eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
979 دنبال‌کننده
129 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاف
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر همه از دین علی، یک‌سره مرتد شده‌اند شهر، خالی شده از قصه ایمان مادر فتنه قوم یهود و تب اغوای همه آه‌آه از قسم محکم شیطان، مادر همه شهر یتیمند و فقیرند و اسیر باز هم لطف کن ای سوره انسان مادر بی‌نبی، امت اسلام یتیم وحی است؛ که فقیرست و اسیرست و پریشان، مادر پتک سنگین شده این گریه تو بر سر شهر چه خبرهاست در این گریه پنهان مادر به سپیدای سحر، ظلمت ما را بکشان ای شب قدر خدا! نور بیفشان مادر صف‌به‌صف خیل ملائک به تماشای قنوت خانه‌مان مثل همیشه پُرِ مهمان مادر تا که از برْکت رزقت ببَرد میکائیل گوشه‌چشمی کن و دستاس بچرخان مادر بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دل‌شان آه از این چند نفر روی بگردان مادر *** راز آن کوچه قرارست بماند پنهان ولی از چشم حسن چهره مپوشان مادر @smahdihoseinir
هدایت شده از حلقه شعر ولایی فرات
۴ روز دیگر از مهلت ارسال آثار باقی مانده است 🔸حلقه‌شعر‌ولایی‌فرات @foratpoem
هدایت شده از شعر هیأت
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش اول) 🔹گونه‌های شعر رثایی قرائت عاطفی و بیان مراثی اهل‌بیت یکی از پربسامدترین نمونه‌های شعری در ادب پارسی است. کمتر دیوان شاعر ولایی‌سرا را می‌توان یافت که در آن نمونه مرثیه‌ای ارائه نشده باشد. حتی برخی شاعران که به‌سختی می‌توان آنان را ولایی‌سرا و حتی آیینی‌سرا نامید، تجربیات مرثیه‌سرایی‌شان درباره اهل‌بیت را در میان آثارشان گنجانده‌ و به رخ مخاطبان کشیده‌اند. سه شیوه در بیان مراثی اهل‌بیت میان شاعران مرسوم است: ۱. روایت‌گری ۲. وصف حال ۳. زبان حال در این بخش و به اقتضای سخن، به‌اختصار به تبیین هر یک می‌پردازیم: 1️⃣ روایت‌گری (شرح حال) روایت‌گری و شرح حال، نوعی تاریخ منظوم یا مقتل منظوم است که کاملاً با تاریخ مطابق است و شاعر در آن صرفاَ نقش «راوی» دارد و ناقل سخن دیگران است. در این شیوه، شاعر در بیان نکات، دخل و تصرفی ندارد و احساسات خود را در آن وارد نمی‌کند. در این نوع شعری، نقل قول واقعی «زبان قال» به کار گرفته می‌شود. (ص۲۰۱) سنایی در حدیقة الحقیقه (ق۶)، فدایی مازندرانی (ق۱۳) و بسیاری دیگر از شاعران از این شیوه بهره برده‌اند. نمونه‌ای از سروده‌های استاد غلامرضا سازگار را که با این شیوه سروده شده است، مرور می‌کنیم: شنیدم علی آن ولیّ خدا -که جان جهان باد او را فدا- نظر کرد در خانۀ خویشتن به اشک حسین و به رنگ حسن، دل حضرتش گشت بحر ملال بپرسید از فاطمه شرح حال بگفتا: سه روز است یامرتضی که اینان نخوردند قوت و غذا ولیّ خدا از سرا شد برون دل عرشی‌اش بود دریای خون غم دل به معبود خود عرض کرد یکی دِرهم از دوستی قرض کرد ببین لطف و آقایی و داد را به ره دید افسرده مقداد را بگفتش: چرا هستی افسرده‌حال؟ چرا سخت غرقی به بحر ملال؟ بگفتا: بوَد چار روز تمام که ماندند اطفال من بی‌طعام علی گفت این غصّۀ سینه‌سوز، تو را چار روز است و ما را سه روز به این دِرهم ای یار نیکوسِیَر تو هستی در این دم سزاوارتر... (نخل میثم، ج۴، ص۱۷۹) 2️⃣ وصف حال نوعی بیان حسّی است با هدف ترسیم حالات شاعر یا شخص دیگر. در این نوع بیان، شاعر افکار، عواطف، برداشت‌ها و تأثّرات روحی خود را باز می‌گوید. زبان حال در این نوع شعر راه ندارد، زیرا شاعر از حقایق سخن می‌گوید یا حالات خود را وصف می‌کند یا به بیان واقعیات موجود می‌پردازد. (ص۲۱۸) دارد دل و دین می‌برد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی! در خانۀ زهرا همه معراج نشینند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می‌سوخت حریم دل مولا، چه حریمی! آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی سیدحمیدرضا برقعی (قبله مایل به تو، ص۳۴) 3️⃣ زبان حال در این شیوه شعری، شاعر به نمایندگی از شخص دیگری سخن می‌گوید و زبان گویای او می‌شود. زبان حال، بی‌تردید نوعی بیان دروغین است که در عین غیرواقعی بودن، مخالف رضای حق و قوانین شرع نیست، چرا که در حکم دروغی شاعرانه و ادبی است. (ص۲۲۸) به بیان دیگر، زبان حال بیانی فرضی، مجازی و غیرحقیقی، درباره امری است که زمینه بروز آن، عقلاً امکان دارد هرچندممکن است رخ نداده باشد. (ص۱۳۲) این شکل سرایش از دو شکل پیشین به مراتب عاطفی‌تر، شاعرانه‌تر و تاثیرگذارتر است. (ادامه دارد...) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشاره: در نگارش این بحث، بهره‌های فراوانی از نظرات استاد ارجمند آقای مرتضی سلیمانی برده‌ام و بسیاری از مطالب را عیناً از کتاب ایشان نقل کرده‌ام. مطالعه کتاب ارزشمند ایشان (زبان حال و کارکرد آن در ادبیات عاشورایی) ابواب جدیدی در باره «زبان حال» در ذهن من گشود؛ مطالعه کتاب ایشان- که اتقان علمی آن اثبات شده است و در شمار معدود آثار علمی در حوزه ادب و هنر ولایی است- به مخاطبان ارجمند توصیه می‌شود. جهت رعایت اصل امانت‌داری، در جای‌جای این بحث با ذکر شماره صفحه، به این کتاب استناد شده است. 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش دوم) 🔹تعریف زبان حال زبان حال، قولی فرضی و خیالی است که شاعر یا نویسنده، مافی‌الضمیر و حال شخصی را وصف کند و سخنی را که آن شخص نگفته به او نسبت دهد با تکیه بر این اصل که اگر می‌گفت ممکن بود چنین بگوید. (ص۵۵) بنابراین زبان حال، نوعی مُحاکات و بیان تقلیدگونه از شخص است.(ص۳۵) به بیان دیگر، نوعی سخن نیابتی است، یعنی به نمایندگی از جانب کسی سخن گفتن. واضح است که کسی حق دارد سخنی را به کسی نسبت دهد که افکار، احساسات، سیره، نیت و حرف دل او را بشناسد و بتواند حدس بزند فرد مذکور در موقعیت‌های مختلف چه رفتاری دارد، چه سخنی می‌گوید و چه واکنشی نشان می‌دهد. همواره افراد فرهیخته و صاحب فکر، در نقل قول از دیگری احتیاط و امانت‌داری می‌کنند و از نقل زبان حال و انتساب سخن به او به‌شدت پرهیز دارند و بر این باورند هیچ‌کسی وکالت ندارد از جانب دیگری سخن بگوید مگر بر حسب اقتضائاتی که تعریف می‌‌شود. حال، سخن و پرسش مهم این است که چه کسانی می‌توانند به نیابت از ائمه اطهار، در قالبِ زبان حال سخن بگویند و نمایان‌گر افکار ایشان باشند؟ می‌توان استنباط داشت و قاطعانه گفت: بیان زبان حال ائمه اطهار، رفتاری ظریف و خطیر است و شئون آن را باید شناخت و باید به آن توجه داشت. لازم به ذکر است که یکی از امور مهم در عرصه ادب و هنر ولایی شناخت زبان حال و خطوط قرمز آن است و نیز آسیب‌شناسی و لغزش‌گاه‌های آن. زبان حال، تیغی است دو دم که اگر شاعر و مداح و نویسنده نثر ولایی، به ظرایف و حقیقت آن آگاه نباشند، قطعاً به فرهنگ توسل و عزاداری آسیب‌های جدی وارد خواهند ساخت. بی‌گمان نمونه‌های فراوانی از زبان حال‌های نادرست، غیرقابل دفاع و یا شبهه‌برانگیز وجود دارد و لازم است از عرصه ادب و هنر ولایی زدوده شود. در ادامه به نمونه‌هایی از این ابیات اشاره می‌شود: حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید نمک به زخم دل درد‌پرورم نزنید در این مدینه همین جا سر مرا ببُرید(!) غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید و: خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دری که ساختم آخر به من خیانت کرد(!) گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت و: برای علی بی تو بد می‌شود(!) بدون تو غم بی‌عدد می‌شود نرو که غرورم لگد می‌شود(!) و این سقف، سنگ لحد می‌شود تو باید غمم را بدانی بمان چرا اشک را آبرو می‌کنی چرا چادرت را رفو می‌کنی(!) چرا استخوان در گلو می‌کنی؟(!) چرا مرگ را آرزو می‌کنی چه کم دارد این زندگانی بمان(!) 🔸دلایل شیوع برخی زبان حال‌های ناشایست ۱. کم‌سوادی و فقدان روحیّۀ مطالعه و تحقیق در میان برخی زبان حال سرایان، شاعران و ذاکران. ۲. تلاش به منظور نوآوری در روضه‌خوانی (مصیبت‌آفرینی) بدون شناخت مرزها و خطوط قرمز آن. ۳. ذوق قصّه‌پردازی و اسطوره‌آفرینی شاعران و ذاکران. ۴. تبدیل شدن گریستن و گریاندن به هدف اصلی. هریک از این موارد به سهم خود به فرهنگ توسل و مرثیه‌خوانی، آسیب وارد می‌کند و در نهایت به «تحریف» می‌انجامد. (ص۳۵۹) 🔹تفاوت زبان حال با زبان قال زبان قال در اصطلاح، همان «قول واقعی» شخص است که یا مستقیماً از دهان او شنیده ‌شود و یا آنان که مستقیماً از دهان او شنیده‌اند نقل ‌نمایند، یا در کتابی شنیده‌های مستقیم خود را ثبت کرده باشند. در صورتی که زبان حال «قول غیرواقعی» است. زبان‌ حال، در واقع محاکات و تقلیدی است از زبان قال، زیرا به طور کلّی هنرِ محاکات، در گرته‌برداری و برداشت از طبیعت اصیل و اصل طبیعت است. پس، زبان حال، قولی مجازی، فرضی و خیالی است؛ امّا زبان قال، واقعی.(ص۳۵) نمونه زبان قال: فرمود کور وارد محشر نمی‌شود هرکس که در عزای حسن گریه می‌کند و: گویم ز امام صادق این طرفه حدیث تا شیعۀ او به لوح دل بنگارد فرمود که بر شفاعت ما نرسد هر کس که نماز را سبک بشمارد و: بر روزها اگر که بریزد، چو شب شود ظلمی که از مهاجر و انصار دیده‌ام (ادامه دارد...) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
6️⃣ در زبان حال، شاعر در حکم راوی است که می‌تواند بر حسب نوع و شخصیت افراد (کودک، بزرگ، ضعیف، قوی، جوان، پیر و...) شخصیت‌پردازی کند؛ به نوع بیان تنوع بخشد؛ لحن و گونه متفاوت انتخاب کند و با این شیوه، روایت تاریخی را جلو ببرد، برجسته سازد و آن را تازگی بخشد. (ص۱۲۲) نمونه زبان حال حضرت زینب(علیهاالسلام) در کودکی: هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم برآفتاب، گریَم و بی ماه سر کنم ...زهرای کوچک علی‌ام کز امام خویش در موج غم چو فاطمه دفع خطر کنم با گریه و نماز شب و خانه‌داری‌ام پیوسته نام مادر خود زنده‌تر کنم شب‌ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب تا گریه مخفیانه برای پدر کنم ...هر چند کودکم، بگذارید نیمه‌شب وقت نماز چادر او را به سر کنم ماه غریب شهر مدینه بیا بگو بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم ...همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم این جامۀ من است که باید به بر کنم مادر بیا دوباره مرا در اُحد ببر تا حمزه را ز غربت بابا خبر کنم غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۲۲۶) 7️⃣ زبان حال، زمینۀ بازسازی شعارهای شیعی در قالب شعر را فراهم می‌کند. البته در این مسیر باید از خرافه و بدعت پرهیز داشت. 8️⃣ زبان حال، صرفاً بیان حالات عاطفی شخص نیست و نباید آن را به این امر محدود نمود.(ص۱۴۴) با رعایت شئون شخص، می‌توان زبان حال‌های متنوعی در فضای عاشقانه، عارفانه، حماسی، اجتماعی و... آفرید: عاشقانه: قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشک‌سالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه رو، رو گرفته‌ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم محمدمهدی سیار (رودخوانی، ص۵۰) حماسی: در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در؟ دید مولایش علی تنها شده خانه‌اش محصور دشمن‌ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیش‌مرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علی‌ست در هجوم دشمنان یار علی‌ست آن که باشد مرد این سنگر، منم اولین قربانی حیدر منم غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۱۴۹) 9️⃣ در زبان حال سرایی از زبان پدیده‌های بی‌جان نیز می‌توان سخن گفت. چنانچه استاد محمدجوادغفورزاده(شفق) از زبان درخت، شعری جذاب و دل‌نشین سروده است که بخشی از شعر را مرور ‌کنیم: سال‌ها پیش در این شهر، درختی بودم یادگار کهن از دورۀ سختی بودم هرگز از همهمۀ باد نمی‌لرزیدم سایه‌پرودِ چه اقبال و چه بختی بودم به برومندیِ من بود درختی کم‌تر رشد می‌کردم و می‌شد تنه‌ام محکم‌تر من به آیندۀ خود روشن و خوش‌بین بودم باغ را آینه‌ای سبز به‌ آیین بودم روزها تشنۀ هم‌صحبتیِ با خورشید همه‌شب هم‌نفسِ زهره و پروین بودم ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک برگ‌هایم گلِ تسبیح به لب، مثل ملَک ...ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی باغ شد صحنۀ طوفان بیابان‌گردی در همان حال که احساس خطر می‌کردم، نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی تا به خود آمدم، از ریشه جدا کرد مرا ضربه‌هایش متوجّه به خدا کرد مرا حالتی رفت که صد بار خدایا کردم از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم آسمان‌سِیر شدم، مرتبه پیدا کردم از من سوخته‌دل بال و پری ساخته شد کم‌کم از چوب من، آن‌روز دری ساخته شد تا نگهبان سراپردۀ ماهم کردند، هر چه «در» بود در آن کوچه، نگاهم کردند از همان روز که سیمای علی را دیدم همه‌شب تا به سحر چشم به‌راهم کردند مثل خود تشنۀ سیراب نمی‌دیدم من این سعادت را در خواب نمی‌دیدم من... (یاس یاسین، ص۶۵) (ادامه دارد...) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش پایانی) 🔹شرایط و ویژگی‌های زبان حال ارزنده و سازنده در هر زبان حال مثبت و سازنده، این نکات باید رعایت شود: 1️⃣ توانایی تشخیص حالات زبان حال‌سرا باید توانایی تشخیص حال شخصیت مورد نظر را داشته باشد. احوال و اوضاع و شرایط سیاسی، زمانی، مکانی، شخصیّتی و... که قرار است بر اساس آن‌ها زبان حال گفته شود، بسیار مهم و راه گشاست. وقتی از زبان امام یا حضرت زینب(علیهاالسلام) و دیگر عاشورائیان آرزویی می‌کنیم، آن آرزو واقعاً باید آرزوی آن بزرگواران با همۀ علوّ شأنشان و مراتب ایمان و درجات یقینشان باشد.(ص۵۰۴) 2️⃣ شناخت دقیق و توأم با معرفت اگر شناخت شاعر و زبان حال‌گو از حالت و وضعیتی که قصد به تصویر کشیدن آن را دارد شناختی عمیق، دقیق، مقتل‌شناسانه و توأم با معرفت امام و اولاد و اصحاب او باشد، زبان حالِ گفته شده مبرّی از دروغ، انحراف، تحریف و گزافه خواهد بود. اگر احوال عاشورائیان درست تشخیص داده و حدس زده شود، زبان آن احوال نیز مقرون با صحّت و حقیقت خواهد بود و این زمانی محقّق خواهد شد که شاعر: الف) اجتهاد تاریخی و مقتلی داشته باشد. (مقتل‌شناسی) ب) هدف از قیام امام را بشناسد. (هدف‌شناسی قیام) ج) معرفت لازم را نسبت به امام و مقام امامت داشته باشد. (امام‌شناسی) باید شخصیّت امام، مقام، عواطف، سیره و سبک زندگی، اخلاق و آداب او در طول حیات مقدّسش درست مطالعه و شناسایی شده باشد. زبان حال باید با مقام شامخ و ملکوتی اهل‌بیت سازگار باشد. لذا هرچه معرفت شاعر بالاتر باشد، برداشت و درک او نیز از حال اهل‌بیت كامل‌تر و راستین خواهد بود.(ص۵۰۵) زبان حال در زمرۀ شعر عاطفه‌محور است، امّا نباید با عقل و دلایل عقلی منافات داشته باشد؛ عقلی که بهره‌مند از معارف توحیدی و آموزه‌های مکتب اهل‌بیت باشد. 3️⃣ توجه به انتقال مفاهیم ارزشمند ارائه پیام‌های ارزش‌مدارانه از ویژگی‌های برجسته زبان حال موفّق است. در زبان حال باید مفاهیمی مانند: ستم‌ستیزی، عدالت‌خواهی، حق‌گرایی، عزّت‌طلبی، كرامت انسانی، آزادی و آزادگی، استقامت، معرفت، شهادت‌طلبی، جوان‌مردی و غیرت، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح‌طلبی راستین، حماسه و عرفان و مفاهیمی از این دست موج بزند. صبغۀ ماتمی صِرف در زبان حال سرایی و غفلت از ابلاغ مفاهیم ارزشی، آفت بزرگ زبان حال‌ گویی است. زبان حال باید ترویج کنندۀ فرهنگ اهل‌بیت و پیام‌های انسان‌ساز آن باشد. کوتاه سخن این‌که، زبان حال‌گو باید با اخلاص و طهارت روح، که اوّلین و اساسی‌ترین شرط است، با پیش‌نیاز امام‌شناسی، شناخت منطق قیام فاطمی و حسینی، حدیث‌دانی، اشراف تاریخی و مقتل‌شناسی، زبان و قلم به زبان حال‌ گویی بگرداند. (ص۵۰۵) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
