🏴صلوات خاصه امام محمد باقر علیهالسلام
@shohda_shadat🌹
4_5845686708762313194.mp3
4.58M
🏴ویژه شهادت امام محمد باقر (علیه السلام)
یادگار کربلا منم ...
با نواے #حاج_محمودکریمی
@shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
🔺معرفی شهید روح لله قربانی؛
شهید روح الله قربانی در اولین روز خرداد ماه 1368 در خانواده ای مومن و مجاهد به دنیا آمد.
خانواده قربانی دومین فرزندشان را عباس نامگذاری کردند، اما پس از رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی در 14 خرداد 68 نام روح الله را در شناسنامه پسرشان ثبت کردند.
🔻مصاحبه با همسر شهید روح لله قربانی؛
با توجه به اینکه شهید قربانی در یک خانواده مذهبی و سپاهی تربیت شده بود، از نظر اعتقادی – اجتماعی و سبک زندگی بسیار به خانواده من شباهت داشت. بنابراین در 14تیر ماه 1391 به عقد روح الله در آمدم، او سکوی پرش در زندگی من بود. من با روح الله رشد پیدا کردم.
در 27 شهریور 92 با برگزاری یک مراسم نه ساده و نه تجملاتی بلکه متوسط و معمولی، زندگی مشترک ساده، خیلی قشنگ، شیرین و البته پر از اضطراب و سراسر انتظار را در یک خانه 45 متری در یکی از محله های مرکز تهران شروع کردیم.
از همان دوران نامزدی خیلی از مواقع در کنارم نبود و من تنها بودم اما چون می دانستم که روح الله عاشقانه کارش را دوست دارد و از کارش لذت می برد و در راه انجام وظیفه تلاش می کند، بنابراین هیچ وقت دوست نداشتم جلوی آرزوهایش را بگیرم، چون اگر از او می خواستم که نرود و روح الله به خاطر من نمی رفت ، مطمئن بودم که از درون اذیت می شود و خدا را شکر می کنم که به من این توانایی را داد که هیچ گاه به خاطر نبودن ها و رفتن هایش گله نمی کردم.
🔹 از ویژگی های بارز شهید قربانی بگویید، چگونه زمینه رشد و تعالی را در زندگی مشترک با شما فراهم کرد؟
روح الله هدفمند و قانونمند بود ، برای تمام روزهایش برنامه داشت و برای هر فعالیت کوچک و بزرگی یادداشت می نوشت تا بتواند آن کار را با برنامه ریزی و تنظیم لوازم و مقدماتش به بهترین نحو انجام دهد، حتی برای یک سفر کوتاه یا دیدار با پدرش هم برنامه ریزی می کرد.
روح الله این آینده نگری را داشت که یک روزی ممکن است که نباشد . بنابراین خیلی سعی می کرد که من روی پای خودم بایستم. در عین حال که به او خیلی وابسته بودم ولی روح الله همیشه سعی می کرد من را متکی به خودم کند و تلاش او باعث شد تا من قوی و محکم باشم.
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
🔹از شروع مبارزاتش در میدان جهاد برای مان بگویید.
روح الله عاشق عملیات و جهاد بود. اوایل اردیبهشت ماه با شروع درگیری ها در یمن خیلی تلاش کرد تا عازم میدان جهاد شود، اما قسمتش نشد. تا اینکه از اول خرداد تا 31 خرداد یک ماه به دوره آموزشی اعزام شد و سالروز تولدش باز هم من تنها بودم و من نتوانستم برایش تولد بگیرم و تولد من هم که می خواست بعد از سه سال که از ماه محرم و صفر درآمدیم، برایم هدیه بگیرد و جشن تولد برپا کند با چهلمین روز شهادتش مصادف شد.
