eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
223 دنبال‌کننده
441 عکس
52 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
هم سنگِ عدم بود وجودم بی تو آهنگ تو داشت تار و پودم بی تو خوشحالم از این که حال تو خوش بوده‌ست خوشنودم از اینکه خوش نبودم بی تو @shokoohsher🌱
تنها اگر دمی کوتاه آیم از تکرارِ این پیشِ‌پا افتاده‌ترین سخن که «دوستت می‌دارم» چون تندیسی بی‌ثبات بر پایه‌های ماسه به خاک درمی‌غلتی و پیش از آنکه لطمه‌ی درد درهم‌ات شکند به سکوت می‌پیوندی. پس، از تو چه خواهد ماند چون من بگذرم؟ تعویذِ ناگزیرِ تداومِ تو تنها تکرارِ «دوستت می‌دارم» است؟ با این‌همه بغضم اگر بترکد… ــ نه پَرِّ کاهی حتی بر آب بنخواهد رفت می‌دانم! @shokoohsher ☘️
با منِ برنو به دوشِ یاغیِ مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با منِ تنها تر از ستارخان بی سپاه موی من مانند یال اسبٕ مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کُنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن آدم است و سیب خوردن آدم است و اشتباه سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند “دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه” @shokoohsher🍃
أنت أجمل شيء ینبض بقلبي کل ليلة... تو قشنگ‌ترین چیزی هستی که هر شب در قلبم می‌تپد... @shokoohsher🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرف‌های ما هنوز ناتمام ... تا نگاه می‌کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن‌ که با خبر شوی لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود آی ..... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان          چقدر زود                      دیر می‌شود! @shokoohsher 🪴 ۸آبان
به بام من نمی‌رسد خیال خام مورچه که چشم‌های بسته را به انعکاس نور چه؟ کمی به من نگاه کن به چشم‌های روشنم ولی چه سود روشنی به چشم‌های کور چه؟ به ساعتم نگاه کن به لحظه‌های آشنا توی همیشه مست را به لذت حضور چه؟ مرا ببین که زنده‌ام ز عشق تو ولی برو مرا به کشته‌های کدخدایی و غرور چه؟! شبیه رود جاری‌ام، من از رکود عاری‌ام تو را به سرگذشت این همیشه در عبور چه؟ به سینه می‌زدم اگر ز شوق سنگ عشق را ولی ببخش عشق را به سنگ بی‌شعور چه؟ @shokoohsher 🌱
با خاطراتت می‌کشم مانند یک پَرگار یک خط قرمز دورِ این اندیشه و افکار عشق تو را در سینه دارم همچو زندانی! هر روز در من می‌شود تکثیر و پر تکرار در خلوت چشمان تو تا بستری از درد هر شب تماشا می‌کنم خود را بروی دار سهم من از این عشق باید سوختن باشد! چون آتشی در دل بسوزم زیر این آوار حتی غزل درمان این زخم عمیقم نیست! بعد از تو می‌ماند جهانم پشت یک دیوار... @shokoohsher☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب و ریحان پشت پای چشم‌هایت ریختم برنگشتن از سفر رسم مسافرها نبود... @shokoohsher🍃
من نمی‌دانم چه چیزی پای‌بندم کرده‌ است ؟! کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود... :) @shokoohsher🌱
✨شکوهِ شعر✨
حرف‌های ما هنوز ناتمام ... تا نگاه می‌کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن‌ که با خ
در اندوه فراق همیشه عزیز🖤: پنداشتم که باغ گلی پرپر است او دیدم که نه... برادر من قیصر است او هرکوچه باغ را که سرک می کشم هنوز می‌بینم از تمام درختان سر است او دیروز اگر برای شما شعر تر سرود امروز هم بهانه‌ی چشم تر است او یک عمر آبروی چمن بوده این درخت امروز اگر خزان زده و لاغر است او در خاک می‌تپد دل گرمش به یاد ما چون آتشِ نهفته به خاکستر است او اورا به آسمان بسپارش به خاک... نه مثل کبوتران حرم پرپر است او گاهی زلال و نرم... گهی تند و گاه تیز تلفیق آب و آینه و خنجر است او آرام آرمیده دراین حجم ترمه پوش شاید به فکر یک غزل دیگر است او... @shokoohsher ☘️