eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
130 دنبال‌کننده
249 عکس
18 ویدیو
51 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
"تجلی" هوا هوای تجلی است، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده بوسی باران، درخت ها! لبخند! به پای کوبی خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه های نور گذشت ستاره های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه های جوان! به چشم روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّه ی گل به یمن خنده ی شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرین و رنگ رنگ درود بر این ترنم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان صلوات! هوا هوای تجلی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات!
هدایت شده از پرویزن
«شعر مشروطه: سرآغازی برای نگاه تحولی نیما» زمینه‏‌ها و ریشه‏‌های تحول در ساختار، محتوا و نگاه شاعرانه‏‌ی شاعران معاصر را در شعر مشروطه باید جست؛ با این حال، نوآوری شاعران عصر مشروطه چون: عشقي، لاهوتي، رفعت، کسمایی و جعفر خامنه‏‌ای که در حوزه‏‌هایی متعدد قابل تحلیل است، چندان زمینه‏‌ی شاعرانه ندارد و اغلب از روی تفنن است و حتی از نظر حجم قابل مقایسه با اشعار نیما نیست. در کنار اینان، شاعرانی چون: بهار، ایرج میرزا، نسیم شمال، فرخی، دهخدا و عارف قزوینی، تنها توانسته‏‌اند، اشعاری با مفاهیمی گاه جدید بسرایند یا زبان شعرشان را تاحدودی به زبان روزمره نزدیک کنند. همه‏‌ی این یادآوری‏‌ها، دلیل است که نیما را در جایگاه بنیان‏گذار شعر نو فارسی، قرار دهیم. نيما با سخت‌كوشي ادبی، پي‌گيري مدام، درك عميق از شعر و هنر، توانست عنوان «پدر شعر نو فارسي» را به نام خود ثبت کند. نوآوری‏‌ها و نظرهای تازه‏‌ی او در حوزه‏‌ی شعر، چون شاعران مجله‏‌ی تجدد و آزادیستان، در مقام سخن و ادعا باقی نماند؛ بلکه او با دقت و جديت، علاوه بر تبین نظری و تعریف ویژگی‏ه‌ای شعر مورد نظر خود، اشعاری متعدد و موفق سرود و گونه‏‌ای تازه را با ساخت، زبان، محتوا و صورخیال متفاوت در قلمرو شعر فارسی به ثبت رساند. نیما به دنبال شعری با جهانی تازه بود؛ نه شعری که چون اغلب اشعار شاعران دوران مشروطه، فقط از منظر محتوایی یا زبانی به جامعه‏‌ی ایرانی نزدیک شده باشد. شعر او دریچه‌ای بود رو به افق‌های جهان و اندیشه‌ای تازه با تمام لوازم مربوط به آن. "از کتاب نیما و پیروانش" @https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"بازتاب عناصر اقلیمی و زیست‌بومی در شعر شاعران سنتی‌سرای دهه‌ی ۹۰ " به کوشش علی‌محمد ابراهیمی شیرازی فرد پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ با نقد و بررسی دفترهای https://eitaa.com/mmparvizan
🔸به نام هستی بخش🔸 🟢وبینار تخصصی نقش اسطوره‌ای زن در آفرینش و هبوط انسان 🔵وبینار: 👩‍🦰نقش اسطوره‌ای زن در آفرینش و هبوط انسان (با تمرکز بر یونان باستان، یهودیت و اسلام) 🔺ارئه دهنده : دکتر احمد فراهانی 🔻دبیر نشست : دکتر محسن ربانی 🔶دوشنبه ۲۷ شهریور ماه ۱۴۰۲ 🕗ساعت ۲۰ 🌐در فضای گوگل میت https://meet.google.com/ukm-cymw-dhk 🌹سپاسگزار همراهی شما هستیم. 🌞انجمن تخصصی کودک و رسانه
"چند ایراد زبانی" دفتر سروده ی تا کنون بارها تجدید چاپ شده و از مجموعه های مورد پر مخاطب اوست. شاعری که از سال 82 به واسطه ی و او را می شناسم و در طول این سال ها همواره اشعارش را خوانده و ارزیابی کرده ام. اشعار او را از زاویه هایی متعدد می توان بررسی کرد؛ اما هدف این یادداشت اشاره به برخی ایرادهای دستوری در اوست. شاید یادآوری این چند نکته برای دیگر دوستان شاعر نیز مفید افتد: 1 - استفاده از "من را" به جای "مرا". هرچند برخی دوستان معتقدند این کاربرد در شعر معاصر صحیح است؛ باید اذعان کرد با توجه به بی سابقه بودن این سیاق در شعر گذشته، دست کم در اشعاری که زبان یا دارند؛ بهتر است از این نوع استفاده نشود؛ مخصوصا در مواردی که مشخص است شاعر تنها به دلیل پر کردن وزن به چنین کاربردی تن داده است و در ابیات دیگر آن مجموعه ، پیوسته از "مرا" استفاده کرده است: من چند روز پیش دلی را شکسته ام "من را" به رسمیت بشناسید سنگ ها 2- کاربرد همزمان نشانه های "معرفه" و "نکره": صحیح تر است که در زبان ادبی، شاعر همزمان از دو نشان متضاد استفاده نکند؛ مثلا در بیت زیر: ما را فقط به خاطر هم آفریده اند آن گونه ای که خواجه و شاخ نبات را در این بیت "آن" معرفه ساز و "ای" نکره ساز است. شیوه ی درست دستوری، کاربرد یکی از این شیوه هاست: "آن گونه که" یا "به گونه ای که"، یعنی باید گفت که "کتابی که دست توست" یا "آن کتاب که دست توست" و نباید گفت" آن کتابی که ...". در بیت بالا، از عبارت "به خاطر" به جای "برای" نیز استفاده شده که این نوع "گرته برداری" را نیز منتقدان زبان اغلب شایسته نمی دانند. 3- کاربرد دو دسته ی ساخت های کهن و نو: دلم شکست کجایی که نوشخند زنی به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبت برین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟ در این غزل و تعدادی دیگر از های دفتر در جایگاه ، به سیاق های متفاوت استفاده شده اند. "زنی" در مصراعی که واژه ی نسبتا جدید "دلچسب" در آن نمود دارد، به شیوه ی شعر کاملا کهن در معنی "می زنی" جلوه یافته است. 4- نوع کاربرد حرف "استدراک": استفاده ی همزمان "اما/ ولی/ ولیکن" در کنار " گرچه، با این همه، هرچند و ... " در اشعار بدیع بسیار نمود دارد؛ ویژگی ای که بسیاری از دانشمندان زبان آن را صحیح نمی دانند: تا ملک فنا بیشتر از چند قدم نیست با این همه امشب بده مامن به من اما 5- استفاده ی خطا از "باید" و "بایست": از نظر زبانی "باید" برای حال و آینده و "بایست" برای گذشته استفاده می شود. این قاعده ی مهم و واضح در اشعار او رعایت نمی شود: بایست قلم گردد اگر از تو نگوید دستی که نویسنده ی این شعر سپید است در مجموع در زبان اشعار او دودستگی های واژگانی بین قواعد کهن و نو و زبان رسمی و محاوره به فراوانی نمود دارد و این مثال ها تنها بخشی از آن هاست که در دیگر دفترهای او هم دیده می شود. در یادداشت های بعد به مجموعه های دیگر و زوایای تازه ی اشعار این خواهیم پرداخت. https://eitaa.com/sibenaghd
هدایت شده از پرویزن
"شهریار و منشوری از صداها" محمدحسین بهجت تبریزی شهریار، متولد ۱۳۸۵ و درگذشته در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، از نام‌آوران شعر سنتی به‌ویژه غزل در روزگار ماست. در شعر او در کنار جلوه‌ی یکپارچه‌ای که از شهریار می‌شناسیم، صداهایی گوناگون شنیده می‌شود که به مناسبت روز درگذشت او به چند مورد اشاره می‌شود. ۱_ غزل‌های شهریار صدای حافظ را می‌توان به‌آشکارا شنید. شهریار در بسیاری از غزل‌هایش، وزن و ردیف اشعار حافظ را تجربه کرده است. در این دست اشعار، وزن‌های اشعارش یکدست و تکرارپذیر است و کمتر فضایی تازه را در شعر او می‌توان سراغ گرفت. ۲_ شاخه‌ای دیگر از اشعار شهریار که اوج هنر شاعرانه‌ی اوست؛ اشعاری را در بر می‌گیرد که عمدتا در قالب غزل یا دیگر قالب‌ها(عمدتا قطعه) سروده شده است. در این اشعار شهریار به زبان روزمره نزدیک‌شده و از روایت و گاه گفتگو بهره جسته است. شعرهای "حالا چرا؟"، "دختر گلفروش"، "بوی صفای پدر" و ... از این دسته است. ۳_ در بسیاری از غزل‌ها، شهریار زبانی ساده چون گونه‌ی قبل را انتخاب کرده؛ هرچند به مضمون‌گرایی و برخی وبژگی‌های سبک موسوم به تهرانی (آمیخته‌ی عراقی_ اصفهانی) نزدیک شده است. غزل "جوانی" از نمونه‌های موفق این صدا در اشعار شهریار است. ۴_ شعر مذهبی شهریار آمیحته‌ای از شعر مذهبی بازگشتی و شعر رمانتیک مذهبی عصر پهلوی است. این شاخه، با وجود برجسته‌شدن در معرفی شهریار، از صداهای حاشیه‌ای شعر اوست. ۵_ اشعار عمدتا رمانتیک متاثر از شعر تغزلی پس از نیما که تلاش‌های او را در نوجویی نشان می‌دهد؛ هرچند او در این شاخه شاعری تاثیرگذار نبوده است. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ایرج و شهریار " بیش از یک‌دهه از نخستین پخش سریال شهریار، ساخته‌ی کمال تبریزی می‌گذرد. به خاطر دارم که در همان روزها اعتراضاتی از جامعه‌ی تاریخ‌دان و ادبیات‌خوان مطرح شد، به این مضمون که چرا برای بر کشیدن شهریار، قدر برخی شاعران فروکاسته شده است؟ شاید بیشترین تحریفات ادبی، در آن سریال حول شعر و منش شکل گرفته بود و نویسنده‌ی اثر، این گونه نشان داده بود که شهریار از زاویه‌ی دیدِ یک منتقد آگاه، ایراداتی را متوجه جلال‌الممالک کرده و او را شرمسار کرده است. این اغراق‌ها و سیاه و سپید بینی‌ها در اغلب رفتارهای ما نمود دارد؛ تا آنجا که شهرت ایرج به برخی اشعار شوخ‌طبعانه، سبب شده، حتی اشعار اخلاقی و مثبت او (در ستایش اهل بیت و مادر و ردّ شراب) نیز، در دهه‌های اخیر به حاشیه رانده شود. اما سوالی که مطرح می‌شود، این است که چرا حق ایرج بر شهریار تا این اندازه ندیده گرفته شده است؟ دکتر ، در کتاب و در مقاله‌ی شهریار، به این نکته اشاره کرده که شهریاری که مورد پسند مخاطبان است، بسیار متاثر از بیان و زبان ایرج میرزا بوده و این نکته‌ی دقیق، در بررسی بسیاری از اشعار دیوان شهریار دیده می‌شود؛ با این تفاوت که قطعا از منظر زبان، ایرج ادیب‌تر و زبان‌دان تر از شهریار بوده است و شهریار دغدغه‌مندتر به علایق مخاطب. با توجه به تاریخ درگذشت ایرج(۱۳۰۴)، و کم‌تر از ۲۰ سالگی شهریار در این زمان، واضح است که شهریار به‌خوبی از شهرت شاعری ایرج آگاه بوده و می‌توانسته از او دست کم در اصطلاحات، مضامین و سادگی زبان تاثیر بپذیرد. این تاثیدپذیری را در تعدادی از قطعات و غزلیات شهریار می‌بینیم؛ از جمله در شعر زیر: چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی؟ چه شد که شیوه‌ی بیگانگی رها کردی؟ به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود چه شد که بر سر مهر آمدی، وفا کردی؟ منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی بیا که با همه نامهربانی‌ات ای ماه خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی ... و شعر ایرج این گونه است: وه چه خوب آمدی صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی؟ ای بسا آرزوت می کردم خوب شد آمدی صفا کردی؟ آفتاب از کدام سمت دمید که سحر یاد آشنا کردی؟ از چه دستی سحر بلند شدی که تفقد به بی نوا کردی؟ شب مگر خواب تازه دیدی تو که سحر یاد آشنا کردی؟ بی وفایی مگر چه عیبی داشت که پشیمان شدی وفا کردی؟ ... کاملا مشخص است که شهریار در شعر خود علاوه بر الگوپذیری از زبان ساده و محاوره‌ای شعر ایرج، از زوایای دیگر نیز از او بهره برده است از جمله: _هرچند وزن دو شعر یکی نیست؛ تنها تفاوت آن‌ها در اضافه داشتن رکن "مفاعلن" در آغاز وزن غزل شهریار است. _ ردیف دو شعر یکی است و از میان انبوه واژه‌های قافیه ی مختوم به "الف"، قافیه‌هایی شبیه به شعر ایرج انتخاب شده است. _ تاکید هر دو شعر بر خطاب و سوال آغازین است. استفاده از "چه شد؟" و "چه عجب شد؟" نیز موید همین شباهت است. _ مضامینی دیگر نیز در دو شعر شبیه هم است؛ از جمله: تقابل وفا و جفا، یاد آشنا، عرض خوش آمد، بر سر مهر و وفا آمدن و ... . @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«بحثی دربارۀ ضبط یک رباعی در تمهیدات» تمهیدات عین‌القضات از متون مهم عرفانی کهن است که در کنار جایگاه عرفانی، از منظر در برداشتن رباعیات متعدد ثبت‌شده در آن، اهمیت دارد. یکی از رباعیاتی که در تمهیدات به تصحیح عفیف عسیران و در «حقیقت و حالات عشق» نقل شده، شعر زیر است: تا من به میان خلق باشم باتو تنها ز همه خلق من و تنها با تو خورشید نخواهم که بر آید با تو آیی، برِ من سایه نیاید با تو (تمهیدات ص 131) چنانکه مشخص است، مصرع دوم این رباعی از نظر وزن ایراد دارد و یک هجای افزوده در آن می‏‌توان دید؛ نکته‏‌ای که مصصح به آن توجه نکرده و در چاپ‌های متعدد این تصحیح تکرار شده و از طریق آن به سایت‌های ادبی و مقالات علمی و نرم‌افزار گنجور نیز راه یافته است. استاد گرانقدر تقی پورنامداریان به همراه مینا حفیظی در مقالۀ «نگاهی به تصحیح تمهیدات پس از نیم قرن» منتشرشده در نامۀ فرهنگستان(1396)؛ برخی از خطاهای این تصحیح را یادآور شده‏‌؛ از جمله برخی ضبط‏‌های غیرموزون ابیات؛ اما به این بیت اشاره نکرده‏‌است. در دست‌نویس شمارۀ 1842 تمهیدات ایاصوفیا مورخ 867، بیت نخست این گونه ضبط شده است: تا من به میان رسول یابم با تو تنها ز همه خلق من و تنها تو در نسخۀ1086 کتابخانۀ مغنیسا مورخ 697 هم مصرع اول به صورت «یا من بر تو رسول باشم با تو» و مصرع دوم به صورت صحیح ضبط شده است. در برخی چاپ‌ها و نسخ زبده‌الحقایق چشتی (شرح تمهیدات) هم مصراع نخست «یا من به میان رسول باشم یا تو» ثبت شده است. بر این اساس می‌توان صورت نزدیک به صحیح این رباعی را چنین دانست؛ هرچند دربارۀ ضبط مصرع نخست یا ترتیب مصرع‌ها نیاز به بررسی بیشتر است: تا من برِ تو رسول باشم با تو تنها ز همه خلق من و تنها تو خورشید نخواهم که بر آید با تو آیی، بر من سایه نیاید با تو https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نکته‌ای درباره‌ی مستند اولدوز سایاراق (هنگامه‌ی شمردن ستاره‌ها) " چونان سرو، مجموعه‌ای از مستندهای معرفی مفاخر فرهنگی و هنری است که به همت صدا و سیما ساخته شده و چند بخش از آن به شرح حال و زندگی شاعران برجسته‌ی معاصر اختصاص یافته است. "هنگامه‌ی شمردن ستاره‌ها"، نام مستند ویژه‌ی استاد شهریار است که به‌مناسبت‌های مختلف به‌ویژه روز شعر و ادب فارسی بارها پخش شده است و جنبه‌هایی از زندگی و شعر شهریار را مطرح می‌کند. از کاستی‌های این مستند، گاه گنجاندن اطلاعات یا روایت‌ها و قضاوت‌هایی است که مستندات تاریخی و پژوهشی ادب معاصر آن را تایید نمی‌کند. از جمله، روایت انتشار منظومه‌ی مشهور "حیدر بابایه سلام شهریار" در حدود سال ۳۲ و شهرت آن در فضای ادبی آن روزگار؛ تا آنجا که بزرگانی چون: بهار و نفیسی برای آشناشدن بهتر با آن کوشیده‌اند زبان ترکی بیاموزند؛ حال آنکه ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۳۰ درگذشته است و در زمان مورد ادعا امکان چنین ادعایی درباره‌ی او وجود ندارد. پ.ن. حیدر بابایه سلام نخست‌بار به خط طاهر خوشنویس، در سال ۱۳۳۲ در تبریز (حسن تقویمی) منتشر شده است. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نگاهی به سمبوليسم فردی نیما» پژوهندگان مکتب‏‌های ادبی، سمبولیسم اروپایی را به دوشاخه‏‌ی اصلی انسانی و فرارونده تقسیم می‏‌کنند. سمبوليسم فردی از جهاتي ريشه در اشعار مکتب رمانتيسیسم دارد . در این گونه، شاعر براثر هيجانات دروني و بيروني، در وضعيتي عاطفی و با كمك تصويرهايي كه درسراسر اثر پراكنده ساخته، مي‌كوشد به صورتي مبهم، احساسش را به مخاطب منتقل کند. (بنگرید به چدویک، سمبولیسم، نشر مرکز) از اين ديدگاه، سمبوليسم را مي‏‌توان هنر بيان افكار، عواطف و جوشش‏‌هاي دروني و ذهني شاعر دانست؛ نه از راه شرح مستقيم، بلكه از طريق اشاره به چگونگي آن‏‌ها‏، و استفاده از نمادهاي بي‌توضيح براي ايجاد آن عواطف وافكار در ذهن خواننده. در ميان شاعران سمبوليك فرانسه ورلن بيش از همه به اين گونه پرداخته است. در كنار او، بسياري از اشعار بودلر، مالارمه، والري و حتي رمبو به این شیوه سروده شده و نیما در تعدادی از اشعارش به الگوی آنان نگریسته‌است. سمبوليسم انساني در شعر معاصر فارسي، از دو منظر اصلی جلوه داشته است. در شعر نیما، نوع کم‏تر تغییر یافته‏‌ی آن، همان سمبولیسم فردی نزدیک به شیوه‏‌ی شاعران فرانسه است که در آن جنبه‏‌‌های فردی و عاطفی زندگی و عواطف شاعر حضوری پر رنگ و تعیین‌کننده دارد. بسیاری از اشعار نیما که در 15 سال پایانی شاعری او سروده شده، در این دسته جای می‏‌گیرد؛ اشعاری چون: ری را، قایق، آقا توکا، ماخ اولا، گندنا، غراب، مرغ غم، وای برمن، لاشخورها، مهتاب، ناقوس، هوای زمستانی، من لبخند، مردگان موت، مهتاب و اجاق سرد و ... . علاوه بر ویژگی‏‌های مشترک این نوع با دیگر اشعار سمبولیک، ویژگی‏‌های زیر را می‏‌توان از دیگر شاخصه‏‌های سمبولیسم فردی در آثار نیما دانست: -حس اندوه، یأس و تنهایی حاکم بر اشعار و فضای سیاه، مرگ‌اندود و رویایی. -تجلی واژگان، مکان‏‌ها و جلوه‏‌های طبیعت مازندران در تصاویر و زبان شعر. - توجه به موسیقی الفاظ و هجاها، کارکرد وزن‏‌هایی با قابلیت بلند و کوتاه‌شدن مصراع و حضور پراکنده‏‌ی قافیه در شعر. -القای مفاهیم ذهنی به کمک فضاسازی عینی و هنجارشکنی‏‌های دستوری. - شیوه‏‌ی بیان و زبانیپ بر آمده از تلفیق سبک خراسانی و شعر عرفانی عراقی. -طول متوسط یا کوتاه اشعار در مقایسه با شعرهای اجتماعی، تصویر‌محوری در مقایسه با روایت‌محوری اشعار اجتماعی. پ.ن: برگرفته از کتاب نیما و پیروانش/ محمد مرادی. @mmparvizan
بُحرانِ آخرالزمان در دینِ زرتُشتی! نشستی درباره مسئله آخرالزمان و ظهور منجی در دین زرتشت همراه با معرفی چند متن آخرالزمانی پهلوی به میزبانیِ دکتر علی امینی روز چهارشنبه، ۲۹ شهریور، ساعت ۷ عصر قــدمــتــون بــــر چـــشـــم✨🌻 برای ثبت‌نام و دریافت اطلاعات بیشتر با شماره 09014262901 در ارتباط باشین و یا در دایرکت پیج شهرکاغذی پیام بگذارید.