اواخر تیرماه زمزمه رفتنش شروع شد. 13 شهریور بالاخره رفتنی شد در این فاصله تمام برنامه هایش را سر و سامان داد و هیچ کاری را نیمه تمام نگذاشت. حتی برای گذرنامه من هم برنامه ریزی کرده بود و وکالت نامه داد تا مشکلی برایم پیش نیاید . پنجشنبه بود صبح ساکش را به سرعت بستم، غذای مورد علاقه اش را درست کردم . لباس های نویش را پوشید و از زیر قرآن ردش کردم و بدون خداحافظی راهی قرارگاه شدیم، وقتی به مقصد رسیدیم، اصرار کردم که تماس بگیرد، شاید مأموریتش به تأخیر افتاده باشد و بعد از تماس گفت که من رفتنی ام و تو پیاده نشو و بدون خداحافظی رفت و فقط اصرار می کرد که توقف نکنم و بروم و این آخرین دیدار ما بود که می دیدم به سرعت به طرف قرارگاه حرکت می کند.
🔹همسر شهید:نمی دانم چه شد که لنز دوربین این آخرین لحظه را ثبت کرد. با تمام دفعات قبل متفاوت بود رفتنت،کاش می دانستم که دیگر نمی آیی.
19 شهریور 94 ساعت 12:42
🔹پس از شهادت سردار همدانی فصل تازه ای از جهاد، شهادت و انتشار اخبار تشییع پیکرمدافعین حرم در رسانه ها آغاز شد، در آن روزها شما چه حال و هوایی داشتید؟
شب شهادت سردار همدانی خیلی حالم دگرگون شد، با اینکه خیلی نسبت به سردار همدانی شناختی نداشتم، اما خیلی از خبر شهادت ایشان متاثر شدم. آقا روح الله هم چند روز بود که تماسی نگرفته بود و من خیلی انتظار می کشیدم تا روح الله تماس بگیرد و از اوضاع و احوال و چگونگی شهادت سردار جویا شوم، تا اینکه 2-3 روز بعد از مراسم خاکسپاری سردار همدانی ، تماس گرفت و من از دگرگونی احوالاتم با او صحبت کردم، اما روح الله در جواب گفت که چرا گریه کردی! عاقبت بخیر شد، این همه زحمت کشید مزد زحماتش را گرفت.خودت را برای سختی های بیشتری آماده کن، با صحبت های روح الله در مورد شهادت سردار همدانی ، چیزی در درونم به من می گفت که اتفاق های جدیدی در زندگی ام در حال وقوع است.
🔹از شهید قربانی بگویید که چگونه شما را آماده سفر کرد؟
دو هفته قبل از شهادتش ساعت 11:30 نیمه شب تماس گرفت ، من خواب بودم ، بیدارم کرد تا حرف های او گفت بلند شو خانم کارت دارم. می خواهم صحبت کنم و مقدمه صحبتش را با این جملات شرع کرد، که این دنیا خیلی کوتاه و بی ارزش است. ببین مامانم رفت، حاج آقا مجتبی تهرانی رفت. این دنیا خیلی کم و کوتاه است و خیلی زود تمام می شود. اگر قسمت شد و من از این سفر برنگشتم و شهید شدم، تو غصه نخور، من قول می دهم آن دنیا همیشه با هم هستیم، تو فقط تحمل کن، و من اعتراض کردم که روح الله نصفه شبی این چه حرفهایی است که می زنی و گذشت و من با اضطراب آن شب را صبح کردم.
دو شب قبل از شهادتش با من تماس گرفت و از اوضاع و احوال کارم سوال کرد ، نگران وضعیت کارم بود. چون می دانست که از محیط کارم راضی نیستم، گفتم کی می آیی؟ ازمن خواست که کمی تحمل کنم از غربت و مظلومیت کودکان سوری برایم گفت و از اینکه دلش طاقت نمی آورد تا کودکان را در آن شرایط تنها بگذارد.
و در آخر از من خواست تا به همه سلام برسانم و یکی یکی نام برد .خیلی کم پیش می آمد که از من بخواهد تا به تک تک اقوام و نزدیکان سلامش را برسانم و این آخرین تماس تلفنی من و روح الله بود. و من از آن شب به بعد اضطراب و نگرانی همنشین همه دقایق زندگی من شد.
🔹درخواست شهید قربانی از همسرش پس از شهادت شهید صدرزاده
خبر شهادت آقا روح الله و ....
شهید صدرزاده دو روز قبل از آقا روح الله به شهادت رسید و من تنها روزی که دو بار با روح الله صحبت کردم هم همان روز بود. بار اول 20 دقیقه با هم صحبت کردیم و دوبارره روح الله تماس گرفت از تماس دومش تعجب کردم ، او در تماس دوم از من خواست تا صحبت های همسر شهید صدرزاده را دنبال کنم که چقدر محکم و قوی ایستاده و در مورد شهادت همسرش صحبت کرده من پیگیر نشدم تا اینکه بعد از شهادت روح الله به سراغ صحبت های همسر شهید صدرزاده رفتم و گوش دادم و برایم جالب بود که روح الله پیگیر اخبار خانواده شهدا بود و از من هم خواست که این اخبار را رصد کنم.
شبی که روح الله به شهادت رسیده بود یکی از اقوام که از اخبار شهدای مدافعین حرم مطلع بود با پدرم تماس گرفت. البته آن شب شک و تردید من با صحبت مادرم که مادربزرگت مریض شده برطرف شد، تا صبح که دیدم پدرم
💠 @shohda_shadat🌹
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
به مأموریتش نرفت ، تلفن همراه روح الله که همراه من بود و تماس های بی پاسخی که از طرف تمام دوستانش بر روی صفحه گوشی اش پر شده بود، تعجب و نگرانی من را دو چندان کرد اما پدرم اطمینان داد که اتفاقی نیفتاده و من راهی محل کارم شدم...
هنوز بیش از یک ساعت از زمان شروع کارم نگذشته بود که خاله همسرم تماس گرفت و پس از احوال پرسی متوجه شد که من از همه جا بی خبرم، بنابراین خداحافظی کرد، به فاصله کوتاهی پدر شوهرم تماس گرفت و با نگرانی به من گفت که می گویند روح الله مجروح شده؟ و من بلافاصله با پدرم تماس گرفتم و دوباره پدرم به من این اطمینان را داد که روح الله فقط مجروح شده و پدر و برادرم خودشان را به محل کارم رساندند، در طول مسیر با اطمینان قلبی که به روح الله داشتم به خودم قبولاندم که او فقط مجروح شده و اتفاق دیگری نیافتاده اما حضور اقوام در پارکینگ منزل مان حامل خبر دیگری بود که مادرم آن را به من رساند "روح الله شهید شده" .
🔹روح الله می گفت من از شهادت فرار نمی کنم. ولی ما باید برویم ، بجنگیم، نابود کنیم و ریشه ظلم را بکنیم ، اگر خدا خواست به شهادت می رسیم و خدا خواست و روح الله عاقبت به خیر شد و به فیض شهادت رسید.
🔺وصیت نامه شهید روح لله قربانی:
سمهتعالی
بسمالله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمد رسول الله و اشهد انّ علی ولیالله و الائمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان... انّهم والحجه علیهم
ان الدین حق و الکتاب الحق و المیزان حق لا ریب فیه
همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم، بقیه دوستانم! اگر شهید شدم یک کلام حاجآقا مجتبی به نقل از علی علیهالسلام میگفتند: منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا میکند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاجآقا میگفت پی ساختمان فونداسیون آهن است.
چیزی که نمیدانید عمل نکنید. ادای کسی را در نیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دوروبریها... نه حج و کربلا صدبار ... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید اشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها.
مادر ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب غرب و شرق بود و تو مارو بزرگ کردی تنها و سخت. ان شاءلله همیشه پیرو بیبی باشی انشاءالله با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی که بهم شیر میدادی وقتی که بهم نماز یاد میدادی وقتی میفرستادیم هیئت پابرهنه؛ وقتی میفرستادیم ایستگاه صلواتی وقتی که باهام درسهام را مرور میکردی ازم میپرسیدی که هیچ مادری نمیکرد یا هیچ مادری تنهایی نمیکرد یا هیچ کدوم روزی ۵۰ بار نمیکرد. به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتارو دهن ما بذاره باشه که انشاءالله دو روز سایهاش بیشتر بالای سر ما باشد.
سر خاک مادرم بروید علی و فائزه شما دوتا مخصوص. حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید آروم شوید من را کنار مادرم دفن کنید که هرچی دارم از مادر و پدرم است بابا را هم همون جا بگذارید خواهرم را هم همینطور تا همه دور هم باشیم انشاءالله امام زمان عج الله هممون را با هم قبول کند.
خوبی مامان سختی تورو زحمتهای بابا و... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سختترین موقعها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همهچیز من دوست دارم یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و بعد من با کمال میل به آخرت این کار را بکنم باشه که خدا هم خوشش بیاد من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می کنم. بیشتر برای خوف و عقاب؛ ولی نمیدونم پدر و مادرم چکار کردن خدا چی میخواست. حضرت زهرا سلامالله چی دوست داشته که امام علی علیهالسلام و بچههایش و رسول الله اینجوری تو دلم هستن شاید خیلیشم به خاطر چیزهایی که تو زندگی ازشون گرفتم (همه وصیتنامه هاشون را خوشخط مینویسم ولی من خوشخط نبودم که بخواهم خط خوش نشان بدهم) دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم..
💠
🌟 @shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠
🍃
🍃🌺🍃
🍃🌺🍃🌺
🕊ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﭘﻠﯿﺪﯼ ﻭ ﭘﺴﺘﯽ ﮔﺬﺭ ﮐﻨﯽ
🌀ﻭ ﺑﻪ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﻧﻈﺮ ﮐﻨﯽ
🌀ﻭ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺍﺝ ﺑﻪ ﺍﻭﺝِ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺳﻔﺮ ﮐﻨﯽ
💠🔅ﺍﺯ ﺗﻦِ ﺧﺎﮐﯽِ ﺧﻮﯾﺶ ﮔﺬﺭ ﮐﻦ ﺗﺎ
✔️ ﺍﺯ « ﺧﻮﺩ » ﺑﻪ ﺳﻮﯼ « ﺧﺪﺍ » ﺳﻔﺮ ﮐﻨﯽ . 🔸
🔻ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺭﺟﺐ ﺑﯿﮕﯽ🔹
🌹〰〰〰〰〰〰〰🕊
@shohda_shadat
🕊➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌹
🌿
🌷🌿🌷
🌷🌿🌷🌿
💡🔆🔅لامپ اضافی➖➖➖🔻
لامپهای اضافی خانه را خاموش کرد و گفت:
🔶🔹 اسراف نکنید! ما میتوانیم با صرفهجویی توی مصرف آب و برق و گاز، به پیروزی کشورمون کمک کنیم🔹🔸.
#شهید نقی نادعلیاوغلی🕊
📚«زنگ عبور»، ص117
🗓📌حضرت رسول صلی الله علیه وآله🔻
هر مردى كه در زندگى صرفه جویى کند، هرگز روى فقر را به خود نمیبیند.
📚تحفالعقول؛ ترجمهی حسنزاده، ص
🌹〰〰〰〰〰〰〰🕊
@shohda_shadat
🕊➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌹
❄️✨❄️✨
✨❄️✨
❄️✨
➰ﺭﺍﻩ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ #ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ√....
ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺮﻩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ.
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ #ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ،
ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻮﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﮔﺮ #ﺩﻝ ﮐﺮﺑﻼﯾﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ...➰
📝📃 #سید_شهیدان_اهل_قلم✔️🔻
🕊آسید مرتضی آوینی🕊
🌹〰〰〰〰〰〰〰🕊
@shohda_shadat
🕊➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌹
✨
🔅🔆
✨🔅✨🔅
⭐️شهيد دکتر مصطفي چمران
🍃متولد سال 1311
🍂شهادت دهلاويه سال1360🔰
«بگذاريد بند بندم از هم بگسلد، هستي ام در آتش #درد بسوزد و
خاکسترم به باد سپرده شود،
باز هم صبر ميکنم و خداي بزرگ خود را #عاشقانه ميپرستم.
آرزو داشتم که #شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم.
به #کفر و طمع اجازه ندهم بر #دنيا تسلط يابد.»
🌹〰〰〰〰〰〰〰🕊
@shohda_shadat
🕊➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌹