eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
126 دنبال‌کننده
197 عکس
7 ویدیو
41 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
در سبک طنزپردازیِ صائب، عنصر دینی و مذهبی از مهم‌ترین عناصر طنزپردازی او به شمار می‌رود پرداختنِ هنرمندانه به طنز دینی جهت از بین بردن «ریا» است. «در مواجهه با احکامِ جدیِ مذهب، تزویر و ریا موضوع‌های دمِ دست طنزنویس می‌باشد». (طنز: ص ۱۹). وقتی ریاکاران ارکان مقدسات شریعت و طریقت را به تباهی می‌کشند، صائب طنز دینی و مذهبی را به منظور ایستادگی در مقابل دین‌فروشان که دین را دستمایه‌ی احترام و مقام خود کرده‌اند به کار می‌گیرد تا حقیقت دین را ورای این دروغ‌پردازی‌ها نشان دهد. در محیطی که دین دامی برای فریب دادن شناخته می‌شود و شیخ و واعظ خود را به سجودی و نبی را به درودی فریب می‌دهند، تنها طنزپرداز است که می‌تواند ریاکاری آن‌ها را بر مَلا سازد. (از کوچه رندان: ص ۴۱). سبز شد در دستِ مردم دانه تسبیح‌ها بس که در دوران ما از ذکر حق غافل شدند (صائب: ج ۳ ص ۲۴۹۷) دوران صائب گرچه عصر حاکمیت مذهبی است و به قول شاعر در دوران او همه از ذکر حق غافل شده‌اند؛ ظاهرن به ذکر و ورد مشغول و متدین هستند؛ ولی در باطن از حق بازمانده‌اند سبز شدن دانه تسبیح به این معناست که مردم نتیجه مطلوبی از ذکر و ورد ریایی خود نبرده‌اند. از تلاش پایه رفعت شود دین پایمال پشت بر محراب واعظ بهر منبر میکند (همان: ج ۳ ص ۱۲۵۰) واعظ بسیار تند و صریح هدف انتقاد قرار می‌گیرد که پشت بر محراب ایستادنش برای نماز، به منظور ریاکاری است. این کار او تلاش پایه و مقام رفعت محسوب شده است. شاعر گفته که این زاهدانِ دانا به فقه صورت ناخوشی از دین جلوه می‌دهند و صفات زشت این چنین پیشوایانی نه تنها باعث ارشاد خلق نمی‌شود؛ بلکه چهره دین را مخدوش می‌کند. بی زرق و ریا نیست نماز شب زاهد معیوب بُوَد هر چه به شب تار فروشند (همان: ج ۴ ص ۲۱۲۲) تهجد زاهد نشانه دو رنگی و ریاکاری وی دانسته شده است. تمثیل مصرع دوم تایید می‌کند معامله‌ای که در شب تاریک انجام پذیرد معیوب است؛ چون کالا، ندیده، رد و بدل می‌شود شاعر به اندازه‌ای در مورد عیوب زاهد اغراق کرده که حتا نماز شب او را هم بی‌ارزش و معیوب شمرده است. زاهد از پرورش زهد ریایی عجب است اگر از خاکِ تو مسواک نیاید بیرون (همان: ج ۶ ص ۳۰۵۷) توجه بیش از اندازه زاهد به لوازم ظاهر شریعت همواره مورد طعن و تمسخر شاعران قرار گرفته است. در این بیت علاوه بر اشاره به زهد ریایی به مسواک هم به عنوان یکی از لوازم طهارت زهاد، کنایه‌ تمسخرآمیز را ساخته است. گوشه گیری که بود شاد به صیادی خلق عنکبوتی است که نازد به شکار مگسی (همان: ج ۶ ص ۹) زاهد خلوت نشین به قصد مردم فریبی - نه کسب معرفت - به عنکبوتی تشبیه شده که از شکار مگس به خود می‌نازد. اصطلاح صیادیِ خلق نشانگر مردم فریبی زاهد و در ضمن نادانی مردم است که چون شکار به سادگی در دام زاهد مکار می‌افتند. طنز تند و زننده است. عارفان زهد لباسی به جوی نستانند برو ای شیخ به ما پاکی دامان مفروش (همان: ج ۵ ص ۴۹۸۸) شاعر آشکارا به زاهدان می‌تازد و آنها را به زهدِ لباسی متهم می‌کند. در مصرع دوم آنها را به تمسخر گرفته و می‌گوید تفاخر مکن تو در برابر عارفان هیچ نیستی در سر زاهد به غیر از خود پرستی هیچ نیست این کدوی پوچ، قندیل کنشتی بوده است (همان: ج ۲ ص ۲۴۹۷) در این بیت خود پرستی زاهد را مطرح کرده است و تاکید می‌کند که فکر زاهد را فقط خودخواهی پر کرده و اندیشه آراسته شدن به صفات کمال انسانیت در ذهن او راه نمی‌یابد. شاعر زاهد را قندیل کنشت خوانده و وی را از جرگه مسلمانان خارج کرده است. ▪️سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی–صدرا قائدعلی و دیگران–ماهنامه تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)–اردیبهشت ۱۳۹۹
گرچه شیرین‌‌دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که با اوست 🛎به مناسبت روز جوان 🔶🔷عصر شعر 🔷🔶 🔸افتتاحیه‌ی خانه‌ی شعر و ادبیات خاتم 🔹محفل جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🎙با حضور و شعرخوانی: 💠محمد رسولی 💠محمد مرادی 💠جمعی از شاعران جوان 📆سه‌شنبه اول اسفند ماه ۱۴۰۲ 🌙✨مقارن با شب ولادت حضرت علی اکبر(ع) ⌚️ساعت ۱۶ الی ۱۸ 📌شیراز- چهارراه حافظیه اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تالار گفتگو https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی زادروز هدایت: از زبان به روایت" اغلب نویسندگان ادبیات داستانی، زبان را تنها ابزاری برای پیشبرد روایت داستانی می‌دانند و جنبه‌های آوایی و سبکی و فرهنگی و ساختاری_نحوی آن را در نوشته‌های خود نادیده می‌گیرند. شاید به همین دلیل است که در آثار عمده‌ی نام‌های شاخص کارنامه‌ی صدساله‌ی داستان نو فارسی، نوعی وادادگی زبانی می‌توان دید و این کاستی در بسیاری از آثار معاصر به نوعی پلشتی زبانی انجامیده است. در آثار صادق هدایت به عنوان آغاز داستان فرم‌گرا، خطاهایی دستوری و زبانی نمود یافته که عمدتا هیچ کنشگری مثبت داستانی ندارد؛ هرچند منتقدان موافق با هدایت کوشیده‌اند بین این دست ولنگاری‌های زبانی در آثار او با سبکش، پیوندی داستانی برقرار کنند. اگر اساس زبان شعر را فشردگی زبانی بدانیم، این مولفه شاعران را برآن داشته که در کاربست‌های زبانی واسواس پیشه گیرند؛ جنبه‌ای مثبت که نویسندگان جریان‌های داستانی فارسی از آن غافل بوده‌اند. از میان نویسندگان پس از هدایت، تنها معدودی زبانی پیراسته دارند؛ برای مثال چوبک و آل احمد و گوهر مراد، در ساختمان زبان خود، تاحد امکان به سلامت زبان و دیگر ظرفیت‌های آن توجه کرده‌اند. دقت زبانی در آثار نویسندگان متمایل به سبک نوشتاری یا نویسندگان با رویکرد ادب‌گرا، بیشتر دیده می‌شود؛ چنانکه کسانی چون: گلستان و دانشور و دولت‌آبادی و نادر ابراهیمی و گلشیری و بیژن نجدی، بیشتر به زوایای درونی زبان نظر کرده‌اند. با وجود تلاش‌های جریان‌های مختلف، همچنان سستی زبانی، از آسیب‌های جدی داستان فارسی است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از در هوای کودکی
*🪄انجمن ادبی سیب نارنجی با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس برگزار می کند؛* *✴️در هوای کودکی سلسله نشست های هنر و ادبیات کودک و نوجوان* *✴️دبیر جلسه : دکتر معصومه مرادی* *✴️با حضور : دکتر محمد مرادی* *🕓زمان : دوشنبه ٣٠ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت : ١۶ تا ١٧:٣٠* *🏛️مکان : تالار گفتگو اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس*
یادداشت مرا در مورد کتاب در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم، در قفسه‌ی کتاب امروز جام‌جم بخوانید.
Dr.jalal_Khaleghimotlaghمردگیران.pdf
269.1K
مَردگیران جشن بهاری زنان جلال خالقی مطلق در ايران كهن يك جشن بهاري زنان بوده كه در آن روز زنان از آزادي بيشتری برخوردار بودند و بويژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزيني تشويق ميشدند و از اينرو اين جشن را "مردگيران"مي ناميدند. سپستر با نفوذ بيشتر مذهب اين جشن نخست تغيير ماهيت داده و جشن زنان شوهردار شده و اين دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس يكسال پارسايي و خانه داري و شوهردوستي "مزد" ميگرفتند، تا اينكه همين نيز رفته رفته فراموش شده است. روز اين جشن پنجم اسفند بود. پر بيراه نيست اگر بانوان روشنفكر ايراني دست كم كنگر ه ها و جلسات ويژه مسائل زنان را در اين روز برگزار كنند تا ياد آن جشن دوباره زنده گردد.
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سده‌های چهارم و پنجم" در سده‌های نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده می‌شود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد. در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید: یکی گوید که مهدی گشت پیدا یکی گوید نبی الله اکبر * سیاست تو به گیتی علامت مهدی است کجا سیاست تو نیست فتنه‌ی دجال در قطعه‌ای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کرده‌ام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجله‌ی شیعه شناسی) و نمی‌تواند از بوسعید باشد. در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده می‌شود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بی‌دیوان می‌بینیم؛ عمده‌ی توصیف‌ها روایتگر فتنه‌ی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است: مسعود سعد: مشهور شد از رایت او آیت مهدی منسوخ شد از هیبت او فتنه‌ی دجال سنایی (دیوان): ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشه‌ای یک جهان دجال عالم‌سوز سر بر کرده‌اند * گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان ور موافق خواهی ای دجال یک‌ره سر بر آر حدیقه: خلق او آمد از نکو عهدی روح عیسی و قالب مهدی * اندرین روزگار بد‌عهدی چیست جز عدل هدیه‌ی مهدی در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده می‌شود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنه‌ی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است. در قصیده‌ای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمه‌ی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و می‌گوید: "قول به مهدی در عقاید ایشان ندیده‌ام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده". شعر مورد نظر از زاویه‌ی سبک سروده‌ی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رساله‌ی اسماعیلی کشف‌المحجوب از ابویعقوب سجستانی هم می‌توان دید: "مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همه‌ی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخن‌های ایشان پوشیذه بوذ و علم‌های ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمان‌ها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یک‌جا آب خورند...". کامل‌ترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامه‌ی اسدی توسی می‌توان دید: ...ازین پس پیمبر نباشد دگر به آخرزمان مهدی آید به در بگیرد خط و نامه‌ی کردگار کند راز پیغمبران آشکار ز کوچک جهان راز دین بزرگ گشاید خورد آب با میش گرگ بدارد جهان بر یکی دین پاک بر آرد ز دجال و خیلش هلاک همان آب گویند کآید پدید درِ توبه را گم بباشد کلید رسد زآسمان هر پیمبر فراز شوند از پس مهدی اندر نماز سوی خاور آید پدید آفتاب هم آتش کند جوش طوفان چو آب پس از آن شگفت دگرگونه‌گون بس افتد جهاندار داند که چون از سده‌ی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی می‌یابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ابتهاج و سنت انتخاب وزن غزل" برخی منتقدان، هوشنگ ابتهاج را بزرگ‌ترین غزل‌سرای دوران معاصر می‌دانند. زاویه‌ی نگاه این پژوهشگران، محتملا با تکیه بر پیوند غزل‌های او و سنت‌های شعر فارسی شکل گرفته است. غزل‌های ابتهاج از سویی متاثر از فضا و زبان و ساختار شعر حافظ و سعدی و مولوی است و از دیگرسو، اندکی از ویژگی‌های شعر رمانتیک معاصر را در خود جای داده است. اینکه ابتهاج شاعری ساختارشکن نبوده، بر هیچ منتقد شعرشناسی پوشیده نیست. او چندان توجهی به نوآوری در غزل ندارد؛ به همین دلیل است که خلاف شاعرانی چون: منزوی و سیمین و همسو با شهریار و رهی معیری، حتی در وزن‌های غزل خویش هم به کلیشه‌های ادب کهن پایبند بوده است. در غزل‌های او، جمعا از ۲۶ وزن استفاده شده که برآمده از تنوع نسبی اوزان شعر اوست. نزدیک به ۸۳ درصد این غزل‌ها در اوزانی سروده شده که خانلری، آن‌ها را در الگوی وزن شعر سنتی گنجانده و این اصرار، نشان‌دهنده‌ی سازگاری زیباشناسی شعر سایه با ادبیات عراقی و غزل‌های بازگشتی است. بیش از ۵۶ غزل او در سه وزن سروده شده؛ ویژگی‌ای که الگوپذیری او را در وزن غزل نشان می‌دهد؛ این اوزان عبارت است از "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" در ۲۶ درصد غزل‌ها و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" هر یک در بیش از ۱۵ درصد غزل‌ها. اوزان غزل‌های او ۱۴ یا ۱۵ هجایی است؛ شکل‌هایی که خانلری آن‌ها را در محدوده‌ی وزن‌های متوسط قرار داده و "سایه" در کاربرد آن‌ها تابع الگوی وزن عراقی، به‌ویژه اشعار حافظ و سعدی بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan
Arday-Viraf Nama.pdf
5.82M
ارداویراف نامه روایت فارسی زردشتی ارداویراف‌نامه (به گفتار برخی اَردا ویراز نامه) نام یکی از کتاب‌های نوشته‌شده توسط ویراف به‌ زبان پارسی‌میانه است که از پیش از اسلام به‌جا مانده‌است. مضمون کتاب، اعتقادات عامهٔ ایرانیان پیش از اسلام دربارهٔ آخرت است. ویراف نام یکی از موبدان عهد ساسانی است. وی نویسنده کتابی دربارهٔ سفرش به دنیای پس از مرگ است. ✍ تصحیح داریوش کارگر @sibemnaranjiadabiat
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطوره‏‌گرا» یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوه‌های کهن ایرانی در آن است. مهم‌ترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهره‌گیری از اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمان‌شهر او در این دسته از سروده‌ها نه در جهان واقعیت شکل می‌گیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطوره‌ها و در گذشته‌ی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطوره‌ای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصه‌ی شهر سنگستان» و «شوش» به‌وضوح می‌توان دید. ویژگی‌های اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است: -تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستان‌ها و اسطوره‌های کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعه‌ی عصر شاعر. - حس افتخار به گذشته‌ی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشته‌های گذشته. -توجه به باستان‌گرایی‌های واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی. -فراوانی ترکیب‌های مقلوب و استفاده از سکون‌های فراوان به شیوه‌ی شعر سده‌های ۴ و ۵. -بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر . -ارائه‌ی آمیزه‌ای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا. میراث پوستینی کهنه دارم من. یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود. سال‌خوردی جاودان‌مانند. مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‏‌شناسم من؟ کز نیاکانم سخن گفتم. نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه‏‌ي خون‌شان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم. … این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ، تا مذَّهب دفترش را گاهگه می‏‌خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛ رعشه می‏‌افتادش اندر دست... . https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
Shahram Nazeri - Irane Javan - 320 - musicsweb.ir.mp3
8.7M
"ایران جوان" بیژن ترقی (متولد ۱۲ اسفند۱۳۰۸ و درگذشته‌ی ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸) از شاخص ترین تصنیف‌گویان و ترانه‌سرایان معاصر است. آثار مشترک او با استادانی بنام چون روح‌الله خالقی و غلامحسین بنان و پرویز یاحقی، آغازگر تحول در موسیقی معاصر ایرانی بوده است. ترقی، از سویی نقطه‌ی اتصال تصنیف‌سرایی ایرانی عصر قاجار و ترانه‌گویی جدید است و از دیگرسو، جلوه‌هایی از شعربازگشتی به شیوه‌ی بهار و رهی معیری را با شیوه‌ی نوگویانی چون نیما، در حد آغازین آن، به هم در آمیخته است. "آتش کاروان" و "بهار دلنشین" و "برگ خزان" و "می‌زده" و "ایران جوان/ وطنم"، سروده‌‌های شاخص اوست که چون اغلب آثارش، در آن‌ها زبان پیراسته با بیان احساسی عراقی و رمانتیک معاصر با هم پیوند یافته است؛ هرچند داستان‌گونگی و برخی ویژگی‌های زبان ترانه‌های عامیانه نیز بر کارنامه‌ی ادبی او تاثیر نهاده است. ترقی چه در ترانه‌های محاوره‌ای و چه در تصنیف‌های رسمی، یکدستی زبانی پیشه کرده است. از جنبه‌های مثبت موسیقی‌سروده‌های او، تنوع شکل و وزن و استفاده‌ی مناسب از قافیه و تکثر و تاثیر برش‌های میان سطری است. تصنیف "ایران جوان" از شاخص‌ترین آثار اوست که بر اساس طرح اولیه‌ی موسیقی قاجاری سروده شده و بر زبان بسیاری از خوانندگان روزگار ما، زبانزد شده است. https://eitaa.com/mmparvizan