نقدتخصصی‌شعر‌ولایی ٢٣٠ باحضور زمان: دوشنبه ٢٠ آذرماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۸ الی ۲۰:۳۰ مکان: تهران خیابان وحدت اسلامی کوچه خندان حسينيه سادات
به نام خدا برخی از مخاطبان این کانال، خواهان تهیه دوره سه جلدی «آینه بی‌غبار» شده بودند. بنا به درخواست مخاطبان گرامی، لینک خرید اینترنتی بارگذاری می‌شود👇
📚 کتاب 📖 گزینش و تحلیل اشعار فاطمی ✍🏻 📗 دفتر اول (منتخب مدایح فاطمی هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی) ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/2997 📓 دفتر دوم (منتخب مراثی فاطمی هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی) ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/2536 📘 دفتر سوم (گزینش و تحلیل چند شعر فاطمی) ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/3957@ShereHeyat
(٢٠) پای علی ماندن، در آتش‌سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد هر کس که زهرا را بیازارد، مرا نیز... آری، برائت را پیمبر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی‌کشیدن را ابوذر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد
هدایت شده از شعر هیأت
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟ خمید قامت او زیر بار اندوهت اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد تو را ز دست علی در میان قبر گرفت تمام غربت خود را گریست در دل چاه که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/93@ShereHeyat
نقدتخصصی‌شعر‌ولایی ٢٣١ باحضور زمان: دوشنبه چهارم دی‌ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۸ الی ۲۰:۳۰ مکان: تهران خیابان وحدت اسلامی کوچه خندان حسينيه سادات
هدایت شده از کاروان دل
🌷 تقدیم به سردار سرافراز تا چند از این داغ لبالب باشیم در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم گفتند در باغِ شهادت باز است ای کاش فداییان زینب باشیم ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
خبر این است: سپیدار، کبوتر شده است در شب پر زدنش باغچه پرپر شده است ... خبر این است که تابوت تو ای سبزِ رشید رود سرخی‌ست که در شهر شناور شده است وطن آن‌گونه در آغوش گرفته‌است تو را گوییا بار نخست است که مادر شده است گفته بودی که به چشمان خدا نزدیکی به همان لحظه که دیدار مقدّر شده است خاک از ریشه تکاندی و تکانی دادی به جهانی که برای تو محقّر شده است در شب تیره‌ی دی رفتی و با ما گفتی دیدن چشمه‌ی خورشید میسّر شده است از غبار تن در باد رهایت ای سرو می‌رسد عطر بهاری که تناور شده است
(٢١) جمعی که زیر خاک، دلِ پاک می‌برند با خود بهشت را به ته خاک می‌برند روحی که شد لطیف چو شبنم در این چمن با صد کمند مِهر به افلاک می‌برند در حشر، سر ز روزن جنت بر آورند آنان که سر به حلقه فِتراک می‌برند «صائب» مکن ز چرخ شکایت، که عارفان از سیر گلخن، آینه پاک می‌برند
اولین نشست تبیینی، با محوریت «آسیب‌شناسی شعر فاطمی» با حضور برخی شاعران و ذاکران گرامی برگزار شد. در این جلسه، در ابتدا مباحث مقدماتی زیر مطرح گردید: ♦️ضرورت پیوند دو اصل مهم در شعر مناسب اجرا در هیئت: 1. اندیشه و شعور 2. شور و احساس ♦️اجزای مهم: 👈 بعد عاطفی (شور): با محوریت: 🔶ابراز حُب نسبت به اهل بیت(علیهم السّلام) 🔶حماسه 🔶نفرت از دشمن 🔶حزن و سوز ( با محوریت بیان مراثی) 👈 بعد فکری (اندیشه): 🔶 روشنگری، ارتقای معرفت نسبت به اهل بیت(علیهم السّلام) 🔶 موضوع‌گیری در برابر دشمن نکات: 1. گره خوردگی شور و شعور 2. مرزبندی مرثیه و تعیین حدود آن 3. توجه به اقتضائات و شرایط زمانی و تقویمی (زمان و و زمانه) 4. توجه به اصول شیوه بیان در شعر 5. توجه به دیدگاه‌های مختلف درباره مراثی در شعر: الف) دیدگاه اجتماعی ب) دیدگاه فرهنگی ج) دیدگاه فنی د) دیدگاه اعتقادی و کلامی ♦️ این جلسه ان‌شاءالله به شکل کارگاه آموزشی، ادامه خواهد یافت.
هدایت شده از شعر هیأت
آن نور همیشه منجلی فاطمه است سرّ ابدی و ازلی فاطمه است آن گل که به آفاق دهد بوی بهشت زهرای محمد و علی، فاطمه است 📝 @ShereHeyat
از مردمان بی‌سلاح کوچه و بازار از هر کسی که دوستت دارد هراسان‌اند
هم از تو، هم از زائرانت می‌هراسند از عکس و، از نام و نشانت می‌هراسند صدها ستاره در سپاهت می‌درخشد خورشیدی و از کهکشانت می‌هراسند در سایه‌ی دستان تو، ما قد کشیدیم از دست‌های پر توانت می‌هراسند هرچند پشت ابری، اما شب‌پرستان از نور خورشید نهانت می‌هراسند اینجا مزارت نیست، باغی از بهشت است از آن بهشت جاودانت می‌هراسند ◾◾◾ تو زنده‌ای در خاطرات روشن شهر ای خاک من! از قهرمانت می‌هراسند
با عشق تو برسر مزار آمده بود او با پدرش سر قرار آمده بود غلتید به خون و لاله‌ی پر پر شد از کودکی‌اش شهید بار آمده بود
هدایت شده از شعر انقلاب
شوق وصال از خانۀ عاشقان خبر آوردند با شوق وصال چشم تر آوردند در راه مزار حاج قاسم بودند ناگاه سر از بهشت در آوردند ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
با معجزه‌ای به درد، پایان بدهیم مردانه به کار عشق، سامان بدهیم پروانه‌شدن مسیر  آسانی نیست باید که به رسم عاشقان، جان بدهیم
هدایت شده از شعر انقلاب
شهید آوردند آیینه و قرآن مجید آوردند آغشته به خونِ رو سفید آوردند هر بار به گلزار سپردند شهید این‌بار ز گلزار شهید آوردند ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
با اذن حماسه، داغ‌ها سنگین است با شور و شکوه عشق، غم، شیرین است دیدید چگونه خون به دل شد کرمان هر لحظه‌ی غزّه، ای جماعت این است @zahra_sepahkar
هدایت شده از شعر انقلاب
یک جمعۀ نزدیک... ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در مرام عاشقان، زندگی، فرصت دفاع از حق است، و بظاهر غوغای مبارزه، (هدم دشمن و کشته‌شدن). رقابت بر سر عبودیت است و زیر شمشیر غمش رقص‌کنان رفتن؛ از معشوق دم زدن و به او پیوستن. مهم این است کجای این مبارزه‌ای؟ حماسه را می‌شناسی یا نه؟ شروع حماسه، شناخت طاغوت است؛ اوج مبارزه، هدف گرفتن دشمن و پایانش پیروزی است. چه شهادت باشد، چه نباشد! آری، در مرام عاشقان، میدان رزم، عرصه مرگ نیست‌؛ فرصت دفاع از حق است. مهم این است که در کهکشان «حیات طیبه» سیر کنی.... شهادت یکی از هنرهای مردان خداست و عاشقان، گاه در جنگ رویاروی شهید می‌شوند و گاه در تب «یالیتنا معکم» به «فوزا عظیما» می‌رسند... چه بیچاره‌اند، آنان که در لابلای پیله تردید زیستند و از پروانگی جا ماندند. کل ارض کربلا... کرمان این روزها کربلاست و ما برای چندمین بار دیدیم و باور نکردیم، همه‌جا قرارگاه شهادت و میقات وصال است؛ مهم این است، مسیر کربلایی شدن را یافته باشیم و خود را به کربلا برسانیم دریغا که بجای عبور از خیابان‌های منتهی به گلزار شهدا، در مه‌آلود جاده‌ها و تونل‌های تاریک، سردرگم ماندیم و نپرسیدیم: راه بهشت از کدام سوست؟ جنگ حق و باطل است و باطل با علم‌های خوش‌نقش یهود و کافر و منافق به میدان آمده است. شباهت منافق با مؤمن تو را گمراه نکند! کربلا و کربلاها سرزمین خاطره‌اند و کرمان، امروز کربلاست و سرزمینی شده است پر از خاطرات کربلایی‌شدن‌ها. کربلا، مقصد عاشقان است و باید همه سوی دیار عاشقان به کربلا برویم. اما کدام کربلا موعد شهادت ماست؟ مسیر کربلایی‌شدن را گم نکنیم.
نقدتخصصی‌شعر‌ولایی ٢٣٢ باحضور زمان: دوشنبه هجدهم دی‌ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۸ الی ۲۰:۳۰ مکان: تهران خیابان وحدت اسلامی کوچه خندان حسينيه سادات
🥀 مردن چه معنی می‌دهد؟ ما زنده یادیم در مرگ‌باد دشمنان، ما زنده‌بادیم خورشید و ترس از ابرهای تیره؟ هیهات! در ظلمت شب آیه‌های بامدادیم در مرگ ما شور و نشور زندگانی‌است بر روی خاک مرده، نقشی از معادیم با شاخه‌های سبز فروردین شکفتیم هرگز به هرزاندوه برگی دل ندادیم مثل نسیمی دور مشتاقان بگردیم در معرض خار و خسک‌ها گردبادیم در مکتب «کم من فئه» خیر کثیریم چون غزه بسیاریم و در کرمان زیادیم بستیم مثل لاله سربند شهادت مثل شقایق‌های عاشق، داغ‌زادیم راز شهادت را همه فهمیده‌ایم و ما فاطمه‌زهرای سلطانی‌نژادیم | | تقدیم به شهیده و همه شهدای حادثه کرمان ↪️ @elahesoltani 🖤
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹باقر العلوم🔹 آن مقتدا که هستی دارد قوام از او خورشيد و ماه نور گرفتند وام از او آن پنجمين امام که معصوم هفتم است دارد حريم کعبۀ دين احترام از او دريا شکافِ علم و يقين «باقرالعلوم» ماهی که شرمگين شده بدر تمام از او او باغبان علم و فضيلت شد و به جاست آن گلشنی که يافته فيض مدام از او گل‌های باغ معرفت و بوستان علم دارند رنگ و جلوه‌گری هر کدام از او روشن چراغ دانش و بينش ز نور اوست دارد حياتِ علم و فضیلت دوام از او بطحا شده‌ست باغ بهشت از ولادتش يثرب شده‌ست روضۀ دارالسلام از او در گردش مدار، فروغ اميد را منظومه‌های عشق گرفتند وام از او تا رهنمای خلق شود در ره نجات اول گرفته بود خدا التزام از او قولش هماره قول رسول کريم بود شد جلوۀ حديث نبی مستدام از او اين آفتاب عشق که سوی دمشق رفت گفتی گرفت روشنی روز، شام از او بزم هشام بود به شام و گمان نبود دعوت کند به «سَبق رِمايه» هشام از او هرچند عذر خواست ز پرتاب تير و خواست تا حکم انصراف بگيرد امام از او اما هشام بر سخن خود فشرد پای تير و کمان گرفت امام همام از او تير و کمان گرفت و هدف را نشانه رفت تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او فضل و بزرگواری آن مظهر گذشت راضی نشد که خصم شود تلخ‌کام از او تير نخست چون به هدف کارگر فتاد پروانه يافتند يکايک سهام از او می‌دوخت تير را به دل تير در هدف بود از خدای نصرت و سعی تمام از او آماج تير شد چو هدف شد بر آسمان تجليل بی‌مبالغۀ خاص و عام از او اين است رهبری که به هر لحظه قدسيان در عرش می‌برند به تقديس نام از او همراه اوست عطر شهيدان کربلا خيزد هنوز رايحۀ آن قيام از او «جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند با گوش جان شنيد جواب سلام از او از سعی او گرفته صفا، مروه و صفا بر جای مانده حرمت بيت‌الحرام از او از صد هزار بوسۀ خورشيد خوشتر است خال سياه کعبه و يک استلام از او اصحاب معرفت به ادب گرد آمدند باشد که بشنوند حديث و پيام از او گوهرفشان به خدمت او طبع «حِميَری» است شعر «کميت» يافته قدر و مقام از او در ساحل غدير ولايت نشسته‌اند آنان که چون «فُضيل» گرفتند جام از او رو تشنگی بجوی «شفق» گر اميد توست جامی ز حوض کوثر و شرب مدام از او 📝 🌐 shereheyat.ir/node/186@ShereHeyat
به نام خدا یادداشتی دربارهٔ قصیدهٔ «آفتاب عشق» در وصف امام محمد‌بن‌علی‌الباقر (علیه‌‌السلام) اثر استاد محمد جواد غفورزاده (شفق) اشاره این قصیده را اول‌بار، اوایل دهه ۸۰ در کتاب «صدسال شعر خراسان» (به سعی علی اکبر گلشن آزادی و احمد کمالپور) زیارت کردم (ص۶٣٩-۶۴٠). در همان نگاه اول موضوع شعر، قالب و زبان محکم، همچنین فرم و ساختار موسیقایی، بویژه ردیف قافیه آن، در چشم من بسیار جلوه کرد‌‌‌ و به‌شکرانه، در چند نوبت این قصیده را در جلسات نقد بازخوانی نمودم‌؛ تا شاید بتوانم الگویی برای نسل جوان ارائه کنم. نشر این شعر در کانال شعر هیئت، خاطرات آن روزها را در ذهن من زنده کرد و تصمیمم بر این شد که در کنار بیان خاطرات شفاهی، نکاتی را نیز درباره ظرایف ادبی و ارزش‌های فرهنگی، اجتماعی و معنوی این قصیده بنگارم. نکته یکم قالب شعر، قصیده است و بهتر بگوییم «قصیده‌واره» یا «قصیدهٔ نو» که فرم روایت، زبان، نحوه بیان و تعداد ابیات، مطابق ذوق و نیاز مخاطب تعدیل شده است. نکته دوم تاریخ سرایش شعر، دوم دی‌ماه ۱۳۷۱ است، یعنی ۳۱ سال قبل؛ با این وجود، هنوز زبان شعر، بوی کهنگی نگرفته است و مخاطب در خوانش آن، احساس ملالت نمی‌کند. نکته سوم توجه و دقت شاعر در فاصله گرفتن از تکلف ادبی و نیز رعایت قوانین زبان عامیانه، با هدف دخیل‌دانستن مخاطب در لذت شعری، ستودنی است. حاصل این رفتار هنرمندانه، آشتی مخاطب با شعر است. شاهد این ادعا، سادگی زبان و شیوه بیان شعر، و تناسب آن با فهم عام در کنار وسواس هنری و رعایت اصل «شعریت» است. دانش به «حسن مطلع» او گفت آفرین! بینش رسیده است به «حسن ختام» از او... حاصل این دیدگاه هنری و فرهنگی، رسیدن به زبان و شیوه بیان «سهل ممتنع» در این شعر است‌؛ به همین جهت، اشعاری از این دست را می‌توان الگوی شاعران اهل هیئت معرفی کرد. امید است تا با بهره‌گیری از الگوهای زبانی و بیانی آن، به مراتبی عالی در شعر دست یابند که در کنار سادگی و عام فهمی، اصل رعایت بیان شاعرانه (یا حداقل، بیان کنایی) در آن مشهود باشد و خواص، برای آن ارزش هنری قائل شوند. نکته چهارم این شعر، آمیزه‌ای از چند اصل مهم شعر ولایی است: الف) مدح و ستایش امام (علیه‌السّلام) با محوریت معرفی شخصیت ملکوتی و ناسوتی ایشان. آن پنجمین امام که معصوم هفتم است مهری که شرمگین شده بدر تمام از او و: تا رهنمای خلق شود در ره نجات بالله گرفته بود خدا التزام از او ب) ارائه گزارش تاریخی ج) استفاده از عنصر «روایت» و «وصف» (جزئی‌گری و جزئی‌نگاری) د) موضع‌گیری عاطفی شاعر ه) تحلیل و قضاوت. تیر و کمان گرفت و هدف را نشانه رفت تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او فضل و بزرگواری آن مظهرِ گذشت راضی نشد که خصم شود تلخ‌کام از او... مرور تاریخ زندگانی اهل بیت (علیهم‌السّلام) و رفتار دشمنان با ایشان در شعر، برکات زیادی برای شاعران به همراه دارد؛ از جمله: *بازسازی تاریخ در قالب شعر *تحلیل و موضع‌گیری با هدف ارتقای سطح معرفت عام، که از نکات مهم و از رسالت‌های غیرقابل اغماض شاعران شیعی است. امید است، شاعران اهل بیت با الگوگیری از اشعاری چون این شعر پرمضمون و محتوا، با پرهیز از استحسان‌های ذوقی و تصورات تاریخی غیر قابل دفاع، نیز ارائه زبان حال‌های موهن، سعی در بازسازی تاریخ اهل بیت (علیهم‌السلام) و تحلیل آن بر اساس روایات مأثوره داشته باشند. مسلّمأ به این شیوه است که می‌توانند بر غنای فنی و محتوایی شعرشان بیفزایند.