"شهریار و منشوری از صداها"
محمدحسین بهجت تبریزی شهریار، متولد ۱۲۸۵ و درگذشته در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، از نامآوران شعر سنتی بهویژه غزل در روزگار ماست. در شعر او در کنار جلوهی یکپارچهای که از شهریار میشناسیم، صداهایی گوناگون شنیده میشود که به مناسبت روز درگذشت او به چند مورد اشاره میشود.
۱_ غزلهای شهریار صدای حافظ را میتوان بهآشکارا شنید. شهریار در بسیاری از غزلهایش، وزن و ردیف اشعار حافظ را تجربه کرده است. در این دست اشعار، وزنهای اشعارش یکدست و تکرارپذیر است و کمتر فضایی تازه را در شعر او میتوان سراغ گرفت.
۲_ شاخهای دیگر از اشعار شهریار که اوج هنر شاعرانهی اوست؛ اشعاری را در بر میگیرد که عمدتا در قالب غزل یا دیگر قالبها(عمدتا قطعه) سروده شده است. در این اشعار شهریار به زبان روزمره نزدیکشده و از روایت و گاه گفتگو بهره جسته است. شعرهای "حالا چرا؟"، "دختر گلفروش"، "بوی صفای پدر" و ... از این دسته است.
۳_ در بسیاری از غزلها، شهریار زبانی ساده چون گونهی قبل را انتخاب کرده؛ هرچند به مضمونگرایی و برخی وبژگیهای سبک موسوم به تهرانی (آمیختهی عراقی_ اصفهانی) نزدیک شده است. غزل "جوانی" از نمونههای موفق این صدا در اشعار شهریار است.
۴_ شعر مذهبی شهریار آمیحتهای از شعر مذهبی بازگشتی و شعر رمانتیک مذهبی عصر پهلوی است. این شاخه، با وجود برجستهشدن در معرفی شهریار، از صداهای حاشیهای شعر اوست.
۵_ اشعار عمدتا رمانتیک متاثر از شعر تغزلی پس از نیما که تلاشهای او را در نوجویی نشان میدهد؛ هرچند او در این شاخه شاعری تاثیرگذار نبوده است.
#شهریار
#شعر_معاصر
@mmparvizan
"ایرج و شهریار "
بیش از یکدهه از نخستین پخش سریال شهریار، ساختهی کمال تبریزی میگذرد. به خاطر دارم که در همان روزها اعتراضاتی از جامعهی تاریخدان و ادبیاتخوان مطرح شد، به این مضمون که چرا برای بر کشیدن شهریار، قدر برخی شاعران فروکاسته شده است؟
شاید بیشترین تحریفات ادبی، در آن سریال حول شعر و منش #ایرج_میرزا شکل گرفته بود و نویسندهی اثر، این گونه نشان داده بود که شهریار از زاویهی دیدِ یک منتقد آگاه، ایراداتی را متوجه جلالالممالک کرده و او را شرمسار کرده است.
این اغراقها و سیاه و سپید بینیها در اغلب رفتارهای ما نمود دارد؛ تا آنجا که شهرت ایرج به برخی اشعار شوخطبعانه، سبب شده، حتی اشعار اخلاقی و مثبت او (در ستایش اهل بیت و مادر و ردّ شراب) نیز، در دهههای اخیر به حاشیه رانده شود.
اما سوالی که مطرح میشود، این است که چرا حق ایرج بر شهریار تا این اندازه ندیده گرفته شده است؟
دکتر #شفیعی_کدکنی، در کتاب #با_چراغ_و_آینه و در مقالهی شهریار، به این نکته اشاره کرده که شهریاری که مورد پسند مخاطبان است، بسیار متاثر از بیان و زبان ایرج میرزا بوده و این نکتهی دقیق، در بررسی بسیاری از اشعار دیوان شهریار دیده میشود؛ با این تفاوت که قطعا از منظر زبان، ایرج ادیبتر و زباندان تر از شهریار بوده است و شهریار دغدغهمندتر به علایق مخاطب.
با توجه به تاریخ درگذشت ایرج(۱۳۰۴)، و کمتر از ۲۰ سالگی شهریار در این زمان، واضح است که شهریار بهخوبی از شهرت شاعری ایرج آگاه بوده و میتوانسته از او دست کم در اصطلاحات، مضامین و سادگی زبان تاثیر بپذیرد.
