کمال سر محبت ببین، نه نقص گناه
که هرکه بیهنر افتد، نظر به عیب کند...
@shokoohsher✨
#حافظ☘️
#شعر_عاشورایی
میان آینهها میدوم به سمت فرار
اتاق پیله به دورم تنیده از دیوار
به قبر کوچک من بیسبب گذاشتهاند
درِ بدون کلیدی به نام سنگِمزار
کجای زندگیام را به گل جسور شدم؟
که چشم پنجره افتاد در مسیر غبار
به تختِخواب میافتم مگر که بستن چشم
مرا عقب ببرد در زمان شبیه قطار:
درست راس اذان ایستاده ساعتِ شمس
و بین دجلهفرات آسمان گرفته قرار
صدای قرمز شیپور جنگ میآید
کشیده خنجر خود را خزان به قتل بهار
دو لشکرند؛ یکی قبلهگاه حور و ملک
از آن یکی خود ابلیس هم در استغفار
دو لشکرند؛ یکی "لا اله الا الله"
یکی "فَما لَهُم اِلّا السَقَر وَ بِئسَ الدار"
به شرق مینگرم؛ آسمانِ صف در صف
به غرب مینگرم؛ شورهزار ناهموار
من از کدام گروهم؟ من از کدام سپاه؟
من از کدام نژادم؟ من از کدام تبار؟
طنین بانگ حبیب است در تباتب جنگ
صلای گرم زهیر است در کشاکش کار
زره گشوده و از دور میرسد عابس
کبوتری شده اینک بدون بند و حصار
وهب میآید و اشهد نگفته میداند
که جز به خون نرود هیچ پردهای به کنار
برای سیر کدام آسمان شتابان است؟
که پر گشوده چنین شاه ذوالجناحسوار
که چشم نافذ عیساست پشت پلک حسین
که راس شامخ یحیاست زیر آن دستار
که مهربانی احمد دوباره آمده است
که بازوان علی بازگشته در پیکار
خلیل و آتش نمرود را ببین از نو
ولی حدیث گلستان نمیشود تکرار
سلام بر شهدائی که گفتهاند درود
بدون هیچ تعلل به ترک دار و دیار
چقدر راس مبارک نشسته بر سر نی
چقدر شاخهی طوبی رسیده است به بار
سلام میدهم و میبرد به خواب مرا
نسیم سرخوش عطری سرشته با تن یار
در انزوای اتاقم به هوش میآیم
کنار کاغذ و بشقاب و چندپاره انار
@shokoohsher✨
#سعید_مبشر 🌱
همیشه هراسم آن بود
که صبح از خواب بیدار شوم
با هراس به من بگویند
فقط تو خواب بودی
بهار آمد و رفت…
از خواب بیدار میشوم میپرسم بهار کجا رفت؟
کسی جواب مرا نمیدهد
سکوت میکنند!
در پشت اتاقم باران میبارد
میپرسم شاید این بارانِ بهار است
کسی جواب مرا نمیدهد
سکوت میکنند!
پنجره را که باز میکنم
باران تمام میشود
در آینه چهرهام را نگاه میکنم
آرامآرام چهرهام پیر میشود
از پنجره زمین را نگاه میکنم
خیس است و ساکت
بر تن لباس میکنم، به کوچه میآیم
از نخستین عابر که در باران بدون چتر میدود
میپرسم:
شما عبورِ بهار را در این کوچه ندیدید؟
عجله دارد، فقط میگوید نه!
از همسایهها دلگیر هستم
میگویم آیا این ستمگری نیست
که هنگامِ عبورِ بهار از پشت پنجرهام مرا خبر نکردید؟
سکوت میکنند!
سکوتِ همسایهها برای من دشنام است...
کودکی در باران دستِ مرا میگیرد
به میدانی میبرد که انبوه از فوارههای رنگین است
من و کودک به آبهای رنگین فوارهها خیره میشویم
اما از بهار خبری نیست..
@shokoohsher✨
#احمدرضا_احمدی🍃
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوتهی بابونه...
@shokoohsher✨
#سهراب_سپهری☘️
تشنهست شبیه ماهی بیدریا
یا آهوی پابسته میان صحرا
صبری بده، ای خدا به فرزند شهید
وقتی که بلد شد بنویسد بابا
@shokoohsher✨
#زهرا_سپهکار🍃
#شهید
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطهای از آنِ خودم
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم
و قاب عکس تو را میآویزم...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🌱
تو از اول سلامت پاسخ بدرود با خود داشت
اگرچه سحر صوتت جذبه داوود با خود داشت...
@shokoohsher✨
#محمدعلی_بهمنی☘️
✨شکوهِ شعر✨
تو از اول سلامت پاسخ بدرود با خود داشت اگرچه سحر صوتت جذبه داوود با خود داشت... @shokoohsher✨ #محمدع
تو از اول سلامت پاسخ بدرود با خود داشت
اگرچه سحر صوتت جذبه داوود با خود داشت
بهشتت سبزتر از وعدۀ شداد بود اما
برایم برگ برگش دوزخ نمرود با خود داشت
ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را
که رقص شعلهها در پیچ و تابش دود با خود داشت
سیاوشوار بیرون آمدم از امتحان گرچه
دلِ سودابهسانَت هرچه آتش بود با خود داشت
مرا با برکهام بگذار، دریا ارمغان تـو
بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت
@shokoohsher✨
#محمدعلی_بهمنی☘️
میگوید: دیدارمان کِی؟
میگویم: یک سال و یک جنگِ دیگر...
میگوید: کِی پایان جنگ است؟
میگویم: وقتِ دیدار ما!
@shokoohsher✨
#محمود_درويش🌱
🎞The Exception 2016
هدایت شده از KHAMENEI.IR
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم / پر از «عباس بابایی» پر از «عباس دورانم»
🔹️شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی در دیدار شاعران با رهبر انقلاب
🗓 ۱۵مرداد، سالگرد شهادت خلبان شهید عباس بابایی
💻 Farsi.Khamenei.ir