📝 #دلنوشته | #هویزه
🌟 عشق برایت معنا پیدا می کند هنگامی که همقدم با نسیم از میان عاشقان می گذری! و روح بی تعلق به بدن غبار گرفته کنجی می نشیند تا قدری آرامش از اهل این دهکده آرام طلب کند.
💠 اینجا سرزمینی است که در آن چشم از دیدن خجالت زده و شرمسار می شود! چراکه هر دَم نگاهش به چهره هایی دوخته می شود که در اعماق نگاه معصومانه آنها درخواستی آرمیده و تو اما چنان در خود غرق شده ای که نمی توانی آن را درک کنی.
📍نگاهت را گاه به آسمان می دوزی و گاه به زمین، آری! خوب می دانم میان آن نگاه ها چه می گذرد. وقتی از همه جا رانده شده ای، اما آنها تو را در آغوش کشیده اند پس حالا بهترین زمان است برای پیمان بستن با آنان برای پاک شدن و لایق دیداری دوباره شدن و برای گام نهادن در مسیری که آنان خود راهگشای آن بودند.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#دلنوشته | #حرف_دل❤️
🔅 سالهاست که آسمان، کوچ غریبت را بر شانه هایمان، پرنده میتکاند و آفتاب، مسیر چشمانت را به انگشت نشان میدهد و میگرید.
📌 سالهاست که رفته ای و بادها، بوی پیراهنت را بر خاکریزهای بسیار، مویه میکنند. تو انعکاس روشن خورشید در رودخانه های سرخ حماسه ای.
دلت، دریا مینوشت و نگاهت، توفان میسرود.
▪️ برخاستی؛ آن هنگام که نفس های سرما، پنجره ها را سیاه کرده بود و شهر، میرفت که در اضطراب ثانیه های تجاوز به خاک، کمر خم کند. برخاستی و با قدم های استوارت در رگ های وطن، خون زندگی جاری شد.
برای بال های زخمیمان دعا کن! ایشهید
#سید_حسین_علم_الهدی
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝#دلنوشته | #هویزه
🔅 دل با نجوای نسیم، آرام می گیرد. گرمای وجودشان، وجود یخ بسته ام را جانی دوباره می بخشد و قلب زنگاربسته ام را جلایی می دهد. آرامش را جز از اینجا طلب نمی کنم، آری در هویزه! اینجا دیگر نیازی نیست سراسیمه به دنبال آرامش بگردی چراکه او خود را به تو می رساند هنگامی که در هوای شهدای هویزه را نفس می کشی.
🔸چشمانت را باز کن و تا می توانی این بهشت را بنگر، چراکه هنگامی که به شهر غبارگرفته ات بازگردی دیگر محال است مشابه اینجا را بیابی. این تابلوی بی نظیر! در هر گوشه اش سری است که سر به مُهر مانده است، و منتظر است تا اهلش برسد.
📍 قلبم را در همین حوالی و در کنار یکی از این لاله ها جا می گذارم، اینجا حال و احوال بهتری دارد قلبی که اسیر باتلاق گناه دنیا است، انگار در هویزه آزادتر از همیشه است، و آسان تر از هر زمان از اسارت نفس رهایی می یابد.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🌸 امشب زمین از پَر جبرئیل هم بالاتر است؛ شبی لبالب از شادیانه های شروع.
🌿 شب سپیده ها، سپیدها و سپیدارها؛ شب صاحب اختیاری طاووس ها!
🌺 بنشین تا غزل بنوشیم و زلال شویم؛ آنقدر که گل های پیراهن مان هم جوان شوند!
💐 امشب باید عزیزترین نمازمان را قنوت بگیریم و چهل بار دلمان را زیارت کنیم!
🌿 فردا آغاز انتظار است؛ آغاز آقایی آقای جهان (عج)...
🌸 چقدر بهار به زمین می آید؛...
🌿 فردا فصل آغاز هر سال است و ما آغاز می شویم تا آفتاب را به هم تبریک بگوییم و بخواهیم:
کاش برگردد به زودی با ظهوری غرق نور
در حضورش، بَه! چه حالی دارد این جشن و سرور...
🌺🌿 مبارک است 🌺🌿
#دلنوشته
#آغاز_امامت_جان_جهان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #دلنوشته |
🔆 دلتنگ که می شوم کبوتر دل را راهی سرزمین خاطرات میکنم، دوباره کنج سنگری می نشیم و سر به آن خاک مقدس می گذارم و به قصه های پر از دردش گوش می سپارم، انگار آرامش به درون روحم دمیده می شود.
💠 اینجا دیگر غم و اندوه معنای خود را از دست می دهد، و تو بی تعلق به این دنیا، آرام آرام هم قدم می شوی با کسانی که در روزگاری اینجا حماسه ها آفریدند، درست است که آنان را ندیده ای اما حس غربت نداری و برایت آشنا تر از هر آشنای دیگری هستند.
📍 تمام این سرزمین حرفی برای گفتن دارد کافی است پای حرف دلشان بنشینی و دلت را به آنها بسپاری. آری؛ به درستی که اینجا آسمانی ترین جای زمین است، خود را به اهل این دیار بسپار تا آرامش را به روحت هدیه نمایند و تو را آسمانی کنند.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #دلنوشته |
🔅 در احوالاتی اسیر شده ام که انگار برای من نیست، من حتی با خودم غربیه شده ام، دیگر کسی را که در آیینه می بینم نمی شناسم، اینها تنها تا زمانی است که میان من و تو فاصله باشد و من در سر، آرزوی زائر تو بودن را می پرورانم؛ اما آنگاه که به تو می رسم حال بد من را چنان دگرگون می کنی که باران، دشت خشکیده را آباد می کند.
💠 تو پیله ای را که به دور خود بسته ام باز می کنی و مسیر آسمان را به من نشان می دهی، من پرواز را از تو می آموزم که با بال های شکسته پر گشودی. چه زیباست با تو بودن و در کنارتو نفس کشیدن .
📍حتی خیال در کنار تو بودن آرامش بخش من است، در حوالی ات ریشه خشکیده وجودم جانی دوباره می گیرد. دست یاری ات را به سمت من بگیر...! من یقین دارم در سایه تو عاقبت بخیر می شوم.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #دلنوشته |
🔅 همه آشفتگی هایم درست از لحظه ای شروع شد که تو را به دست فراموشی سپردم، نمی دانم شاید هم در ابتدا خود را از یاد برده بودم، آخر چگونه می شود که حافظه ام تو را از قلم بیندازد و بین ما این چنین فاصله بیفتد؟! دفتر زندگی ام را که ورق می زنم بر هر صفحه اش شرم نقش بسته چراکه در مسیری قدم گذاشته ام که از مسیر تو بسیار فاصله دارد.
💠 مانند ماهی بیرون افتاده از آب برای رسیدن به دریای معرفتت تقلا می کنم، دور بودن از تو درست مانند دور شدن از خودم است، هرچه فاصله ام از تو بیشتر می شود با خود غریبه تر می شوم، دیگر این من دور شده از تو را نمی شناسم.
📍من به خوبی می دانم که چقدر در منجلاب گناه فرو رفته ام، اما باز هم تو را می خوانم، صدایت می زنم و امید دارم تنها گوشه چشمی به من داشته باشی، بی تردید دست یاری رسان تو مایه نجات من است.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #دلنوشته | #هویزه
🔅 نسیم، بوی بهشت را در این حوالی طنین انداز کرده است. دلم می خواهد مهمان ناخوانده باشم و خود را با کوله باری از دلتنگی به این عشقکده برسانم؛ قلب زنگار بسته ام را در گوشه ای از این بهشت جای بگذارم تا بهشتیان به آن نظر کنند و زنگار را از آن بزدایند.
💠 با دیدن میزبانی آسمانی، میل پرواز در وجودم دوباره جانی می گیرد. چشمان را به آنان دوخته ام و از خود می پرسم چگونه می شود راه زمین تا آسمان را این چنین پیمود؟ و می رسم به پاسخ رهایی، آری! تنها رها شدن از قید و بند های این دنیا این چنین سرنوشت شیرینی را برای آدمی رقم می زند. و آدمی را به معشوق حقیقی می رساند.
📍مرا دریابید! اسیر شده ام، فکری به حال آشفته ام بکنید که مرا جز شما یاوری نیست. راه آسمان را که هیچ! من در زمین و میان هیاهوی آن گم شده ام، مرا را پیدا کنید و در میان ظلمات چراغ راهم باشید.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#دلنوشته
◼️ و دیشب ناگهان بزرگ شدی #کیان جان
▪️ خشابها توی سینهام خالی شد کیان جانم! گلولههای سربی، داغ بود و رگ و پی قلبم را درید. آن لحظهای که آرزوهایت را به رگبار میبستند و پوست لطیفت آغشته به خون شد تمام تنم لرزید. تو مُردی، بازگشتی به سوی خدایی که بازگشت همه به سوی اوست، به خدایی که منتقم است و در آغوش فرشتهها آرام گرفتی اما رد خونت هنوز خشک نشده. جنایت هنوز توی خیابان ایذه خودش را فریاد میکِشد.
