eitaa logo
شهدای شهرستان مبارکه
341 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
680 ویدیو
16 فایل
#این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ومعرفی شهدای شهرستان مبارکه ایجاد شده است ⚘️ شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ ◼️مراسمات گرامیداشت مرحوم حاج محمد ضیایی پدر شهدای والامقام ضیایی 🚩روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر مبارکه شهدای شهرستان مبارکه
21.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ این انیمیشن زیبا رو به مناسبت ۱۷ شوال، سال‌روز نبرد تاریخی امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عمروبن عبدود در جنگ برای فرزندانتون حتما پخش کنید... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
🔸قسمت شانزدهم روایت زندگی مهندس شهید حاج رضا نصوحی «آقای نصوحی جلسات مبارزاتی خود را در دل کوه برگزار میکرد. جوانان را جمع میکرد و آنها را به کوه میبرد و برایشان صحبت میکرد. استاد توانمندی بود. هم علم و اطّلاعات خوبی داشت، هم قدرت بیانش عالی بود و هم جذبه و نفوذ کلام بالایی داشت. همراه ایشان به کوه میرفتم و در جلسات او شرکت میکردم. من از ایشان بزرگتر بودم و اختلاف سنّی زیادی با هم داشتیم. یک روز دونفری به کوه رفتیم؛ فقط من و رضا. با این که سنّ زیادی نداشت و یک جوان حدوداً بیست و سه ساله بود؛ ولی نور عجیبی در او میدیدم. در تمام مسیر رفت‌وبرگشت، حسّ می‌کردم که نوری او را دربرگرفته و از او حفاظت میکند. حسّ زیبایی که غیر از آن زمان که با او بودم، هیچگاه در طول زندگی تجربه نکردم. سال 1357 بود. جلسه ای با آقای نصوحی و حاج‌آقا سیّد حسن طباطبائی در مسجد پاچشمۀ مبارکه داشتیم. تصمیم داشتند برای اوّلین‌بار در مسجد جامع مبارکه یک کتابخانه تشکیل بدهند تا پایگاهی برای مطالعه و روشنگری مردم باشد. در شهرها و روستاها کتابخانه وجود نداشت. در خانه هم مردم معمولاً کتاب نداشتند و کمتر کسی اهل مطالعه بود. کتابهای داستانی و مذهبی و 90 جلد رسالۀ احکام از امام خمینی را در آن شرایط با چه سختی و مشقّتی جمع‌آوری و تهیّه کرده بودند. همین کتابهایی که امروزه به‌وفور در دسترس ما میباشد، آن زمان از نظر حکومت پهلوی، خریدوفروش و نگهداری آنها جرم محسوب میشد. کتابها در خمینی‌شهر (سده) بود و باید به مبارکه منتقل میشد. چند نفر مأمور شدیم تا کتابها را به مبارکه بیاوریم. به خمینی‌شهر رفتیم و طبق آدرس کتابها را از چند جا تحویل گرفتیم. یک نیسان بار پر از کتاب شد. روی کتاب‌ها را با پارچه پوشاندیم و با طناب بستیم. درست هنگام حرکت، مأموران رسیدند و ما را دستگیر کردند. کتاب‌ها به دست آنها افتاد. زندانی شدیم. آنها دنبال شناسائی عامل اصلی این برنامه و کسی که کتابها را تهیّه و جمع‌آوری کرده، بودند؛ امّا هرچه ما را شکنجه دادند و آزار و اذّیت کردند، مقاومت کردیم و عامل اصلی را معرفی نکردیم. با شعله‌ور شدن آتش انقلاب مجبور به آزادکردن ما شدند.» حماسة مردم مبارکه دولت نظامی غلامرضا ازهاری برای سرکوب قیام مردم از هیچ کاری فروگذار نمی‌کرد؛ امّا خشونت او نتیجه‌ای جز شعله‌ور شدن زبانه‌های انقلاب نداشت. ماه محرّم و صفر بود و مردم در مجالس آقا امام حسین (ع) درس ظلم‌ستیزی می‌آموختند. مقاومت مردم ایران باعث سقوط دولت ازهاری شد. شروع نیمه دوم