eitaa logo
شهدای ملایر
312 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
401 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷بعداز گذشت ساعاتی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر در این مرحله از عملیات ، 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️ در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان حضور داشتند اقدام کنیم. 🌸.... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷فرمانده لشکر درتماس با و گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید. حاج ستار و حاج مصطفی بروي رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از این گلوله در حالی که ابراهیمی نفر اول ، طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود. به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم را به پشت خاکریز خودي آورده بود. طبق اطلاع و به گفته سرهنگ ، وارد مواضع تسخیر شده توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..." که بنا به گفته ایشان(احمدیان) در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به می رسند.🌹 بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد.... 🌺راوی:همرزم پایان 🌸.... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷بعداز گذشت ساعاتی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر در این مرحله از عملیات ، 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️ در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان حضور داشتند اقدام کنیم. 🌸.... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷فرمانده لشکر درتماس با و گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید. حاج ستار و حاج مصطفی بروي رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از این گلوله در حالی که ابراهیمی نفر اول ، طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود. به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم را به پشت خاکریز خودي آورده بود. طبق اطلاع و به گفته سرهنگ ، وارد مواضع تسخیر شده توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..." که بنا به گفته ایشان(احمدیان) در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به می رسند.🌹 بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد.... 🌺راوی:همرزم پایان 🌸.... @Karbala_1365
🌺 ♥️ 🌺 ♥️ ♥️ 🌺 ♥️ 🌺 ♥️ ♥️ … تقدیم به سردارشهید حاج_حسن_تاجوک فرمانده گردان مسلم بن عقیل شهرستان …🌹 ✍ بابای خوب شهرمان ، امروز به دنیا آمدی و نگاهت روبه دنیایی بازشد که برای چشمان دوخته شده به آسمانت و دل دریایی ات تنگ بود.🕊 تو پدر بودی که سالهای بعد شدی قهرمان و خوشنام شهرمان...❣❤️ چقدر به گردن این شهر ، نه ، بهتر است بگویم این آب و خاک ، حق داری... وقتی با رفیق همیشگی ات در کوچه پس کوچه های این شهر قدم میزدید و فریاد رس مردمان بی پناه بودید ، وقتی نام راشنیدید و با فریادتان گفتید ، چقدر دویدید برای انقلاب تا شد انقلاب...🌷 ❤️❣ شهرمان بودی ، هنوز خستگی مبارزه با منافقین و ضدانقلاب ها از تنت به درنشده بود که مسافر و رزمنده روزهای تلخ وسخت جنگ شدی و برای دفاع ، تفنگ به دست به هرجا که نیازبود سرمیزدی و سروسامان میدادی.❣❤️ ❤️❣مدتی طول نکشید که تو ، دوست داشتنی ترین فرمانده برای نیروهایت شدی. حاج حسن! بهترین بابای شهرم ، خندهایت را در قاب عکس های به یادگارمانده از روزهای سخت می بینم و افتخار به صلابت و استواریت می کنم. اماخاطرات اشکهای بی امانت را بر روی پیکرهای بی جان نیروهایت را هم شنیده ام. اشکها و لبخندهای تو رازهایی است ناگفتنی…❣ هنوز هم اگر از بچه های بازمانده ات بپرسی میگویند و روایت می کنند خاطره آن روز را که با شکمی پاره و مجروح که زخم ۴ بود ، به عملیات کربلای۵ آمدی و دیدنت چقدر آرامشان کرد. راستی بابای مهربان و مظلوم شهرم! ؟ از و و.... اینجا جای ماندن نیست دیگر ، زمین نا امن ترین جای این خلقت بی انتها شده است. دستمان را بگیر که حال دلمان بدحال است.❣❤️ ❤️❣بگذار جمله ای ازطرف فرزندانت بگویم ازطرف همه فرزندانت ، ❤️❣بابای خوبم! …❣❤️ 🌸شادی روح شهیدحاج حسن تاجوک صلوات🌸 ♥️🕊
🌸.... روزهایی بود که وقتی دلمان می گرفت وعده دیدارمان می شد گلزار قطعه ای ازبهشت روبروی سنگ مزارشان می نشستیم وخیره به عکس های قاب شده برروی سنگ ها ،دلمان راخوش می کردیم که لبخندنشان درهمان قاب خیره به ما مانده است ، به خیالمان آنها هم ازدیدنمان خوشحال هستند. دستهایمان راروی سنگ مزارشان می کشیدیم و همراه آن دست کشیدن آه ازنهادمان درمی آمد که چقدر دلتنگ تان هستیم . بازهم خودمان جواب خودمان رامی دادیم به تصورمان می آمدند درگوشمان می گفتند ماهم دلتنگ بودیم . بود و گلزارهای که پناهگاه دلهای تنگ مان بود . قرار هر هفته دوستان برای اینکه کل کل کنیم باهم ،روی رفاقت با دوستان شهیدمان . _ساکی _کاظمی_اکبری_شریفی_ترکاشوندوعابدینی هاوسلامی.... و که جای خودشان راداشتند. مدتهاست که انگار قدم هایمان به زمین چسبیده است ودلمان درگیر جای دیگری است . انگار آنها هم دیگردلتنگ مان نمی شوند . شاید خسته اند ازشرمندگی مان و دلگیرن از گناهانمان. دلم می خواهد دوباره رسم عاشقی مان رااز سر بگیریم وقرار دلدادگی مان باشد گلزار دوباره هرکس گله ها وغصه هایش رابقل کند وببرد پیش بی محابا سربگذار روی سنگ های مزار اشک بریزد وبگوید دلم برایت تنگ شده شاید جواب بیاید وبگوید دل من هم برایت تنگ شده بود. دلمان تنگ زمین تنگ زمان پرحسرت دلتان شاد چه ارام در اغوش خدا 💔...
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷بعداز گذشت ساعاتی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر در این مرحله از عملیات ، 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️ در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان حضور داشتند اقدام کنیم. 🌸.... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷فرمانده لشکر درتماس با و گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید. حاج ستار و حاج مصطفی بروي رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از این گلوله در حالی که ابراهیمی نفر اول ، طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود. به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم را به پشت خاکریز خودي آورده بود. طبق اطلاع و به گفته سرهنگ ، وارد مواضع تسخیر شده توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..." که بنا به گفته ایشان(احمدیان) در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به می رسند.🌹 بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد.... 🌺راوی:همرزم پایان 🌸.... @Karbala_1365