eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨📓علامه امینی در شب تاسوعا و عاشورا برای امام زمان(عج) کنار می‌گذاشتند و می‌گفتند: امشب قلب حضرت در فشار است...◼️ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔸شماره کارت جهت واریز صدقات ⬇️
6037997950252222
بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام 🔹🔹🔹🔹🔹 و جه زیباست صدقات از طرف ائمه اطهار جهت سلامتی فرزند عزیزشان باشد 🔺🔺🔺🔺 شیراز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت حضرت عباس(علیه‌السلام) 🏴شب تاسوعا 🏴 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌹 میهمانی لاله های زهرایی🌹 و عزاداری روز تاسوعای حسینی 🏴 💢و گرامیداشت شهید حمیدرضا قاضی پور 💢 : کربلایی سید حسین فتح اللهی : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۵ مرداد / از ساعت ۱۷ 🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
صبح روز ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ فهمیدیم که... «علمدار نیامد،،،» دقیقاا یعنی چی! بلند شو علمدار....😭😭😭😭 شادی روحش صلواتی هدیه کنیم🌷🌾 🏴 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
... ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذر مے پزیم و بانے آن حسین بود . تمام وسایلهاے نذرے را خرید. سپس لباسهایش را در ساک گذاشت. از زیر قرآن ردش کردم و آب پشت سرش ریختم. سوم محرم زنگ زد . گفتم: مادر ڪے میاے ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم . ✅ روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپز خانه حسینه نذر را بار گذاشتیم. در حین پختن نذری بودیم. هر ڪھ می آمد مے پرسید حسین ڪجاست؟ و در جواب مےگفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه... بعد از مراسم دیدم پسرم حسن گریه مےڪند. گفتم: مادر اتفاقے افتاده؟ چرا آشفته اے؟  گفت: دوست خوبی داشتم ڪھ شهید شده. 😭😭 ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﭘﺴﺮﻡ ﺷﻬﻴﺪﺷﺪﻩ 😭 روزتاسوعا با سربند یا زهرا و تیری در پهلو شهید شد... ◾️◾️ 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت زهره غازی همکاران شمس ،مثل سردار مازندرانی و دیگران را دیدم که با لباس سپاه آمده بودند به بیمارستان .رفتیم زن داداش گفت یک برد یمانی داشته که وقت نماز روی دوش میانداخته و یادگار مادر شهیدی است که به او هدیه داده بیارمش؟ گفتم :آره بیار تا بذاریمش توی همین برد. در بیمارستان برای آخرین بار بود که صورت ماهش را میدیدم صورتش گل انداخته بود. هنوز قطره های عرق روی صورتش بود .انگار که به خواب عمیقی رفته باشد، دستش را گرفتم و آرام شدم .بعد برد را دادم به آقای حبیبی ،پسر عمه منقلب شد و زد زیر گریه‌. دادمش به شوهرم او هم حالش دگرگون شد. طوری که نتوانست بماند. به ناچار خودم و سردار مازندرانی جنازه را در برد پیچیدیم و برای تشییع آماده کردیم. روز بعد ،تشییع جنازه ی باشکوهی انجام شد. جمعیت از شاهچراغ تا شاهزاده قاسم بود. وقتی که به خاک سپرده میشد ،من حال خودم را نداشتم. چند بار از هوش رفتم و وقتی به هوش می آمدم جزع و فزع میکردم. ضجه میزدم و مشت مشت خاکهای قبر را بر سر میریختم ‌شب لحظات کوتاهی را آن هم دم دمای صبح چشمم گرم شد و خواب رفتم. بلافاصله خوابش را دیدم که به طرفم آمد و گفت: همه جا خوب بودی به جز آن جا که خاک بر سر میریختی !فهمیدم که نباید این همه بیتابی میکردم. هنوز هم شمس را در کنارم احساس میکنم .یک روز مریض بودم بدحال در عالم خواب و بیهوشی صدای شمس را شنیدم. از ترس و وهم چشمم را باز نکردم. دوباره صدا کرد. دفعه ی سوم صدای شمس واضح و نزدیک شد. چشم باز کردم .خودش بود .طبق معمول سرِ شوخی را باز کرد که میدانم میخواهی بمیری ولی من ضمانتت کردم که زنده باشی. خب حالا دهنتو بازکن دهن که باز کردم یک میوه ی سبز بسیار خوش رنگ که نظیرش در دنیا نیست به اندازه ی انجیر در دهانم گذاشت و دودانه هم از همان میوه به دستم داد وقتی به هوش آمدم هنوز صدای خداحافظی اش توی گوشم بود‌. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرسول سجادیان⭐️ 🌹در یکی از تصاویرش، یک لبنانی کنار "حاج صادق آهنگران"، مداح جبهه های ایران نشسته بود. سید رسول تعریف کرد اینجا آقای آهنگران داشت به این بنده خدا آموزش مداحی می داد. آقا صادق می گفت هر چیزی یک شیطانی دارد که نمی گذارد شما با آن عمل کار خدایی کنید. این میکروفون هم یک شیطانی دارد، اگر توانستی به این شیطان میکروفون غلبه کنی، می توانی مداح خوبی بشوی، اگر نتوانستی، نمی توانی مداح خوبی باشی، هرچند صدایت خوب باشد! سید رسول رو به ما گفت: بچه ها فکر نکنید در مسجد کار می کنید، اینجا شیطان ندارد، مسجد ها هم شیطان دارد و ممکن است همه زحمات شما در مسجد را به دزدد. حواستان باشد این اسلحه ای هم که شما دست می گیرید شیطان دارد، موتور سواری هم شیطان دارد... بگردید ببینید شیطان کجای آنها پنهان شده است، آن ها را کنترل کنید و یک وقت گول این شیطان درونش را نخورید و اجر و پاداش کار نیک خود را از بین ببرید! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم لحظات آخر قبل از شهادت شهید مصطفی صدر زاده در روز ...😭 چنین آرزوست....😭 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
✍بچه ها امشب شهادت نامه عشاق امضا می‌شود..‌ کیا دلشون می‌خواهد مثل شهید عجمیان ، شهید مویدی، شهید آرمان علی وردی و خیلی شهدایی که در این یک ساله فدایی حسین علیه السلام شدند ، قربونی ارباب بشن...😭
امشبی را شہ دین در مهمان است ظهر فردا بدنش زیر اسبان است مکن ای صبح مکن ای صبح طـــــلوع اﺯ ﺩﻝ ﺻﺎﺣﺐ اﻟﺰﻣﺎﻥ ﻋﺞ😭😭 🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🏴🏴🏴 ▪️ای داغدار اصلی این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا... 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️روضه مکشوف قتلگاه کل یوم عاشورا کل ارض کربلا .. ✍سالی که گذشت، روضه هایی شنیدیم که امسال روز عاشورا ، طوری دیگر برایمان روضه مجسم شود ...😭 غریب گیر آوردنت😭😭 🌱🏴🌱🏴🌱🏴 @golzarshohadashiraz
💢 که برآورده شد 😭 🔹به‌ مناسبت سالروز به خاکسپاری شهید حاج عبدالله اسکندری در 🏴 🔰اعتکاف آخرش بود. روز آخر اعتکاف به حاج عبدالله گفتم: من می خواهم برم کربلا! دیدم حاج عبدالله سر به پائین انداخت و گفت: کربلا... امام حسین(ع)... شهادت... کاش من هم مثل امام حسین(ع) سر از تنم جدا بشه...😔 با خودم گفتم حتماً مثل دعا هاي زباني ماست اما دو هفته از اين آن روز نگذشته بود که در دفاع از حرم حضرت زينب(س)، همچون مولايش حسين(ع) سر از بدنش جدا شد و بر نيزه رفت!😭 🍃🌷🍃 🌷🍃🌷 : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * فردای روزی که به خاک سپرده شد با پدر و عبدالخالق سر قبر رفتیم .پدرم حساسیت داشت که اطراف قبر تمیز نیست و نیز میخواست برای سنگ قبر اندازه بگیرد وقتی رسیدیم مقداری از خاک قبر را کنار زدیم عطر خوشی برخاست هر سه به هم نگاه کردیم آقام یکباره نشست روی زمین و شروع کرد به ذکر گفتن اشک در چشمانش جمع شد و همین طور که بغض در گلو داشت گفت :یقیناً دیشب اینجا خبرهایی بوده است به صرافت افتادم که مقداری از این گل معطر را بردارم همین کار را هم .کردم تکه ی کوچکی از آن کلوخ را برداشتم و بوییدم عطر بیمثالی داشت ، چیزی شبیه عطر گل محمدی هنوز مسحور کننده تر تا چهار سال آن کلوخ را نگهداری میکردم که عطرش هنوز مثل روز اول بود و عمویم که مداح ،است بارها این موضوع را در مراسمش عنوان کرد آخرین حرفی که در یکی از مکاشفه ها از شمس الدین شنیدم این بود که « هروقت برای من برنامه یا مراسم بگذارید من ضامنم.» 🎙️به روایت عبدالخالق غازی عکس شاه را قاب گرفتیم و گذاشتیم توی طاقچه هر چه عکس شاه و فرح و ولیعهد هم بود از توی کتابها درآوردیم و چسباندیم روی در و دیوار عمه بنده ی خدا هاج وواج و حیران مانده بود که چه شده است؟ مرتب هم سراغ ماشاءالله را میگرفت که بی جواب بود. شاید خیال عمه این بود که ما سر عقل آمده ایم و دست برداشته ایم. شاید هم فکر میکرد در مملکت خبرهایی شده که او اطلاع ندارد .به هر حال تک اتاق غله ای عمه در محله ی گودعربان شد محل تبیلغات شاه و فرح دستور بعدی جمع کردن کتابها و نوارها بود. یک گونی پیدا کردیم و هرچه ،کتاب ،نوار جزوه دست ،نوشته برگهای استنسیل شده و نام و نشان بود یکجا ریختیم در آن ، بعد رفتیم سراغ صاحب خانه ی عمه ،حاج مصطفی صفا که مرد مؤمن و باصفایی بود و اجازه گرفتیم و گونی را در باغچه حیاط چال کردیم. نوبت به توجیه کردنِ عمه رسید .تلقین این جمله ها کارساز بود که مملکت باید شاه داشته باشد. شاه سایه خدا روی زمین است حالا اگر چهارتا بچه مزلف ، توی خیابان بریزند و شعار بدهند و شیشه ی بانک بشکنند و ترقه در کنند نباید خیلی نگران بود .مردم عاقل تر از این حرفهایند.مملکت داری مگر کار آسانی است ؟!من که اتاقم دیگر جا ندارد و الا باز هم عکس اعلی حضرت را می زدم .من که جانم برای شاه در می رود. این بچه ها خوشی زده زیر دلشان ، کله شان داغ شده .شما به بزرگواری خودتان ببخشید.حالا ساعت حتما از ۱۲ شب هم گذشته ،چون ما ساعت یازده و نیم بود که از دستشان فرار کردیم. کم کم عمه متوجه شد که چه اتفاقی افتاده و بهترین کار همین بود که ما کردیم. .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
و قصه ما به رسید 😭😭
هیأت.mp3
4.27M
آرزو داشت روز عاشورا شهید بشه...😭 📌 با حال مناسب بشنوید؛😭 🏴🏴🏴 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦آخرین تصاویر وداع شهدا با فرزندانشان😭 💢 عصر اگه میخواهید معنی وداع را بفهمید، این کلیپ را ببنید 😭😭 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️برام عجیب بود که چرا مادر آرمان وقتى توى ICU میرسه بالاى سرش هى ميگفته نه این آرمان نیست! پسر من اصلا این شکلی نبود. تا اینکه خبر رسید اون جسم تکه‌تکه هفتاد نفر متهم داره... 💔 ✍چقدر این حرف آشناست 😭 درسته ... وقتي حضرت زینب (س) غروب عاشورا رفت در گودی قتلگاه ... صدا زد آیا تو برادر منی ؟! 🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 دل هر کس کہ حسینی‌ست ز خود بی خبر است کشتہ‌ی عشقِ حسین (ع) از همہ‌کس زنده‌تر است . .♥️!' 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.... .تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند. 🌷 📚 منبع: کتاب سیره شهیدان ، صفحه 125 🌷🌷🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75