🌷🕊🍃
طلوع🌤 خورشید
که ملاک صبح بودن نیست
خورشید مـا از پشتِ
پلکهای "شما" طلوع میکند ...
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#آرزوی_یک_فرمانده
💠چند شبانه روز بود که آتش سنگين دشمن نگذاشته بود چند دقيقه يک خواب راحت
بکنيم. با آقا منصور داخل سنگر نشسته بوديم.
گفتم: آقای خادم صادق الان چه آرزويي داري؟
سؤال را از خودم پرسيد. آنچه در دلم بود را به زبان آوردم و گفتم: آرزو دارم 24 ساعت استراحت کنم، فقط بخوابم!
باز سؤالم را از ایشان پرسيدم و گفتم آرزوی شما چیه؟
با خنده گفت:
آرزوي من اين است که اين جنگ به نفع اسلام تمام شود، همه با هم خارج از جبهه ها تربيت و پرورش #جوان ها را شروع کنيم!
اين آرزويش هم تحقق پيدا کرد. بعد از جنگ تمام وقتش را صرف تربيت جواناني کرد که يا از محيط جبهه و جنگ وارد شهر شده بودند، يا اينکه از جنگ چيزي نمي دانستند.
#سردارشهید حاج منصور خادم صادق
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_بیست_هفتم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
چند لحظه سکوت کرد و بعد نگاهی به داداشش انداخت و گفت: - ساکش اینجاست امیدوارم که پیکرش هم پیدا بشه....
_ چی؟! جنازه اش....؟!
اون یکی برادر پرید تو حرفش و گفت:
- بنده خدا رو ترسوندی برادر من این چه طرز حرف زدنه؟! _بالأخره که چی؟! بچه که نیستن!؟
_تو از کجا میدونی شهید شده!؟
پریدم وسط حرفش و :گفتم
- برادر شما به جای اینکه به من جواب بدید و من رو راهنمایی ،کنید دارید با هم بحث میکنید؟ تو رو خدا هرچی شده بگید من طاقتش رو دارم
- ببین آقای غلامی ،شاید کرامت الله کمین خورده باشه و اسیر شده باشه، من نمیدونم بعضی از بچه ها میگن که ما دیدیم با تیر مستقیم شهید شده...
چشمام رو بستم و خودم رو تو لحظه ای تصور کردم که با مادرم روبه رو شدم. خدای من چه طور بگم بچه ات شهید شده؟ چه طور بگم؟!!!
_جنازه اش مفقوده؟! ...خدایا.
- آقای غلامی، حالت خوبه؟!
مثل بارون بی اختیار اشک از چشمام میریخت.
آقای غلامی ،شما یه سر برو ستاد معراج شهدای اهواز شاید اونجا..
نمیدونم با چه حالی خداحافظی کردم و چه طور خودم رو رسوندم معراج شهدا... چند تا کانکس بود که قرار بود با اون حالم یکی یکی اینا رو بگردم .
اولین کانکس که وارد شدم یک رزمنده بسیجی ۴۵ یا ۵۰ ساله رو دیدم که خوابیده بود و من انتظار داشتم بلندشه.اون رزمنده شیمیایی و شهید شده بود.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢چند دقیقه پای صحبتهای با ارزش شهید سرافراز سردار خادم صادق بنشینیم....
در سالگرد شهادت شهید یادش #صلوات
🌷🌱🌷🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️
🌹حاجمنوچهر در مورد شهید سید ابراهیم پوریزدان پرست میگفت:
قبل عملیات کربلای 4 بود. به شدت سرما خوردم. سرفه امانم را بریده بود. یک روز در نمازخـــــانه شهید سید محمدکدخدا را دیدم. با هم صحبت مــــــی کردیم که "سید ابراهیم پوریزدان پرست" به ما نزدیک شد. سید ابراهیم شاید مسن ترین رزمنده لشکر بود که از اولین روزهای آغاز جنگ پایش به جبهه باز شده بود و هم زمان چند پسرش هم با او در جبهه حضور داشتند. حالا هم به عنوان غواص در گردان امام حسین(ع) در خدمت سید محمد بود. سید ابراهیم گفت: اوه... اوه.. چه سرفه ای می کنی، فردا صبح قبل صبحانه بیا مقر گردان امام حسین(ع) درب اتاق سید محمد منتظرت هستم، حتماً بیا.
کوله اش پر از داروهای گیاهی بود. صبــح روز بعد، بعد از مراسم صبحگاه به اتاق سید محمد رفتم و یاالله کنان وارد شدم. سید ابراهیم منتظرم نشسته بود. با روی خوش من را تحویل گرفت و گفت: بیا بشین برات یه جوشانده درست کردم، این را بخوری دیگه ســرفه نمی کنی!
جوشانده سید ابراهیم را خوردم، سینه ام حال آمد و سرفه ای که چند روز درگیرش بودم هم برطرف شد.
دستانش برای همه شفا بود.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
خورشید سپهر رهبری پیدا شد
احیا گر فقه جعفری پیدا شد
تبریک به مهدی عج که به عالم امشب
رخسار امام عسکری پیدا شد . . .
#میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)🌺
#برهمگان_مبارڪ_باد🌺
♨️ #هییت_شهداےگمنام_شیــراز
🌱🍃🌱🍃🌱🍃
🎊🎊🎊🎊🎊🎊
برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید : خداونـدا نه برای بهشت
و نه برای شهـادت ،
اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
فـقط از مـا راضی باشی
برای مـا کافـی است.
شهید#علی_چیت_سازیان🕊🌹
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃
صبح 🌤آمده ...
باز ڪن پنـجره را
تا تو را با طنازی لبخندش
به صبح بخیری عاشقانه پیوند دهد ...
#حاج_قاسم ❤️
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢یاد شهدای حمله تروریستی حرم حضرت شاهچراغ
💠مجتبی اهل کتاب و کتابخوانی بود. کتاب #چهل_حدیث امام، انسان کاملِ شهید مطهری، گناهان کبیره شهید دستغیب را مدام می خواند و آن را الگوی زندگی خود قرار داده بود. کتاب #صلاة_الخاشعین شهید دستغیب را از بس خوانده بود، دیگر آن کتاب ورق ورق شده بود. هرگاه نکتهای در کتاب میدید علامت میزد و به ما میگفت قسمتهایی را که علامت زدهام را حتما بخوانید. یکی از توصیه های مجتبی، نماز اول وقت با حضور قلب آن هم در مسجد بود. این مراقبه مجتبی موجب شد که اصلا #گناه زبان نداشته باشد. هیچ وقت از او غیبت یا بدگویی نشنیدم.
💠مداومت عجیبی به خواندن #زیارت_عاشورا داشت . از زمانی که مقطع راهنمایی درس میخواند تا موقع شهادت ، یعنی (حدود 30 سال)هر روز زیارت ارباب را می خواند
ارادت عجیبی به امام حسین علیهالسلام داشت، همیشه و هر روز صبح دست به سینه رو به حرم ارباب سلام میداد. دعای مجیر، زیارت جامعهی کبیره، زیارت آل یاسین هم از عادات معنوی خوب مجتبی بود
#شهید مجتبی ندیمی
#شهدای_شاهچراغ
#ایام_شهادت
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_بیست_هشتم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
جلوتر که رفتم فاجعه بود. همه چی مثل خواب می موند به شهیدی دیدم که مثل نقاشیهایی که تو دوره کودکی میکشیدم بود .مثِ یه شمعی که اون شمع آب شده بود و پایین شمع جمع شده بود این شهید یه پوتین ازش مونده بود و یه پا... تمام وجود این شهید تو همین پا و پوتین خلاصه میشد.
اون طرف تر که رفتم چندتا جنازهٔ سوخته که از تانک بیرون آورده بودند، دیدم. اونا رو هم نگاه کردم؛ ولی کرامت بینشون نبود.
مات و مبهوت میگشتم و اشک میریختم نمیدونم چرا با اینکه این قدر گریه کرده بودم سبک نمیشدم . اصلاً نمیدونستم کجا هستم همین طور از معراج و اون کانکس ها اومدم بیرون صدایی نمیشنیدم حوادث بیرون رو متوجه نبودم ،نه صدای بوق ماشین و نه صدای ترددشون، هیچ کدوم رو متوجه نمی شنیدم .
احساس میکردم تو این دنیا نیستم .با دیدن اون صحنه ها حالم دگرگون شده بود. هیچ خطری احساس نمی کردم؛ یعنی هم گوشم می شنید و هم نمی شنید .خیلی متأثر شده بودم. یه لحظه صدای بوق ماشینی رو شنیدم که راننده داد میزد
_آقا... حواست کجاست.؟!!.. کف خیابون کجا داری میری.؟!!!.....
یه لحظه هم اصلاً صدایی نمی شنیدم و همین طور بی حساب برا خودم میرفتم. نمیدونستم دارم کجا میرم. نمیدونم بعد از چند ساعت، شاید هفت یا هشت ساعت، یه کم به خودم اومدم. توی اون هفت ساعت بی هدف راه رفته بودم و دور سر خودم چرخیده بودم .
بالأخره بعد از چند روز سردرگمی و پیدا نکردن کرامت، برگشتم شیراز. تمام هم و غم من این بود که خانواده ام چیزی نفهمند. تقریباً دو ماهی شد که نگذاشتم مادرم و خانم کرامت چیزی بفهمند.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چشم و چراغ
💢روایتی از پدر و مادر #شهید
شهرام کاوه
به مناسبت سالگرد شهادت شهید
#شهدای_فارس
🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️
🌹حاجمنوچهر در مورد شهید سید ابراهیم پوریزدان پرست میگفت:
کربلای 5، بعد از شهادت سید محمد کدخدا و حاج مهدی زارع من شدم فرمانده گردان امام حسین، سید ابراهیم هم فرمانده دسته بود و ارتباط ما بیشتر شد. گردان در جزیره بووارین مستقر شد. دشمن از سه جهت روی ما اتش داشت. دسته سید ابراهیم را گذاشتم برای حفاظت از سه راه شهادت که در همین منطقه بود و سید کارش را به نحو احسنت انجام داد و چند تا پاتک عراق را خنثی کرد. برای سرکشی از سه راه رفته بود. دیدم تنها داخل یک سنگر نشسته و به دقت جلو را نگاه می کند. رفتم کنارش. گفتم سید چرا تنهایی؟
گفت :اینجا اتیش سنگینه, کسی نمی ایسته, چند تا هم شهید و مجروح دادیم. خودم وایستادم که حواسم به حرکت دشمن باشه!
خندید و گفت: تا من هستم خیالت از اینجا راحت باشه.
خداحافظی کردم.چند قدمی که دور شدم، خمپاره ای کنارش نشست و همچو پیر کربلا، حبیب رویش خضاب شد...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
اگر مورچهای ما را گاز بگیرد قرار و آرام نداریم، و از گزیدن یک کک و پشه ناراحت میشویم؛ پس چرا بر سر مؤمنین و مؤمنات از زمین و هوا آتش و موشک میبارد، ولی ما ناراحت نمیشویم؟ چگونه ما که از نیش یک پشه قرار و آرام نداریم، حاضر میشویم این همه تیر و بلا و عذاب بر سر مسلمانان بریزد؟
📚در محضر بهجت، ج۲، ص٣١۶
#فلسطین #غزه
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃
سختی های اين راه
شيرين می شود
وقتی كه به ياد می آوری
اين راه امتداد راهِ حسين است ...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💢یادی از شهدای عملیات تروریستی حرم شاهچراغ (علیه السلام)
💠دانشجوی دکترا در دانشگاه نیوزلند بود
با وجود امکانات و شرایط بسیار خوبی که در نیوزلند برایشان فراهم شده بود و علیرغم پیشنهادات خوبی که برای ماندن ایشان در نیوزلند و چند کشور اروپایی دیگر شده بود، ایشان میگفتند من باید حتما برگردم و با استفاده از این درسی که خواندهام به کشورم خدمت کنم.
