یکم با شهدا خاطره بازی کنیم
تا التیامی باشه روی قلب شکسته مون
زمان جنگ بود
راه کربلا هم بسته
نگاه نکنید الان حسین حسین میگیم میریم کربلا
یه روزگاری شهدامون تو فراق سوختن و جون دادن بخاطر این کربلا رفتن ما
شهید مرتضی فراهانی
توی منطقه راه می افتاد
تا جایی که امکانش بود نزدیک مرز عراق و کربلا میشد
این همه خطر رو به جون میخرید که از نزدیک ترین نقطه به اقاش سلام بده
میرفت میگفت دلتنگتممممممم یاحسین😭💔
حاج حسن تاجوک رضوان الله تعالی علیه
شهید شده بود
مداح شهید حافظ نیاوند بود
توی ملایر یه صدا میپیچید
گردان مسلم گشته عزادار
از بهر تاجوک میر و علمدار 💔😭
بعد شهادت حاجی
آقا حافظ نشسته بود
میگفت دیدید شهید نشدیم😭💔
دیدید رفقا رفتن و ما موندیم
دیدید حاجی هم رفت
خدا خیلی دوستش داشت
گفت نبینم غصه بخوری ها
در باغ شهادت باز باز است
اقا حافظ مرصاد به محبوبش رسید😭💔
28.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙نماهنگ "کنکور شهادت"
در بزرگداشت شهید شاخص ملایر،
رتبه برتر کنکور و دانشجوی پزشکی
🌷شهید احمدرضا #احدی🌷
کاری از گروه فرهنگی هنری رسانه ای آوای مهدوی شهرستان ملایر
مهر ماه ۱۴۰۲
@shohadayemalayer
🥀
شب را
خبری نیست
مــگر آهِ دل ما..!
تا کے
زِ فراقـش
به خفا زار بِگرییـم...
#شهیدحاجحسنتاجوک💔
شهید رجب اتش زمزم فرزند قربان علی متولد 8/8/1308 در یکی از روستاهای شهرستان ملایر بنام ازناو چشم به جهان گشود.شهید در زمان تولد در روستای فقیرنشین و در خانواده مومن و متعهد که در ان روستا مدرسه و درس وجود نداشت.صرفا تحت تعلیم پدر و مادر ائین اسلام و زندگی را اموخت و پس از سپری شدن کودکی و رسیدن به نوجوانی در کنار خانواده و پدر در امر کشاورزی امرار معاش میکرد و با رسیدن به سن جوانی با کفالت مادر که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفته بود از خدمت سربازی معاف گردید و در همان زمان با انتخاب همسری مومن و شایسته و ازدواج با ایشان تشکیل خانواده دادند که ثمره این پیوند 4 پسر و 5 دختر میباشد که از ان شهید به یادگار باقی می باشد.خاطره ای که از زبان فرزند دختر شهید بزرگوار وجود دارد انکه شهید با توجه به اینکه در ان زمان دو فرزندش نیز در جبهه جنگ حضور داشتند و خود شهید نیز فردی مسن و پیر بودند که شور و عشق جبهه و پیوستن به لشگر محمد رسول الله و ایمان راسخ به ائمه اطهار ایشان را از رفتن باز نداشت و با وجود اینکه چند روزی بود که تازه از بیمارستان مرخص شده بود و به جهت اعزام ثبت نام نمودند و شب قبل از عزیمت فرزند دخترش را صدا میزند و به او میگوید یک کاغذ و قلم بیاور تا وصیت نامه خویش را بنویسد و ان شب وصیت نامه خود را مینویسد و به فرزندش گویا که الهام شده بود که به شهادت نائل میشوند می گوید که وصیت را جایی نگه داری نماید و پس از شهادت به ان عمل نمایند که همین گونه نیز شد که بعد از 25 روز اعزام به جبهه و نبرد غیورانه در عملیات کربلای در تاریخ 26/9/65مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار و به درجه رفیع شهادت نائل می گردد و پیکر پاکش در مزار شهدا ینگی امام به خاک سپرده شد.
@shohadayemalayer
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
عشق سرخ است!
سرخِ سرخ، به رنگ خون❣
با همان صلابت،
که از عقیق زخم سینه به بیرون میتراود و شقایق و لاله بر گستره زمین، میپروراند.
عشق آبی نیست!
اگر اندوهی دارد، میرا و فانیست
و شادیهایش اما، جاودانیست
هرگز نمیمیرد!
جان می بخشد!
و گاهی نیز، جان میستاید!
ولی همیشه، زنده است...
#طلبهوغواصشهیــــد
#یحیــیصـادقـــی
#شهادتکربلای۴
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
25.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊💔🇸🇩
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهدایی که تاریخ شهادتشان از ۵/آبان لغایت ۱۱/آبان میباشد
۱_ شهید عبدالحسین اشرفی
۲_ شهید هیبت الله فیضی
۳_ شهید علی عباس جعفریان
۴_ شهید ابوالقاسم دشتی مرویلی
۵_ شهید ماشاءالله شعبانلو دهنوی
۶_ شهید ابراهیم بهادری
۷_ شهید احمد شیری
🌷
موسسه فرهنگی شهدایی عاشورائیان ملایر
https://eitaa.com/joinchat/3665494197C604a151d6c
🍂 مبادا روی لاله پا گذاریم
محمدحسین قانعی
•⊰┅┅•◇•┅┅⊰•
در یکی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی در جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان دکتر قیصر امینپور، شاعر و نویسندۀ متعهد و انقلابی، در امور تربیتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی رنگ و گواش و پارچههای خطاطی در اتاق پراکنده بود.
یکی از هنرمندان مشغول کشیدن طرحی بود که در آن بال سیمرغی با رنگ آبی و در کنار آن لالهای به زیبایی تمام با رنگ قرمز نقاشی میشد. او پس از تکمیل نقاشیاش رو به قیصر کرد و گفت: آیا میشود برای این تصویر شعری بسرایید؟ آخر این طرح یکی از آن دو بیتیهای زیبای شما را میطلبد.
قیصر با همان تواضع و ادب همیشگی و با اندکی شوخی گفت: شعر و مطلب شیر آب نیست که هر موقع دلت خواست، باز کنی و روان شود. باید جرقهای در ذهن زده شود و اصولأ راز ماندگاری شعر در همین مسئله نهفته است که تا لطف و مدد الهی و الهامی صورت نگیرد، شعر ماندگاری نیز آفریده نخواهد شد.
نقاش طرح خود را روی میز گذاشت و هریک به کاری مشغول بودیم که ناگهان باد کاغذ نقاشیشده را بر زمین انداخت. در همان لحظه یکی از بچهها که در حال گذر بود، متوجه نشد و پایش بر روی نقاشی رفت. نقش کفش و شیارهای پر از خاک روی لاله و بال سیمرغ نقش بست. صاحب اثر آن را برداشت و رو به قیصر امینپور و با ناراحتی گفت: اگر شما برای این اثر ارزش قائل بودید، اینگونه نمیشد.
قیصر هم که از این حادثه ناراحت شده بود، مکثی کرد و همانجا این دو بیتی معروف خود را فیالبداهه بر زبان جاری ساخت:
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
ز خون هر شهیدی لالهای رست
مبادا روی لاله پا گذاریم
هشتم آبان، سالگرد درگذشت شاعر انقلابی ، دکتر قیصر امین پور
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
#خاطرات_کوتاه
#قیصر
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