eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
127 دنبال‌کننده
193 عکس
7 ویدیو
41 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
@RastarLib ادبیات دوران ایران باستان.pdf
2.32M
ادبیات دوران ایران باستان ایلیر گرشویچ/مری بویس
History_of_Iranian_literature_before_Islam_tarikhema_com.pdf
14.33M
تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام احمد تفضلی    
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کتابخانه سیب نارنجی
در این فضا می‌توانید کتاب‌ها و مقاله‌های مختلف ادبی را بخوانید. https://eitaa.com/sibketab
"امام هادی(ع) و داستان مرگ پادشاهان" در برخی کتاب‌های حدیثی و تاریخی، شعری با موضوع مرگ و اندرز پادشاهان به امام هادی(ع) نسبت داده شده است. فارغ از جنبه‌های سندشناسی، این اثر را در شاخه‌ی شعر تعلیمی می‌توان با نمونه‌هایی از ادب فارسی مقایسه کرد. ابیات آغازین این شعر چنین است: باتوا  على قللِ  الاجبال تحرسُهم  غُـلْبُ  الرجالِ  فما أغنتهمُ القُللُ  استنزلوا   بعد  عزّ من معاقلهم  وأودعوا  حفراً  يـابئس ما نزلوا ناداهمُ   صارخٌ  من بعد ما قبروا  أين   الاسرّةُ   و التيجانُ و الحللُ أيـن  الوجوه  التي كانتْ  منعمةً  من  دونها تُضربُ الأستارُ والكلل...۱ در این شعر، امام هادی(ع) از مرگ بزرگان و پادشاهان و انتقال آنان به قبر سخن می‌گوید و در بیانی اندرزی، به مقایسه‌ی حیات متنعم مادی آنان در دنیا و فقر و ضعف و دشواری‌های جهان پس از مرگ ایشان می‌پردازد. در شعر فارسی، به‌ویژه در آثار شاعرانِ خردگرای سده‌های نخستین، این نوع نگاه را به "مرگ مهتران" می‌توان ردگیری کرد؛ از نمونه‌های شاخص، شعر زیر از رودکی است که به سروده‌ی منسوب امام دهم(ع) بی‌شباهت نیست: مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند زیر خاک‌اندرون شدند آنان که همه کوشک‌ها برآوردند از هزاران‌هزار نعمت و ناز نه به آخر به جز کفن بردند؟ بود از نعمت آنچه پوشیدند وآنچه دادند وآنچه را خوردند۲ تعابیر و ابیاتی از این دست را در اشعار شاعران شاخص دیگر چون: ناصرخسرو و سنایی هم می‌توان دید؛ چنانکه سنایی در باب ششم حدیقه و پس از روایت "صفت مرگ پیامبران"، با نگاهی عبرت‌بین به داستان مرگ پادشاهان ایرانی اشاره کرده؛ فضایی اخلاقی که اوجِ هنری آن را در قصیده‌ی ایوان مدائن خاقانی خوانده‌ایم. گویا شاعران، در این اشعار کوشیده‌اند ممدوحان و حاکمان زمان خود را به عاقبت کار خود آگاه کنند و آنان را به دادگری و پرهیز از خیره‌سری فراخوانند. پ.ن. ۱: بنگرید به مروج‌الذهب ج ۳ و وفیات‌الاعیان ج ۴. ۲. دیوان رودکی، نفیسی.
هدایت شده از پرویزن
"غزلی به پیشگاه امام دهم" چه ساده زلف می‌آویزی به قلب‌های هواداران تویی که قبله عیان‌کردی بر این قبیله‌ی عیاران بگو فُضیل عیاض اینک چراغ توبه بر افروزد که یاد چشم تو آشفته است سکوتِ خلوتِ بیداران * نه من که جامعه می‌خوانم که عاشقان پریشان هم به شوقِ جمعیتت جمعند، چه بی‌شمار و چه بسیاران بتاب و نور روایت کن، مرا به عشق هدایت کن بدَم دمی و رهامان کن ازاین گروهِ خطاکاران تویی که مست کلامت: باد، تویی که مات مرامت: عقل به سامرای تو دل‌بستند چه مست‌ها و چه هشیاران سری بزن به خیالِ من، میان شعر و ببین هر شب به نشرِ عطر تو مشغولند، گل محمدی و باران (ع) https://eitaa.com/mmparvizan