💠نقطه عطف زندگی فرید آنجایی بود که همهی امکانات عالی و پیشنهادات خیلی خوب را در خارج از کشور رها کرد و به ایران برگشت و چون مدت زیادی بود که ایران نبود وقتی به ایران برگشت حقیقتا دوباره از صفر شروع کرد، ولی به لطف و کمک خدا روز به روز بیشتر اوج گرفت.
#شهید فرید معصومی
#شهدای_شاهچراغ
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_بیست_نهم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
من دائم پیگیر بودم که خبری از کرامت گیر بیارم. تو همین پیگیریها بود که به رزمنده به اسم شهرام که بچه آباده بود اومد و بهم گفت: که شب عملیات فرمانده گردان شهید شد و تو لحظات آخر به آقاکرامت که فرمانده گروهان بود، اشاره کرد که به جای من به عنوان فرمانده گردان عمل کن.....
آقای غلامی، ببخشید که من با صراحت میگم؛ ولی من دیدم که آقاکرامت رفت جلو و با تیر مستقیم عراقیها شهید شد و جنازه غلطید و رفت اونطرف خاک و تو خط شلمچه افتاد. من همه اینها رو به آقای ستایشگر هم گفتم .چون شما برادر بزرگ آقاکرامت هستید و دارید پیگیری میکنید من اینا رو گفتم تا دنبال پیکر شهید باشید .پیگیری کنید تا بچه هایی که برا شناسایی میرن، شاید تونستند از اون طرف خاک بیارنش عقب. آقاکرامت شب عملیات خیلی رشادت از خودش نشون داد....
- خیلی ممنون که اینا رو گفتید و من رو مطمئن کردید که کرامت شهید شده...
_تقریباً پنجاه روزی میشد بیخبر بودیم که خانم کرامت از طریق یکی از دوستان آقاکرامت فهمیده بود .
یک هفته بعد از مطلع شدن خانمش ،خبر بهمون رسید که پیکر شهید پیدا شده و باید بریم تو بنیاد شهید و کرامت رو ببینیم و باهاش وداع کنیم.
مادرم رو که دیدم بلند بلند گریه کردم و گفتم :مادر دیگه دنبال برادرم نمی گردم کرامت خودش اومده .
صبر مادرم اون روز باور کردنی نبود. همه اقوام و فامیل جمع شده بودند برای تشییع جنازه و خانمهای فامیل گریه میکردن که مادرم بلند شد و با صدای غرایی گفت:
«بسم الله الرحمن الرحیم .من هدیه ای در راه خدا داده ام و همگان بدانند که به این هدیه افتخار میکنم؛ پس گریه نکنید.»
صدای غرای مادرم برا همیشه تو گوشم مونده .کرامت با مادرم یک روح در دو بدن بودند. همه از علاقه مادرم به کرامت خبر داشتند .صبر مادرم تو شهادت کرامت باور کردنی نبود. یک دنیا غصه و ناراحتی روی دوش مادرم سنگینی میکرد اما غصه و دلتنگیهاش از چشماش سرازیر نمیشد. کاش حالا که کرامت برگشته بود صداش مث مادرم میان انبوه جمعیت بلند میشد و میگفت: خسته نباشی شیرزن
خسته نباشی اسوه ..
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
سلام ای #زینب شاه خراسان
تویی چشم و چراغ خاک #ایران
رسیده این #گدای رو سیاهت
تو را جان #رضا رو بر نگردان
#وفات_حضرت_معصومه(س)🥀
#ڪریمہ_اهلبیٺ🕯
#تسلیٺ_باد🥀
♨️ #هییت_شهداےگمنام_شیــراز
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 به وقت #آرتین
💠به مناسبت سالگرد یتیم شدن آرتین ،فرزند ایران
🎥 خاله! تیر زدن تو سر مامان، خاله مامان مرده، اما کی میاد پیش من!؟
⭕️ قصه پر غصه مجروحیت آرتین و شهادت پدر و مادرش از زبان خالهاش...😭
#برای_آرتین
#شهدای_شاهچراغ
🏴🏴🏴
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی
و عزاداری روز وفات حضرت معصومه س
🏴گرامیداشت شهدای مظلوم حمله تروریستی حرم شاهچراغ (ع)
💢 #باروایتگری : حاج عبدالله توکلیان (خادم افتخاری حرم)
💢 #بامداحی: کربلایی حسن پورحسن
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۴ آبان ماه/ از ساعت ۱۶
🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃
بر ما خرده نگیرید که چرا
روز و شبمان
لبریز از یاد شهداست....
که اگر یاد شهیدی در دل، خانه کرده
نه از پاکیِ دلِ ما...
که از لطف و عنایت شهید است...💔
#سالروز_شهدای_حرم
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
38.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 به وقت #شهادت😭😭
۴ آبان سالروز جنایت تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام
📽 #ببینید
هدیه به شهدای مظلوم حرم #صلوات
🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_بیست_نهم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
من دائم پیگیر بودم که خبری از کرامت گیر بیارم. تو همین پیگیریها بود که به رزمنده به اسم شهرام که بچه آباده بود اومد و بهم گفت: که شب عملیات فرمانده گردان شهید شد و تو لحظات آخر به آقاکرامت که فرمانده گروهان بود، اشاره کرد که به جای من به عنوان فرمانده گردان عمل کن.....
آقای غلامی، ببخشید که من با صراحت میگم؛ ولی من دیدم که آقاکرامت رفت جلو و با تیر مستقیم عراقیها شهید شد و جنازه غلطید و رفت اونطرف خاک و تو خط شلمچه افتاد. من همه اینها رو به آقای ستایشگر هم گفتم .چون شما برادر بزرگ آقاکرامت هستید و دارید پیگیری میکنید من اینا رو گفتم تا دنبال پیکر شهید باشید .پیگیری کنید تا بچه هایی که برا شناسایی میرن، شاید تونستند از اون طرف خاک بیارنش عقب. آقاکرامت شب عملیات خیلی رشادت از خودش نشون داد....
- خیلی ممنون که اینا رو گفتید و من رو مطمئن کردید که کرامت شهید شده...
_تقریباً پنجاه روزی میشد بیخبر بودیم که خانم کرامت از طریق یکی از دوستان آقاکرامت فهمیده بود .
یک هفته بعد از مطلع شدن خانمش ،خبر بهمون رسید که پیکر شهید پیدا شده و باید بریم تو بنیاد شهید و کرامت رو ببینیم و باهاش وداع کنیم.
مادرم رو که دیدم بلند بلند گریه کردم و گفتم :مادر دیگه دنبال برادرم نمی گردم کرامت خودش اومده .
صبر مادرم اون روز باور کردنی نبود. همه اقوام و فامیل جمع شده بودند برای تشییع جنازه و خانمهای فامیل گریه میکردن که مادرم بلند شد و با صدای غرایی گفت:
«بسم الله الرحمن الرحیم .من هدیه ای در راه خدا داده ام و همگان بدانند که به این هدیه افتخار میکنم؛ پس گریه نکنید.»
صدای غرای مادرم برا همیشه تو گوشم مونده .کرامت با مادرم یک روح در دو بدن بودند. همه از علاقه مادرم به کرامت خبر داشتند .صبر مادرم تو شهادت کرامت باور کردنی نبود. یک دنیا غصه و ناراحتی روی دوش مادرم سنگینی میکرد اما غصه و دلتنگیهاش از چشماش سرازیر نمیشد. کاش حالا که کرامت برگشته بود صداش مث مادرم میان انبوه جمعیت بلند میشد و میگفت: خسته نباشی شیرزن
خسته نباشی اسوه ..
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*