این تاثیدپذیری را در تعدادی از قطعات و غزلیات شهریار میبینیم؛ از جمله در شعر زیر:
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی؟
چه شد که شیوهی بیگانگی رها کردی؟
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی، وفا کردی؟
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیات ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی ...
و شعر ایرج این گونه است:
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی؟
ای بسا آرزوت می کردم
خوب شد آمدی صفا کردی؟
آفتاب از کدام سمت دمید
که سحر یاد آشنا کردی؟
از چه دستی سحر بلند شدی
که تفقد به بی نوا کردی؟
شب مگر خواب تازه دیدی تو
که سحر یاد آشنا کردی؟
بی وفایی مگر چه عیبی داشت
که پشیمان شدی وفا کردی؟ ...
کاملا مشخص است که شهریار در شعر خود علاوه بر الگوپذیری از زبان ساده و محاورهای شعر ایرج، از زوایای دیگر نیز از او بهره برده است از جمله:
_هرچند وزن دو شعر یکی نیست؛ تنها تفاوت آنها در اضافه داشتن رکن "مفاعلن" در آغاز وزن غزل شهریار است.
_ ردیف دو شعر یکی است و از میان انبوه واژههای قافیه ی مختوم به "الف"، قافیههایی شبیه به شعر ایرج انتخاب شده است.
_ تاکید هر دو شعر بر خطاب و سوال آغازین است. استفاده از "چه شد؟" و "چه عجب شد؟" نیز موید همین شباهت است.
_ مضامینی دیگر نیز در دو شعر شبیه هم است؛ از جمله: تقابل وفا و جفا، یاد آشنا، عرض خوش آمد، بر سر مهر و وفا آمدن و ... .
#محمد_مرادی
#شعر_معاصر
#شهریار
#ایرج
@mmparvizan
"روز ادب فارسی یا روز بیادبی فارسیان"
شاید برخی از مخاطبان از انتخاب این عنوان دلگیر شوند؛ اما گاه باید تلخی زهر انتقاد را به جان خرید و این شوکران جانسوز را سر کشید. امروز درست یا خطا روز شعر و ادب فارسی بود؛ روزی یادآور فرهنگی دیرپا که نشانههای هنر و عرفان و شعرش، قرنها اقصینقاط جهان را در نوردیده و به قول حافظ طوطیان هند از قند پارسیاش شکّرشکن شدهاند و ساکنان هفتکشورش، در زمانی نه چندان دیر بیمقالات سعدی انجمنگردانی نکردهاند و شهرت "هنر نزد ایرانیان" است از شاهنامهاش به افلاک رفته و رستموار، اسفندیار چرخ را به تیرگز چشم فروبسته است. دیار رازی و بوریحان و بوعلی و عطار و نظامی و قطبالدین شیرازی و مولوی و ملاصدرا و هزاراران بزرگ دیگر که هنوز قلبمان به عشقش میتپد.
حال در خمیازهی رویای گذشته و گرم از پوستین کهنهی تمدن ایرانی و در میان هیاهوهای رنگارنگ رسانهها و نارسانهها، باید به دریچهی عکسها و تصاویر چشمبدوزیم و برادران و هموطنانمان را ببینیم که از صخرههای رو به پوچی بالا میروند و دنبال اتوبوس میهمانِ پرتغالی هاج و واج میدوند، به این امید که بازیکنی مشهور، در دوران افولش، به تمسخر یا ترحم به آنان پوزخندی هدیه کند یا شکوه فراموششدهشان را به تماشا بنشیند.
در کجای جادهی این جهان ماندهایم نمیدانم؛ اما به قول حافظ یا باید از این مسیر رو به تباهی بهراسی و بگویی "از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان ..." یا دست روی دست بگذاری و در تنهایی و بییاری لببهدندان بگزی که
شهرِ یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟
#محمد_مرادی
#انگشت_اتهام
#روز_ادب_فارسی
@drmomoradi
https://eitaa.com/mmparvizan
«بحثی دربارۀ ضبط یک رباعی در تمهیدات»
تمهیدات عینالقضات از متون مهم عرفانی کهن است که در کنار جایگاه عرفانی، از منظر در برداشتن رباعیات متعدد ثبتشده در آن، اهمیت دارد. یکی از رباعیاتی که در تمهیدات به تصحیح عفیف عسیران و در «حقیقت و حالات عشق» نقل شده، شعر زیر است:
تا من به میان خلق باشم باتو
تنها ز همه خلق من و تنها با تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آیی، برِ من سایه نیاید با تو
(تمهیدات ص 131)
چنانکه مشخص است، مصرع دوم این رباعی از نظر وزن ایراد دارد و یک هجای افزوده در آن میتوان دید؛ نکتهای که مصحح به آن توجه نکرده و در چاپهای متعدد این تصحیح تکرار شده و از طریق آن به سایتهای ادبی و مقالات علمی و نرمافزار گنجور نیز راه یافته است.
استاد گرانقدر تقی پورنامداریان به همراه مینا حفیظی در مقالۀ «نگاهی به تصحیح تمهیدات پس از نیم قرن» منتشرشده در نامۀ فرهنگستان(1396)؛ برخی از خطاهای این تصحیح را یادآور شده؛ از جمله برخی ضبطهای غیرموزون ابیات؛ اما به این بیت اشاره نکردهاست.
در دستنویس شمارۀ 1842 تمهیدات ایاصوفیا مورخ 867، بیت نخست این گونه ضبط شده است:
تا من به میان رسول یابم با تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
در نسخۀ1086 کتابخانۀ مغنیسا مورخ 697( ؟) هم مصرع اول به صورت «یا من بر تو رسول باشم با تو» و مصرع دوم به صورت صحیح ضبط شده است. در برخی چاپها و نسخ زبدهالحقایق چشتی (شرح تمهیدات) هم مصراع نخست «یا من به میان رسول باشم یا تو» ثبت شده است.
بر این اساس میتوان صورت نزدیک به صحیح این رباعی را چنین دانست؛ هرچند دربارۀ ضبط مصرع نخست یا ترتیب مصرعها نیاز به بررسی بیشتر است:
تا من برِ تو رسول باشم با تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آیی، بر من سایه نیاید با تو
#تصحیح
#رباعی
#عین_القضات
https://eitaa.com/mmparvizan
"نکتهای دربارهی مستند اولدوز سایاراق (هنگامهی شمردن ستارهها) "
چونان سرو، مجموعهای از مستندهای معرفی مفاخر فرهنگی و هنری است که به همت صدا و سیما ساخته شده و چند بخش از آن به شرح حال و زندگی شاعران برجستهی معاصر اختصاص یافته است.
"هنگامهی شمردن ستارهها"، نام مستند ویژهی استاد شهریار است که بهمناسبتهای مختلف بهویژه روز شعر و ادب فارسی بارها پخش شده است و جنبههایی از زندگی و شعر شهریار را مطرح میکند.
از کاستیهای این مستند، گاه گنجاندن اطلاعات یا روایتها و قضاوتهایی است که مستندات تاریخی و پژوهشی ادب معاصر آن را تایید نمیکند.
از جمله، روایت انتشار منظومهی مشهور "حیدر بابایه سلام شهریار" در حدود سال ۳۲ و شهرت آن در فضای ادبی آن روزگار؛ تا آنجا که بزرگانی چون: بهار و نفیسی برای آشناشدن بهتر با آن کوشیدهاند زبان ترکی بیاموزند؛ حال آنکه ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۳۰ درگذشته است و در زمان مورد ادعا امکان چنین ادعایی دربارهی او وجود ندارد.
پ.ن. حیدر بابایه سلام نخستبار به خط طاهر خوشنویس، در سال ۱۳۳۲ در تبریز (حسن تقویمی) منتشر شده است.
#شهریار
#شعر_معاصر
#مستندات_تاریخی
#تاریخ_ادبیات
@mmparvizan
«نگاهی به سمبوليسم فردی نیما»
پژوهندگان مکتبهای ادبی، سمبولیسم اروپایی را به دوشاخهی اصلی انسانی و فرارونده تقسیم میکنند. سمبوليسم فردی از جهاتي ريشه در اشعار مکتب رمانتيسیسم دارد . در این گونه، شاعر براثر هيجانات دروني و بيروني، در وضعيتي عاطفی و با كمك تصويرهايي كه درسراسر اثر پراكنده ساخته، ميكوشد به صورتي مبهم، احساسش را به مخاطب منتقل کند. (بنگرید به چدویک، سمبولیسم، نشر مرکز)
از اين ديدگاه، سمبوليسم را ميتوان هنر بيان افكار، عواطف و جوششهاي دروني و ذهني شاعر دانست؛ نه از راه شرح مستقيم، بلكه از طريق اشاره به چگونگي آنها، و استفاده از نمادهاي بيتوضيح براي ايجاد آن عواطف وافكار در ذهن خواننده.
