مولا علي است زعيم خلق جهان، علي است آري علي است رسول را جانِ جان، علي است آري علي است کتاب حق را زبان، علي است آري علي است خطاب حق را بيان، علي است آري علي است امام پيش از زمان، علي است آري علي است بهشت را ميزبان، علي است آري علي است جانِ پيمبر يکي است، ساقي کوثر يکي است چه باک از دشمنان، بگو که حيدر يکي است نداي قرآن علي، نظام قرآن علي است حروف قرآن علي، کلام قرآن علي است صلاة قرآن علي، صيام قرآن علي است پيام قرآن علي، امام قرآن علي است قوام قرآن علي، نظام قرآن علي است تمام دين نه، بگو، تمام قرآن علي است قيام يعني علي، قعود يعني علي رکوع يعني علي، سجود يعني علي مشام خصم علي، کجا و بوي بهشت علي است بوي بهشت، علي است روي بهشت شيعه ي او راست پا، بر سر کوي بهشت علي است خُلق بهشت، علي است خوي بهشت شيعه کند کار خضر، بر لب جوي بهشت آي علي دوستان، پيش بسوي بهشت نجاتتان سرنوشت، بهشتتان در سرشت بهتش يعني غدير، غدير يعني بهشت سقيفه آن سو برو، غدير از آن ماست غدير توحيد ما، غدير ايمان ماست غدير پيوند ما، غدير پيمان ماست غدير در روز حشر، صراط و ميزان ماست غدير تفسير نور، غدير فُرقان ماست غدير فردوس ما، غدير رضوان ماست مپرس ما کيستيم، چه بوده و چيستيم بجان مولا قسم، سقيفه اي نيستيم 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃 @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چند میگیری شهید بشی؟!!! 🔹توی دوره و زمانه ای زندگی می کنیم که آدمیزاد برای پول هرکاری می کند، آدم می کشند، آبرو می برند، رای جمع می کنند، ولی عده ای هستند که جان ناقابلشان را در کف دست گرفته و با اندک مقرری به نام حقوق از همان یک عده که برای پول هرکاری می کنند دفاع می کنند. راستی شمایی که برای پول هرکاری می کنی! چند میگیری شهید بشی...!!! 🔹شهید ریاحی نژاد از افسران پلیس اطلاعات کرمان بیست و چهارم بهمن ۹۸ در شهر عنبرآباد بر اثر درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل گردید ➥ @shohada_vamahdawiat
روز نهم ماه محرّم فرا مى رسد، آب را بر روى شما بسته اند، تشنگى بيداد مى كند. تو در كنار خيمه ها ايستاده اى كه هياهويى را مى شنوى. صداى طبل و شيپور مى آيد! اين شيپور جنگ است. سى هزار نفر آماده اند تا به سوى شما هجوم آورند، فريادها به آسمان مى رود. همه منتظرند تا "عُمَرسَعد" فرمان آغاز جنگ را صادر كند، او امروز فرمانده اصلى سپاه كوفه است، لبخندى بر چهره او نشسته است، او دستور حركت مى دهد، سپاه به سوى شما هجوم مى آورد. تو نگاه مى كنى، حسين(ع) با عبّاس سخن مى گويد، عبّاس به سوى سپاه كوفه مى رود و از آنان مى خواهد كه تا فردا صبح صبر كنند و آن گاه جنگ را آغاز كنند، امشب كه شب عاشورا است همه مى خواهند نماز بخوانند و با خداى خود راز و نياز كنند. شب فرا مى رسد، تو در خيمه مادر هستى، نماز مى خوانى، قرآن تلاوت مى كنى، مادر صداى قرآن خواندن تو را مى شنود... پاسى از شب مى گذرد، مادر تو را صدا مى زند و مى گويد: "پسرم! به خيمه مولايت برو، او همه يارانش را به حضور طلبيده است، برخيز!". تو سجّاده ات را جمع مى كنى و از خيمه بيرون مى روى، همه به سوى خيمه حسين(ع) مى روند. وارد خيمه مى شوى، سلام مى كنى و گوشه اى مى نشينى. بوى بهشت به مشام جان مى رسد. ديدار شمع و پروانه هاست! با خود فكر مى كنى كه چرا حسين(ع) همه ياران را به حضور طلبيده است. آيا حسين(ع) دستورى دارد؟ آيا خطرى خيمه گاه را تهديد مى كند؟ همه مثل تو منتظر هستند، لحظاتى مى گذرد، اكنون حسين(ع) از جاى خود برمى خيزد و نگاهى به شما مى كند و مى گويد: "من خداى مهربان را ستايش مى كنم و در همه شادى ها و غم ها او را شكر مى گويم". حسين(ع) لحظه اى سكوت مى كند، سپس چنين مى گويد: "ياران خوبم! من يارانى به خوبى و وفادارى شما نمى شناسم. بدانيد كه ما فقط امشب را مهلت داريم و فردا روز جنگ است. اكنون به همه شما اجازه مى دهم كه از اين صحرا برويد. بيعت خود را از شما برداشتم، برويد، هيچ چيز مانع رفتن شما نيست. اينك شب است و تاريكى! اين پرده سياه شب را غنيمت بشماريد و از اين جا برويد و مرا تنها گذاريد". سخن حسين(ع) به پايان مى رسد، امّا غوغايى در خيمه به پا مى شود، تو مثل بقيّه، گمان نمى كردى كه حسين(ع) بخواهد اين سخنان را بگويد. همه، گريه مى كنند. اى حسين! چقدر آقا و بزرگوارى! چرا مى خواهى تنها شوى؟ چرا مى خواهى جان ما را نجات دهى؟ آتشى در جان ها افتاده است. اشك است و گريه هاى بى تاب و شانه هاى لرزان! كجا برويم؟ چگونه كربلا را رها كنيم؟ عبّاس برمى خيزد، صدايش مى لرزد، گويا خيلى گريه كرده است. او مى گويد: "خدا آن روز را نياورد كه ما زنده باشيم و تو در ميان ما نباشى. ديگر بار گريه به عبّاس فرصت نمى دهد. با گريه عبّاس، صداى گريه همه بلند مى شود. حسين(ع) آرام آرام اشك مى ريزد و در حق برادر دعا مى كند. سخنان عبّاس به دل همه آتش غيرت مى زند. مسلم بن عَوْسجه مى ايستد و چنين مى گويد: "به خدا قسم، اگر هفتاد بار كشته شوم و سپس زنده شوم و در راه تو كشته شوم و دشمنانت بدن مرا بسوزانند، هرگز از تو جدا نمى شوم و در راه تو جان خويش را فدا مى كنم، امّا چه كنم كه يك جان بيشتر ندارم". زُهير از انتهاى مجلس با صداى لرزان فرياد مى زند: "به خدا دوست داشتم در راه تو كشته شوم و ديگر بار زنده شوم و بار ديگر كشته شوم و هزار بار بلاگردانِ وجود تو باشم". هر كسى با زبانى، وفادارى خود را نشان مى دهد، حسين(ع) به آنان نگاهى مى كند و مى گويد: "خداوند به شما جزاى خير دهد! بدانيد كه فردا همه شما به شهادت خواهيد رسيد و هيچ كدام از شما زنده نخواهيد ماند". همه خدا را شكر مى كنند و مى گويند: "خدا را ستايش مى كنيم كه به ما توفيق يارى تو را داده است. 🌹🌹🌹🍃🍃🍃 (ع) eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون بخیر التماس دعای فراوان @shohada_vamahdawiat 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم سلام ای که به نامت، سرشته آب و گلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مُشتعلم #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
اكنون تو فقط نگاه مى كنى! مى بينى كه همه با شنيدن خبر شهادت خود، غرقِ شادى هستند و بوى خوش اطاعت يار، فضا را پر كرده است، امّا هنوز سؤالى در ذهن تو باقى مانده است. سر خود را بالا مى گيرى و به چهره عمو نگاه مى كنى. منتظر هستى تا نگاه عمو به تو بيفتد. تو مقدارى قد مى كشى تا خود به عمو، نشان بدهى. نكند كه فراموش شده باشى!! لحظه اى فكر مى كنى و تصميم خود را مى گيرى، از جا برمى خيزى و مى گويى: "عمو جان! آيا فردا من نيز كشته خواهم شد؟" با اين سخن، اندوهى غريب بر چهره عمو مى نشانى. و دوباره سكوت است و سكوت. همه مى خواهند بدانند عمو و پسر برادر چه مى گويند؟ چشم ها گاه به حسين(ع) نگاه مى كند و گاه به تو. چرا اين سؤال را مى پرسى؟ مگر امام نفرمود همه كشته خواهيم شد! امّا نه! تو حق دارى سؤال كنى. آخر كشتن نوجوان كه رسم مردانگى نيست. تو تنها نوجوان هستى، حسين(ع) قامت زيباى تو را مى بيند. اندوه را با لبخند پيوند مى زند و مى پرسد: ــ پسرم! مرگ در نگاه تو چگونه است؟ ــ مرگ براى من از عسل شيرين تر است. چه زيبا و شيرين پاسخ دادى! همه از جواب تو، جانى دوباره مى گيرند و بر تو آفرين مى گويند. تو شيوايى سخن را از پدرت، حسن(ع) به ارث برده اى. امام با تو سخن مى گويد: "عمويت به فدايت! آرى، تو هم شهيد خواهى شد". با شنيدن اين سخن، شادى و نشاط تمام وجود تو را فرا مى گيرد، تو آسوده خاطر شده اى، گويا به اوج آسمان ها پر مى كشى. اكنون حسين(ع) نگاهى به ياران مى كند و مى گويد: "سرهاى خود را بالا بگيريد و جايگاه خود را در بهشت ببينيد". همه، به سوى آسمان نگاه مى كنند. پرده ها كنار مى رود و بهشت نمايان مى شود. خداى من! اين جا بهشت است! چقدر با صفاست... ❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃 (ع) eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام ......... سلام و بی ریا.... فقط سلام سخته... از چی بگم ، سخن گفتن از دل سخته،بهمون گفتن از دل بنویسین مگه به همین راحتیه، دلت باید پاک و آسمانی باشه که بتونی بنویسی با همین دل غبار آلود ، با همین دل سنگین ، با همین حال دل می نویسم نمی خوام از یه چیز یا چه می دونم رویه نظم خاصی حرف بزنم می خوام آشفته و پریشان بنویسم خب از دل آشفته که نمی شه انتظار نظم داشت ، نمی شه انتظار داشت که خوب بنویسه ، نمی شه انتظار داشت چیزی بنویسه که همه رو جذب خودش کنه. اروند که رفتیم جلوی ورودی یه تابلو زده بود:چیزی رو که گم کردی اینجا پیدا می کنی ... دوست داشتم پای تابلو بنویسم؛ می تونم خدامو پیدا کنم... 🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹روز اعزام محسن رسیده بود، همین طور که داشتم اززیر قرآن ردش می کردم با خنده گفت: من میرم و شهید میشم. از این حرف خندم گرفتو بهش گفتم : مادرجون پدرت اون همه سال توی جبهه مبارزه کرد و شهید نشد، توی میخوای شهید بشی؟؟ اصلا الان جنگ کجا بود 🔹محسن گفت حتما نباید جنگ باشه که با اشرار درگیر میشم 🔹منم به شوخی گفتم تو اصلا می دونی اشرار چیه؟؟ 🔹شهید محسن فغانی مهرماه 81 در سیستان و بلوچستان طی درگیری با اشرار مسلح به شهادت میرسه ➥ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ 🌼چشم در برابرچشم ✍در تاریکی شب دزدی به خانه پیرزنی می خزد .هنگام عبور از کنار دیوار میخ طویله ای که به دیوار کوبیده شده به چشم دزد فرو می رود. صبح زود دزد برای شکایت از نابینا شدن یک چشمش به نزد پادشاه عادل زمان می رود و ماوقع راشرح می دهد. پادشاه دستور می دهد پیرزن را آماده کنند و برای اجرای عدالت یک چشم وی را از کاسه در آورند. پیرزن با ناله می گوید که پیری رنجورم وتوان کوبیدن آن میخ به دیوار را ندارم . میخ را آهنگر شهر ساخته وخود او آنرا بردیوار کوبیده است. اگر مقصری هست من نیستم. پادشاه دستور می دهد که آهنگر شهر را حاضر کرده و برای اجرای عدالت یک چشم او را کور کنند. آهنگر به زاری می افتد ومی گوید من اهنگرم و برای سربازان شما سلاح وشمشیر و خنجر و نیزه می سازم. من برای اینکار به هردو چشم خود نیاز دارم . اگر مرا کور کنید تکلیف سلاح سربازان شاه چه می شود. شاه می پرسد پس پیشنهاد تو برای اجرای عدالت چیست؟ آهنگر می گوید من کسی را میشناسم که به یک چشم بیشتر نیاز ندارد و او همان شکارچی شماست.او هنگام شکار یک چشم خود را می بندد ومعلوم است که به یک چشم بیشتر نیاز ندارد. پادشاه بلافاصله دستور حاضر کردن شکارچی را می دهد. شکارچی نیز به عجز و لابه می افتاد و توضیح می دهد که من شکارچی مخصوص شماهستم .من اول باید بتوانم با دوچشم شکار را خوب ببینم و موقعیت را بسنجم و سپس تیر در کنم. این کار با یک چشم امکان پذیر نیست. پادشاه که دیگر کلافه شده بود به او می گوید که من تو را می بخشم بشرطی که بتوانی یکی را برای اجرای عدالت به ما معرفی کنی. شکارچی فورا می گوید آن شخصی که در بارگاه برای شما نی مینوازد، هنگام نواختن هر دوچشمش را می بندد. پس اگر برای اجرای عدالت هم یک چشم او از کاسه در آورده شود کسی زیانی نخواهد دید. موسیقیدان نی نواز را حاضر می کنند و بدون بحثی یک چشمش را از کاسه در می آورند که مردمان آسوده بخوابند که عدالت اجرا شده است. 📚برگرفته از نمایشنامه "چشم در برابرچشم" اثر زنده یاد غلامحسین ساعدی ‌‌‌‌🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃 @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ هان مردمان! در قرآن انديشه كنيد و ژرفي آيات آن را دريابيد و بر محكماتش نظر كنيد و از متشابهاتش پيروي ننماييد. پس به خدا سوگند كه باطن ها و تفسير آن را آشكار نمي كند مگر همين كه دست و بازوي او را گرفته منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🌹🌹🍃 وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَي) وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَي. و بالا آورده ام و اعلام مي دارم كه: هر آن كه من سرپرست اويم، اين علي سرپرست اوست. و او علي بن ابي طالب است، برادر و وصي من كه سرپرستي و ولايت او حكمي است از سوي خدا كه بر من فرستاده شده است. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
📜 ✨وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ ✨لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ ✨إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ ﴿۷﴾ ✨و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد ✨كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد ✨نعمت شما را افزون خواهم كرد ✨و اگر ناسپاسى نماييد قطعا ✨عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍آیه ۷ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌺مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده 🌟فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده 🌟کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است 🌺خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است 🌹20 ذیحجه ✨🌸 (ع)🎉 💕💖 @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ اے قیام ڪنندهٔ بـہ حق جہــاڹ انتظار قدومت را مي‌ڪشد چشمماڹ را بہ دیده وصاڸ روشڹ ڪڹ اے روشڹ تر از هرروشنایي #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
با شمایم شهدا گوش کنید، هر چه دیدید ز کردار بدم، همه نادیده بگیرید فراموش کنید. شعر دلتنگی من را به یقین می شنوید، حال افسرده ی من را به یقین می دانید، ✨آرزویم این است✨ کاش می شد که شهادت نصیبم می شد... @shohada_vamahdawiat 🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
⚪️ راوی بمانیم: 1️⃣3️⃣ دست خدا بالای همه دست هاست. ✋🏻 معاشِرَ النّاسِ، إنّی قَدْ بَینْتُ لَکُمْ وَأَفْهَمْتُکُمْ، وَهذا عَلِی یفْهِمُکُمْ بَعْدی. أَلا وَاءنّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکُمْ اءلی مُصافَقَتی عَلی بَیعَتِهِ وَالاْءقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی. ✋🏻 ألا وَاءنّی قَدْ بایعْتُ اللّه‏َ وَعَلِی قَدْ بایعَنی، وَأَنَا آخِذُکُمْ بِالْبَیعَةِ لَهُ عَنِ اللّه‏ِ عَزَّ وَجَلَّ. «إنَّ الَّذینَ یبایعُونَکَ إنَّما یبایعُونَ اللّه‏َ، یدُ اللّه‏ِ فَوْقَ أَیدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما ینْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَمَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللّه‏َ فَسَیؤْتیهِ أَجْرا عَظیما». ✋🏻 ای مردم، من برایتان روشن کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می‌ ‏فهماند. بدانید که من بعد از پایان خطابه ‏‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌ ‏خوانم. ✋🏻 بدانید که من با خدا کرده‏‌ ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می ‏‌گیرم. «اِنَّ الَّذینَ یبایعُونَکَ اِنَّما یبایعُونَ اللّه‏َ...»: «کسانی که با تو بیعت می ‏‌کنند در واقع با خدا بیعت می ‏‌کنند، دست خداوند بر روی دست آنان است. پس هر کس بیعت را بشکند بر ضرر خود اوست، و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظیمی عنایت خواهد کرد». 📚 خطابه رسول الله (ص) در روز @shohada_vamahdawiat ❤️❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃
30.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ راوی بمانیم 🔆 دست خدا بالای همه دست هاست. 🎙 استاد حاج سیّد علی خاتمی خوانساری @shohada_vamahdawiat
شب عاشورا است و من مات و مبهوت اين سخن تو شده ام: اَحْلى مِنَ الْعَسَل. "مرگ براى من از عسل شيرين تر است". اين سخن چقدر عمق دارد! من بايد ساعت ها در آن فكر كنم... اين جمله تو، يك مكتب فكرى است، يك دنيا حرف دارد! وقتى كه حسين(ع) اين سخن تو را شنيد به تو گفت: "عمويت به فدايت!". حسين(ع) حجّت خداست، سخن او از روى احساس نيست، سخن او حق است، حسين(ع) چه رازى در سخن تو يافت كه به تو گفت: "جانم به فدايت"! اى قاسم! به من فرصت بده تا فكر كنم، ياريم كن! دستم را بگير تا بتوانم شرح اين سخن تو را بنويسم. وقتى تاريخ انسان را مى خوانم مى بينم كه انسان همواره از مرگ ترسيده است، ترس از مرگ، ريشه در عمق تاريخ دارد، فرهنگ هاى مختلف تلاش كرده اند به گونه اى با اين ترس مقابله كنند. عدّه اى بر اين باورند كه نبايد به مرگ فكر كرد، آنان مى گويند كه نبايد براى كودكان از مرگ گفت. آيا اگر من به مرگ فكر نكنم، اين ترس تمام مى شود؟ وقتى هر روز مى بينم كه عدّه اى به كام مرگ، فرو مى روند، چگونه مى توانم مرگ را فراموش كنم. من مرگ دوستان، همسايگان و آشنايان را با چشم خود مى بينم. ميل به بقا در فطرت هر انسانى هست، امّا اين هم فطرت انسان است كه به مرگ مى انديشد، كسى كه مرگ را نابودى مى پندارد، نمى تواند آن را از ياد ببرد، بلكه تلاش مى كند از آن فرار كند، ولى مگر تلاش ها براى فرار از مرگ، فايده اى دارد؟ شنيده ام كه مادرِ همه اضطراب هاى انسانى، ترس از مرگ است، كسى كه فلسفه زندگى را نشناخته است از مرگ مى هراسد. اگر من بخواهم از مرگ نهراسم، بايد فلسفه زندگى را درك كنم. به راستى من براى چه به اينجا آمده ام؟ براى چه آفريده شده ام؟ چرا من اين قدر دغدغه آب و نان دارم؟ قبل از هر چيز، بايد به سه سؤال پاسخ دهم: براى چه آفريده شده ام؟ چگونه بايد زندگى كنم؟ براى چه بايد زندگى كنم؟ پاسخ به اين سؤال ها، ريشه آگاهى من است. هركس جواب اين سؤال ها را بداند، مرگ را مثل تو زيبا مى بيند. هر انسانى كه به اين سه سؤال فكر نكند، سؤالات ديگر براى او مهم مى شود و آن وقت است كه او از سعادت دور مى شود. گاهى از خود مى پرسم: غذاى من چه بايد باشد؟ ماشين من چگونه بايد باشد؟ چرا من خانه اى براى خود ندارم؟ آب و نان و خانه، مسأله واقعى من نيست، آنچه مرا به سوى سعادت مى برد، پاسخ به اين سه سؤال اصلى است: "براى چه آفريده شده ام؟ چگونه بايد زندگى كنم؟ براى چه بايد زندگى كنم؟". من بايد پاسخ اين سؤالات را قبل از هر چيز ديگر، بيابم. اى قاسم! پيام بزرگ تو اين است: "مرگ، زيبا و دلنشين است"، اين سخن تو مى خواهد مرا با فلسفه زندگى آشنا كند. من چنان گرفتار اين دنيا شده ام كه فرصت نكرده ام پاسخ اين سؤالات را بيابم. من به ثروت و مال دنيا، بيشتر از فلسفه زندگى اهميّت دادم و اين ريشه همه گرفتارى هاى من است. تو بر سر من فرياد زدى، مرا امتحان كردى. تا زمانى كه مثل تو مرگ را زيبا نبينم، پيرو حسين(ع) نيستم! من ادّعا مى كنم پيرو حسين(ع) هستم، امّا از مرگ مى هراسم، حقيقت را مى گويم، من از مرگ مى ترسم... اكنون به سخن تو رسيده ام. اين سخن تو مرا به فكر وا داشته است... وقت آن است كه من از خود سؤال كنم... 🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃🍃 (ع) eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
: 🌸🍃خداوندا ! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در بین الحرمین برهنه دواندم، در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم. 🌸🍃امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی @shohada_vamahdawiat
شنيدم قصد برگشت از سفر داري،خدا را شكر شنيدم خواهي از رخ پرده برداري،خدا را شكر هميشه در فراقت اشك ريزم ،يوسف زهرا از اينكه نوكري با چشم تر داري،خدا را شكر نيازي بر طبابت نيست بيمار قديمي را همين كه از من و حالم خبر داري،خدا را شكر 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃 @shohada_vamahdawiat
شبتون بخیر @shohada_vamahdawiat 🌹🌹🍃🍃
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ اے قیام ڪنندهٔ بـہ حق جہــاڹ انتظار قدومت را مي‌ڪشد چشمماڹ را بہ دیده وصاڸ روشڹ ڪڹ اے روشڹ تر از هرروشنایي #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
چه چيزى مرا آرام مى كند؟ آيا دنيا با اين همه زيبايى و بزرگى، مى تواند به من آرامش دهد؟ من افراد زيادى را ديده ام كه غرق در ثروت و خوشى بوده اند و سرانجام به پوچى رسيده اند. بارها در خبرها خوانده ام كه ثروتمندان دست به خودكشى زده اند، كسانى را ديده ام كه ثروت زيادى دارند ولى قلبشان بى قرار است، آنان از خود مى پرسند: "اين زندگى با اين همه خوشى، چه معنايى دارد؟ خاصيّت آن چيست؟". آنان اسير زندگى يكنواخت شده اند و گمشده اى دارند، نمى دانند چه مى خواهند، عمرى به دنبال دنيا بوده اند، اكنون كه به آن رسيده اند و آن را در آغوش كشيده اند، آن را پوچ مى يابند. آنان مى دانند كه سرانجام بايد تن به مرگ و جدايى بدهند. از طرف ديگر، فقيران نيز گرفتار دردِ ندارى هستند، من نمى توانم بگويم كدام درد سخت تر است؟ دردِ فقر يا درد پوچى؟ كسى كه حس پوچى او را فرا مى گيرد، چه كند؟ دنيا ديگر براى او جذّابيّتى ندارد، همه چيز براى او تكرارى است، همه لذّت ها را تجربه كرده است و از آن خسته شده است. اين طبيعت انسان است كه از تكرار، خسته مى شود. دنيا براى او چيزى جز تكرار نيست و اين چه حسّ بدى است! چنين انسانى با همه وجود از خودش مى پرسد: "اين دنيا براى چيست؟ سرانجام اين لذّت ها چيست؟". چقدر قصّه انسان عجيب است، ابتدا شيفته دنيا مى شود، همه جوانى و همّت خود را در راه به دست آوردن دنيا، صرف مى كند، وقتى به دنيا مى رسد، چند روزى خوش است، امّا بعد از مدّتى، ديگر ثروت دنيا برايش جذّابيّت ندارد، حسّ پوچى از درون، او را مى خورد، دردى كه درمانش را نمى داند. ديگران كه زندگى او را مى بينند، به حال او غبطه مى خورند امّا نمى دانند كه او اسير درد بزرگى شده است، دردى كه زاييده ثروت دنياست. 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 (ع) eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59