دی‌ماه برای انقلابیون بسیار اهمیت داشت. ازیک‌طرف به‌خاطر سقوط دولت نظامی ازهاری و از طرف دیگر به‌خاطر سالگرد حوادث مهم و تاریخی کشور از جمله: توهین احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات شماره 15506 به امام خمینی در تاریخ 17/10/1356، قیام خونین مردم قم در تاریخ 19/10/1356 و مراسم اربعین آقا امام حسین (ع) که 20 دی‌ماه بود. چند روزی بود که رضا مرتّب در رفت‌وآمد و تکاپو بود. در جلسات مهم انقلاب که در قم، اصفهان و نجف‌آباد تشکیل میشد، شرکت میکرد و جلسات متعدّدی هم در خانه با حضور انقلابیون شهرستان مبارکه تشکیل میداد و ساعتها حرف میزدند و برنامه‌ریزی میکردند. در صدد راه‌انداختن یک راهپیمایی عظیم بودند. روز دوشنبه 18/10/1357، مردم انقلابی گروه‌گروه از محلّه ها و روستاها به راه افتادند و در مسجد ولی‌عصر (عج) مبارکه تجمع نمودند. ابتدا حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیّد حسن طباطبایی برای مردم سخنرانی نمود و پس از آن مردم در صفوفی منظم به‌طرف ژاندارمری حرکت کردند تا همچون دیگر انقلابیون، صدای اعتراض خود را به گوش سردمداران رژیم پهلوی برسانند. مردم شعارهای حماسی را که از زبان حاج امیر اسلامی فر و رضا از طریق دو بلندگوی دستی کوچک می‌شنیدند، تکرار میکردند و پیش میرفتند. همراه با حاج امیر اسلامی فر، میخواندند: «ای شاه خائن آواره گردی - خاک وطن را ویرانه کردی - کشتی جوانان وطن، آه و واویلا - کردی هزاران در کفن، آه و واویلا» و هماهنگ با رضا می‌سرودند: «رهبر نهضت آزادگان است، آیت‌الله خمینی - انقلابی ترین مرد جهان است، آیت‌الله خمینی - او گلی از گلستان حسین (ع) است، آیت‌الله خمینی - او فرستادة صاحب زمان (عج) است، آیت‌الله خمینی» ادامه دارد... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦واکنش مردم تهران به مشاهده عکس مرحوم حاج محمد ضیایی قهنویه پدر ۴ شهید گرانقدر دفاع مقدس در شهرستان مبارکه ➖➖➖➖➖➖➖
🔸به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا و در حاشیه مراسم‌ وداع با مرحوم‌ حاج محمد ضیایی پدر شهدای والامقام ضیایی صورت گرفت 🔸 ديدار از جانباز ۷۰ درصد حاج علی اکبر شریفی، در این ديدار که با محوريت بنياد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه و با حضور دادستان و رياست دادگستری استان اصفهان ، رياست دادگستری ، دادستان شهرستان مبارکه و ریاست بنياد شهید انجام گرفت از مقام شامخ ایثارگران تجليل بعمل آمد. 🔹 چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
📸 گزارش تصویری ☑️ باحضور کم نظیر مردم شهید پرور شهرستان مبارکه و مسئولین استانی ☑️ تشییع با شکوه پیکر مرحوم حاج محمد ضیایی پدر بزرگوار شهدای سرافراز ضیایی در شهر مبارکه محله قهنویه 🔹 ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
پیام تسلیت مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان
پیام تسليت نماینده ولی فقیه و امام جمعه‌ محترم اصفهان
🔹 تلاوت نور بياد شهدای انقلاب، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، و شهدای سومين هفته اردیبهشت ماه شهرستان مبارکه شهيدان: اکبر بخشیان لنج حیدر اصلانی دیزیچه اکبر شفیعی دستگرد مهرآوران پرويز کریمی احمد آباد مرتضی فخری فخرآباد مصطفی کرمی درچه علی رضا شفائی مبارکه مختار عابدی زودان سید ظاهر هاشمی افغانستان محمد رضا فخری فخرآباد اصغر مهدوی لنجی حسن یزدانی جوهرستان بهرام عسکری سیاهبوم علی رضا شفیعی نکو آباد حسین عابدی لنج ناصر حاج هاشمی طالخونچه محمد رحیمی آدرگان امین اله اکبری کوشکیچه محسن مهدی لنج بیژن حیدری وینیچه 🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج اصغر سلطانی 🔹از صفحه ۴۷۲ ادامه سوره مبارکه غافر 🔹 زمان جمعه ۲۲ردیبهشت ۱۴۰۲سی دقیقه قبل شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه 🔹 مکان‌ مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
🍂 🔻 ققنوس‌های اروند نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت سی‌ششم پزشک جراح داخلی اومد و دکتر خرسندی رفت. این یکی یکمی خشک و مبادی آداب است حدودا ۴۵ ساله. پرونده ام را مطالعه کرد و یه دستوراتی نوشت و رفت. نه سئوالی نه جوابی و نه حتی لبخندی. نیم‌ساعتی طول کشید یه خانم پرستار بدقواره به همراه یه چرخ دستی حامل دارو و لوازم وارد اتاق شد. اخمو و نچسب، اصلا به دل نمینشینه، مستقیم اومد سراغ من. چرخ دستی را کنار تخت نگهداشت و ملحفه را از روی سینه ام برداشت. با ناخن زیر چسب زد و یهویی همه جا سیاه شد. بی وجدان، بدون اینکه چسب ها را خیس کنه یا اینکه به آرامی کار کنه، با خشونتِ تمام همه پانسمان را از شکمم کند. دردِ کنده شدن موهای بدنم یه طرف، اینکه پانسمان از روی شکمم جدا شد و حس کردم بخیه ها دارند جِر می‌خورند یه طرف. دستها و پاهام بسته است و هیچ کاری ازم برنمیاد. با غضب بهش خیره شدم و اعتراض کردم. با خونسردی تمام جواب داد، : اینجا خونه ننه‌ات نیست، نازت خریدار نداره. مگه مرد نیستی؟ یه ذره درد را تحمل کن. نمی‌میری که!!! توی دلم بهش گفتم: لامصب، عوض کردن پانسمان چه ربطی به ناز کشیدن داره؟ بی‌وجدان، شکمی که تازه بخیه شده احتیاج به مراقبت داره. پانسمان شکمم تموم شد، رفت سروقت پانسمان پا. وقتی‌که پانسمان را کَند، از عمق جیگرم فریاد زدم، این دیگه غیرقابل تحمله. پایی که شکسته، پایی که زخم عمیق داره، پایی که پشمالو هست و چسب های پهنی که تموم موهای پا را چسبیده...... این دیگه غیرقابل تحمله. اینقدر درد کشیدم که تموم فحشهای عالم توی دهنم جمع شد، حیا کردم و فحش ندادم. سرپرستار با شتاب اومد توی اتاق. قضیه را بهش گفتم. حق را به من میده و به پرستار تشر میزنه. شکنجه تعویض پانسمان تموم شد و خوابیدم. چند ساعتی خوابیدم. سرپرستارِ مهربون اومد بالای سرم. وقت صرف غذاست و من ممنوع الغذا هستم. احوالم را می‌پرسه و اینکه اهل کجا هستم و چه جوری زخمی شدم وووو. وقتی شنید آبادانی هستم خیلی خوشحال شد. برام تعریف کرد که آموزش پرستاری را توی دانشکده پرستاری آبادان و تحت نظر اساتید بسیار سختگیر و مقرراتی آبادان و در زمان شاه فرا گرفته. در همون سال‌ها توی آبادان با یه جوان دانشجوی پزشکی آشنا می‌شه و در نهایت باهم ازدواج می‌کنند، همین آقای دکتری که الان همسرش هست. از خاطرات خوشی که در دوران نامزدی با آقای دکتر توی آبادان داشت تعریف می‌کنه. خیابونهای آبادان را بخوبی یادش هست و با حسرت از دوران جوانیش یاد می‌کنه. غرق خاطراتش شد و مرا هم برد به اون دوران، دوران بچه گی و جوانی....... •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد
اوج ذلت دشمن بعثی @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