eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
224 دنبال‌کننده
440 عکس
51 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
قلم! از جای خود برخیز اگر داری توانش را وضو از خون کن و بنویس شرح داستانش را.. اگر داغی‌ست بر دل یوسف و داود را، این است: که رویش را ندید آن و که نشنید این اذانش را امام کعبه وقتی دید، دشت از دشنه لبریز است به قربانگاه خواند اول، رسول مهربانش را چه آغوش است یا رب! ساحل امن شهادت را که در این موجۀ خون، داده است از کف عنانش را چنان از یاد برده هستی خود را که می‌بخشد به هر تیغی که سمت او می‌آید باز جانش را! بریزد خاک بر فرق سر دنیا... که حق دارد، هر آن پیری که در خون خفته می‌بیند جوانش را عبایی که جهان را زیر بال خویش می‌گیرد به تنگ آمد که باز آرد به خیمه دودمانش را :: در این اقلیم می‌خوانند لیلاهای دلداده به گوش گاهواره عاشقانه داستانش را به جبهه می‌فرستد شیرمردش را همان مادر که در تابوت خواهد دید مشتی استخوانش را... @shokoohsher🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علقمه گفتم و دیدم که عمودی آمد ناگهان در وسط معرکه سقا افتاد شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند گذر گرگ به آهوی حرم‌ها افتاد @shokoohsher☘️
بشتاب برادر دلیرم، بشتاب تویی، تازه فراتی دریاب چون بود شهید عشق در کرب‌وبلا لب‌تشنۀ لبیک، نه لب‌تشنۀ آب @shokoohsher🪴
عباس که بوسه زد به چشمانش تیر شد شوق علمداری او عالمگیر پیشانی او شکست، اما پیچید آوازۀ پیروزی خون بر شمشیر @shokoohsher 🌿
بوق شیپور و طبل ماتم را هرکسی می‌شنید می‌لرزید شمر آمد ...ولی همه دیدند دست‌هایش شدید می‌لرزید شمرِ تعزیه بغض کرد و گریست گفت: لعنت به من اگر که تو را.... خنجر از دست او زمین افتاد گفت: دستم بریده باد آقا... @shokoohsher🌱
✨شکوهِ شعر✨
بوق شیپور و طبل ماتم را هرکسی می‌شنید می‌لرزید شمر آمد ...ولی همه دیدند دست‌هایش شدید می‌لرزید شمرِ
غرق خون وقت صحنه‌ی آخر بین گودال داشت جان می‌داد با نفس‌های گرم و بی رمقش دل حضار را تکان می‌داد   مادری در میان هق هق و اشک  مشت بر سینه می‌زد و با درد یک نگاهش به سمت مقتل بود یک نگاهش به چهره‌هایی زرد   آتش از خیمه‌ها که بالا رفت روضه خوان داشت نغمه سر می‌داد گفت: او می‌دوید و من... انگار از غمی بی امان خبر می‌داد   دانه‌های سفید برف آرام مثل یک دسته‌ی عزا از راه آمدند و شدند تسکین عطش کودکان ثارالله   آتش خیمه‌ها فروکش کرد دل ولی همچنان تلاطم داشت مرد قصه میان خون، اما گوشه چشمی به سمت مردم داشت   بوق شیپور و طبل ماتم را هرکسی می‌شنید می‌لرزید شمر آمد ...ولی همه دیدند دست‌هایش شدید می‌لرزید شمر تعزیه بغض کرد و گریست گفت: لعنت به من اگر که تو را.... خنجر از دست او زمین افتاد گفت: دستم بریده باد آقا # تعزیه ختم شد، همه رفتند باز او ماند و صحنۀ گودال بعداز آنکه سکوت جاری شد ساربان آمد و .... زبانم لال... @shokoohsher🌱
فوقف متحیرا... همین‌که تیر به مشکش نشست، شد متحیر نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه... @shokoohsher☘️
✨شکوهِ شعر✨
فوقف #العباس متحیرا... همین‌که تیر به مشکش نشست، شد متحیر نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه... @sh
علیه السلام فوقف متحیرا... نسیم آمده با سوز آه سرد به خیمه نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت: «کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه» همین که تیر به مشکش نشست، شد متحیر نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه همین که تیر به چشمش نشست هلهله برخاست حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه.. نگاه کوه به سوی خیام مانده مبادا نگاه چپ بکند باد هرزه گرد به خیمه عمو، عمود حرم بود و با تمام وجودش نمی‌گذاشت جسارت کند نبَرد به خیمه..‌.. @shokoohsher ☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشک را پر کرد و دست رد به بغض آب زد هرچه آب از تشنگی گفت او دم از ارباب زد... شعر و دکلمه: 🪴 ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆ @shokoohsher 🖤
دل داده ام به نغمه‌ی ادرک اخای تو با من چه کرد شور برادر بیای تو؟ ای مسجد وفا بدنت، روی خاک‌ها گلدسته است یا که دو تا دست های تو؟! دست تو روی دست من و جبرییل هم آورده است بال پریدن برای تو با تو چه کرد دیدن قد دوتای من؟ با من چه کرد دیدن فرق دوتای تو؟ هارون من! چگونه شکافد در این دیار دریای غصه های دلم بی عصای تو؟ دیگر بس است گفتن روحی لک الفدا دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو در پیش خیمه گفته‌ام” إرکب بنفسی انت” یعنی که بی مبالغه جانم فدای تو یک چشمه آب اگر که میان خیام بود صد چشمه خون نبود کنون زیر پای تو از خنده ها بلند شده های های من از گریه ام بلند شده های های تو @shokoohsher☘️