در ميان شاعران سمبوليك فرانسه ورلن بيش از همه به اين گونه پرداخته است. در كنار او، بسياري از اشعار بودلر، مالارمه، والري و حتي رمبو به این شیوه سروده شده و نیما در تعدادی از اشعارش به الگوی آنان نگریستهاست.
سمبوليسم انساني در شعر معاصر فارسي، از دو منظر اصلی جلوه داشته است. در شعر نیما، نوع کمتر تغییر یافتهی آن، همان سمبولیسم فردی نزدیک به شیوهی شاعران فرانسه است که در آن جنبههای فردی و عاطفی زندگی و عواطف شاعر حضوری پر رنگ و تعیینکننده دارد. بسیاری از اشعار نیما که در 15 سال پایانی شاعری او سروده شده، در این دسته جای میگیرد؛ اشعاری چون: ری را، قایق، آقا توکا، ماخ اولا، گندنا، غراب، مرغ غم، وای برمن، لاشخورها، مهتاب، ناقوس، هوای زمستانی، من لبخند، مردگان موت، مهتاب و اجاق سرد و ... .
علاوه بر ویژگیهای مشترک این نوع با دیگر اشعار سمبولیک، ویژگیهای زیر را میتوان از دیگر شاخصههای سمبولیسم فردی در آثار نیما دانست:
-حس اندوه، یأس و تنهایی حاکم بر اشعار و فضای سیاه، مرگاندود و رویایی.
-تجلی واژگان، مکانها و جلوههای طبیعت مازندران در تصاویر و زبان شعر.
- توجه به موسیقی الفاظ و هجاها، کارکرد وزنهایی با قابلیت بلند و کوتاهشدن مصراع و حضور پراکندهی قافیه در شعر.
-القای مفاهیم ذهنی به کمک فضاسازی عینی و هنجارشکنیهای دستوری.
- شیوهی بیان و زبانیپ بر آمده از تلفیق سبک خراسانی و شعر عرفانی عراقی.
-طول متوسط یا کوتاه اشعار در مقایسه با شعرهای اجتماعی، تصویرمحوری در مقایسه با روایتمحوری اشعار اجتماعی.
پ.ن: برگرفته از کتاب نیما و پیروانش/ محمد مرادی.
#نیما_پژوهی
#نقد_معاصر
@mmparvizan
"به یاد فریدون مشیری"
سیام شهریور، با نام شاعر مشهور معاصر فریدون مشیری پیوند خورده است. او که متولد 1305 و درگذشته به سال 1379 است، از معدود شاعران نیماییسراست که پس از انقلاب نیز در میان تودهی مردم حسن شهرت داشته و برخی از اشعارش بر زبان تودهی میانهی جامعه جاری بوده است.
مشیری، در اشعارش کمتر در جایگاه شاعری پیشرو مطرح بوده و بیشتر او را باید پیرو جریانهای تجربهشده دانست. او در دهههای سی و چهل، از میان شاعران جریان شعر رمانتیک، شهرت کسانی چون: ابتهاج، نادرپور و کارو را ندارد؛ با اینحال هرچه به دهههای اخیر نزدیک شدهایم، بر محبوبیتش در مقایسه با برخی از آنان افزوده شده است.
شهرت مشیری، بیش از همه مدیون دفترهای "ابر و کوچه و بهار را باور کن" بوده و او را باید شاعری دانست که چون پیشینیان، بهترین اشعارش را پس از سی و پنج سالگی سروده است؛ نکتهای که مویّد غلبهی اعتدال در سنتگرایی اشعار اوست و اینکه در اشعارش، خلاقیتها و جسارتهای نوآورانهی جریان شعر نمادگرای اجتماعی و همچنین شعر منثور پس از نیما کمتر تجربه شده است.
مشیری، شاعر عرصهی تجربههای عام انسانهای میانه است و مفاهیمی را در شعرش منعکس میکند که محدود به زمان خود او نیست؛ به همین دلیل عشق، اصلیترین مضمون اشعار اوست که گویی بازتابی سنتی_معاصر از این مفهوم غالبِ سبک عراقی را، در اشعارش جلوهگر ساخته است:
ای عشق پناهگاه پنداشتمت
ای چاه نهفته راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
او کوشیده بین عشق انتزاعی کهن و عشق زمینی مورد نیاز مخاطبان معاصر، پیوند بر قرار کند؛ بیآنکه جایگاه معشوق او به سبک بسیاری از معاصرانش به ابتذال کشیده شود. الگوی این نوع عشقورزی را در شعر کوچه بهوضوح میتوان دید:
بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم...
نگاه به جهان و زیباییهای محسوس آن، از دیگر علل مقبولیت شعر مشیری است. از این جهت اشعار او شاد، احساسی و کاملا روزمره هستند:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
...
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
در اشعار مشیری، عمق و ابهام شاعران جامعهگرا دیده نمی شود؛ با این حال با نگاهی احساسی به انتقاد از برخی معضلات انسانی و اجتماعی میپردازد و در این شیوه، گاه زبان نصحیتگر سعدی و شیوهی بیان او را به یاری میگیرد.
او در نگاه به جهان، گاه به عرفان سهراب سپهری نزدیک میشود؛ هرچند عمق تفکر فلسفی- عرفانی سهراب را در اشعار مشیری نمیتوان دید. عرفان او بازخوانی تغزلهای عارفانهی شاعران سدههای پیشین است که با بیانی سادهتر، در اشعار فریدون مشیری انعکاس یافته است.
من همین یک نفس از جرعهی جانم باقی است
آخرین جرعهی این جام تهی را تو بنوش
زبان مشیری، هرچند به استواری و تحرک شاعران بزرگ همعصر او نیست؛ چون بسیاری از رمانتیکها دچار دودستگی و خطاهای نحوی نیز نمیشود. ترکیبات اشعار او ساده و چیزی بین ترکیبسازیهای سنتی و نو است.
از دیگر جنبههای مثبت اشعار او، تنوع قالبی و موسیقایی اشعار است که شاید برخواسته از علایق و دانش او در این حوزه باشد. در شعر او نیمایی، غزل، چارپاره، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قطعه و ... حضور دارد و وزنها و نوع کارکرد قافیهها نیز، تنوع و ساختهایی متعدد دارد.
در پایان باید گفت که ایجاد زبان و ساختاری اعتدالی در حد توانایی شاعر، ویژگی اصلی شعر اوست؛ هرچند اغلب اشعار مشیری در سطح واژگان باقی میماند و در برقراری پیوند با مخاطب خاص، چندان موفق نیست. شاید بتوان گفت که او متاثر از فعالیت سی و چند سالهاش، در وزارت پست و حوزهی مخابرات، در اشعارش نیز بیش از همه به ارتباط با مخاطبان میانهی جامعه دلبسته بوده است.
#فریدون_مشیری
#نقد_شعر
#شعر_معاصر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
پرویزن
«بحثی دربارۀ ضبط یک رباعی در تمهیدات» تمهیدات عینالقضات از متون مهم عرفانی کهن است که در کنار جای
"توضیح دقیق و مستند جناب میرافضلی دربارهی رباعی یادشده"
رباعی مسعود سعد در آثار عین القضات
در مورد یادداشت پیشین که دوست فاضل جناب محمد مرادی نگاشتهاند، پیش از هرچیز باید خاطر نشان کرد که رباعی از سرودههای مسعود سعد سلمان است و در دیوان او (تصحیح محمد مهیار، ۸۱۵) که بر مبنای دستنویس کهن حکیم اوغلو و هشت دستنویس دیگر تصحیح شده، ضبط رباعی چنین است:
یا من به میان رسول بایم یا تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خورشید نخواهم که برآید با تو
آیی برِ من، سایه نیاید با تو
این ضبط یک ناهمخوانی مهم با اصل دستنویس دارد و آن در مصراع سوم است. در دستنویس آمده (مجموعۀ دواوین، دستنویس ۶۶۹ حکیم اوغلو، برگ ۳۳۱ر): «خورشید نخواهم که برآید تا تو» و درستش هم همین است؛ هم از لحاظ عدم تکرار قافیه (رباعی چهارقافیهای است) و هم حفظ سیاق عبارت. شاعر میگوید: نمیخواهم که خورشید برآید. چرا نمیخواهم؟ تا تو وقتی پیش من میآیی، سایه، همراه تو نباشد. مصراع نخست رباعی نیز که محل مناقشه و در معرض ضبطهای مختلف است، مطابق آنچه در دستنویس حکیم اوغلو آمده، درست است. کل رباعی در مورد غیرت عاشق است. میگوید بین ما رسولی جز من و تو نباید باشد؛ یا من باید این کار را انجام دهم یا تو.
این رباعی را ظهیر سمرقندی نیز در کتاب خود نقل کرده (سندبادنامه، تصحیح کمالالدینی، ۲۲۲) و وی نزدیکترین فرد به زمان مسعود سعد سلمان بوده است. ضبط رباعی، در قدیمترین دستنویس کتاب که در ۶۰۴ ق کتابت شده، مطابق ضبط نسخۀ حکیم اوغلوست و فقط یک تفاوت کوچک با آن دارد (دستنویس ۴۵۷ ازمیر، ۱۲۸ر):
یا من به میان رسول بایم یا تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خرشید نخواهم که برآید تا تو
تنها روی و سایه نیاید با تو
متأسفانه مصحح کتاب، بیخود و بیجهت جای مصراع اول و دوم را عوض کرده و در مصراع نخست، «جهان» را جایگزین «خلق» کرده است.
رباعی در نامههای عین القضات (جلد نخست، ۳۶۹، ۳۳۴) و رسائل العشّاق (چاپ عکسی، ۹۱) نیز درج شده و ضبط آنها مطابق دیوان مسعود سعد است و فقط یک اختلاف در مصراع سوم دارد (یا تو):
یا من بر تو رسول بایم یا تو
تنها ز همه خلق من و تنها تو
خورشید نخواهم که برآید با تو
آیی برِ من، سایه نیاید با تو
بنابراین، ضبط درست رباعی همان است که در دستنویس دیوان مسعود و دستنویس سندبادنامه آمده است (تصاویر پیوست).
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
مدايح_محمدي_در_شعر_فارسي.PDF
2.39M
"مدایح محمدی در شعر فارسی"
احمد احمدی بیرجندی، از پژوهشگران شعر دینی است که کتابهای متعددی در حوزهی برگزیدهی اشعار شیعی و منقبتی منتشر کرده است. هرچند تالیفات او صرفا گزینشی تذکرهای از اشعار مذهبی پارسی است، نوع انتخاب متنوع او در آثار منتشرشدهاش، نگاه علاقهمندان به شعر دینی را به این گزینهها جلب کرده است.
مجموعهی مدایح محمدی، گزیدهای از اشعار ۳۶ شاعر پارسیزبان در ستایش رسول آخرین(ص) است که از سدهی چهارم تا دوران معاصر را در بر میگیرد. البته، به دلیل محدودیت اشعار، نام بسیاری از شاعران شاخص این حوزه، از قلم افتادهاست؛ چنانکه فقط در سدههای نخستین، میتوان ابیات آغازین ورقه و گلشاه عیوقی، ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و ابیات شکوهمند سید حسن غزنوی در ستایش پیامبر را بر این مجموعه افزود.
#احمد_احمدی_بیرجندی
#مدایح_محمدی
https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر جنگ و دفاع مقدس/ شاخهها و جریانها"
ادبیات جنگ و مفاهیم مربوط به آن از گونههای مهم در تاریخ ادب جهان است. از حماسهسرودههای اسطورهای_ ملی یا مذهبی که نوعی روایت کهن را از جنگهای میان اقوام و ملتها و پیروان ادیان نشان میدهد تا روایتهای مربوط به نبردها و فتحهای ممدوحان که از دیگر بخشهای سنتی این گونهاست.
در سدههای پس از عصر نوزایی با تشکیل دولت_کشورها و طرح مفهوم وطن جدید، جنگ بهویژه در ادبیات داستانی جهان حضوری پررنگ یافته است. حاصل آن، آفرینش هزارانهزار رمان و داستان و نمایشنامه و خاطرهنوشت با موضوع جنگ است که نمونههای مهم آن را در ادبیات فرانسه و روسیه و پس از آن اروپای همزمان با جنگهای جهانی اول و دوم میتوان دید.
در قلمرو کشورهای اسلامی شمال آفریقا و خاورمیانه، بهویژه در تقابل با کشورهای استعمارگر، ادبیات جنگ و پایداری بدر کشورهای مصر و الجزایر و فلسطین و لبنان و عراق و ...، جلوهای متمایز داشته است.
در قلمرو زبان فارسی نیز، جنگ چه در قالب نبرد با استعمارگران انگلیسی و روسی، چه وصف نبردهای داخلی و سیاسی، همواره مضمونی مهم بوده؛ اما در هیچزمانی چون دهههای پس از انقلاب، به دلیل هشتسال جنگ و دفاع مقدس، بازتاب این رویداد را در زندگی و ادبیات ایرانیان به این برجستگی نمیتوان دید.
از تمایزهای ادبیات پایداری فارسی، اهمیت شعر در بازنمود آن است؛ بهطوری که در سالهای جنگ تحمیلی، تعداد شاعران فعال در این حوزه بیش از نویسندگان بوده؛ هرچند در دهههای اخیر، ادبیات داستانی جنگ بیشتر جهانی شده است.
تعدد شاعران جنگ، سببشده که با مرزبندی هزاران شاعر فعال در این حوزه، بتوان چند جریان اصلی شعر جنگ و دفاع مقدس را معرفی کرد.
۱_ جریان شعر واقعگرای جنگ در دههی نخست که بیشتر به ابعاد واقعی این رویداد تلخ از منظر ویرانیهای آن مینگرد؛ این جریان بیش از همه زاییدهی ذهن شاعران شهرهای درگیر با جنگ است. "شعری برای جنگ" از قیصر، از معدود نمونههای این جریان است.
۲_ جریان شعر نمادگرای پایداری که در شاخههای شعر نو و گاه سنتی، شاعران بسیاری را معرفی کردهاست. شاعرانی چون: قیصر، سلمان هراتی، حسن حسینی، ضیاءالدین ترابی و...، تاثیرپذیرفته از شعر نیمایی متعهد، آثاری را با موضوع جنگ خلق کردهاند. این جریان با رویکرد تاویلپذیر و فردی و گاه احساسی به جنگ مینگرد.
۳_ جریان شعر ترکیبگرای سنتی که نصرالله مردانی شاعر تراز آن است. در شعر او و پیروانش علاوه بر کلیشهگرایی در ترکیبسازی و تکرار نمادهای مشابه و تقابل تصاویر، تلاش برای برانگیختن مخاطب به نبرد بهوضوح دیده میشود و جبههی خودی و غیرخودی در سرودهها بهآشکارا تصویر شده است.
۴_ جریان شاعران خارج از گفتمان انقلاب اسلامی که عمدتا با رویکرد وطنی یا انتقادی یا مرثیهای، به جنگ و آسیبدیدگان از آن نگریستهاند. برخی چون: اخوان و مشیری با نگاهی همسوتر با گفتمان انقلاب اسلامی و برخی چون: حمید مصدق و سیمین بهبهانی و...، از نگاهی مجزا و کاملا مغایر.
۵_ در دهههای پس از جنگ شاخهای از شعر محاورهمحور با رویکردی کاملا ایدئولوژیک و بیانیهای به ادبیات جنگ راه یافته که نمایندهی این حوزه را علیرضا قزوه و بسیاری از پیروان او باید دانست.
۶_ یکی دیگر از شاخههای شعر جنگ در دهههای اخیر، شعر ترکیبگرای نیمهسنتی است که برخی ویژگیهای شعر زمان جنگ را همراه دارد؛ اما از منظر شاعرانگی و کلیشهزدایی در ترکیبات و نمادها، تفاوتهایی با شعر دههی ۶۰ دارد.
۷_ شعر روایتگرای جوان در دهههای ۸۰ و ۹۰ که بیش از همه به آسیبهای جنگ و زندگی جانبازان و خانوادهی شهدا پرداخته است. در این شاخهی نوگرا، نوعی وقوعگرایی فردی نیز دیده میشود که با جریان نخست متفاوت است.
در کنار جریانهای یادشده، شعر جنگ و دفاع مقدس را از منظرهایی دیگر نیز میتوان جریانشناسی کرد که در مجالی دیگر به آنها پرداخته خواهد شد.
#شعر_جنگ
#شعر_دفاع_مقدس
#ادبیات_جنگ
#شعر_معاصر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از مجتبی خرسندی
🔻کانال اشعار و نوشتههای
✔️#مجتبی_خرسندی
🔹#شعر #سرود #داستان
🔸#افتخارات #مرور_خاطرات
🔹#معرفی_کتابها #مصاحبهها
🔸#نقدها_تحلیلها #وقایع_روزمرّه
🔹#توییتها #درد_دل #هنر_گفتوگو
🔻آدرس در ایتا؛
https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi