eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ 🔻🔻🔻🔻 ﻣﺪاﺡ : ﺑﺮاﺩﺭ اﻣﻴﺮ ﺭاﺳﺘﻲ 🔻🔻🔻🔻 13 ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ / اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 18 🔸🔸🔸🔸 ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ/ ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ ⚫️⚫️⚫️⚫️ ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🖋️حاج کاظم اصرار و پافشاری را بی فایده دید .با اکراه برگشت و دودل از آنجا دور شد .اما نیم ساعت دیگر که برگشت هاشم را دید که هنوز روی زمین دراز کشیده. شتابزده و سراسیمه بالای سرش نشست. _تو حالت خوب نیست .باید برگردی عقب! هاشم دست چپش را ستون بدن کرد به آرامی در جا نشست و در حالی که موج درد چهره اش را پریشان و درهم کرده بود گفت: «یه تکه پارچه بیار دستمو ببند به گردنم. بعد هم سریع منو ببر جلو پیش آقای امین افشار. چون انگار اون جلو احتیاج به کمک دارد» حاج کاظم هرچه کرد نتوانست مانعش شود . آن چه گفته بود انجام داد و به طرف خط مقدم به راه افتادند .کمی جلوتر با مجید سپاسی روبرو شدند. هاشم به کاظم گفت :شما دیگه برگرد من با مجید میرم» _ولی بهتره من هم بیام. قبلا اینجا بودم و منطقه را می شناسم _لازم نیست خیلی ممنون .شما برو! حاج کاظم با نگرانی و دلشوره به عقب برگشت .مجید نگاهی به دست هاشم انداخت _چی شده؟ _چیز مهمی نیست. از اوضاع و احوال خط چه خبر ؟!بچه ها در چه حالی هستند؟! _هنوز چیزی مشخص نمیشه گفت .عراقی ها الان چند ساعت که پاتک خیلی سنگینی را شروع کردن.حجم آتش زیاده میخوان هر طور شده از یه جای رخنه کنند و مانع پیشروی ما بشن. _خب نظر خودت چیه؟! _باید زودتر طرحی بریزیم که منطقه را تا جایی که به اروند میچسبه پاکسازی کنیم. وگرنه ممکنه پاتک اونا در صورتی که همین طور ادامه پیدا کنه مشکل ساز بشه. هاشم که با زحمت خود را دوش به دوش مجید جلو می کشید فکر می کرد _باید فرمانده گردان ها را توجیه کنیم. احتیاج به یک طرح دقیق و حساب شده داریم. یک طرح الحاقی روی جاده آسفالته! آنگاه مکثی کرد و ادامه داد: _ما باید یه گروه شناسایی همراه با رزم را به خط عراقی ها بفرستیم.از طرفی هم از چند جهت باید پیشروی و پاکسازی کنیم .یکی در طول جاده آسفالته، یکی هم در عرض منطقه. تا برسه به اروند و گردان ها درست روی جاده به هم ملحق بشن. برگرد و ترتیب گروه شناسایی را بده. مجید بی درنگ به عقب برگشت و برای اعزام گروه شناسایی به یاد گردان  نورالدین هاشمی افتاد. او به محض اطلاع از الحاق گردان ها،یک  گروه شناسایی را مامور کرد تا به خط نیروهای عراقی وارد شده و ضمن ایجاد درگیری کار خود را انجام دهند. مجید خیالش که از این بابت آسوده شد پرسید: _وضعیت گردان‌ها چه طوره؟ غیر از خودمون امشب چه گردان هایی آماده هستند؟ هاشمی فکری کرد و پاسخ داد: _غیر از گردان خودمون، گردان آقای پایدار و هم داریم لشکر عاشورا هم که سمت چپ ما هستند مجید با حرکت سر حرف او را تایید کرد. _بسیار خوب ..گردان های تیپ امام حسن در طول جاده حرکت می‌کنند و شما هم عرض منطقه را طی کنید تا برسید به اروند . باید کاملاً همه جا را پاکسازی کنید تا اینکه با طرح الحاقی که هاشم پیشنهاد داده تمام این نیروها روی بدنه جاده به هم بچسبند. کارِ گروه شناسایی آغاز و به دنبالش قدم به قدم گردان های دیگر وارد عمل شدند. اولین بامداد چهارمین روز عملیات بود که نیروهای عراقی بر اساس طرح شتابزده  ای که یک شب پیش برای بازپس‌گیری منطقه‌ای از دست داده تدارک دیده بودند، دست به پاتک سنگین دیگری زدند. هاشم، مجید ،نورالدین همراه با روزیطلب، غیبی و ظریفیان، فرماندهان گردان هایی که در طرح الحاقی شرکت داشتند، در مسیر پاکسازی شده به پیش می رفتند که ناگهان در نقطه ای با مقاومت نیروهای عراقی روبه‌رو شدند. هاشم با صدایی که از شدت هیجان می لرزید روبه مجید گفت: _گردان امام حسین پشت سر ماست هر چه زودتر برو و موضوع را براشون توضیح بده .بگو که احتیاج به آرپی‌جی زن و تیربارچی داریم .عجله کن.! مجید بی درنگ آنها را ترک کرد و برای انجام ماموریتی که هاشم داده بود ,به عقب برگشت .منطقه درگیری لحظه به لحظه و با هر قدم گستردگی بیشتری می‌یافت و تاریکی همه جا را در خود فرو برده بود.. 🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ادامه دارد... در واتس اپ👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
در این کوچه‌های بن بست نَفْس، پرواز ممکن نیست .. باید چگونه زیستن بیاموزیم از آنان که گمنــام رفتند .. ... 📎 پنج شنبه های دلتنگی هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷 🌹🌷🌹🌷 ﭘﺨﺶ ﺯﻧﺪﻩ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ و ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺳﺎﻋت 18 👇👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk 🔺🌹🔺 ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ اﻃﻼﻉ ﺩﻫﻴﺪ
✅ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻛﻨﻲ ﺷﻬﺪا ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ اﺭﺑﺎﺏ ﻛﺮﺑﻼ ﻳﺎﺩﺕ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪﻩ 💕 ﭘﺲ اﺟﺮاﻳﺶ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺩاﺭﺩ 💓 ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا 🍃🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🕊🕊🕊 ياد آنهايی بخير ، که به ندای هَل مِنْ نٰاصِر حسيــنِ زمان با نثار جان خويش لبيک گفتند ... 🤚 🍃 🕊🕊🕊 @shohadaye_shiraz
🔴برای اولین‌بار منتشر شد؛ 🔰نامه جانکاه حاج قاسم خطاب به یارهمیشگی خود شهید پورجعفری: 🔹قول می‌دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم 🔹بیست سال اخیر، پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. 🔹️ خدا می‌داند با هریک از آنها که از دست داده‌ام چه بر من گذشت؛ همیشه نگران بودم تو را هم از دست بدهم. 🔹من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم چرخیدند و جلو چشمم هستند. 🔹️ حسین عزیزم! اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. ☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹 😭علاقه شدیدی به امام حسین( علیه السلام) داشت و همیشه می گفت: " دلم می خواد روز محشر مثل اربابم بی سر باشم". در آخر وصیتش هم نوشته بود این شعر را روی قبرم حک کنید. عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است تن بی سر عجب نیست، رود گر در خاک سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است وقتی بعد از دو سه هفته، در عملیات کربلای 5 پیکرش تفحص شد و برگشت، پیکرش همان طور که آرزو کرده بود، بی سر بود و این شعر زینت بخش سنگ قبر شد. 🌷🌸🌷 شهادت: شلمچه 🌷🌷🌷 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ 🌺🌷🌺🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹: 🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🖋️ هاشم به منطقه اشاره کرد. _این قسمت پر از ادوات و خودروهای به جا مانده عراقی هاست .باید ترتیبی بدیم که تا جایی که میشه اونا رو به عقب برگردانیم. اینجا ممکن همشون منهدم بشن! روزیطلب با نگرانی گفت: «وضعیت بدیه!! هیچ چیز قابل تشخیص نیست! منطقه بیش از حد گسترده است» _حق با تو !بهتره یه جا پناه بگیریم و دوباره طرح را مرور کنیم. نگاهی به دور و برش کرد. شبح یک جیپ را در نزدیکی دید و ادامه داد: «بریم اونجا پشت اون جیپ..» با احتیاط کامل پیش رفتند و پشت خودرویی که هاشم نشان داده بود پناه گرفته است. هاشم رو به ظریفیان گفت :«بهتره بریم جلوتر یه سر و گوشی آب بدیم.» _روزی طلب درست میگه .منطقه درگیری خیلی وسیع این تاریکی هم که قوز بالا قوز شده. تشخیص مقر نیروهای خودی و غیرخودی سخته .ولی این قسمت ظاهراً پاکسازی شده» از کنار جیب به راه افتادند .ناگهان چیزی در تاریکی شب درخشید لظه‌ای بعد غرش گوش خراش تیرباری سینه شب را شکافت. فرمانده گردانها که هنوز پشت جیپ نشسته بودند سراسیمه از جا برخاسته به سوی آن دو دویدن.رو به تاریکی جایی که لحظه ای شعله ای درخشیده بود و فریاد زدند _تیراندازی نکنید خودی هستیم اما دوباره غرش تیرباری فضا را لرزاند ظریفیان یک آن سقوط پیکر هاشم را بر خاک دید. با گام های بلند برگشت. به سمت هاشمی که تنها فرد مسلح بین آنها بود دوید و اسلحه را از دست او که زخمی شده بود گرفت و به طرف هاشم برگشت. هنوز چند قدم بیشتر نرفته بود که برقی از لوله تیربار درخشید و او نیز بر خاک افتاد. صدای شلیک گلوله ها اوج گرفت. از هر طرف باختی نوری شکافته شد و به پیکرها یک به یک بر زمین افتادند. نیروهای خودی که با شنیدن صدای گلوله ها متوجه باقی‌ماندن سنگر عراقی ها شده بودند، از هر دو طرف آن محل را هدف گرفته و بی وقفه شلیک کردند پس از چند دقیقه صدای شلیک ها قطع شد و دیگر هیچ شعله ای از سر لوله تیربار ندرخشید. مجید پیشاپیش یک گروه آرپیجی زن و تیربارچی به محل رسید. اما هرچه جستجو کرد اثری از هاشم و دیگران ندید. یکی از افراد تیپ امام حسن که گلوله پهلویش را دریده بود همانطور که به خود می‌پیچید متوجه آمدن مجید شد. تمام توانش را جمع کرد و با صدای گنگ که به زحمت از حنجره اش خارج میشد فریاد زد: _آقای سپاسی.. اونطرف.. از آنجا آقای اعتمادی را زدند مجید با شنیدن این جمله زانوانش سست شد. توان تحمل بدنش را نداشت .کنار جوان نشست و با بغض پرسید: _آقای اعتمادی را زدن؟! کو!! کجاست؟! اما جوابی نشنید. به جستجوی هاشم دستش را بر زمین کشید و پیش رفت. کمی آن طرف‌تر پیکر او را که گویی و خوابی عمیق فرو رفته بود پیدا کرد .با حالت بیم و امید زیر لب صدا کرد _هاشم !هاشم ...بلند شو! سکوت تنها پاسخی بود که شنید. اما نخواست که باور کند این بار با صدای بلند فریاد زد: _هاشم تو رو خدا جواب بده!! کسی دستش را روی شانه او گذاشت و با لحنی افسرده گفت: بلندشو آقای سپاسی.. اعتمادی دیگه و نتوانست ادامه بدهد. مجید سربلند کرد و شبح فرمانده گردانهایی که تا چند دقیقه پیش با هم بودند بالای سر خود دید. نمی دانست چه بگوید. اصلاً چه می توانست بگوید ؟!او هنوز رفتن صمیمی ترین دوست همرزمش را باور نمی کرد !خم شد و لبهای خشک و تبدارش را روی گونه هاشم گذاشت .یک باره لبانش شور و نمناک شد. با دقت بیشتری به چهره او نگاه کرد که اصابت گلوله به چشم راستش صورتش را خون آلود کرده بود .دیگر تاب نیاورد. دست زیر شانه های او برد و پیکرش را بلند کرد و به سینه چسباند .آن وقت بود که متوجه شد از دست راست او نیز خون جاری است .ناگهان دردی جانکاه سراپایش را گرفت و مانند تیری به قلبش نشست .بی اختیار زیر لب زمزمه کرد: _«یا قمر بنی هاشم» لبانش را بر بازوی هاشم گذاشت. بوسه نرم بر آن نشاند و هق هق گریه اش در هیاهوی افرادی که گردش حلقه زده بودند گم‌شد. یکباره با خشم فرو خورده که پیکرش را به لرزه درآورده و قلبش را به تلاطم انداخته بود برخاست. نگاه تیزبین و نفسش را در سیاهی اطراف چرخاند. آر پی جی را روی دوشش گذاشت به نخستین گلوله را به سوی اولین سنگر شناسایی شده عراقی ها که حدس میزد از آنجا هاشم را زده‌اند شلیک کرد و دمب بعد امواج سرکش انفجار از آن زبان کشید. آنگاه بی درنگ دومین ،سومین و چهارمین گلوله را در قلب دیگر زنگنه های پاکسازی نشده نشاند. اما حتی دیدن زبانهای آتش نمی توانست از خشم و اندوه بکاهد. 🌿🌿🌿🌿 سیاهی شب آرام‌آرام کمرنگ‌تر و افق دم به دم با پرتو نور روشن تر می شد. همزمان با سر برآوردن خورشید آنهایی که به سوی شرق بصره در حرکت بودند روی جاده آسفالت به هم می پیوستند. 🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شادی روح شهید هاشم اعتمادی صلوات در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🤲خدایا! خودت شاهدے ڪه جوانان و رزمندگان این امت با حماسه آفرینےهاے خویش، خاطره عاشوراے حسینے را یڪبار دیگر عینیت بخشیدند.❤️ 🤲بارالها! از ما راضی شو و حرڪات و سڪنات ما را جز به جز مورد رضایت خویش قرار ده و ما را در همین عقیده و بر همین مرام بمیران.💚 🤲خدایا! شهیدان، دین خود را ادا نمودند. نمیےدانم انتظار انجام این وظیفه مقدس الهے را تا کے باید ڪشید!. 🤲خدایا! روحم چنان پروازے گرفته ڪه احساس وجود در دنیاے ظاهر نمےڪنم، پس ای رب ڪریم! نگذار این عقیده و پابرجائی از من سلب شود و چنان ڪن که خود راضے هستے 💓💓 نی ریز 🌹🌷🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﺣﺘﻤﺎﺑﺒﻳﻨﻴﺪ/روایت جانسوز دختر شهید مدافع حرم حسین محرابی از نخستین دیدار با پدر😭 🔊بابا گفته بود هروقت دلتان گرفت یاد اسارت دختران اباعبدالله کنید. ◾️▪️◾️▪️◾️ : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⚜کسانی به زمانشان خواهند رسید، که اهل باشند! ⚜و اِلّا تاریخ 📅کربلا نشان داده، که قافله حسینی معطل کسی نمی ماند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 🤲 🌹🌷🌷🌹 @shohadaye_shiraz
----••••♡•🌿🌺🌿•♡••••---- قربانِ عاشقی،که شهیدانِ کوی عشق در روز حشر رتبۀ او آرزو کنند... 🤚 🍃 ----••••♡•🌿🌺🌿•♡••••---- @shohadaye_shiraz
🌸ارتباط با خدا 🌿 در حال آموزش تجهیزات و ارتباطات مخابراتے به نیروهاے جدید بودیم ڪه حاج محمد فرمانده مخابرات آمد وگفت: بگذارید یڪ ارتباط را هم من بگویم؟ گفتم: ڪــدام ارتباط؟ با خنده زیبایش گفت : *ارتباط با خدا!* اگر واجباتتان را انجام دادید، نمازتان را سروقت خواندید، محرمات را ترڪ ڪردید، در عملیات ها پیروزید وگرنه بیسیم و ارتباطات و ... ڪشڪھ دل خوش ڪُنَڪه! ☘🌷🌷☘ : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✅خیلےبه نماز اول وقت اهمیت میداد. این تڪیه ڪلامش بود مے گفت: اول نماز بعداً دنیا! 👈🏻 تا در جمع ڪسی زبانش به غیبت باز میشد،  بلند مےگفت: شادے روح شهدا ده صلوات بلند بفرست! 🍃🌸🍃🌸🍃 روبروے ڪعبه ایستاده بودیم. محمد جواد گفت: پدر جان من از خدا حاجتےدارم، مےگویم شما از صمیم قلب آمین بگوئید! دست هایش را به سوی خانه ڪعبه بلند ڪرد و گفت: اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک... بلند گفتم: آمین. چند ماه بعد از بازگشت از سفر حج بود ڪه حاجت روا شد.🌹❤️ 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍برشی زیبا از وصیت شهید.. 🖌درخت انقــلاب براے سیراب شدن احتیاج به خون دارد واماممان صداے هل من ناصر ینصرونے میزند.  ما مےتوانیم با نثار خون خود ڪه در مقابل اسلام ناچیز است ، زمینه حڪومت حضرت مهدی(عج) را فراهم نماییم. در این سرزمین همانند جنگــهای بدر و خندق در صدر اسلام، احساس مے کنیم ڪه در ڪنار پیامبریم و هر لحظه در جلو چشمم امام زمانم را مے بینم و امیدوارم ڪه لیاقت این را داشته باشم ڪه در رڪابش به شهادت برسم.💔 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
👇👇 ﻳﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) و ﺷﻬﺪا, ﻣﺒﻠﻎ 4 ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻫﺪﻳﻪ, ﺩﺭ ﻃﺮﺡ ﻛﻤﻚ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ ﺑﻪ 8 ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺰﻭﺩﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪﺩاﺭ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ و ﻳﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻴﺮﺧﻮاﺭ ﺩاﺷﺘﻨﺪ , ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ ﺷﻬﺪا و , ﺩﺭ اﻳﻦ اﻳﺎﻡ اﻫﺪا ﺷﺪ 🏴🏴🏴 ﺧﺪا اﺯ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﺪ 🌹🌷🌹🌷 ﺗﻌﺠﻴﻞ ﺩﺭ اﻣﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻨﺠﻲ ﻣﻮﻋﻮﺩ و ﺷﺎﺩﻱ اﺭﻭاﺡ ﻣﻂﻬﺮ اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ و ﺷﻬﺪا و اﻣﻮاﺕ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ 🔺🔺🔺🔺 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
🌱🌸 سرو زيبا شده از شكل خراميدن تان شعله پر ميكشد از شيوه ی خنديدن تان... 🤚 🍃 🌱🌸 @shohadaye_shiraz
و ﺷﻬﺪا 🌹🌷🌹🌷 ﺩﺭ اﻳﻦ اﻳﺎﻡ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﺩاﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯاﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺷﺘﺎﻓﺖ. اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎﻱ 110 ﻫﺰاﺭ ﺗﻮﻣﺎﻧﻲ, و ﻫﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﺖ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ اﻫﺪا ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ 🔰🔰🔰 ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻫﺪاﻳﺎ : 6362141080601017 ﺑﺎﻧﻚ اﻳﻨﺪﻩ, ﺑﻨﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﻮﻻﺩﻱ 🌹🌷🌹🌷 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💠سیره شهدا💠 🌿اهمیت به تربیت نسل جوان🌿 حاج منصور آرزویے جز پایان جنگ و آغاز تربیت جوانان نداشت... مےگفت : این جوان ها و نوجوان ها مثل یڪ دسته گل نرگس هستند. بعضے ها شڪفته اند. بعضی هنوز غنچه اند. وظیفه ماست تا آن غنچه ها را شڪوفا ڪنیم .💐 نیروے جدید ڪه به گردان می آمد, یڪ روز دو روز وقت مے گذاشت با تڪ تڪ انها حرف می زد.... می گفتن :حاج منصور تو هم بیکاری این چه ڪاریه!؟ می گفت: من تا ندونم اینها از ڪجا آمدن, پدر و مادرشون ڪیه, چند مرده حلاجن, اخلاقشون چیه ڪه نمے تونم آنها را تربیت ڪنم!!! 🌹🌹🌹 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🌷 🌷از ۱۴ سالگـی پایـش به جبـهه باز شـد. به سـن قانونےکہ رسیـد رسـماً شد پاسـدار، اما هیـچ وقت لبـاس سپـاه نمیپوشــید و با هـمان لبــاس بسیجےخدمـت مے کرد. مے گفتم: چرا لباس سپاه را نمی پوشی؟ با خنده میگفت: من هنوز اندازة این لباس نشدم، هر وقت خدا توفیق و لیاقت پوشیدن این لباس را به من داد، حتماً می پوشم! تمام خاطراتش یک طرف، آخرین دیدارش یک طرف. تازه از جبهه برگشته بود. گفت: مـادر قدر این بازوهای من را بدان وآنها را ببـوس! کمےمکـث کرد و خیلی جدی ادامه داد: اگه یه وقت دسـت و پای من فدای حضرت ابوالفضـل(ع) شـد ناراحت نشی!😳😔 دلم ریخت. اما محڪم ڱفتم: فداے حضرت ابوالفضل(ع)، فدا شد که شد، مگه تو از جوون هایی که در جبهہ پرپر مےشن کمترے.. از شرم سـرش را پائین انداخـت. براے اینکہ رضایتـم را نشـانش دهم، رفتم صورتش را بوسیدم. خندید و ڱفت: بلاخره مـادرم هم راضی شد. به دور دسـت خیره شد و گفت: سه روز جنازم زیرآفتاب میـمونه، دست و انگشـتم نداره! رفت. وقتے از جبهه برگشت، چہ زیبا حاجت روا شده بود, بدنش با ترکش ها بریده بریده بود. پیکرش را هم بعد سه روز پیدا کـردند...😭 ☝راوی مادر شهید 🔻🔻 📚منبع: ﻛﺘﺎﺏ راز یک پروانه!(جلد ۹، مجموعه شمع صراط) خرید: http://ketabefars.ir/product-13 🌷🌹🌹🌷 فرمانده گروهان بهــداری-لشکر ۱۹فجر 🌷🌷🌷🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود
﷽ سلام ما بہ لبخند شهیدان بہ ذڪر روی سربند شهیدان  سلام ما بہ گمنامانِ لشڪر  بہ تسبیحات یا زهراے معبر همان‌هایے ڪہ عمرے نذر ڪردند اگر رفتند دیگر برنگردند  🤚 🍃 @shohadaye_shiraz
💠سیره شهیــــ❤️ـــــد با یارے دوستان و خیرین مبلغے را جهت ڪمڪ به فقرا جمع آورے ڪرده بودیم. یڪ شب با تهیه ی بسته هاے مواد غذایے در حال توزیع در بین خانواده هاے نیازمندان بودیم. 🌹 به درب خانه ای رسیدیم ڪه در آن خانواده ای با دو فرزند معلول، پدرے بیمار و مادرے رنج دیده زندگے می ڪردند. پس از آنڪه بسته ی مواد غذایے را به دست آنها دادیم گفتند: اینها از طرف چه ڪسے است؟! گفتیم از طرف شهید فریدونے.❤️🌹 با شنیدن نام محمد، شروع به گریه و زارے ڪردند.😭😭 بعد از مدتے گریه هق هق ڪنان گفتند. محمد درهفته چند بار به ما سر میزد با ڪودڪانم بازے میڪرد و آنها را استحمام میداد. از وقتی محمد شهید شده، ڪارمان زار است. ما خوبی او را فراموش نمے ڪنیم... 🌸🌿🌸🌿 🌹🌷🌹🌷 @shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﻛﻠﻴﭗ / ﺩﺭﺩ ﻳﺘﻴﻤﻲ خاطره ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻤﻨﺎﻙ دختر شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی💔 👇👇 ﻧﻤﻴﺪاﻧﻢ ﺑﻌﺪ اﺯ ﺩﻳﺪﻥ اﻳﻦ ﻛﻠﻴﭗ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﻲ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ ﻓﻘﻄ ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻮاﺑﮕﻮﻱ اﻳﻦ ﻳﺘﻴﻢ ﻫﺎﻱ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﻢ 😭😭😭😭 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
❤️❤️❤️ "من خوشحالم از اینڪه بشوم . چون شهادت را اوج تڪامل مے دانم . چرا ڪه در راه عقیده خود جهاد  میڪنم ...چرا هر وقت به ما مےگویند وصیتنامه ، یاد از اموال و دارایے خود مے ڪنیم ولے به این فڪر نمے افتیم ڪه چه ڪارهایے براے اسلام ڪرده ایم ... چه بهتر است انسان به بهترین درجۀ شهید شود ، با آگاهے ڪامل از اسلام و آشنایے ڪامل از قرآن ، مڪتب اسلام ، رهبر ، و..." 🌿🌿🌿 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید