eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
51.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞روایت شهادت سید محمد شعاعی ♨️شهیدی که در دم آخر با سلام به جدش پر کشید ‌.. 🌱🍃🌱🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید👆یاد شهدا زنده شود
💠بهمن ماه سال 60 بود، صدام بعد از از دست دادن بستان، وعد داده بود بستان را پس می گیرد و از خبرنگاران دعوت کرده بود تا 22 بهمن در بستان با او جلسه داشته باشند، اما ذهی خیال باطل، جوانان ایران، به خصوص نیروهای استان فارس و شیراز جلو لشکر های عراق را در تنگه چزابه گرفتند. عراق با هر چه می توانست تنگه چزابه را می کوبید، اما حریف یک گردان نیرویی که تنگه را نگه داشته بودند نمی شد. برادرم علیرضا هم بود. خیلی زحمت کشید. موقعیت سختی بود، خیلی فشار روی ما بود. علیرضا گلوله آر پی جی را در قبضه گذاشت، در حالی که از تپه ای بالا می رفت گفت به خدا قسم اگر همه بروید و من تنها باشم، باز می ایستم و دفاع می کنم. ایستاد تا گلوله را شلیک کند. شلیک کرد، هم زمان تک تیرانداز عراقی هم او را زد.به زمین افتاد. گلوله تک تیرانداز از دهان بازش وارد و از پشت سرش خارج شده بود. خدا را شکر به نخاعش نخورده بود. سریع او را به عقب منتقل کردند. هشت روز در بیمارستانی در اصفهان بستری بود. وقتی حالش بهتر شده بود، از بیمارستان فرار کرده و با اتوبوس به جبهه برگشته بود. بعد از آن هم مداوم جبهه بود و به عنوان نیروی اطلاعات و شناسایی کار می کرد. ابتدای سال 65 بود که گفت می خواهم ازدواج کنم. مراسم عروسی اش را گرفت و دوباره به جبهه برگشت. 22 اردیبهشت 65 در بجلیه شهید شد و جنازه اش ماند. بعد از جنگ برای تفحصش رفتیم. جلوترین و نزدیکترین شهید به دشمن بود. از روی سوراخ گلوله ای که در عملیات چزابه روی سرش مانده بود شناسایی اش کردیم... 🌹🍃🌷🍃🌹 علیرضا نویگویی @shohadaye_shiraz
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆آخرین پیام یک شهید مدافع امنیت استان فارسی... ♨️لحظاتی قبل از شهادت از مداحی حضرت مادر گفت... و دقایقی بعد، مثل مادر، پهلو شکافت و پرکشید.😭😭 🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz حتما نشر دهید، دیگران هم با این شهید آشنا شوند...
♨️شهیدی که بعد شهادت هم فقرا را دست خالی نمی گذاشت.... 💠همیشه به فقراکمک میکرد میگفت:هیچ فقیری رادست خالی برنگردان! بعداز شهادتش،فقیری آمده بودپشت در و در خواست کمک کرد یاد جمله شهید جعفر افتادم، رفتم درون خانه تا برای فقیر پولی بیاورم ... اما همه خانه را زیرو رو کردم چیزی درخانه نداشتیم ... با خودم گفتم چطور به اوبگویم چیزی نداریم! ناگهان لحاف ها راریختم،بینش مقداری پول بود،باخوشحالی100تومنش رابه فقیردادم... انگار شهید نمی‌خواست بعد از شهادتش هم کسی دست خالی از درب منزلش برگردد... 🌱🌷🌱 جعفرتقی زاده 🌹🌱🌹🌱🌹 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
♨️قابل توجه مسئولین.... 🍃غذای اضافی و تنبیه به سبک فرمانده 🍃 💠 بچه های تدارکات، آمار غذا را ده نفر بیشتر رد کرده و آن روز ظهر، غذا بیشتر از حد بود تا دستور داد که هر چه از غذا باقی مانده جمع کنند و بفرستند آشپزخانه... خودش و چندتایی از بچه ها هم بیرون و همه ی بچه های تدارکات و مسئولشان را به خط کرد و دستور داد که پوتین شان را بیرون بیاورند و در آفتاب داغ، روی شن های سوزان بنشینند. 💠اول خودش را سرزنش کرد و گفت: «اولین مقصر این برنامه منم، اگر من فرمانده ی خوبی بودم و به خوبی، دستورات دین را پیاده کرده بودم و درس قناعت به شما داده بودم، امروز، گرگ حرص و آز شما ، سربلند نمی کرد و طمع نمی کردید سهمیه ی بیشتری بگیرید. فکرش هم نکردید که این غذای زیادی ، سهمیه ی چه کسانی بوده که به حرام و به دروغ گرفتید. حق چه کسانی رو خواستید بخورید؟ حق برادر های خودتون؟ حق دوستان خودتودن؟ حق رزمنده های خدا؟ جواب امام رو چی می دید؟! به هر حال، اشتباه امروز را به حساب نا آگاهی شما می گذارم اما تنبیه تان می کنم، یادتون باشه استغفار کنید. ما نیومدیم جبهه که بجنگیم و چار تا آرپی جی بزنیم و برگردیم . کاکا! ما اومدیم جبهه که آدم بشیم. آقای مسئول تدارکات! ما اومدیم اینجا که آدم بشیم، مفهوم شد؟... 💠بچه های تدارکات، شرمنده و خجالت زده، آرام آرام گریه می کردند، بعد هم همه با هم همراه کاکا علی، شروع کردند روی شن های داغ، کلاغ پر و پا مرغی رفتن.... https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود اجر شهادت ببرید
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 از شیــراز تا خرمشــهر .... 💠یادے از احمد خادم الحسینی.... و نشردهیـــد 🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz کانال شهداے شیراز 👆👆
💠بمناسبت ۲۳ذےالقعده ،روز زیارتے امام رضا علیه السلام ♨️شهیدی که زیارت امام رضا (ع )دوست داشت 💠گفـــت :مـــادر اجازه بده برم زیارت امام رضا(ع).... گفتم نه، تو تنها پســـرمی میترسم توی راه برات اتفاقی بیافتد! 💠تو جبهـــه مجـــروح شـــده بود، اشتباهی بردنش مشهد. همان جا ڪنـــار امام رضا(ع) شهـــید شـــد. پیڪـــرش را اطراف ضریـــح طواف دادن بعـــد برگشـــت شیراز..... فرید(اکبر)شهابی نژاد 🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz با مطلب ، دیگران را به کانال شهدا دعوت کنید
39.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🎥 روایتی از زندگی طلبه شهید شیرازی دفاع مقدس شهید حجت الاسلام شیخ منصور بامداد 🗣 راوی :حجت الاسلام والمسلمین مهدی بامداد (فرزند شهید) و 🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz وارد کانال شهداي شیراز شوید👆👆
🚨به مناسبت یادواره شهید حاج عبدالله اسکندری، فردا ، در ♨️فرمانده تیپ الهادی(ع) که بود، تصمیم گرفت یک زائر سرا برای پرسنل تیپ در مشهد تهیه کند. چند نفر را فرستاد تا مکانی را انتخاب کنند. آنها تماس گرفتند چند جا را انتخاب کردیم. دوستانش می گفتند، یک واحد هشت خوابه را انتخاب کرد و گفت این خوب است چون مسیر رفت و آمد زائر ها راحت تر از بقیه است. وقتی می خواستیم آن را قولنامه کنیم، حاج عبدالله بیش از اندازه چانه می زد. فروشنده گفته بود: حاجی یک سؤال دارم، شما انقدر چانه می زنی نفعی به خودتان می رسد؟ گفت بود: به والله نه. اگر برای خودم بود اضافه بر آن چیزی هم روی آن می گذاشتم و به شما می دادم، اما این پول بیت المال است. فردای قیامت باید برای ریال ریال آن که مصرف کرده ام جواب پس بدهم، باید از آن نگهداری کنم.  فروشنده هم به همین خاطر با قیمت پائین داده بود.. بی سر حاج عبدالله اسکندری 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠چند شب قبل آزاد سازی خرمشهر بود. گفت: مسعود، احتمالاً بعد این عملیات دیگه من نیستم. گفتم: انقدر از خودت مطمئن هستی؟ فکر نکنم! با خنده گفت: حالا اگر شهید شدم. دوست دارم فلان جای شاهچراغ [ جایی وسط شاهچراغ] دفنم کنید. گفتم: این کارهات هم بچه بازیه. می خواهی بعد از امامزاده کامبیز، امام زاده احسان هم درست کنی، بیان بهت چی آویزون کنند؟ اگر شهید شدی، مثل همه قطعه شهدا خاکت می کنیم، دیگه جایگاه ویژه می خواهی چی کار! گفت: به قولاً... اصلاً ولش کن جنازه ام هر جا می خواهد برود، خودش بره. اصلاً یه روز می شینیم با هم به این حرف های من می خندیم. [بعد از شهادتش این جریان را برای مرحوم آشیخ محمدرضا حدائق تعریف کردم. ایشان با تعجب گفت اینجایی که ایشان آدرس داده است بسیاری از علما و عارفان شیراز دفن هستند و جایی نیست که همه بدانند و یا اجازه بدهند کسی دفن شود.] ... پدرش از شهادت احسان خیلی ناراحت بود. گفت: اگر می شود، حداقل در شاهچراغ دفنش کنید. جا خوردم.. به برادرش امید گفتم: یادت میاد در مسجد عین خوش می گفت من را در صحن شاهچراغ دفن کنید... با پیگیری آقای دستغیب احسان را زیر گلدسته شاهچراغ دفن کردیم. احسان حدائق 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️خیلی علاقه به مسجد داشت، دوست داشت نمازهایش را در مسجد بخواند. هر وقت به مأموریت می رفتیم، عادت داشت جوری تنظیم کند که وقت اذان در یک شهر و یک مسجد باشیم که نمازش را سر وقت بخواند، حتی اگر مجبور می شدیم نیم ساعت بایستیم، می گفت اشکال ندارد، منتظر اذان بشویم، نماز بخوانیم بعد حرکت کنیم. ♨️... یک بار کمی وقت بود من ایستادم نماز قضا می خواندم. نمازم که تمام شد به حاج عبدالله نگاه کردم دیدم قرآن می خواند، گفتم حاجی بهتر نیست نماز قضا بخوانی. نگاهی با تبسم به من کرد و گفت: حاجی من یک رکعت نماز قضا ندارم! 🌷🍃 ، شهید حاج عبدالله اسکندری 🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz با نشر مطلب با لینک کانال دیگران را به کانال شهداي شیراز دعوت کنید
♨️ .. 🔰هـمان روز عقد یه رازے بهم گفت... گفت:شهـید حاج شیرعلی سلطانے را می شناسے؟ گفـتم: نه! گفت: حاج شـیرعلے, مـداح مشهور شـیراز که تو مسجد المهدی برای خودش قبر حفر کرده بود, اون هم به اندازه تن بی سرش... با آه ادامه داد, تن بےسرش را همـان جا دفن کردند. گفتم خوب... گفت: یه روز به من گفت فلانےتو ازدواج می کنے, دو تادختر گیـرت میاد بعـد هم میشے! و من تمام این سال ها با این راز سر می کردم دختر اول امد بعد هم دومی. عزت سر از پا نمی شناخت و من ...😔 عزت الله نعمت الهی 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید 🌹🌱🌷🍃🌹