▪️ آخر چطور می توان رقصیدن گلوله را در تن کودکانهات پذیرفت؟ چطور می توان شکستن استخوان و دریدن سینهات را دید و خندید؟ خنده بر لبهایم ماسیده کیان جان و گورِ تو به فریاد آمده. خاک برای پذیرفتنت بی قراری میکند و زمینِ بیچاره باید تو را به خاک بسپارد؛ با سنگ مزاری که با رنگی سرخ رویش نوشتهاند «شهید»
▪️ تو کوچکی کیان جان. تو برای مُردن و ریخته شدن خونت خیلی کوچکی. و دیشب ناگهان بزرگ شدی. آنقدر بزرگ که سهم سینهی ده سالهات خون و گلوله و شکستن شد. و ماییم فرزندان مادر پهلو شکسته. شهادت کرامت ماست کیان جان و خون، پرچم سرخیست که قبیلهی ما تا آمدن ثارالله باید به دوش بکشد. میبینی کیان جان؟ این رنج تاریخ است که توی سینهی ما انباشته میشود و خوش به حالت که خون تو نیز ردی بر این پرچم زد و بخشی از این تاریخ سرخ مظلومیت شد.
▪️ کیان جان، آدمِ بزرگ که بمیرد داغش درد دارد و خاطراتش زجر، اما کودک نه، داغش آتش است و روح و تنت را میسوزاند، آنقدری که خاکستری شوی در هیئت آدمی در قید حیات! کودک که برای مُردن نیست کیان جان. کودک برای خندیدن است، برای دویدن، برای آرزو بافتن، برای بادبادک هوا کردن و بازی کردن. کودک برای زیباتر کردنِ دنیاییست که شعارهای فاسد، سیاهش کردهاند. کودک، مغز استخوان دنیاست و دنیای ما بعد از به خون پیچیدن کیانها پوک است.
▪️ تو چشمهای خورشیدت را که در قرص ماه صورتت میدرخشید بستی کیان جان. تو خوابیدی. برای ابد. و تپشهای قلبت آرام گرفت. تو تاوان شدی. تاوان زن، زندگی، آزادی؛ تا روسریها را با دستانی خونآلود از سرهایشان پایین بکشند. میگویند برای آزادی باید خون داد. راست میگویند کیان جان، و چه خونی بیگناهتر و پاکتر و منزهتر از خون تو، برای تطهیر شعاری که هیچ مطهراتی پاکش نمیکند!
▪️ دنیای بیشرافتیست کیان جان. ای کاش تو که حالا آسمان هفتم را رد کردهای معنای آزادی را از خدا میپرسیدی. ما که روی زمین گماش کردهایم. نمیفهمیمش. اگر آزادی رقصیدن خرمن موهای شهوت روی خون توست، نمیخواهمش. اگر آزادی، به رگبار بستن زندگیست، نمیخواهمش. کیان جان، تو آرام و زیبا خوابیدی و گرگها دارند سنگ خونت را به سینه میزنند. میگویند تو را وطنت کشت، ولی آنها از وطن چه میدانند وقتی تکههای دریدهی تن تو در میان نیشهایشان جا مانده؟ کسی که خاکش را به دلار فروخته لا وطن است.
▪️ خستهام کیان جان. خستهام از بازی با کلماتی که نه تیر میشود برای خوابیدن توی شقیقهی نفاق و نه مرهم است برای دلهای سوخته. نوشتن بعد از ریختن خون تو معنایی ندارد؛ حالِ قلم، چون داس کندیست که به مزرعهی پنبه زده. ولی تو بخواب. با کفنی خونین. مثل علیاصغر حسین (ع) در آغوش خاک. بالاخره آن روز خواهد رسید. روزی که همهی بشریت، عریان از تمام قیود و بندها در برابر بارگاه عدل الهی زانو خواهند زد. آن روز خواهد رسید کیان جان، و خداوند پیرهنهای خونین حسینهای تاریخ را در آسمان عدالتش برخواهد افراشت. آن روز، دیگر نه جمهوری اسلامی ایران است و نه امریکا. آن روز نه حرف از حجاب است و نه حقوق بشر. آن روز، ماییم و پیرهنهای خونینی که باید جواب سوالشان را پس بدهیم: «بأی ذنبٍ قتلت؟ به کدامین گناه کشته شد؟» و جواب، خود آغاز مجازات خداوند است، «إن الله عزیزٌ ذو انتقام.»
#ایذه_تسلیت
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
💐 #شادباش |
🌱🌸 امروز مهربانی، مهربان تر است!
می توانی صدها گُل را نوازش کنی و حتی یکی را نچینی!
🌸🌱 امروز در «پَری خوانی» بادها، لبخند پررنگ خدا بر زمین می پاشد...
🌱🌸 چه تکبیر بلندی!...
همه چیز مثل یک صبح، تازه می شود
🌸🌱 شوق مظلومِ یک دعا آفریده می شود؛ صدایی که تمام نام های خدا در آن پیداست...
🌱🌸 فاطمه (س) نامی که مهرنوشته ی آب هاست، تلاوت می شود
🌸🌱 نامی که جرعه ای از او، وضوی جهان را بس است
🌱🌸 نامی که «تصویر بهار» را در ذهن خدا تمام می کند!...
🌸🌱 فاطمه (س) می آید و جهان به قدم هایش تسبیح می شود
🌱🌸 می آید تا نام تمام امامزاده ها یادمان بماند!
🌸🌱 می آید و هرچه بخواهی «لبخند مهربان مادر» می آورد...
🌱🌸 امروز صدای «دوستت دارم» را از مرزها عبور می دهند
🌸🌱 امروز می توانیم از عشق بمیریم! و بگوییم: فقط زنده ایم که تو را دوست بداریم«مادر»...
🌱🌸 امروز فقط ترانه آب است و آسمان!
🌸🌱 مبارکمان باشد
#ولادت_حضرت_زهرا
#روز_مادر
#دلنوشته
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#شادباش |
🌿 بوی خاک باران خورده می آید؛ بوی برگ سبز شمعدانی های خانه پدری.
☘️ گلی از سمت قبله، جوانه می زند که پیری مان با نامش «جوان» می شود...
🍀 صدایی سپید و شعوری شفاف، جهان را در برمی گیرد...
🌱 خدا ظهور می کند انگار!!
🍃 اذان، معطر شدنش را با هلهله چلچله ها تقسیم می کند...
🌿 امشب «اول و آخر مردان عالم، ختم به خیر می شود» و تا مردشدن زمین، فاصله ای نیست!
☘️ شب تولد است؛ تولدی که قبله را مقدس می کند و پیراهن کعبه را به سماع می آورد تا برای نمازترین نیایش تاریخ، بشکفد.
🍀 امشب «فرامردی» می آید که پیشاپیشِ خورشید است؛ «حضرت آغاز و انجام» که دستان محتاج هیچ سروی از دستان مهربانش خالی برنمی گردد...
🌱 امشب بلندترین واژه می وَزد؛ پروانه ها جوانه می زنند و زمین، سبز می ماند...
🍃 شهری مُتحدثان حُسنت؛ اِلّا متحیران خاموش
بنشین که هزار فتنه برخاست؛ از حلقه عارفان مدهوش...
🌈 مبارک است
#ولادت_مولا_علی
#روز_پدر
#دلنوشته
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🎉 #شادباش |
✨ زمین منتظر ساعت بهار شدن است؛ عطر نرگس، کوچه کوچه دُهُل می زند!
🌺 «دهید مژده که از رَه رسید حضرت گُل»...
✨ امروز «إلی أحْسن الْحال» است؛ روز «زلیخا گفتن و یوسف شنیدن»!
🌺 امروز ما خیلِ مجنون آواره ایم و لیلی ما صحراست!
✨ ما را یوسف فروخته است و یوسف ما، زلیخاست!
🌺 ما زلیخایان از یوسف گذشته ایم!
✨ کسی باید بیاید لبانمان را تازه کند تا «موسی» از «نیل» لب هامان رد شود! مباد هیچ فرعونی بگذرد!
🌺 کسی که هنوز زود است نامش در زمین برده شود، اما «برای آمدنش، زود هم دیر است!»...
✨ خدایا! عطش مان را مگیر که امروز خوب می دانیم خورشید برای چشم هامان زیاد است، اما فقط «نازِ نگاه» می خواهیم...
☘️ آرزوترین بهار، مبارک مان
#نیمه_شعبان
#دلنوشته
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh